eitaa logo
به وقت شیدایی💕
134 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
18 فایل
به وقت شیدایی💕 ✨⏱💕 زمانی برای فروگذاردن تمام تعلقات دنیایی ورهایی از آنچه بالِ جان را برای پرواز به فضای عشق الهی بسته. اینجا به اوج آسمانی که شهدا سیر کرده اند،سفرکن🕊.... 💫✨ @inmania_thim 💕 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 امام محمد باقر ( ع) فرمودند: ✔️هر كس با خانواده‌اش‌ خوشرفتار باشد، بر عمرش افزوده می‌گردد .. "بحارالانوار، ج ۷۵ ، ص ۱۷۵" ✔️ هر كس بر خدا توكل كند، مغلوب نمی‌شود .. و هر كس از گناه به خدا پناه برد، شكست نمی‌خورد .. "بحارالانوار، ج ۶۸، ص۱۵۱" ✔️ افزايش نعمت از جانب خداوند قطع نمی‌شود، مگر اينكه شكر از جانب بندگان قطع گردد .. "بحارالانوار، ج ۶۸، ص۵۴" ┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄ @inmania_thim 💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
353_12980969776385.mp3
7.92M
گام پنجم تقویت اعتماد به نفس دوست داشتنی امروز می‌خواهیم یک بار بزرگ را از شونه هامون برداریم، ازخدا بخاطر تمام اشتباهاتمان طلب آمرزش کنیم، کارهای امروز ۱_سلام بر خدا اول صبح ۲_سپاسگزاری از خداوند دوست داشتنی بخاطر بخششی که شامل حالمون کرده ۳_صد بار میگیم خدایا متشکریم بخاطر اینکه رحمتت بر عدالتت سبقت گرفته.‌.. ۴_ به ما فرصت تولد دوباره دادی... ۵_و در آخر ۱۰۰بار به خودمون میگیم دوستت دارم ....🌸 پورندی ┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄ @inmania_thim 💕
سلام، صبحتون بخیر عزیزان🌸 رفقا فایلهای اعتماد بنفس را با دقت گوش بدید و برای دوستانتان بفرستید کسی که رفته باشه خدمت روانشناس میدونه برای یکساعت مشاوره که همین صحبت‌ها را می‌زنند هزینه زیادی باید تقبل کند لطفا استفاده کنید👌 نشر مطالب خوب با ما، دعوت دوستان با شما❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شکرگزاری و جذب انرژی مثبت امروز❤️😍 ۱۴۰۲/۴/۵ برای همه بفرست و انرژی بده ❤️ 😍 ┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄ @inmania_thim 💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 شهادت امام محمدباقر علیه السلام تسلیت باد.🖤 _____________ تو باقر العوم هستی و تموم عالم به فرمانت به زیر دین شما شیعه الهی جانم به قربانت 〰〰〰〰〰〰〰 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به وقت شیدایی💕
#عشقینه_ناحله 🌸🍃 #قسمت_صدو_بیست_وشش مطمئن شدم از چیزی که میخواستم بگم یه نفس عمیقی کشیدم و گفتم
🌸🍃 جوابی به سوالش ندادم که سرش و بالا گرفت و نگام کرد. _بخوام هم‌نمیتونم! از جام بلند شدم.اونم پاشد داشت چادرش و میتکوند که گلی که از حیاطشون چیدم و جلوش گرفتم با تعجب نگاه کرد گفتم : نشد دست گل و به خودتون تقدیم کنم ولی این شاخه گل که واسه خونه خودتونم هست و از من قبول کنید. خندید و گل و از دستم گرفت. نشست کنار حوض و به گل تو دستش خیره شد. رفتم طرف حوضچه اشون و به لوله هایی که مرکز حوضچه قرار داشت زل زدم پرسیدم :خرابه ؟ +چی؟ _آبشار حوضتون ! +نه خراب نیست شیطنتم گل کرده بود رفتم طرف شیر کنار حوضچه و بازش کردم یهو فاطمه گفت :نههه اون نیست و از جاش بلند شد دیگه برای بستنش دیر شده بود و قبل اینکه بخوام ببندمش فاطمه خیس آب شده بود اون شیر واسه مرکز حوض نبود،برای لوله های اطراف حوض بود و مسقتیم تو صورت فاطمه خورد با تشر گفت :آقا محمددددد نمیدونستم چرا وقتی فاطمه اسمم و تلفظ میکنه اسمم قشنگ تر میشه. عینکش و در اورد و گذاشت کناره حوض داشت صورتش و خشک میکرد شرمنده طرفش رفتم همونطور که آروم میخندیدم عینکش و برداشتم با تعجب نگام میکرد .براش سوال بود که چرا عینکش و گرفتم. باگوشهء پیراهنم شیشه هاش رو تمیز کردم و سمتش گرفتم. عینکش و با خجالت از دستم گرفت. نگاهمون که به حوض افتاد زدیم زیر خنده داشتیم میخندیدیم که صدای ریحانه بلند شد! ریحانه با بهت گفت :محمد یک ساعته چیکار میکنین شما؟؟ چقدر حرف داشتین؟بیاین بالا دیگه ! شدت خنده من بیشتر شد ولی فاطمه خجالت زده به ریحانه نگاه میکرد به این فکر میکردم که زمان چقدر زود گذشت! ریحانه رفت و ما هم پشت سرش رفتیم همه نگاهاشون سمت من وفاطمه برگشت. پشت لباس من خاکی شده بود . فاطمه هم جلوی چادر و روسریش خیس شده بود با دیدن خودمون دوباره خندم گرفت. واسه اینکه کسی متوجه نشه دارم میخندم سرم و پایین گرفتم و به صورتم دست کشیدم با همه اینا همه متوجه لبخند رو لبمون شدن. نشستم سر جام مامان فاطمه با دیدن دخترش مهربون تر از همیشه نگام کرد ولی باباش اخم کرده بود و نگاهش مثل همیشه نافذ بود وسایلم و ریختم تو یه ساکِ جمع و جور دو دور چِکشون کردم. ساعت ۵ باید به تهران میرسیدم دوباره تپش قلب گرفتم. ریحانه از حوزه برگشته بود و مشغول مطالعه بود. زنداداش چندتا ساندویچ برام درست کرد و تو ساکم گذاشت فرشته رو محکم تو بغلم فشار دادم و بوسیدمش‌. برادر زاده ی خوش قدمِ من! به گوشی ریحانه نگاه کردم که رو شارژ بود بچه رو گذاشتم رو زمین و سمت گوشیش رفتم. وقتی دیدم حواسش نیست برش داشتم‌ . شماره ی فاطمه رو از لیست مخاطب هاش برداشتم و تو گوشی خودم ذخیره اش کردم و دوباره گوشی و سر جاش گذاشتم. وضو گرفتم و گفتم تو راه یه جایی نمازم و میخونم. ساکم و بردم و روی صندلی عقب ماشین گذاشتم. لباس چریکیم و از تو کمد در اوردم. یه دستی روش کشیدم و پوشیدمش. پوتینم و از تو کمد در اوردم و تو حیاط انداختمش. ریحانه سمت من اومد و +الان میری؟ _اره چطور +هیچی به سلامت _وایستا سرش و بوسیدم و ازش خداحافظی کردم. خیلی سرد بهم دست دادو دوباره رفت سر کتاباش. _از روح الله هم خداحافظی کن بگو نشد ازش خداحافظی کنم +باشه فرشته رو بغل کردم و رفتم پیش زنداداش. بچه رو ازم گرفت و +میخوای بری؟ _بله دیگه. دیر میشه میترسم نرسم +خیلی مواظب خودت باشیا _چشم +مواظب باش ایندفعه به جای کتفت مغزت رو نشونه نگیرن!!! خندیدم و _چشم چشم +زودتر بیا.دخترِ مردم و چشم انتظار نزاری ها! _چشم زنداداش چشم. قران و گرفت و دم در رفت از اینکه ریحانه باهام سرسنگین بود ناراحت بودم‌. مشغول بستن بندهای پوتینم بودم. با اینکه دلشوره داشتم، حالم خوب بود. جیبم رو چک کردم که حتما نامه رو برداشته باشم. از زیر قران رد شدم. با زنداداش خداحافظی کردم و گفتم که به علی سلام برسونه‌ .سوار ماشین شدم .