eitaa logo
🎀پِرَنسِــ👑ــس🎀
431 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
638 ویدیو
35 فایل
رمان فعلے : # 💗 روزانه دو پارت درکانال قرار میگیره💌 کپے بدون ذکرلینک کانال و منبع حرام☺🌙 . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . #ترک_‌کانال 💕💛💙💜💚💕💛💙💜💚💕
مشاهده در ایتا
دانلود
‏دماغش یکم کج و کوله باشه میره عمل میکنه درستش میکنه,به اخلاق که میرسه میگه من همینِ که هستم!چجوریاس¿ ِ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌°💕👑💕° eitaa.com/Im_PrInCesS
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ❣ 💠 ۱۶ پشت در ایستاده بودم...بعد از مدتی کوتاه محمدرضا از اتاق بیرون آمد... و به اولین چیزی که برخورد من بودم. نگاهم کرد نگاهش کردم. گویی پاهایش خشک شده باشد تکان نمیخورد... نفس عمیقی کشیدم و با مکث گفتم: -چرا.......نمیری؟ سرش را پایین انداخت و رفت... یک لحظه آمدم صدایش کنم ولی حرفم را در خودم کشتم... چطور یک انسان میتواند به یکباره انقدر بی رحم شود... گریه ام گرفت ولی نگذاشتم این حاله ی اشک از چشم هایم بیرون آید... با فاصله به دنبال قدم های محمدرضا قدم برداشتم و زیر لب زمزمه کردم... -یه روزی بود که دلت برای من تنگ میشد...بهم میگفتی بالاخره عروسی میکنیم و همیشه کنار همیم...اما هیچوقت بهم نگفتی یه روزی قراره با این فاصله از هم راه بریم...هیچوقت حرف از تصادف نزدی...هیچوقت نگفتی یه روزی قراره دوستم نداشته باشی... اما یادمه بهم قول دادی...بهم قول دادی که هیچوقت فراموشم نکنی... از بیمارستان بیرون رفتیم. نگاهی به محمدرضا انداختم و گفتم: -این چهره رو شاید بازم ببینی... کمی مکث کردم و دوباره گفتم: -تحملش کن... بعد هم از خانواده محمدرضا خداحافظی کردم و با پدرو مادرم راهی خانه شدیم. پدر_فاطمه زهرا؟؟ -بله؟ -خیلی ناراحتی؟ -برای چی؟ -برای چی؟؟!!!!!برای محمدرضا برای خراب شدن زندگیت... با بغض گفتم: -بابا من زندگیم خراب نشده...محمدرضا منو دوست داره تاهمیشه که اینطور نمیمونه...میمونه؟ پدر دستم را گرفت و گفت: -نه عزیزم... ولی کسی نمیدانست درون من چه میگذرد و هیچکس نمیدانست محمدرضا چه حرف هایی بمن زده است...زندگی من خراب شده💔 ... نویسنده این متن👆: 👉 ‌╭┅═ঊঈ💌ঊঈ═┅╮ join : sapp.ir/roman_mazhabi ╰┅═ঊ 💌-کپی با ذکر لینک کانال مانعی ندارد..... @roman_mazhabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌°💕👑💕° eitaa.com/Im_PrInCesS
هرچقدر از یه لباس خوشت بیاد وقتی ببینی تن همه هست واست خز میشه دقیقا مث ادما:) ِ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌°💕👑💕° eitaa.com/Im_PrInCesS
⌈ تا کِه میخَندی دُو دیوان شِعر نازِل می‌شَوَد 🙊💛🥂⌋ "زندگیم" ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌°💕👑💕° eitaa.com/Im_PrInCesS
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ❣ 💠 ۱۷ یک هفته بعد: -مامان من دارم میرم خونه ی محمد اینا... -دختر بسه توی این یک هفته یک سره اونجا بودی... -مامان... -اون پسر مریضه بزار به حال خودش باشه... -مامان!!!!!!! مثل همیشه بغض همراه گلوی من بود... -مامان اون همسر منه... -همسر تو بود.ولی الان دیگه تورو نمیشناسه. تلاش تو برای یاد آوری گذشته بی فایدست... -اون منو نمیشناسه... بغضم را قورت دادم و گفتم: -ولی من که میشناسمش... سکوتی بین منو مادر حاکم شد زیرلب زمزمه کردم: -زود برمیگردم...