eitaa logo
امام رضایی های کرج
290 دنبال‌کننده
923 عکس
1.8هزار ویدیو
15 فایل
همه خادم رضائیم 💢گروه جهادی امام رضایی ها کرج 💢کانون محله ای خدمت رضوی "امام رضایی ها" زیر نظر دبیرخانه آستان قدس استان البرز 💢کانون فرهنگی هنر مکتب الزهرا س زیر نظر اداره ارشاد 💥ارتباط با ادمین @Asd_Saeed
مشاهده در ایتا
دانلود
5.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊 داستان پیرمرد سلمانی هنگامی‌که امام رضا(ع) به سمت مرو می‌آمدند بعد از نیشابور به کاروانسرایی رسیدند و کاروان متوقف شد. بر اساس دستور مأمون، مأموران اجازه ارتباط‌گیری مردم با امام را نمی‌دادند تا اینکه پیرمردی عاشق امام رضا(ع) شغل و هنر خود را بهانه کرد تا امام زمان خویش را ببیند. او به بهانه اصلاح و آرایش سر و صورت امام رضا(ع) خود را به حضرت رساند و توفیق دیدار امام زمانش را به دست آورد و امام رخصت دادند و مشغول کار شد. پیرمرد سلمانی هنگام آرایش مو‌های امام، از اشتیاق دیدن آن حضرت صحبت می‌کرد که یک لحظه فکر کرد: «ای کاش از امام تقاضای اجرت کند» تا این فکر به ذهنش رسید، در همان لحظه امام رضا(ع) با اشاره به سنگی که به‌وسیله آن قیچی خود را تیز می‌کرد آن را تبدیل به طلا کردند. این پیرمرد بامعرفت به امام عرض کرد: ای امام رئوف، من [پشیمان شدم] اجرت دنیوی نمی‌خواهم، پیراهنی از شما می‌خواهم که با آن نماز خوانده‌اید و عبادت خدا را کرده‌اید تا کفنم باشد و خداوند به‌واسطه آن عذاب و فشار قبر را از من بردارد. امام رضا(ع) دستور دادند که یکی از لباس‌هایشان را به سلمانی بدهند، در این لحظه پیرمرد به ذهنش رسید تا درخواست دیگری داشته باشد پس گفت: ای مولا! من از سکرات موت می‌ترسم و بزرگواری کنید و لحظه مرگ در کنار من باشید که امام پذیرفتند. پیرمرد با خوشحالی لباس و وسایل سلمانی خود را بدون نگاه به سنگ طلا برداشت و خداحافظی کرد. آن حضرت فرمودند: سنگ طلایت را بردار ما آنچه را که دادیم پس نمی‌گیریم.... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🌹 عضویت درکانال امام رضایی های کرج @Imam_Rezaei_Karaj✨✨✨✨🌸✨✨