.
شهادت کابوس مجاهدین خلق
▫️رازهای پشت پرده احکام قاضی مقیسه در مورد نفاق چه بود؟
قاضی مقیسه، یکی از نامهای برجسته دستگاه قضایی جمهوری اسلامی ایران بود که به ویژه در دوران بحرانی انقلاب اسلامی نقش حیاتی ایفا کرد.
او در سالهای اولیه انقلاب، زمانی که کشور درگیر جنگ تحمیلی و تهدیدات داخلی از سوی گروههای مخالف بود، در مقام قاضی دادگاههای انقلاب اسلامی به محاکمه اغتشاشگران و متهمان امنیتی پرداخت.
در این گزارش قصد داریم به بررسی عملکرد قاضی مقیسه و علمکرد ایشان در رابطه با موضوع نفاق بپردازیم.
قاضی مقیسه در اوایل انقلاب اسلامی، به عنوان یکی از قضات برجسته در دادگاههای انقلاب اسلامی مسئولیتهای خود را به عهده گرفت. در آن زمان، کشور تحت تاثیر گروههای معاند و سازمانهای مخالف نظام بود که با ترورها و خرابکاریها، امنیت کشور را تهدید میکردند. یکی از وظایف مهم قاضی مقیسه در آن دوران رسیدگی به پروندههای این گروهها بود. در این شرایط حساس، قاضی مقیسه همواره بر رعایت اصول قانونی و قضائی تاکید داشت، بهویژه در محاکمه اعضای سازمانهایی چون مجاهدین خلق که از بزرگترین تهدیدات امنیتی علیه جمهوری اسلامی در آن دوران بودند.
از مهمترین پروندههای او، میتوان به رسیدگی به پروندههای منافقین (مجاهدین خلق) اشاره کرد که در آن دوران اقدامات تروریستی علیه مقامات جمهوری اسلامی داشتند. قاضی مقیسه در این پروندهها با دقت فراوان به مستندات پرداخته و احکام خود را بر اساس قانون صادر کرد.
او در بسیاری از موارد، همواره بهشدت بر رعایت انصاف و رعایت حقوق متهمان تاکید کرده است. به عنوان مثال، در پروندههای مختلف اعضای گروههای تروریستی، قاضی مقیسه تصمیمات خود را بر اساس قوانین قضایی و شواهد ارائهشده اتخاذ کرده و در برخی موارد، اقدامات حفاظتی برای متهمان از جمله ارائه فرصت دفاع را در نظر گرفته است.
تلاش برای حفظ امنیت ملی
در دورانهایی که کشور با تهدیدات داخلی و خارجی روبرو بود، یکی از مهمترین وظایف قاضی مقیسه رسیدگی به پروندههای سیاسی و امنیتی بود.
یکی از مهمترین پروندهها، محاکمه اعضای سازمان نفاق بود که در آن زمان به ویژه در جریان جنگ ایران و عراق، اقدام به ترور مقامات دولتی، خرابکاری و جنگیدن در کنار دشمنان خارجی میکردند. قاضی مقیسه در این پروندهها به شدت بر رعایت اصول قضائی و امنیتی تاکید کرد و احکام صادره نیز در راستای مقابله با تهدیدات کشور بودند.
بسیاری از کارشناسان حقوقی و قضائی به نحوه برخورد قاضی مقیسه با پروندهها نگاه مثبتی دارند. این افراد معتقدند که مقیسه به عنوان یک قاضی مستقل، در همه محاکمات خود تلاش کرده است که تصمیماتش صرفاً بر اساس مستندات و شواهد قانونی باشد و از هیچ فشار خارجی یا ملاحظات سیاسی تبعیت نکرده است.
از جمله مواردی که باعث شده بسیاری از کارشناسان به عملکرد مقیسه نگاهی مثبت داشته باشند، نحوه رسیدگی او به پروندههای امنیتی و سیاسی است. در یک نمونه خاص، رسیدگی به پروندههایی که به ترور مقامات دولتی و خرابکاری در زمان جنگ ایران و عراق مربوط میشدند، نشان داد که مقیسه در برخورد با افراد خطرناک و تهدیدات امنیتی کشور، هیچگاه از اصول عدالت عدول نکرده است.