استارت زدم و براش دست تکون دادم. پام رو گذاشتم رو گاز که ماشین از جاش کنده شد. زنگ زدم به زنداداش و گفتم به فاطمه پیام بده که دم در خونشون بیاد. خجالت میکشیدم خودم باهاش حرف بزنم. یخورده که گذشت زنداداش زنگ زد و گفت که داره میاد. از ماشین پیاده شدم‌ یه شاخه رزِ آبی واسش خریدم از روی صندلی برداشتمش وکنار درشون رفتم. نامه رو از تو جیبم برداشتم و گذاشتم لای کتابِ "هبوط در کویر" از "دکتر علی شریعتی". صدای پاهاش و میشنیدم. گل و کتاب و رها کردم رو زمین و به سرعت به ماشین برگشتم. ماشین و دور تر از خونشون پارک کرده بودم‌ تو ماشین منتظر نشستم تا درو باز کنه. چند ثانیه گذشت که با یه چادر روی سرش در و باز کرد چند بار چپ و راستش و نگاه کرد وقتی کسی و ندید خواست درو ببنده که یهو خم شد سمت زمین. گل و نامه رو برداشت یه لبخند گرم زد
به وقت شیدایی💕
#عشقینه_ناحله 🌸🍃 #قسمت_صدو_بیست_وهفت جوابی به سوالش ندادم که سرش و بالا گرفت و نگام کرد. _بخوام ه
🌸🍃 گل تو دست راستش بود و کتاب و تو دست دیگه اش گرفته بود. با همون دستش چند بار کتابه رو بالا پایین برد که نامه و دید. دوباره تو خیابون به اطرافش نگاه کرد. ماشین و استارت زدم که برگشت سمتم. چندثانیه چشم تو چشم شدیم. لبخندش رو با لبخند جواب دادم چند ثانیه بدون حرکت بهم نگاه کردیم. خواستم حرکت کنم که متوجه شدم خیره به لباس هام اشک میریزه. دلم نمیخواست اشک هاش و ببینم.نگاهم و ازش گرفتم و پام رو روی گاز فشردم. ____ فاطمه نگاهم به اسم روی کتاب افتاد (هبوط در کویر) گل و بو کردم و از عطرش لبخند زدم با تعجب یک دور صفحه هاش و باز کردم یه پاکت توش بود . به اطرافم نگاه کردم . عجیب بود . نرگس گفت بیام دم در ولی چرا کسی نبود ؟ نگاهم‌ به ماشین محمد افتاد سرم و که بالاتر گرفتم دیدمش. یه لبخند رو لب هاش بود باورم نمیشد این ادم همونی باشه که تا قبل از این فکر میکردم از دماغ فیل افتاده وممکن نیست لب هاش واسه خنده باز شن. بی اراده بهش لبخند زدم همزمان یه قطره اشکم رو گونم سر خورد. حس میکردم مغزم هنوزهم نتونسته این اتفاق و باور کنه. این محمدی که الان میدیدم همون آدمی بود که یه روزی هیچ توجه ای بهم نداشت وحتی بزور بهم سلام میکرد. این ادمی که الان بهم لبخند میزنه همونیه که تا نگاهش به من می افتاد اخم میکرد و روش و برمیگردوند. همونیه که باتمام رفتارهای عجیبش عاشقش شده بودم و آرزو میکردم حداقل از من بدش نیاد.نگاهم به لباس هاش افتاد .لباس فرم تنش بود. مردد بودم ولی دلم میگفت سمتش برم. تا خواستم قدیمی بردارم به سرعت از جلوی چشمام دور شد. انتظار نداشتم اینجوری بره بی سلام بی خداحافظی! الان از قبل دلنازک تر شده بودم. در و بستم و پشت در نشستم. نامه رو از پاکت در اوردم بارون چشم هام بند نمیومد. کنترلی روی اشک هام‌نداشتم. میترسیدم !از اینکه از این خواب شیرین بیدارم کنن وحشت داشتم. از اینکه دوباره همه چیز مثل سابق شه میترسیدم. از اینکه محمد مثله قبل شه وحتی نگام هم نکنه میترسیدم. دلم میخواست زودتر همچی تموم شه و از این استرسی که افتاده بود به جونم راحت شم بازم باید صبر میکردم . مثل همیشه به گوشه اتاقم پناه بردم و شروع کردم به خوندن نامه که با خط خوش نوشته شده بود. ( بِسـمِــ ربِ روزی که دیدَم تو را و دل سپردم به دستت! دست به قلم برده ام که روایت کنم ضمیر تُ را! تا کی توان چیزی نگفت؟ تا كِى توان به مصلحت عقل كار كرد؟ آخر در گلو می شکند ناله ام از رِقت دل قصه ها هست ولی طاقت ابرازم نیست... سخن بسیار است ... اما ! تُ را گفتن کم! چگونه توان تُ را گفتن .... چگونه توان عشق را تعریف کرد ...! چگونه توان تُ را جستن!؟ بآری عشق چیست!؟ یا چیست فلسفه ی دادنِ دل؟؟! تمنا یا خواهشیست تاابد بمآن کنارِ دلم ! مصلحت بود به بهانه ی نبودن زمانی ز حآل و هوآیتان دور بمانیم! مدتی به بهانه ی ماموریت نیستیم اما، عهدی بود میانِ ما،بینِ خودمان بماند...! کس نستاندم به هیچ ار تو برانی از درم مقبل هر دو عالمم گر تو قبول میکنی صبر به طاقت آمد از بار کشیدن غمت چند مقاومت کند حبه و سنگ صد منی به بارَم بکش مرا...! خودمآنی تر بگویم برای من بمان! التماس دعا،یاعلی! |از محمد دهقان فرد به فاطمه موحد| قبل از اینکه نامه رو بخونم از ترس و دلتنگی اشک میریختم،بعد خوندن نامه از شدت ذوق گریه میکردم.خدا صدای دلم و شنید و اتفاقی که فکر میکردم هیچ وقت نمیافته ،افتاد مهر من به دل محمد که خیلی باهام تفاوت داره افتاد.محمد کجا و من کجا ؟! با اینکه حس میکردم به مغزم شوک وارد شده و چیزی نمیفهمم،یه چیزی و خوب میدونستم اینکه واسه رسیدن بهش و تموم شدن کابوس هام حاضر بودم هر کاری کنم. الان برای من صبر آسون ترین کار بود! ___ بیست روز و به سختی گذروندم سعی کردم خودم رو با درس و دانشگاه و کلاس های مختلف سرگرم کنم ولی هیچکدومشون فایده ای نداشت وتمام مدت فکرم پیش محمد بود. ازش هیچ خبری نداشتم و داشتم تو این بیخبری هلاک میشدم.طعنه های پدرم هم به این عذاب اضافه کرده بود. به ناچار زنگ زدم به ریحانه ،با اینکه حدس میزدم جوابم رو نده .ریحانه خیلی تغییر کرده بود. از بعد فوت پدرش کلا یه آدم دیگه ای شده بود و هر چقدر که میگذشت بیشتر از قبل تغییر میکرد و رفتارش سرد تر میشد. چندتا بوق خورد و قطع شد دوبار دیگه زنگ زدم داشتم از جواب دادنش نا امید میشدم که صداش رو شنیدم‌ +الو _سلام +سلاام چطوریی؟ _قربونت ریحانه جون .خوبه حالت ؟ کجایی؟کم پیدایی! بی معرفت شدی! +خوبم منم خداروشکر.مشهدم _مشهدد؟کی رفتی؟ +دیروز رسیدیم . با روح الله و مامان و باباش اومدیم _آها به سلامتی واس منم دعا کن +حتما .چه خبر از داداشم ؟ _داداشت ؟ +اره آقا محمدتون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 ✨دعاهایی مخصوص ده روز اول ذی‌الحجه✨ ✴️ پنج دعایی که به فرموده امام باقر(علیه السلام) خداوند آن را بوسیله جبرئیل برای حضرت عیسی(علیه السلام) هدیه فرستاد، تا در ایّام این روزها، آنها را بخواند. 🔰 آن پنج دعا چنین است: 💥 اَشْهَدُ اَنْ لااِلهَ اِلاَّ اللهُ، وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ، بِیَدِهِ الْخَیْرُ، وَهُوَ عَلی کُلِّ شَیْء قَدیرٌ.💥 💥 اَشْهَدُ اَنْ لا اِلـهَ اِلاَّ اللهُ، وَحْدَهُ لاشَریکَ لَهُ، اَحَداً صَمَداً، لَمْ یَتَّخِذْ صاحِبَةً وَلا وَلَداً.💥 💥اَشْهَدُ اَنْ لا اِلـهَ اِلاَّ اللهُ، وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، اَحَداً صَمَداً، لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ، وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ.💥   💥 اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ، وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ، یُحْیی وَیُمیتُ، وَهُوَ حَیٌّ لا یَمُوتُ، بِیَدِهِ الْخَیْرُ، وَهُوَ عَلی کُلِّ شَیْء قَدیرٌ.