💪مجاهدان خستگی ناپذیر
🌷 #شهید عبدالحسین برونسی
رهبر معظم انقلاب: نه معلومات دانشگاهی دارد، نه عنوان و تیتر رسمی و دانشگاهی دارد، اما آنچنان در کار مدیریت جنگ پیشرفت میکند که به مقامات عالی میرسد و شخصیت برجستهای میشود؛ شخصیت جامعالاطرافی که مثلاً فرماندهی تیپ میشود، بعد هم به شهادت میرسد.
▫️ #یادش_گرامی ▫️
✌️هفته #دفاع_مقدس گرامی باد🇮🇷
⚜️ در حرم باشید👇💛
------- ❥︎᯽❥︎ -------
@Imam_Reza_love
------- ❥︎᯽❥︎ --------
💪مجاهدان خستگی ناپذیر
🌷 #شهید صیاد شیرازی
پروردگارا؛ رفتن در دست تو است، من نمیدانم چه موقع خواهم رفت، ولی میدانم که از تو باید بخواهم مرا در رکاب امام زمانم قراردهی و آنقدر با دشمنان قسم خوردهات بجنگم تا به فیض شهادت برسم.
▫️ #یادش_گرامی ▫️
✌️هفته #دفاع_مقدس گرامی باد🇮🇷
⚜️ در حرم باشید👇💛
------- ❥︎᯽❥︎ -------
@Imam_Reza_love
------- ❥︎᯽❥︎ --------
💪مجاهدان خستگی ناپذیر
🌷 #شهید رضا بخشی (فاتح)
دوست دارم کسانی که بعد از من میآیند، با انگیزه دو چندان و خیلی قویتر از ما، ما که چیزی نیستیم، کسانی بیایند که برای نفرات بعد از خود الگو باشند. بچههای زیادی از گرانبهاترین چیز که زندگیشان بوده و از آن با ارزشتر نداشتند، گذشتند، کاری بکنیم که فردا شرمنده این شهدا نباشیم.
▫️ #یادش_گرامی ▫️
✌️هفته #دفاع_مقدس گرامی باد
⚜️ در حرم باشید👇💛
------- ❥︎᯽❥︎ -------
@Imam_Reza_love
------- ❥︎᯽❥︎ --------
🌷 خاطرات #شهید اسدالله کشمیری
فرماندۀ محور تیپ ویژۀ شهدا
شهادت: مریوان، عملیات کربلای ۷، سال ۱۳۶۴
🕊سنی نداشت. هنوز مدرسه میرفت. توی عالم کودکانۀ خودش نذر کرده بود که اگر در امتحانهایش قبول شد، برای کبوترهای حرم امام رضا گندم ببرد.
نذر کبوترها ردخور نداشت. قبول که میشد، میرفت پیش پدرم و میگفت: «بابا، سهمیۀ کبوترای امامرضا رو از خرمن گندمهاتون بذارید کنار تا براشون ببرم.»
یک کیسۀ کوچک گندم بر میداشت و میرفت حرم، سراغ کبوترهای امام رضا علیه السلام
🍃 #یادش_گرامی
📚برگرفته از کتاب خط عاشقی
به نقل از حریف شب، ص ۱۳
⚜️ در حرم باشید👇💛
------- ❥︎᯽❥︎ -------
@Imam_Reza_love
------- ❥︎᯽❥︎ --------
🌷خاطرات #شهید احمد کشوری
راوی: مادر شهید
تولد: فیروزکوه مازندران، ۱۳۳۲
شهادت: ایلام، منطقۀ عمومی میمک، تنگۀ بینا، ۱۳۵۹
مزار: تهران، بهشت زهرا(س)
احمد اولین فرزندم بود. موقع بارداریاش دل توی دلم نبود! خیلی میترسیدم؛ چون سابقۀ مرگ نوزاد در فامیل ما زیاد بود. خدا خدا میکردم برای بچهام اتفاقی نیفتد. به دنیا که آمد، مدام مریض میشد؛ آنقدر که دیگر دکترها هم قطع امید کردند. حسابی ناامید شده بودم. احساس کردم که دیگر راه چارهای نیست.
رفتم سراغ طبیب واقعی، امام رضا (ع) ضامن شد و احمدم شفا گرفت.
🍃 #یادش_گرامی
📚 برگرفته از کتاب خط عاشقی
خاطراتی از عشق شهدا به امام رضا علیه السلام
⚜️ در حرم باشید👇💛
------- ❥︎᯽❥︎ -------
@Imam_Reza_love
------- ❥︎᯽❥︎ --------
🌷خاطرات #شهید محمدحسین دلدار
دل و دلدارش امام رضا علیه السلام بود.