یکی از همکاران او در آن دوران گفته است که مقیسه همواره در این زمینه بسیار دقیق و بیطرف عمل کرده و هیچگاه تحت تاثیر نظرات شخصی یا فشارهای سیاسی قرار نگرفته است. او همچنین گفته است که مقیسه به عنوان یک قاضی، همواره بر عدالت اجتماعی و حقوق متهمان تاکید کرده و هیچگاه تصمیماتش بهطور بیدلیل یا بهصورت غیرقانونی گرفته نشده است.
قاضی مقیسه، با سالها تجربه در عرصه قضاوت، به ویژه در دورانهای بحرانی انقلاب اسلامی، همواره در جهت حفظ امنیت ملی و دفاع از ارزشهای جمهوری اسلامی ایران تلاش کرده بود. بررسی عملکرد او نشان میدهد که او به عنوان یک قاضی مستقل و با وفاداری به اصول قانونی، تصمیمات خود را اتخاذ کرده بود.
https://eitaa.com/Iafsvot
.
حجه اسلام و المسلمین حاج علی رازینی از چهرههای برجسته و تأثیرگذار دستگاه قضایی جمهوری اسلامی ایران است که نقش مهمی در مبارزه با گروههای معاند، بهویژه سازمان مجاهدین خلق (منافقین) و دیگر جریانهای ضدانقلاب ایفا کرده است. وی در دوران حساس پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مسئولیتهای کلیدی در دستگاه قضایی بر عهده داشت و به عنوان یکی از قضات شاخص در رسیدگی به جرایم امنیتی، بهخصوص محاکمه و مجازات اعضای گروهک منافقین شناخته میشود. او از همان سالهای نخست انقلاب، وارد فعالیتهای قضایی شد و در مشاغل مهمی همچون ریاست کل دیوان عدالت اداری، دادستانی، ریاست سازمان قضایی نیروهای مسلح و ریاست دادگاه ویژه روحانیت حضور داشت. یکی از مهمترین مقاطع فعالیت آیتالله رازینی، دهه ۶۰ بود؛ دورهای که سازمان مجاهدین خلق (منافقین) به اقدامات تروریستی، بمبگذاری و ترور مسئولان جمهوری اسلامی دست میزد. در آن سالها، منافقین با هدایت مستقیم مسعود رجوی و همکاری با دشمنان خارجی، دست به جنایات گستردهای زدند که از جمله آنها میتوان به ترور شخصیتهایی همچون شهید بهشتی، شهید رجایی، شهید باهنر و ائمه جمعه کشور اشاره کرد.
در همین راستا، دادگاههای انقلاب اسلامی نقش مهمی در رسیدگی به پرونده این گروهک تروریستی داشتند و آیتالله رازینی از جمله قضاتی بود که قاطعانه و بر اساس احکام اسلامی، منافقین و سایر جریانهای معاند را محاکمه کرد. او در دوران ریاست بر دادگاه ویژه رسیدگی به تخلفات جنگ، نیز با قاطعیت به جرایم عناصر نفوذی و خرابکاران رسیدگی نمود و مانع از نفوذ و فعالیت دوباره آنها شد.
https://eitaa.com/Iafsvot
🚨 سفید سازی به شیوهی منافقین؛ تلاش اکانت خبرنامه امیرکبیر برای رفع اتهام وابستگی به منافقین به خاطر افشای هویت گردانندگان آن
⚠️ پس از افشای هویت ادمین اکانت خبرنامه یعنی «رضا یونسی» عنصر وابسته منافقین، این اکانت برای رهایی از فشار، دستور به سفید سازی با توییتی علیه منافقین گرفت.