💥 💥حَسْبِیَ اللهُ وَکَفی، سَمِعَ اللهُ لِمَنْ دَعا، لَیْسَ وَرآءَ اللهِ مُنْتَهی،اَشْهَدُللهِِ بِما دَعا،وَاَنَّهُ بَریءٌ مِمَّنْ تَبَرَّءَ، وَاَنَّ لِلّهِ الاْخِرَةَ وَالاُْولی.💥 ┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄ @inmania_thim 💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوستان این کلیپ خیـــــــــــلی آموزنده و جالبه پیشنهاد می کنم حتما با دقت گوش کنید و تفکر کنید اینو حداقل ۲ بار گوش کنید .... و هر از چند وقت ؛ باز هم شنیدنش را تکرار کنید . 🔻"دنیا را از قصد اینطوری طراحی کردن دنیا مجموعه منظمی از نامنظمی ها و آشفتگی هاست"🔺 ┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄ @inmania_thim 💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▫️امام_صادق_علیه_السلام: ▪️سجده شكر بر هر مسلمانى واجب است، با آن را كامل و پروردگارت را خشنود مى سازى و فرشتگان را به شگفتى مى آورى. 📚تهذيب الاحکام، ج۲ 🌺 به درستی که بنده زمانی که می خواند و سپس سر بر سجده شکر می نهد، پروردگار حجاب های موجود میان بنده و فرشته ها و ملائک را می گشاید و می گوید: ای ملائکه من! به بنده ام بنگرید. واجبم را به جای آورد و عهدم را برای من تمام نمود، سپس برای من نسبت به آنچه که برایش نعمت نموده ام، سجده شکر به جا آورد.
✍️ آیت الله جوادی آملی : 🍃 (س) جزء برترین و بهترین تعلیم های ملكوتی است. 🔻اين نکات را خوب عنايت کنيد ▫️مبادا بدون ذکر این تسبیحات از کنار سجاده برخيزيد ▫️مبادا با سرعت و عجله اين کلمات را بگويد . ▫️مبادا بدون اينکه پاها را حرکت بدهيد و از آن وضع نمازگزار بيرون بيايید، در کمال طمأنينه و آرامش اين صد ذکر را بر زبان شريفتان جاری کنيد. ۳۴ مرتبه الله اکبر ۳۳مرتبه الحمدلله ۳۳مرتبه سبحان الله ┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄ @inmania_thim 💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زیارتنامه امام باقر علیه السلام بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْباقِرُ بِعِلْمِ اللّهِ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْفاحِصُ عَنْ دِینِ اللّهِ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْمُبَیِّنُ لِحُکمِ اللّهِ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا القائِمُ بِقِسْطِ اللّهِ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا النّاصِحُ لِعِبادِ اللّهِ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الدّاعِی إلَى اللّهِ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الدَّلِیلُ عَلَى اللّهِ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الحَبْلُ الَمَتِینُ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْفَضْلُ المُبِینُ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا النُّورُ السّاطِعُ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْبَدْرُ الْــلاّمِعُ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الحَقُّ الاَبَلَجُ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السِّراجُ الاَسْرَجُ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا النَّجْمُ الاَزْهَرُ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الکَوْکَبُ الاَبْهَرُ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا المُنَزَّهُ عَنِ المُعْضَلاتِ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا المَعْصُومُ مِنَ الزَّلاّتِ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الزَّکِیُّ فِی الْحَسَبِ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الرَّفِیعُ فِی النَّسَبِ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا القَصْرُ الَمَشِیدُ الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ اَجْمَعِینَ اَشْهَدُ یا مَوْلای اَنَّکَ قَدْ صَدَعْتَ بِالْحَقِّ صَدْعاً وبَقَرْتَ العِلْمَ بَقْراً، ونَثَرْتَهُ نَثْراً لَمْ تَاْخُذْکَ فِی اللّهِ لَوْمَةُ لائِم وَکُنْتَ لِدِینِ اللّهِ مُکاتِماً وَقَضیْتَ ما کانَ عَلَیْکَ وَاَخْرَجْتَ اَوْلِیاءَکَ مِنْ وَلایَةِ غَیْرِ اللّهِ اِلى وِلایةِ اللّهِ وَاَمَرْتَ بِطاعَةِ اللّهِ، وَنَهَیْتَ عَنْ مَعْصِیَةِ اللّهِ حَتّى قَبَضَکَ اللّهُ اِلِى رِضْوانِهِ وَذَهَبَ بِکَ اِلى دارِ کَرامَتِهِ وَاِلى مَسَاکِنِ اَصْفِیائِهِ وَمُـجاوَرَةِ اَوْلِیائِهِ الَسَّلامُ عَلَیْکَ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ.☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
AUD-20210718-WA0003.mp3
6.46M
زیارت نامه امام محمد باقر علیه السلام ☘☘☘☘☘☘☘☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸اشتباه مرگباری که همه ما هر روز آن را انجام می دهیم😳 و از خطرات آن آگاه نیستیم! به اشتراک بگذارید. ┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄ @inmania_thim 💕
🌺 🌺 🔰فراز《۱۷》 💠 ✅ ‍‍...مَعاشِرَ النّاسِ فَضِّلوهُ فقد فَضَّلَهُ اللّهُ ، و اقبَلوهُ فقد نَصَبَهُ اللّهُ. مَعاشِرَ النّاسِ إنَّهُ إمامٌ مِنَ اللّهِ و لَن يَتوبَ اللّهُ عَلي أحَدٍ أنكَرَ وِلايَتَهُ و لَن يَغفِرَ لَهُ ، حَتماً عَلَي اللّهِ أن يَفعَلَ ذلكَ بِمَن خالَفَ أمرَهُ و أن يُعَذِّبَهُ عَذاباً نُكراً أبَدَ الآبادِ و دَهرَ الدُّهورِ ؛ فَاحذَروا أن تُخالِفوهُ فتَصلوا ناراً وَقودُها النّاسُ و الحِجارَةُ اُعِدَّت لِلكافِرينَ .… 🔹…هان مردمان ! او را برتر بدانید که خداوند او را برترے داده ؛ و پیشوایی او را پذیرا باشید که خداوند او را به (امامت) نصب کرده است ؛ هان مردمان ! او امام از جانب خداست و خداوند هرگز توبه منکر او را نپذیرد و چنین کسے را نیامرزد ؛ این است روش قطعے خداوند دربارهء ناسازگار با امامت علے و حتما او را به عذاب دردناک جاودانه کیفر خواهد کرد ؛ پس ، از مخالفت او بهراسید ؛ وگر نه در آتشے درخواهید شد که آتش گیرهء آن مردمانند و سنگ ، که برای حق ستیزان آماده شده است …. 📢 مبلغ باشیم……
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 ❤️ آداب عید خم ❤️ 🌸🍃 🌸نشرِ معارفِ الهی صدقه‌یِ جاریه است🌸        
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌹ختم سوره تکاثر🌹🍃 ❣هرکس سوره تکاثر را روز دوشنبه و چهارشنبه، ۴۰ بار قرائت کند، رزقی ( مادی و معنوی ان‌شاءالله) فراوان نصیبش می‌شود که به ذهنش خطور نمی‌کرد.❣ ༄ུ💐🌺💐༄ུ💐🌺💐༄ུ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🕊🌺الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌🤲