eitaa logo
امام رضا علیه‌السلام
9.5هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
8هزار ویدیو
10 فایل
السّلامُ علیک یا شَمس الشّموس السّلامُ علیک یا أنیسَ النّفوس السّلامُ علیک أیّها المَدفون بِأرضِ طوس السّلامُ علیک وَ علی آبائک الطّیِبینَ الطّاهرین تبلیغات با قیمت مناسب 🤩👇 https://eitaa.com/joinchat/4031513195Cc2c5e9c9df
مشاهده در ایتا
دانلود
🪐 همه کارهایت را برای خدا انجام بده حتی چلو کباب خوردن! مرحوم آیت الله مهدوی کنی فرمودند: در آغاز تحصیل و اوایل طلبگی وقتی خواستم لباسی برای خود بخرم. پیش شخصی به نام شیخ رجبعلی خیاط رفتم. در آن هنگام چهارده پانزده سال داشتم. پارچه را برای ایشان بردم محل کار او در منزلش و در اتاقی که نزدیک در بود قدری نشستم، ایشان آمد و گفت: «خُب حالا میخواهی چه بشی؟ طلبه شوی یا آدم؟» من تعجب کردم که چرا یک کلاهی با یک روحانی این گونه حرف میزند. او گفت: ناراحت نشو! طلبگی خوب است ولی هدفت آدم شدن باشد. به شما نصیحتی میکنم فراموش نکن: «از همین حالا که جوان هستی و آلوده نشده ای، هدف الهی را فراموش نکن. هر کاری میکنی برای خدا انجام بده، حتی اگر چلو کباب هم خوردی به این قصد بخور که نیرو بگیری و در راه خدا عبادت کنی. این نصیحت را هرگز فراموش نکن.» به کفاش میفرمود: «وقتی کفش می دوزی، اولاً برای خدا سوزن را فرو کن و بعد آن را خوب و محکم بدوز که به این زودی پاره نشود.» به خیاط می گفت: «هر درزی که میدوزی به یاد خدا بدوز و محکم.» شیخ به شاگردان می گفت: «این جا که می‌آیید برای خدا بیایید. اگر برای من بیایید ضرر می‌کنید!» 📘کتاب نسیمی از ملکوت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ _________________________________
مرحوم آیت الله اراکی درباره شخصیت والای میرزا تقی خان امیرکبیر فرمود: شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت. پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟ با لبخند گفت: خیر سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟ گفت: نه با تعجب پرسیدم: پس راز این مقام چیست؟ جواب داد: هدیه مولایم حسین است! گفتم: چطور؟ 🔹 با اشک گفت: آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند؛ چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید؛ ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! ۲ تا رگ بریدند این همه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین حیا کردم، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد. آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین آمد و گفت: به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی این هدیه ما در برزخ، باشد تا در قیامت جبران کنیم. 📚منبع : آخرین گفتارها ___________________________________