📌رضا یونسی دانشجوی اخراجی دانشگاه امیرکبیر بوده است. او پس از ارتباط گیری با خاله خود «زیبا.د» عضو کادر منافقین به جهت اقدامات همسو با منافقین و اخراج از دانشگاه در سال ۸۵ به سوئد سفر کرده و ارتباطات خود را با تیم داخل کشور برقرار میکند. در سوئد به عنوان عنصر رابط منافقین برای جذب دانشجویان به بهانههای مالی و بورسی شروع به فعالیت میکند که برادر خود و امیرحسین مرادی دو طعمه وی بودند.
⛔️رضا یونسی کانال و اکانت « #خبرنامه_امیرکبیر » را برای این منظور و ذیل هدایت مستقیم منافقین برای جذب و هدایت دانشجویان دانشگاه تهران، علامه، شریف و امیرکبیر راه اندازی میکند.
📌پدر وی "یوسف یونسی" در سال ۱۳۶۳ دستگیر و به دلیل اقدامات تروریستی و عضویت در سازمان منافقین به ۱۲ سال زندان محکوم شد، اما پس از تحمل سه سال زندان، در سال ۶۶ مورد عفو قرار گرفت و از زندان آزاد شد.
مادر رضا یونسی "جلیله.د" نیز از فعالان سازمان مجاهدین خلق بود.
📌"زیبا. د"، به سبب ارتباطات با حلقه اصلی منافقین، تلاش زیادی برای عضویت دیگر اعضای خانواده به این گروهک سامان داد، به نحوی که داییها، خالهها و شوهرخالههای "رضا" را نیز به عضویت منافقین درآورده بود.
🔴خبرنامه امیرکبیر با هدایت منافقین، شبکه اصلی پوششی منافقین برای هدایت شورش دانشگاه است.
مسعود رجوی، از روشهای مختلفی برای کنترل اعضا و سرکوب هرگونه انتقاد یا اعتراض درون فرقه خود استفاده میکرد. یکی از این روشها، برگزاری نشستهایی به نام «نشستهای طعمه» در قرارگاه باقرزاده بود که بهعنوان ابزاری برای تحقیر، سرکوب و شستوشوی مغزی اعضا بهکار گرفته میشد.
این نشستها که توسط خود او طراحی و اجرا میشد، تأثیرات روانی مخرب و عمیقی بر اعضا داشت.
مفهوم نشستهای طعمه
نشستهای طعمه، جلساتی بودند که در آنها اعضای سازمان که به هر دلیلی مورد سوءظن رهبری قرار میگرفتند، در حضور جمعی از اعضا مورد بازخواست، تحقیر و فشار روانی شدید قرار میگرفتند. هدف اصلی این نشستها، ایجاد ترس و وحشت در میان اعضا و جلوگیری از هرگونه انتقاد یا اعتراض بود. این جلسات معمولاً در حضور تعداد زیادی از اعضا برگزار میشد و فرد مورد نظر بهعنوان «طعمه» در وسط جمع قرار میگرفت و تحت فشارهای روانی و گاه فیزیکی قرار میگرفت.
نحوه برگزاری نشستهای طعمه
https://eitaa.com/Iafsvot
نشستهای طعمه معمولاً در قرارگاههای مختلف سازمان، بهویژه در قرارگاه باقرزاده در عراق، برگزار میشد. این جلسات با حضور مسعود رجوی یا دیگر مسئولان ارشد سازمان مانند مهوش سپهری (نسرین)، مهدی ابریشمچی و زهرا مریخی اداره میشد. در این نشستها، فرد مورد نظر بهعنوان «خائن» یا «طعمه» معرفی میشد و در حضور جمع مورد بازخواست و تحقیر قرار میگرفت. فشارهای روانی در این جلسات بهحدی بود که فرد مورد نظر مجبور به اعتراف به اشتباهات فرضی خود میشد و در نهایت، شخصیت و روحیهاش بهطور کامل تخریب میشد.
اهداف نشستهای طعمه
سرکوب انتقادات و اعتراضات:
یکی از اصلیترین اهداف نشستهای طعمه، سرکوب هرگونه انتقاد یا اعتراض در درون تشکیلات بود. با ایجاد فضایی از ترس و وحشت، اعضا از بیان هرگونه نارضایتی یا انتقاد خودداری میکردند.