بعد شهادتش، خوابش را دیده بودند که توی حرم امام رضا علیه السلام بوده است و عکسش هم با عکس چند شهید دیگر، روی دیوار حرم.
وقتی پرسیده بودند آنجا چه کار میکند،
گفته بود: امام رضا علیه السلام من رو طلبیده، برای همین اینجایم.
روی حسابِ همین علاقهاش بود که جنازهاش را مشهد دفن کردیم در بهشت رضا (ع).
🍃 #یادش_گرامی
راوی: پدر شهید
تولد: کاظمین، ۱۳۴۶
شهادت: پنجوین، عملیات والفجر (۴)، ۱۳۶۲
مزار: مشهد، بهشت رضا (ع)
📚 برگرفته از کتاب خط عاشقی
خاطراتی از عشق شهدا به امام رضا علیه السلام
⚜️ در حرم باشید👇💛
------- ❥︎᯽❥︎ -------
@Imam_Reza_love
------- ❥︎᯽❥︎ --------
🌹خاطرات #شهید محمد قاسمیان شیروان
آنقدر حرم میرفت که توی خانه معروف شده بود به کبوتر حرم.
چندین بار به خانوادهاش گفته بود:
من وقتی جبهه هستم، لطف خدا شامل حالم میشه و از همه کس و همه چیز منقطع میشم؛ ولی دلم پر میکشه برای زیارت امام رضا علیه السلام.
کنکور که داد، دانشگاه علوم مشهد قبول شد. انگار که بال در آورده باشد، خوشحال بود!
درس خواندن در جوار علی بن موسی الرضا علیه السلام برایش لذت دیگری داشت.
آخرین باری که اعزام شد، اول رفت حرم و یک دل سیر زیارت کرد. چیزی طول نکشید که پیکر بیجانش برگشت.
وقتی وصیت نامهاش را باز کردند، نوشته بود: بدنم را ببرید کنار قبر امام رضا
علیه السلام و برایم زیارت نامه بخوانید.
🍃 #یادش_گرامی
تولد: شیروان، ۱۳۴۳
شهادت: شلمچه، ۱۳۶۵
مزار: شیروان، امامزاده حمزه
📚 برگرفته از کتاب خط عاشقی
خاطراتی از عشق شهدا به امام رضا علیه السلام
⚜️ در حرم باشید👇💛
------- ❥︎᯽❥︎ -------
@Imam_Reza_love
------- ❥︎᯽❥︎ --------
🌹خاطرات #شهید غلام علی قائد رحمتی
تازه آمده بود مرخصی، هنوز خانواده و قوم و خویش را حسابی ندیده بود که یکباره هوایی شد و گفت: باید برم پابوس امام رضا علیه السلام. هرچه اصرار کردیم که چون تازه آمده است، این چند روز مرخصی را پیش خانواده بماند، زیر بار نرفت.
روی حساب رفاقت و صمیمیتی که داشتیم، کشیدمش کنار و گفتم: وقت زیاده چه اصراریه که الان بری؟
گفت: به شرطی بهت میگم که رازدار باشی. میخوام برم از آقا شهادت بخوام.
ساکش را برداشت و رفت پابوس امام غریب.
همان سفر مشهد و پابوسی ضامن غریبان، کار خودش را کرد، از مشهد که آمد، عازم جبههی کردستان شد و چیزی نگذشت که خبر شهادتش آمد.
🍃 #یادش_گرامی
تولد: دورود، ۱۳۴۱
شهادت: سانحهی رانندگی هنگام مأموریت، ۱۳۶۷
مزار: گلزار شهدای دورود
📚 برگرفته از کتاب خط عاشقی
خاطراتی از عشق شهدا به امام رضا علیه السلام
⚜️ در حرم باشید👇💛
------- ❥︎᯽❥︎ -------
@Imam_Reza_love
------- ❥︎᯽❥︎ --------
🌷خاطرات #شهید غلامرضا فروتن مقدم
میگفت: من غلامرضا هستم و چاکر
امام رضا علیه السلام باید هر طوری شده، سالی یک بار برم پابوس آقا. این زیارت جزئی از برنامەی هر سالهاش بود. هر سال برای ۲۴ ساعت هم که شده بود، یک سفر میرفت مشهد.
یک بار در یکی از دورههای آموزشی، دو روز
مرخصی خواست. علت را که پرسیدم، گفت:
من هرسال میرم پابوس امام رضا علیه السلام ولی امسال هنوز قسمتم نشده. اگه اجازه بدید این مرخصی رو برای سفر مشهد میخوام.
