eitaa logo
امام شناسی
372 دنبال‌کننده
532 عکس
187 ویدیو
2 فایل
ارتباط با ادمین @BehnazEmam نشانی صفحه اینستاگرام https://www.instagram.com/imamology.info/
مشاهده در ایتا
دانلود
✝️ دیر راهب ✝️ 🔰 اکثر مورخین و محدثین و در کتب خویش به اندک تفاوتی نقل کرده اند که چون لشکر ابن زیاد ملعون در کنار دیر راهب منزل کردند سر حضرت حسین علیه السلام را در صندوق گذاشتند و موافق روایت قطب راوندی آن سر را بر نیزه کرده بودند و بر دور او نشسته و حراست می کردند ، پاسی از شب را به شرب خمر مشغول گشتند و شادی می کردند آنگاه خوان طعام بنهادند و به خورش و خوردنی بپرداختند ناگاه دیدند دستی از دیوار دیر بیرون شد و با قلمی از آهن بر دیوار با خون نوشت: ✍🏻 «آیا امید دارند امتی که کشتند حسین علیه السلام را ، جدّ او را روز قیامت!» ▪️ آن جماعت سخت بترسیدند و بعضی برخاستند که آن دست را بگیرند که ناپدید شد ، چون دوباره مشغول شدند دست با ظاهر شد و نوشت: ✍🏻 «به خدا قسم که شفاعت کننده نخواهد بود قاتلان علیه السلام را بلکه ایشان در قیامت در عذاب باشند» ▪️ و باز ناپدید شد و چون باز به کار خود شدند دوباره بیرون شد و نوشت: ✍🏻 «چگونه ایشان را شفاعت کند پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم و حال آنکه کردند فرزند عزیز او حسین علیه السلام را به حکم جور و مخالفت کرد حکم ایشان با حکم کتاب خداوند» ▪️ پس چون پاسبانان بخفتند نیمه شب را بانگی به گوش رسید چون گوش فرا داشت همه ذکر تسبیح و تقدیس الهی شنید ، برخاست و سر از دریچه دیر بیرون کرد دید از صندوقی که در کنار دیوار نهاده اند نوری عظیم به جانب آسمان ساطع می شود و از آسمان فرشتگان فوجی از پس فوج فرود آمدند و همی گفتند: 🍃 «السلام علیک یا بن رسول الله ، السلام علیک یا ، صلوات الله و سلامه علیک» ⛪️ راهب را از راه مشاهده این احوال تعجب آمد و جَزَعی شدید و فَزَعی هولناک او را گرفت. چون صبح دمید ، پس از صومعه بیرون شد و به میان لشکر آمد و پرسید که بزرگ لشکر کیست؟ گفتند: خولی اَصبَحی است. به نزد خولی آمد و پرسش نمود که در این صندوق چیست؟ گفت: سر مرد خارجی است و او در اراضی بیرون شد و عبیدالله بن زیاد او را به قتل رسانید. ❔گفت: نامش چیست؟ ❕گفت: حسین بن علی بن ابی طالب علیه السلام. ❔گفت: نام مادرش کیست؟ ❕گفت: دختر محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم. ☄️ راهب گفت: هلاک باد شما را بر آنچه کردید ، همانا اَحْبار و علمای ما راست گفتند که می گفتند: هر وقت این مرد کشته شود آسمان خون خواهد بارید و این نیست جز در پیغمبر و وصیّ پیغمبر! ◾️ اکنون از شما خواهش می کنم که ساعتی این سر را با من گذارید آنگاه رد کنم، گفت ما این را بیرون نمی آوریم مگر در نزد یزید بن معاویه تا از وی جایزه بگیریم ، راهب گفت: جایزه تو چیست؟ گفت: بدره ای که ده هزار درهم داشته باشد ، گفت: این مبلغ را نیز من عطا کنم. گفت: حاضر کن. راهب همیانی آورد که حامل ده هزار درهم بود ، پس خولی آن مبلغ را گرفت و صرافی کرده و در دو همیان کرد و سر هر دو را مُهر نهاد و به خزانه دار خود سپرد و آن سر مبارک را تا یک ساعت به راهب سپرد. ◽️ پس راهب آن سر مبارک را به صومعه خویش برد و با گلاب شست و با مُشک و کافور خوشبو گردانید و بر سجاده خویش گذاشت و بنالید و بگریست و به آن سر منور عرض کرد: 🌱 یا اباعبدالله! به خدا قسم که بر من گران است که در نبودم و جان خود را فدای تو نکردم ، یا اباعبدالله! هنگامی که جدت را ملاقات کنی شهادت بده که من کلمه گفتم و در خدمت تو اسلام آوردم. پس گفت: «اشهد ان لا اله الا الله وحده لاشریک له و اشهد ان محمداً رسول الله و اشهد ان علیاً ولی الله». ▫️ پس راهب سر مقدس را رد کرد و بعد از این واقعه از بیرون شد و در کوهستان می زیست و به عبادت و زهادت روزگاری به پای برد تا از دنیا رفت. علیهم السلام 📚 منتهی الآمال / ج1 / ص538-540