شستوشوی مغزی:
این نشستها بهعنوان ابزاری برای شستوشوی مغزی اعضا نیز استفاده میشد. فرد مورد نظر تحت فشارهای روانی شدید قرار میگرفت تا به اشتباهات فرضی خود اعتراف کند و در نهایت، بهطور کامل تسلیم رهبری سازمان شود.
ایجاد ترس و وحشت:
با برگزاری این نشستها، رهبرعقیدتی مجاهدین خلق میخواست به سایر اعضا نشان دهد که عاقبت انتقاد یا اعتراض، تحقیر و سرکوب است.
حفظ کنترل تشکیلاتی:
با سرکوب هرگونه انتقاد و اعتراض، رهبری گروه میتوانست کنترل کامل بر اعضا را حفظ کند و از هرگونه ریزش نیرو جلوگیری نماید.
تأثیرات روانی نشستهای طعمه بر اعضا
نشستهای طعمه تأثیرات روانی عمیقی بر اعضای سازمان داشت. بسیاری از افرادی که در این جلسات مورد تحقیر و سرکوب قرار میگرفتند، دچار مشکلات روانی شدیدی میشدند. برخی از این تأثیرات عبارتند از:
تخریب شخصیت:
فرد مورد نظر در حضور جمع تحقیر میشد و شخصیتاش بهطور کامل تخریب میشد. این موضوع باعث میشد که فرد اعتماد به نفس خود را از دست بدهد و بهطور کامل تسلیم رهبری سازمان شود.
ایجاد ترس و اضطراب:
فشارهای روانی در این جلسات بهحدی بود که بسیاری از اعضا دچار ترس و اضطراب شدید میشدند. این ترس باعث میشد که آنها از بیان هرگونه انتقاد یا اعتراض خودداری کنند.
شکستن روحیه:
بسیاری از افرادی که در این جلسات مورد سرکوب قرار میگرفتند، روحیهشان بهطور کامل شکسته میشد. این موضوع باعث میشد که آنها دیگر توانایی مقاومت در برابر رهبری سازمان را نداشته باشند.
ایجاد احساس گناه:
در بسیاری از موارد، فرد مورد نظر مجبور به اعتراف به اشتباهات فرضی خود میشد. این موضوع باعث میشد که فرد احساس گناه کند و بهطور کامل تسلیم رهبری سازمان شود.
نمونههایی از نشستهای طعمه
در طول سالهای فعالیت سازمان مجاهدین خلق، نشستهای متعددی از جمله نشست طعمه برگزار شد که در آنها بسیاری از اعضا مورد تحقیر و سرکوب قرار گرفتند. برخی از این نمونهها عبارتند از:
https://eitaa.com/Iafsvot
محاکمه جواد فیروزمند:
جواد فیروزمند یکی از اعضای سازمان بود که در نشستهای طعمه مورد تحقیر و سرکوب قرار گرفت. او در این جلسات بهعنوان «خائن» معرفی شد و تحت فشارهای روانی شدید قرار گرفت. با این حال، فیروزمند در نهایت موفق به جدایی از سازمان شد.
محاکمه فتح اله فتحی:
فتح اله فتحی یکی دیگر از اعضای سازمان بود که در نشستهای طعمه مورد سرکوب قرار گرفت. او در این جلسات تحت فشارهای روانی و فیزیکی شدید قرار گرفت و مجبور به اعتراف به اشتباهات فرضی خود شد.
محاکمه نصراله مجیدی:
نصراله مجیدی یکی از اعضای قدیمی سازمان بود که در نشستهای طعمه مورد تحقیر و سرکوب قرار گرفت. او در این جلسات بهعنوان «ترسو» معرفی شد و تحت فشارهای روانی شدید قرار گرفت. مجیدی در نهایت به زندان ابوغریب فرستاده شد و تعادل روانیاش بهطور کامل از بین رفت.
