رابطه ها وقتی معلوم میشه که مثلا میبینی دلت گرفته و اون انلاینه اما براش مهم نیس...
°💕👑💕°
eitaa.com/Im_PrInCesS
today is the same as yesterday
Nothing has changed~
__________________
امــروز درست شبـیه دیـروزِ
هــیچـی عــوض نَـشده
°💕👑💕°
eitaa.com/Im_PrInCesS
به تو فکر میکنم....
مثل مسافر به راه
مثل علف به ابر
مثل شکوفه به صبح
ومثل واژه به شعر
°💕👑💕°
eitaa.com/Im_PrInCesS
ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ
ﭼﻨﺎﻥ ﺑﺎ ﺍﺣﺘﯿﺎﻁ ﻣﺜﻞ «ﺷﺎﯾﺪ»
ﭼﻨﺎﻥ ﺑﺎﻭﺭﻧﮑﺮﺩﻧﯽ ﻣﺜﻞ «ﺁﺭﯼ»
ﻭ ﭼﻨﺎﻥ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﻣﺜﻞ «ﺗﺎ ﭼﻪ ﭘﯿﺶ ﺁﯾﺪ»
°💕👑💕°
eitaa.com/Im_PrInCesS
بخش دوم
نا خودآگاه مهر را جلویِ بینی ام گرفتم. عطرش را چاشنیِ حسِ بویاییم کردم. خوب بود، به خوبی حسام. چند جرعه از نسیمِ این گلِ خشک شده، تسکینی بود موقت برای فرار از تهوع.
صوفی خم شد و چیزی از داشبود بیرون کشید (بگیرش.. بزن به چشمتو رو صندلی دراز بکش..). یک چشم بنده مشکی. اینکارها واقعا نیاز بود؟ اصلا مگر من جایی را بلد بودم که بسته ماندنِ چشمم انقدر مهم باشد؟؟ از آن گذشته من که در گروه خودشان بودم..
بی بحث و درگیری، به گفته هایش عمل کردم.
بعد از نیم ساعت ماشین ایستاد. کسی مرا از ماشین بیرون کشید و به سمتی هل دادم.
چند متر گام برداشتن.. بالا رفتن از سه پله.. ایستادن.. باز شدن در.. حسِ هجومی از هوایِ گرم.. دوباره چند قدم.. و نشستن روی یک صندلی..
دستی، چشم بند را از رویِ صورتم برداشت. نور، چشمانم را اذیت میکرد. چندبار پلک زدم.. تصویر مردِ رو به رو آرامش را به رگهایم تزریق کرد.. لبخند زد با همان چشمانِ مهربان ( خوش اومدی سارا جاان..) نفسی راحت کشیدم.. بودن در کنار صوفی دمادم ترس و پشیمانی را در وجودم زنده میکرد.. اما حالا.. این مرد یعنی عثمان، نزدیکیِ آغوشِ دانیال را متذکر میشد..
بی وقفه چشم چرخاندم.. (دانیال.. پس دانیال کو؟؟)
رو به رویم زانو زد ( صبر کن.. میاد.. دانیال به خاطر تو تا جهنمم میره..)
لحنش عجیب بود.. چشمانم را ریز کردم ( منظورت از حرفی که زدی چیه؟؟ )
خندید ( چقدر عجولی تو دختر.. کم کم همه چیزو میفهمی.. ) روی صورتم چشم چرخاند. صدایش کمی نرم شد ( از اتفاقی که واست افتاده متاسفم.. چقدر گفتم برو دکتر، اما تو گوش ندادی.. تقریبا چیز خاصی از خوشگلیت نمونده.. واقعا حیف شد..سارا تو حقیقتا دختر قشنگی بودی.. اما لجباز و یه دنده..)
ادامه دارد..
#فنجانی_چای_با_خدا
دوستان خود را به کانال دعوت کنید😍👇
🎈 @roman_mazhabi
╭┅═ঊঈ🎈ঊঈ═┅╮
join : sapp.ir/roman_mazhabi
╰┅═ঊ
💌-کپی با ذکر لینک کانال مانعی ندارد.....
دو کلمه میگی دوست دارم ؛ ولی...
پشتش کلی نفسم به نفسات بنده
پشتِش دنیا رو بدون تو نمیخوام؛
تو همهی زندگیم قایم شده
ولنتاین عشقمون مبارک ♥️
°💕👑💕°
eitaa.com/Im_PrInCesS
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعا مےکنم
براےاونایے
کہ خیلےﮔﺮﻓﺘﺎﺭﻥد
خیلے ﺩﻟﺸﮑﺴﺘﻦ
خیلےتنهان
خیلےﻋﺎﺷﻘﻦ...
ﺧﺪﺍیا هواے
ﺩﻻﺷﻮﻧﻮ داشتہ ﺑﺎﺵ
ﺩﺳﺘﺸﻮﻧﻮ ﺑﮕﻴﺮ
وحاجت هاشون رواکن
شبتون آروم
✿┅ ❀❤️❀ ┅✿
#صبح
⇠صُبحَت بخیر♡⇢
دلخواهتَرین انگیزهى بیدارىِ صُبح،
و شُروعِ هر روز...!🥰🧡🌤🌈
سلام
صبحتون بخیر😍♥️
از آسمان دلت بگو
تا
یک
دنیــا...
زمین گیرت شــوم !!!
°💕👑💕°
eitaa.com/Im_PrInCesS
میگم دِلبــــــر..♡!
دَر جَریانی کِ چِشماٰتِ
تمامِ زِندگیمِه؟
درجریانی کِ اگه بهِت نِگاه
چَپ کنه چشمٰاشونو
از حَدَقِه در میارَم ؟!
دَر جریانی کِ زندِگیمو
برای خودتُ چِشایِ نازو خُمارِت میدم؟
یا پٰاشم دست بِه کار شَم
تا بِت ثابِت شه؟! 🌸🍃
°💕👑💕°
eitaa.com/Im_PrInCesS
#بیو🕷🕸
تو که از جنس نماندن بودی،پس چرا سنگ زدی برکه ی آرامم را؟!✨💔
#دخترونه♥️⛓
°💕👑💕°
eitaa.com/Im_PrInCesS