🍃 #یادش_گرامی
تولد: تهران، سال ۱۳۴۶
شهادت: اصفهان، سانحه هوایی، سال ۱۳۷۹
مزار: گلزار شهدای اصفهان
روایان: سرگرد محمدعلی مشایخی و سرگرد مجتبی روحانی
📚 برگرفته از کتاب خط عاشقی
خاطراتی از عشق شهدا به امام رضا علیه السلام
⚜️ در حرم باشید👇💛
------- ❥︎᯽❥︎ -------
@Imam_Reza_love
------- ❥︎᯽❥︎ --------
بخشی از خاطرات #شهید محسن حججی
برگشتم به حاج سعید گفتم: «آخه من چطور این بدن ارباً اربا رو شناسایی کنم؟!» خیلی به هم ریختم. رفتم سمت آن داعشی. یک متر رفت عقب و اسلحهاش را کشید طرفم. سرش داد زدم: «شما مگه مسلمون نیستید؟» به کاور اشاره کردم که «مگر او مسلمان نبود؟ پس سرش کو؟ چرا این بلا را سرش آوردید؟» حاجسعید تندتند حرفهایم را ترجمه میکرد. آن داعشی خودش را تبرئه کرد که این کار ما نبوده و باید از کسانی که او را بردهاند بپرسید. فهمیدم میخواهد خودش را از این مخمصه نجات دهد.
دوباره فریاد زدم که «کجای اسلام میگوید اسیرتان را اینطور شکنجه کنید؟» نمایندی داعش گفت: «تقصیر خودش بوده!» پرسیدم: «به چه جرمی؟» بریده بریده جواب میداد و حاج سعید ترجمه میکرد:
«ازبس حرصمون رو درآورد، نه اطلاعاتی به ما داد، نه اظهار پشیمونی کرد، نه التماس کرد! تقصیر خودش بود...»
🍃 #یادش_گرامی
بخشی از کتاب «سربلند»، زندگینامه شهید محسن حججی/ محمدعلی جعفری
⚜️ در حرم باشید👇💛
------- ❥︎᯽❥︎ -------
@Imam_Reza_love
------- ❥︎᯽❥︎ --------
خاطرات #شهید ابوالقاسم سنگسر🌹
همەی بچههایی که با ما بودند، دو تا پلاک داشتند؛ چون قبلا جزو تیپ امام رضا علیه السلام بودیم و وقتی تیپ ۱۲ مستقل قائم(عج) تشکیل شد، منتقل شدیم. به ما گفته بودند که موقع عملیات، پلاک تیپ امام رضا علیه السلام را از گردنمان برداریم. گفتم: ابوالقاسم، پلاک تیپ امام رضا علیه السلام رو از گردنت بردار گفت: نه، بذار باشه. میخوام اگه شهید شدم، برم زیارت امام رضا علیه السلام. همان طور هم شد، پیکرش را به اشتباه بردند مشهد و بعد از طواف، شناسایی شد و آوردندش سرخه.
🍃 #یادش_گرامی
تولد: سرخه، سال ۱۳۴۷
شهادت: شلمچه، کربلای ۵، سال ۱۳۶۵
راوی: حسن ادهم
مزار: گلزار شهدای سرخه
📚 برگرفته از کتاب خط عاشقی
خاطراتی از عشق شهدا به امام رضا علیه السلام
⚜️ در حرم باشید👇💛
------- ❥︎᯽❥︎ -------
@Imam_Reza_love
------- ❥︎᯽❥︎ --------
خاطرات #شهید محمدرضا شفیعی🌹
شانزده سال بعد از شهادت «محمدرضا شفیعی»، پیکرش را آوردند. بدنش هنوز سالم بود. سر و صورت و محاسنش از بقیه جاها سالم تر.
در کربلای ۴ مجروح و اسیر شده بود. چند روزی در بیمارستانی در بغداد و روزهای آخرش را در اردوگاهی و نهایتا با لب تشنه شهید شده بود.
عضو گردان تخریب بود. بعضی شبها بانی روضه امام حسین (ع) بود و نور سنگر را کم میکرد و توی تاریکی دم میگرفت: حسینم وا حسینم وا.
آخر مجلس همه اشکهایشان را با چفیه پاک میکردند و محمدرضا میمالید به صورتش. شاید دلیل سالم بودن صورتش بعد از این همه سال، همین اشک برای امام حسین (ع) باشد.
🌷 #یادش_گرامی
📗منبع: کتاب خط عاشقی/ حسین کاجی
⚜️ در حرم باشید👇💛
------- ❥︎᯽❥︎ -------
@Imam_Reza_love
------- ❥︎᯽❥︎ --------