eitaa logo
به وقت بهشت 🌱
6.5هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
1.4هزار ویدیو
2 فایل
💠وَأُفَوِّضُ أَمْرِ‌ی إِلَی‌اللَّه إِنَّ‌اللهَ بَصِیرٌ‌ بِالْعِبَاد 🚫کپی یا انتشار حتی با ذکر نام نویسنده حرام است🚫 تبلیغات ارزان https://eitaa.com/tablighattarzan عضو انجمن رمان آنلاین ایتا🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃وقتی برادر فاطمه را از مدینه می بردند، او به یاد روزهای کودکی افتاده بود، به یاد ۱۸ سال قبل که پدرش را به زندان می بردند. 🍃 با این که پدر را با زنجیر برده بودند و برادر را با تجلیل، با این که طبق وصیت پدر برادرش علی‌بن موسی خانواده را جمع کرده بود و گفته بود برای غریبی من گریه کنید... 🍃 با این که پدر فرصت وداع با جد بزرگوارشان حضرت پیامبر (ص) را نداشت ولی برادر وداع مفصلی با رسول خدا (ص) کرده بود، با این که پدر را به فرمان هارون برده بودند و برادر را به امر مأمون، اما هر دو به اجبار رفته بودند و این خاطره ی بدی برای فاطمه بود.... ادامه دارد.. 📚 ✍نجمه‌کتابچی
🍃حقا که علی بن موسی فرزند همان «حسین» است. این برادر هم خوب می دانست که خواهرش فاطمه تاب دوری اش را ندارد و در آتش دیدار برادر اگر بشود تا مرو پرواز میکند. 🍃 _به قربان تو ای برادرم چه خوب شد که خواستی به سویت بیایم. خوب دانستی که اگر قرار بود خواهری چون من،تاب دوری برادری مانند تو را بیشتر از یک سال داشته باشد، به طور قطع عمه مان زینب (س) داشت. خوب می دانستم که دوری ما از هم بیشتر از یک سال نمی کشد. همان طور که زینب یک سال بیشتر بی حسین تاب نیاورد💔 ادامه دارد... 📚 ✍نجمه‌کتابچی
🍃روزها میگذشت و کاروان به نیمه ی راه توس می رسید، اما کاش که این کاروان هرگز به ساوه نرسیده بود .... مانده بود حیران: آیا برادرم از ساوه نگذشته؟ اینان حتماً امام خود را ندیده اند که این طور دشمن خاندان پیامبر هستند. لشکر تا دندان مسلح بر سرکاروان ریخت. نکند سربازان خلیفه اند؟ ... 🍃مهم نبود که مهاجمان به فرمان چه کسی پیدایشان شده بود. هرکه بودند، کربلایی دیگر به راه انداختند تکرار کربلای کوفیان.💔 🍃 بر سر کاروان ریختند و سادات را سر بریدند و قطعه قطعه کردند؛ تمامی ۳۲ مرد کاروان فاطمه را دوباره زمین پر شد از خون فرزندان حسین (ع) و فاطمه.🥺🥺 ادامه دارد... 📚 ✍نجمه‌کتابچی
🍃_خانوم! چند سوار از قم آمده اند تا کاروان را با خودشان ببرند. چه می فرمایید؟ چه شیعه های زرنگی هستند این قمی ها. معلوم نبود که از کجا خبر شده بودند. آنها بزرگان اهل قم بودند که آمده بودند به دنبال حضرت فاطمه تا همراه خودشان ببرندشان به قم و از ایشان پذیرایی و پرستاری کنند. 🍃 چهره ی بانو گشاده شد، از مردانگی مردم قم؟ یا از خبری که جدش امام صادق (ع) داده بود؟ 🍃 می دانید که پیش از تولد من امام صادق در باره ی قم چه گفته؟ «خدا حرمی دارد که مکه است و پیامبر خدا (ص) حرمی دارد که مدینه است و امیرالمؤمنین علی (ع) حرمی دارد که کوفه است. اما بدانید که حرم من و فرزندانم پس از من قم است و بدانید که قم کوفه ی ماست و بدانید که بهشت هشت در دارد که سه تای آنها به قم باز می شود. 🍃اما آن چه فاطمه ی معصومه را شاد کرده بود، ادامه ی حدیث پدربزرگش بود. بانویی از فرزندان من به نام «فاطمه» در آنجا رحلت میکند که با شفاعت او همه ی شیعیان به بهشت میروند این حدیث را همیشه دوست داشت حالا دیگر مطمئن شده بود که خودش همان فاطمه است که به وصال زینبی برادر می رسد و شفاعت . شفاعت شیعیان شیرینی این وعده بود . کاروان را به قم بردند. 📚 ✍نجمه‌کتابچی