خداحافظ... از خانه خارج شدم... تمام این یک هفته سعی کردم نظر محمدرضا را جلب کنم ولی خیلی شکستم... رفتار های محمدرضابا من غیر قابل انتظار بود... او نمیخواست قبول کند که منی در زندگی اش بوده... ولی من هر روز قوی تر میشدم شاید هم شکسته تر...اما نا امید نمیشدم... من دلم زندگیمو میخواد... ما باهم شاد بودیم... داشتیم زندگی میکردیم... من دلم زندگیمو میخواد... همین... ... نویسنده این متن👆: 👉 💠 ‌╭┅═ঊঈ💌ঊঈ═┅╮ join : sapp.ir/roman_mazhabi ╰┅═ঊ 💌-کپی با ذکر لینک کانال مانعی ندارد..... @roman_mazhabi
5.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
°💕👑💕° eitaa.com/Im_PrInCesS ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
4_5868713583214332489.mp3
9.27M
💢 آهنگ جدید پازل بند به نام قاصدڪ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌°💕👑💕° eitaa.com/Im_PrInCesS
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨شب داستان زندگی ماست ⭐️گاهی پرنور ✨گاهی کم نور میشود ⭐️اما بخاطر بسپار ✨هر آفتابی غروبی دارد ⭐️و هر غروبی طلوعی ✨قرنهاست که هیچ شبی ⭐️بی صبح شدن نمانده است ✨به امید طلوع آرزوهایتان ✨ستاره شبتان درخشان✨
「♥️」... ”زهرا” نظر نکرده که درمان نمیرسد آوایِ مابه گوشِ سلیمان نمیرسد بی شک بدونِ روضه ”بی اذن زهرا هیچکس تا”کربلا” به محضرِ سلطان نمیرسد
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ❣ 💠 ۱۸ قدم هایم را یکی پس از دیگری با ترس برداشتم... یک طبقه ی دیگر مانده بود که صدای باز شدن در به گوشم خورد... نفسم را با شماره بیرون دادم و قدم های آخر را برداشتم... پشت در مادر محمدرضا بود... تاچشم به من خورد گفت: -سلام دخترم. لبخندی زدم و گفتم: -سلام مامان ...خوبی؟ -تورو که دیدم خوب تر شدم. -عزیزم... قربون شما. -خوش اومدی... -ممنون. دست دادیم و روبوسی کردیم. فضای خانه سوتو کور بود... با نگرانی گفتم: -چقدر ساکت...مثل اینکه محمدرضا خوابه؟ با ناراحتی گفت: -نه خواب نیست... -پس... -یهو بلند شد گفت میخوام برم بیرون. با چشم های گرد شده گفتم: -چی؟؟؟؟!!!! -هرکاری کردم که مانعش بشم نشد... -مامان اخه اون که چیزی یادش نیست... راهیو بلد نیست کسیو نمیشناسشه گم میشه...اصلا....اصلا نکنه فرار کرده؟! -نه نه نگران نباش...برمیگرده. کجارو داره که بخواد بره؟ خیالم کمی راحت شدو گفتم: -درسته...ولی خیلی نگرانشم من میرم دنبالش. -آخه کجا میخوای بری دنبالش... بمون همین جا الان میاد دیگه. خیلی وقته رفته!!!! -کی رفته؟ -حدود چهار ساعت پیش... -چی؟؟؟؟!!!! مامان جان من میرم دنبالش بعد باهم برمیگردم خونه شم منتظر ما بمونین. گوشیشو همراهش برده؟ -نه گوشیش خونست... -وای خدای من... من میرم فعلا. بانگرانی گفت: -باشه عزیزم مواظبخودت باش. بدون معطلی از پله ها پایین رفت و وقتی به انتها رسیدم در را باز کردم و سمت خیابان دویدم... -آخه کجا رفتی... ... نویسنده این متن👆: 👉 💠 ‌╭┅═ঊঈ💌ঊঈ═┅╮ join : sapp.ir/roman_mazhabi ╰┅═ঊ 💌-کپی با ذکر لینک کانال مانعی ندارد..... @roman_mazhabi
Do what a few do to have what a few have. کارایی رو انجام بده که آدمای کمی انجام میدن تا چیزایی رو داشته باشی که آدمای معدودی دارن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌°💕👑💕° eitaa.com/Im_PrInCesS