جزئیات بیشتر در مورد نحوه برگزاری نشستها
انتخاب طعمه:
افرادی که به عنوان “طعمه” در این نشستها انتخاب میشدند، معمولاً کسانی بودند که به دلایل مختلف مورد سوءظن رهبری سازمان قرار میگرفتند. این دلایل میتوانست شامل انتقاد از رهبرعقیدتی، ابراز تردید در مورد ایدئولوژی سازمان، یا حتی تمایل به جدایی از مجاهدین خلق باشد.
فضای جلسه:
نشستهای طعمه معمولاً در سالنهای بزرگ و با حضور تعداد زیادی از اعضا برگزار میشد. فضای جلسه به گونهای طراحی میشد که فرد مورد نظر احساس انزوا و آسیبپذیری کند.
شروع جلسه:
جلسه معمولاً با سخنرانی یکی از رهبران ارشد سازمان، مانند مسعود رجوی، آغاز میشد. در این سخنرانی، فرد مورد نظر به عنوان “خائن” یا “عنصر نامطلوب” معرفی میشد و اتهامات وارده به او تشریح میشد.
فشار روانی:
پس از سخنرانی، سایر اعضا نیز به نوبت شروع به انتقاد و تحقیر فرد مورد نظر میکردند. این فشار روانی به حدی شدید بود که فرد مجبور به اعتراف به اشتباهات فرضی خود میشد.
اعتراف و توبه:
در پایان جلسه، فرد مورد نظر معمولاً مجبور به اعتراف به “گناهان” خود و ابراز پشیمانی و توبه میشد. این اعترافات و توبهها به عنوان سندی برای اثبات وفاداری اعضا به رهبری سازمان و ایدئولوژی آن استفاده میشد.
تأثیرات روانی بلندمدت
نشستهای طعمه نه تنها تأثیرات روانی فوری و شدیدی بر فرد مورد نظر داشتند، بلکه میتوانستند منجر به مشکلات روانی بلندمدت نیز شوند. برخی از این مشکلات عبارتند از:
اختلال استرس پس از سانحه:
تجربیات خشونت روانی و تحقیر در نشستهای طعمه میتواند منجر به PTSD در فرد شود. علائم این اختلال شامل کابوسهای شبانه، یادآوریهای ناخواسته از حادثه، و احساس بیحسی و انزوا است.
افسردگی و اضطراب:
فشار روانی مداوم و احساس گناه و شرمندگی ناشی از نشستهای طعمه میتواند منجر به افسردگی و اضطراب مزمن شود.
از دست دادن اعتماد به نفس:
تحقیر و سرکوب در حضور جمع میتواند منجر به از دست دادن اعتماد به نفس و احساس بیارزشی در فرد شود.
مشکلات در روابط بین فردی:
تجربیات منفی در نشستهای طعمه میتواند باعث ایجاد مشکلات در روابط بین فردی و بیاعتمادی به دیگران شود.
بنا به شهادت تعداد بیشماری از کادرهای تشکیلاتی جدا شده از مجاهدین خلق نشستهای طعمه تنها یکی از روشهای سرکوب و کنترل روانی بود که در تشکیلات استفاده میشد. رهبران این گروه از روشهای دیگری مانند شستوشوی مغزی، سانسور اطلاعات، و ایجاد فضای ترس و وحشت نیز برای حفظ کنترل بر اعضا استفاده میکرد.
پرواضح است که نشستهای طعمه در تشکیلات رجوی، بهعنوان ابزاری برای سرکوب، تحقیر و شستوشوی مغزی اعضا استفاده میشد. این جلسات تأثیرات روانی عمیقی بر اعضای سازمان داشت و باعث میشد که آنها بهطور کامل تسلیم رهبری تشکیلات شوند. با این حال، بسیاری از افرادی که در این جلسات مورد سرکوب قرار گرفتند، در نهایت موفق به جدایی از فرقه شدند و به زندگی عادی بازگشتند. نشستهای طعمه، نمونهای از روشهای غیرانسانی و سرکوبگرانهای است که رهبران مجاهدین خلق برای حفظ کنترل بر اعضا استفاده میکردند.
آرش رضایی
https://eitaa.com/Iafsvot
.
.
هر چند گروههای متعددی در مبارزات علیه رژیم ستمشاهی نقش داشتند ولی نقش هیچکدام این احزاب و گروههای چپ و راست در آن حد نبود که بتوانند به صورت مستقل مردم را به خیابانها کشانده و دست به کاری در حد عظمت پیروزی انقلاب اسلامی بزنند.
به جرات، میتوان گفت در میان جریانها و گروههای فعال در جریان مبارزات، با توجه به جایگاه دین در فرهنگ مردم ایران، جریانهای اسلامی همچون (حزب مؤتلفه، جمعیت فداییان اسلام، جامعه مدرسین حوزه علمیه) نقش پررنگتری داشتند و با اقبال مردم مواجه شدند هر چند جریانهای چپ و راست با رویکرد التقاطی و استفاده از آموزههای دینی و تلفیق آن با تفکرات غربی همچون جبهه ملی، حزب توده، سازمان مجاهدین خلق (جریان چپ گرا و مارکسیستی) و نهضت آزادی (جریان راست گرا و لیبرالیستی) نیز در مبارزه با رژیم ستمشاهی نقش داشتند، اما نتوانستند توده مردم را با خود همراه سازند و مردم در میان این جریانها، به رهبری امام خمینی (ره) و روحانیت اعتماد کردند. [۱]
چنان چه ذکر شد هر چند گروههای متعددی در مبارزات علیه رژیم ستمشاهی نقش داشتند ولی نقش هیچکدام این احزاب و گروههای چپ و راست در آن حد نبود که بتوانند به صورت مستقل مردم را به خیابانها کشانده و دست به کاری در حد عظمت پیروزی انقلاب اسلامی بزنند و از این روی بود که در سال ۱۳۵۷ و با اوج گیری انقلاب همه این احزاب و گروهها از جبهه ملی گرفته تا حزب توده مجبور به پذیرش رهبری مطلق و قاطع امام خمینی (ره) شدند و طبیعی است که اگر گروه و حزبی برای خود نقش حساس و تعیین کنندهای قائل باشد هرگز حاضر به تقسیم سهم خود با دیگرانی که قبولشان ندارد نمیشود.
از جمله جریانهایی که ادعا میشود در پیروزی انقلاب اسلامی نقش مهمی ایفا کرده بود جریان مارکسیستی از جمله «مجاهدین خلق»، «چریک های فدایی خلق» و «حزب توده» میباشد، مهمترین تشکل این جریان حزب توده به شمار میرفت که پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ عملاً مضمحل شده رهبران سیاسی آن از کشور خارج گردیده بودند و در کشورهای اروپای شرقی زندگی میکردند. بنابراین، حزب توده عملاً در صحنه سیاست ایران پس از سال ۱۳۳۲ تا آستانه پیروزی انقلاب اسلامی حضور نداشت و در صورت حضور نیز به دلیل دارا بودن ایدئولوژی مارکسیستی و تنفر عمومی جامعه ایرانی از این ایدئولوژی و همچنین اشتهار حزب یاد شده به وابستگی مزدورانه به همسایه شمالی (شوروی)، امکان هیچگونه تأثیرگذاری در جهتگیری جامعه ایران، به ویژه در مقطع تاریخی مورد بحث را نداشت.
اصولاً جریان مارکسیستی در تاریخ معاصر ایران آثار ویرانگر فراوانی داشته و وجود آنها نه تنها عامل شتابزای مبارزه نبود بلکه به عنوان دستاویزی از سوی حکومت پهلوی برای بد نام کردن و سرکوب مبارزان اصیل و راستین مورد بهرهبرداری قرار میگرفت.
تشکلهای دیگری نیز در جریان مارکسیستی فعالیت میکردند که از نظر کمی و کیفی حائز اهمیت نبوده و به دلیل عدم تأثیرگذاری در روند تحولات جامعه از ذکر و شرح مواضع آنها خودداری میکنیم. تنها اشاره مختصری به سازمان چریکهای فدایی خلق ایران مفید به نظر میرسد. سازمان مذکور که در سال ۱۳۵۰ رسماً تأسیس شد و مشی مسلحانه را برای مبارزه با حکومت در پیش گرفت، به دلیل ماهیت ایدئولوژیک، نداشتن پیوند و پایگاه در میان تودههای مردم و معدود و محدود بودن تعدد نفراتشان، امکان مبارزه مؤثر با حکومت را پیدا نکردند.
