eitaa logo
به وقت شیدایی💕
128 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
18 فایل
به وقت شیدایی💕 ✨⏱💕 زمانی برای فروگذاردن تمام تعلقات دنیایی ورهایی از آنچه بالِ جان را برای پرواز به فضای عشق الهی بسته. اینجا به اوج آسمانی که شهدا سیر کرده اند،سفرکن🕊.... 💫✨ @inmania_thim 💕 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
مشاهده در ایتا
دانلود
روزتون شاد... - روزتون شاد....mp3
4.9M
🎶🎶🎶 💫✨ @inmania_thim 💕 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
‍ 🌷 ✅ فصل هشتم از بس توی اتاق راه رفته بودیم و پیش‌پیش کرده بودیم، خسته شده بودیم، بچه‌ها را روی پاهایمان گذاشتیم و نشستیم و تکان‌تکانشان دادیم تا بخوابند. اما مگر می‌خوابیدند. صمد برایم تعریف می‌کرد؛ از گذشته‌ها، از روزی که من را سر پله‌های خانه‌ی عموی پدرم دیده بود. می‌گفت: « از همان روز دلم را لرزاندی. » از روزهایی که من به او جواب نمی‌دادم و او با ناامیدی هر روز کسی را واسطه می‌کرد تا به خواستگاری‌ام بیاید. می‌گفت: « حالا که با این سختی به دستت آوردم، باید خوشبخت‌ترین زن قایش بشوی. » صدای صمد برای بچه‌ها مثل لالایی می‌ماند. تا صمد ساکت می‌شد، بچه‌ها دوباره به گریه می‌افتادند. هر کاری کردیم، نتوانستیم بچه‌ها را بخوابانیم. مانده بودیم چه‌کار کنیم. تا می‌گذاشتیمشان زمین، گریه‌شان در می‌آمد. مجبور شدم دوباره برایشان شیر درست کنم. اما به محض این‌که شیر را خوردند، دوباره جایشان را خیس کردند. جایشان را خشک کردم، سر حال آمدند و بی‌خوابی به سرشان زد و هوس بازی کردند. حالا یک نفر را می‌خواستند که آن‌ها را بغل کند و دور اتاق بچرخاند. ظهر شد و حتی نتوانستم اتاق را جارو کنم، به همین خاطر بچه‌ها را هر طور بود پیش صمد گذاشتم و رفتم ناهار درست کنم. اما صمد به تنهایی از عهده‌ی بچه‌ها برنمی‌آمد. از طرفی هم هوای بیرون سرد بود و نمی‌شد بچه‌ها را از اتاق بیرون آورد. به هر زحمتی بود، فقط توانستم ناهار را درست کنم. سر ظهر همه به خانه برگشتند؛ به جز خواهر و مادر صمد. ناهار برادرها و پدر صمد را دادم، اما تا خواستم سفره را جمع کنم، گریه‌ی بچه‌ها بلند شد. کارم درآمده بود. یا شیر درست می‌کردم، یا جای بچه‌ها را عوض می‌کردم، یا مشغول خواباندنشان بودم. تا چشم به هم زدم، عصر شد و مادرشوهرم برگشت؛ اما نه خانه‌ای جارو کرده بودم، نه حیاطی شسته بودم، نه شامی پخته بودم، نه توانسته بودم ظرف‌ها را بشویم. از طرفی صمد هم نتوانسته بود برود و به کارش برسد. مادرشوهرم که اوضاع را این‌طور دید، ناراحت شد و کمی اوقات‌تلخی کرد. صمد به طرفداری‌ام بلند شد و برای مادرش توضیح داد بچه‌ها از صبح چه بلایی سرمان آوردند. مادرشوهرم دیگر چیزی نگفت. بچه‌ها را به او دادیم و نفس راحتی کشیدیم. از فردا صبح دوباره صمد دنبال پیدا کردن کار رفت.توی قایش کاری پیدا نکرد مجبور شد به رزن برود .وقتی دید در رزن هم نمیتواند کاری پیدا کند ساکش را بست ورفت تهران .چند روز بعد برگشت وگفت :کار خوبی پیدا کرده ام باید از همین روزها کارم را شروع کنم آمده ام به تو خبر بدهم حیف شد نمیتوانم عید پیشت بمانم چاره ای نیست. خیلی ناراحت شدم اعتراض کردم گفتم من برای عید امسال نقشه کشیده بودم نمیخواهد بروی صمد از من بیشتر ناراحت بود .گفت چاره ای ندارم تا کی باید پدر ومادرم خرجمان را بدهند .دیگر خجالت میکشم نمیتوانم سر سفره انها بنشینم .باید خودم کار کنم باید نان خودمان را بخوریم صمد رفت وآن عید را که اولین عید بعد از عروسیمان بود تنها سر کردم روزهای سختی بودهرشب با بغض وگریه سرم را روی بالش میگذاشتم.هرشب خواب صمد را میدیدم .تازه عروس های دیگر را میدیدم که با شوهر هایشان شانه به شانه از این خانه به آن خانه میرفتند به زور میتوانستم جلوی گریه ام را بگیرم...۳ 🔰ادامه دارد....🔰 💫✨ @inmania_thim 💕 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
‍ 🌷 ✅ فصل هشتم فروردین تمام شده بود، اردیبهشت آمده بود و هوا بوی شکوفه و گل می‌داد. انگار خدا از آن بالا هر چه رنگ سبز داشت، ریخته بود روی زمین‌های قایش. یک روز مشغولِ کارِ خانه بودم که موسی، برادر کوچک صمد، از توی کوچه فریاد زد. - داداش صمد آمد! نفهمیدم چه‌کار می‌کنم. پابرهنه، پله‌های بلند ایوان را دو تا یکی کردم. پارچه‌ای از روی بند رخت وسط حیاط برداشتم، روی سرم انداختم و دویدم توی کوچه. صمد آمده بود. می‌خندید و به طرفم می‌دوید. دو تا ساک بزرگ هم دستش بود. وسط کوچه به هم رسیدیم. ایستادیم و چشم در چشم هم، به هم خیره شدیم. چشمان صمد آب افتاده بود. من هم گریه‌ام گرفت. یک‌دفعه زدیم زیر خنده. گریه و خنده قاتی شده بود. یادمان رفته بود به هم سلام بدهیم. شانه‌به‌شانه‌ی هم تا حیاط آمدیم. جلوی اتاقمان که رسیدیم، صمد یکی از ساک‌ها را داد دستم. گفت: « این را برای تو آوردم. ببرش اتاق خودمان» اهل خانه که متوجه آمدن صمد شده بودند، به استقبالش آمدند. همه جمع شدند توی حیاط و بعد از سلام و احوال‌پرسی و دیده‌بوسی رفتیم توی اتاق مادرشوهرم. صمد ساک را زمین گذاشت. همه دور هم نشستیم و از اوضاع و احوالش پرسیدیم. سیمان‌کار شده بود و روی یک ساختمان نیمه‌کاره مشغول بود. کمی که گذشت، ساک را باز کرد و سوغاتی‌هایی که برای پدر، مادر، خواهرها و برادرهایش آورده بود، بین آن‌ها تقسیم کرد. همه چیز آورده بود. از روسری و شال گرفته تا بلوز و شلوار و کفش و چتر. کبری، که ساک من را از پشت پنجره دیده بود، اصرار می‌کرد و می‌گفت: « قدم! تو هم برو سوغاتی‌هایت را بیاور ببینیم.» خجالت می‌کشیدم. هراس داشتم نکند صمد چیزی برایم آورده باشد که خوب نباشد برادرهایش ببینند. گفتم: « بعداً. » خواهرشوهرم فهمید و دیگر پی‌اش را نگرفت. وقتی به اتاق خودمان رفتیم، صمد اصرار کرد زودتر ساک را باز کنم. واقعا سنگ تمام گذاشته بود. برایم چندتا روسری و دامن و پیراهن خریده بود. پارچه‌های چادری، شلواری، حتی قیچی و وسایل خیاطی و صابون و سنجاق‌سر هم خریده بود. طوری که در ساک به سختی بسته می‌شد. گفتم: « چه خبر است، مگر مکه رفته‌ای؟! » گفت: « قابل تو را ندارد. می‌دانم خانه‌ی ما خیلی زحمت می‌کشی؛ خانه‌داری برای ده دوازده نفر کار آسانی نیست. این‌ها که قابل شما را ندارد. » گفتم: « چرا، خیلی زیاد است. » خندید و ادامه داد: « روز اولی که به تهران رفتم، با خودم عهد بستم، روزی یک چیز برایت بخرم. این‌ها هر کدام حکایتی دارد. حالا بگو از کدامشان بیشتر خوشت می‌آید. » همه‌ی چیزهایی که برایم خریده بود، قشنگ بود. نمی‌توانستم بگویم مثلاً این از آن یکی بهتر است. گفتم: « همه‌شان قشنگ است. دستت درد نکند. » اصرار کرد. گفت: « نه... جان قدم بگو. بگو از کدامشان بیشتر خوشت می‌آید. » دوباره همه را نگاه کردم. انصافاً پارچه‌های شلواری توخانه‌ای که برایم خریده بود، چیز دیگری بود. گفتم: « این‌ها از همه قشنگ‌ترند. 💫✨ @inmania_thim 💕 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🍃🌸﷽🍃 🌸🍃🌸🍃 🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 🌸السلام علیک یا قائم آل محمد🌸 🔆السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القرآن ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان الاَمان🔆 ------------------------------------------------------------------- 🩸السلام و علیک یا ثارالله🩸 🥀السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🥀 ------------------------------------------------------------------- ☘السلام علیک یا ضامن آهو☘ 🌼ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌼 💫✨ @inmania_thim 💕 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🌹السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللّٰهِ فِى أَرْضِهِ، 🌹 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللّٰهِ فِى خَلْقِهِ، 🌹 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللّٰهِ الَّذِى يَهْتَدِى بِهِ الْمُهْتَدُونَ، وَيُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ، 🌹السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخائِفُ، 🌹 السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْوَلِىُّ النَّاصِحُ، 🌹السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَفِينَةَ النَّجاةِ، 🌹 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ الْحَيَاةِ، 🌹 السَّلامُ عَلَيْكَ، صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ، 🌹السَّلامُ عَلَيْكَ، عَجَّلَ اللّٰهُ لَكَ مَا وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَظُهُورِ الْأَمْرِ، 🌹السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلاىَ، أَنَا مَوْلاكَ عَارِفٌ بِأُولَاكَ وَأُخْرَاكَ، أَتَقَرَّبُ إِلَى اللّٰهِ تَعَالَىٰ بِكَ وَبِآلِ بَيْتِكَ، وَأَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ وَظُهُورَ الْحَقِّ عَلَىٰ يَدَيْكَ؛ وَأَسْأَلُ اللّٰهَ أَنْ يُصَلِّىَ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَأَنْ يَجْعَلَنِى مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ لَكَ وَالتَّابِعِينَ وَالنَّاصِرِينَ لَكَ عَلَىٰ أَعْدائِكَ، وَالْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْكَ فِى جُمْلَةِ أَوْلِيَائِكَ . يَا مَوْلاىَ يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ، صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ آلِ بَيْتِكَ، هٰذَا يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَهُوَ يَوْمُكَ الْمُتَوَقَّعُ فِيهِ ظُهُورُكَ، وَالْفَرَجُ فِيهِ لِلْمُؤْمِنِينَ عَلَىٰ يَدَيْكَ، وَقَتْلُ الْكافِرِينَ بِسَيْفِكَ، وَأَنَا يَا مَوْلاىَ فِيهِ ضَيْفُكَ وَجَارُكَ، وَأَنْتَ يَا مَوْلاىَ كَرِيمٌ مِنْ أَوْلادِ الْكِرَامِ، وَمَأْمُورٌ بِالضِّيافَةِ وَالْإِجَارَةِ، فَأَضِفْنِى وَأَجِرْنِى صَلَوَاتُ اللّٰهِ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّاهِرِينَ. 💫✨ @inmania_thim 💕 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
5.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•~🌿🌸~•یکدنیا صفا و معرفت و اخلاص در همین کلیپ کوتاه. لطفا با چشم دل بنگرید. +چه آرزویی داری؟؟! _دیگه دیگه... +یکمشو بگو _دیگه دیگه نمیشه... +یکمشو! _ش داره، ش... +ش، بعدش؟ _ش داره...ه داره...الف داره...ت داره... +شهادت؟؟! :) شهید مدافع حرم 💫✨ @inmania_thim 💕 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📣📣📣🌿🌹﷽🌹🌿📣📣📣 📣خطبه قاصعه (قسمت_دوم ) 4⃣ هشدار از دشمنی های شيطان ♦️ای بندگان خدا! از دشمن خدا پرهيز کنيد، مبادا شما را به بيماری خود مبتلا سازد، و با ندای خود شما را به حرکت در آورد، و با لشکرهای پياده و سواره خود بر شما بتازد! به جانم سوگند! شيطان تير خطرناکی برای شکار شما بر چلّه کمان گذارده، و تا حدّ توان کشيده، و از نزديک ترين مکان شما را هدف قرار داده است، و خطاب به خدا گفت: «پروردگارا! به سبب آن که مرا دور کردی، دنيا را در چشم هايشان جلوه می دهم، و همه را گمراه خواهم کرد.» امّا تيری در تاريکی ها و سنگی بدون نشانه روی رها ساخت، گرچه فرزندان خودپسندی، و برادران تعصّب و خودخواهی، و سواران مرکب جهالت و خودپرستی، او را تصديق کردند. افراد سرکش شما تسليم شيطان شدند، و طمع ورزی او در شما کارگر افتاد، و اين حقيقت بر همه آشکار گرديد، و حکومت شيطان بر شما استوار شد، و با لشکر خويش به شما يورش برد، و شما را به ذلّت سقوط کشانيد، و شما را به مرز کشتار و خون ريزی کشاند، و شما را با فرو کردن نيزه در چشم ها، بريدن گلوها، کوبيدن مغزها پايمال کرد، تا شما را به سوی آتشی بکشاند که از پيش مهيّا گرديد. پس شيطان، بزرگ ترين مانع برای دين داری و زيان بارترين و آتش افروزترين فرد برای دنيای شماست!. شيطان از کسانی که دشمن سرسخت شما هستند و برای در هم شکستن شان کمر بسته ايد، خطرناک تر است. مردم! آتش خشم خود را بر ضد شيطان به کار گيريد، و ارتباط خود را با او قطع کنيد. به خدا سوگند! شيطان بر اصل و ريشه شما فخر فروخت، و بر حَسَب و نَسَب شما طعنه زد و عيب گرفت، و با سپاهيان سواره خود به شما هجوم آورد، و با لشکر پياده راه شما را بست، که هر کجا شما را بيابند شکار می کنند، و دست و پای شما را قطع می کنند. نه می توانيد با حيله و نقشه آنها را بپراکنيد، و نه با سوگندها قادريد از سر راهتان دور کنيد. زيرا کمين گاه شيطان ذلّت آور، تنگ و تاريک، مرگ آور، و جولانگاه بلا و سختی هاست، پس شراره های تعصّب و کينه های جاهلی را در قلب خود خاموش سازيد، که تکبّر و خودپرستی در دل مسلمان از آفت های شيطان، غرورها و کشش ها و وسوسه های اوست. تاج تواضع و فروتنی را بر سر نهيد، و تکبّر و خودپسندی را زير پا بگذاريد، و حلقه های زنجير خودبزرگ بينی را از گردن باز کنيد، و تواضع و فروتنی را سنگر ميان خود و شيطان و لشکريانش قرار دهيد، زيرا شيطان از هر گروهی لشکريان و يارانی سواره و پياده دارد. و شما همانند قابيل نباشيد که بر برادرش تکبّر کرد، خدا او را برتری نداد، خويشتن را بزرگ می پنداشت، و حسادت او را به دشمنی وا داشت، تعصّب، آتش کينه را در دلش شعله ور کرد، و شيطان باد کبر و غرور در دماغش دميد، و سرانجام پشيمان شد، و خداوند گناه قاتلان را تا روز قيامت بر گردن او نهاد. 📜 ، 💫✨ @inmania_thim 💕 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
5.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کفشداری شهید مدافع حرم نوید صفری در حرم خانم حضرت رقیه سلام الله علیها 💫✨ @inmania_thim 💕 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
✅ سوره نور آیه ۵۵ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكمُ ‏ْ وَ عَمِلُواْ الصَّلِحَتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فىِ الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لهَمْ دِينهَمُ الَّذِى ارْتَضىَ‏ لهَمْ وَ لَيُبَدِّلَنهَّم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنىِ لَايُشْرِكُونَ بىِ شَيْا وَ مَن كَفَرَ بَعْدَ ذَالِكَ فَأُوْلَئكَ هُمُ الْفَاسِقُون‏ خدا به كسانى از شما كه ايمان آورده‏اند و كارهاى شايسته كرده‏اند وعده داد كه در روى زمين جانشين ديگرانشان كند، هم چنان كه مردمى را كه پيش از آنها بودند جانشين ديگران كرد. و دينشان را كه خود برايشان پسنديده است- استوار سازد و وحشتشان را به ايمنى بدل كند. مرا مى‏پرستند و هيچ چيزى را با من شريك نمى‏كنند. و آنها كه از اين پس ناسپاسى كنند، نافرمانند امام صادق(ع) در روايتى فرمود: تأويل و مصداق اين آيه هنوز نيامده است. هنگامى كه قائم ما قيام كند كسى كه او را درك مى‌كند، تأويل اين آيه را مى‌بيند: هر آينه دين محمد(ص) به هر جايى كه شب برسد، مى‌رسد (همه كره زمين)؛ به صورتى كه هيچ مشركى بر روى زمين نخواهد بود؛ همان گونه كه خداوند فرمود: (يعبدوننى...)] پیامها 1- اسلام، دين آينده‏ى جهان است. آينده‏ى تاريخ به سود مؤمنان و شكست سلطه‏ى كافران است «وَعَدَ اللَّهُ ... لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ» 2- پيروزى نهايى اهل حقّ، يك سنّت الهى است. «كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ» 3- هدف از پيروزى و حكومت اهل ايمان، استقرار دين الهى در زمين و رسيدن به توحيد و امنيّت كامل است لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ لا يُشْرِكُون 4- دست خدا را در تحولات تاريخ ببينيم وَعَدَ اللَّهُ ... لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ دين اسلام، تنها دين مورد رضايت الهى است.دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى‏ لَهُمْ 5- امنيّت واقعى، در سايه‏ى حكومت دين است. وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً 7- امنيّت در جامعه‏ى اسلامى، شرايط مناسبى براى عبادت فراهم مى‏سازد. «أَمْناً يَعْبُدُونَنِي» هدف نهايى وعده‏هاى الهى، عبادت خالصانه خداوند است ( بحارالانوار، ج 51، ص 55، ح 41) 🌹اللهم عجل لولیک الفرج 🌹 💫✨ @inmania_thim 💕 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🍁اگر به جای گفتنِ: دیوار موش دارد و موش گوش دارد، بگوییم:فرشته ها در حال نوشتن هستند... نسلی از ما متولد خواهد شد که به جای مراقبتِ مردم، "مراقبتِ خدا" را در نظر دارد! قصه از جایی تلخ شد که در گوش یکدیگر با عصبانیت خواندیم: بچه را ول کردی به امان خدا...! ماشین را ول کردی به امان خدا...! خانه را ول کردی به امان خدا...! و اینطور شد که "امانِ خدا" شد " مظهر ناامنی! " ای کاش می دانستیم امن ترین جای این هستی، امانِ خداست... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💫✨ @inmania_thim 💕 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