در سال ۱۳۵۵ حدود ۶۵ نفر از اعضای آنکه ۹۰ درصد آن تشکل را شامل میشد، به وسیله پلیس از بین رفتند و سازمان یاد شده عملاً متلاشی شد، به گونهای که آن سال را سال مرگ سازمان میدانند.
در پی این واقعه، بقایای اعضای غیرموثر سازمان از مبارزه مسلحانه دست کشیده به مبارزه سیاسی روی آوردند و برخی از آنان نیز به خارج از کشور رفتند. [۲] بدین ترتیب، جریان چپ، اگرچه به سرنگونی حکومت پهلوی باور داشت و مقید به قانون اساسی مشروطیت نبود، اما در حوادث انقلاب هم تأثیرگذار نبود.
تشکل دیگری که به عنوان یکی از فعالان عرصه سیاست مقطع مورد بحث در خور توجه است، سازمان مجاهدین خلق و یا همان منافقین است. این تشکل که از آغاز تأسیس در سال ۱۳۴۴ مشی مسلحانه را در مبارزه با رژیم برگزید، از جمله تشکلهایی بود که به سرنگونی حکومت پهلوی میاندیشید و مقید به قانون اساسی مشروطیت نبود. سازمان مجاهدین خلق به دلیل صبغه اسلامی بنیانگذاران آن در ابتدا از سوی برخی از علما و طبقات جامعه مورد حمایت قرار گرفت ولی پس از تحولات ایدئولوژیک و تغییراتی که در کادر سازمان به وجود آمد نه تنها حمایت علما و جامعه را از دست داد بلکه گرفتار آشفتگی سازمانی و تصفیههای خونین درونگروهی و دریافت ضربههای پی در پی از سوی ساواک شد و عملاً در سالهای ۵۴ و ۱۳۵۵ چنان به بنبست رسید که «تئوری رکود» را تدوین و تبیین میکرد.[۳]
https://eitaa.com/Iafsvot
ساواک بیشتر از هر کس دیگری از این انحطاط سازمان آگاهی داشت و در مقطع تاریخی مورد بحث، دیگر از ناحیه این سازمان، خطری احساس نمیکرد.
در نتیجه روشن است که این گروهها و احزاب نقش تأثیرگذاری که بتوان از آن با نام سهم یاد کرد در پیروزی انقلاب اسلامی نداشتند و چنین ادعاهایی دور از واقعیات تاریخی است. [۴]
[۱] برای آشنایی بیشتر با نقش گروههای سیاسی در پیروزی انقلاب اسلامی به منابع زیر مراجعه شود:
– مظفری، آیت، جریان شناسی ایران معاصر، قم: پژوهشکده تحقیقات اسلامی، ۱۳۸۵
– دارابی، علی، جریان شناسی سیاسی در ایران، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۸۸
– احزاب و تشکیلات سیاسی در ایران، مهدی عزیزان، قم: زمزم هدایت
– نواب صفوی، سید مجتبی: فداییان اسلام، تاریخ، عملکرد، اندیشه، به کوشش سیدهادی خسروشاهی، تهران: انتشارات اطلاعات، ۱۳۷۵
– جوادزاده، علیرضا؛ جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از آغاز تاکنون فعالیتها از سال ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۷، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۵
– احمدی حاجیکلایی، حمید، جریان شناسی چپ در ایران، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۸۷
[۲] علوی، سید محمدصادق، بررسی مشی چریکی در ایران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی. ۱۳۷۹، ص ۷۹.
[۳] سازمان مجاهدین خلق: پیدایش تا فرجام، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ص ۲۹۶.
[۴] برای مطالعه بیشتر رک سیدمصطفی تقوی، واکاوی نقش گروهها و احزاب در انقلاب اسلامی ایران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
https://eitaa.com/Iafsvot