eitaa logo
به وقت شیدایی💕
129 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
18 فایل
به وقت شیدایی💕 ✨⏱💕 زمانی برای فروگذاردن تمام تعلقات دنیایی ورهایی از آنچه بالِ جان را برای پرواز به فضای عشق الهی بسته. اینجا به اوج آسمانی که شهدا سیر کرده اند،سفرکن🕊.... 💫✨ @inmania_thim 💕 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷هر روز یک صفحه قرآن به نیت سلامتی آقا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و تعجیل در ظهورشان. امروز ثواب صفحه ۱۰۹ قرآن کریم را هدیه می‌دهیم به روح پاک و مطهر شهید جاویدالاثر علی تجلایی🌷 🌸 روحش شاد یادش گرامی باد 🌸
🌿شهید جاوید‌الاثر علی تجلایی: اگر می‌خواهی محبوب خدا شوی، گمنام باش، کار کن برای خدا، نه برای معروفیت! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌷شادی روحش صلوات 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
21 Masaebe Kofeh Ta Sham.mp3
12.92M
▪️" صباحاً و مساءً " بشنویم مصیبتی را که او هر صبح و شام می‌بیند و خون می‌گرید! مصائبِ کوفه تا شام... # بر اساس گزارش‌های تاریخی کاروان اسرای اهل بیت(ع) فاصله کوفه تا شام را در ۱۵ یا ۱۶ روز طی کرد و در این راه ۴۰منزل را پشت سر گذاشت آنها کینه توزی را به حدی جلو بردند که حتی به فرزند شیر خوار امام حسین(ع) رحم نکردند..... در کنار شکنجه های جسمی راه آن شکنجه های روحی.... در بعضی از شهرها با ورود اسرای به آنجا بساط جشن و سرور برپا می کردند..‌ بعضی از شهرها دروازه ای شهر را باز نکردند وبا آنها به مخالفت پرداختند...... 🔹بشنوید و برای آرامش و خشنودی آقا صاحب الزمان(ع)نشر دهید و در ثوابش شریک باشید 🙏 ┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄ @inmania_thim 💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
# رمان قصه‌ی کتاب قصه‌ی ، نوشته‌ی محمدعلی جعفری داستان زندگی و شهادت شهید محمدحسین محمدخانی به روایت همسرش، مرجان درعلی است. 🌸درباره‌ی رمان قصه‌ی دلبری روایتی متفاوت و خواندنی از زندگی شهید محمدحسین محمدخانی است. 🌸 او از فعالان بسیج دانشجویی بود و در علمیات‌های تفحص پیکر شهدای دفاع مقدس، شرکت می‌کرد، کتاب قصه دلبری، روایتی از سبک زندگی این شهید است که همسرش از روزهای آشنایی در بسیج دانشجویی تا روزهای پس از شهادت او را بازگو می کند. ┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄ @inmania_thim 💕
به وقت شیدایی💕
#قصه_دلبری #قسمت_سی‌_و_چهارم دوسه هفته می رفتم و فقط تماشایش می کردم ، چنان با ولع میخورد، که انگار
جزو آرزوهایش بود در خانه روضه هفتگی بگیریم ، اما نشد .😕 چون خونه مان کوچک بود و وسایلمان زیاد .. می گفت :«دوبرابر خونه تیرو تخته داریم !» فردای روز پاتختی ، چند تا از رفیقاش را دعوت کرد خانه ، بیشتر از پنج شش نفر نبودند . مراسم گرفت . یکی شأن طلبه بود که سخنرانی کرد و بقیه مداحی کردند زیارت عاشورا و حدیث کسا هم خواندند . این تنها مجلسی بود که توانستیم در خانه برگزار کنیم . چون هنوز در آشپزی راه نیفتاده بودم ، رفت و از بیرون پیتزا خرید، برای شام😅 البته زیاد هیئت دونفری داشتیم . برای هم سخنرانی می کردیم و چاشنی اش چند خط روضه هم می خواندیم . بعد چای ، نسکافه یا بستنی می خوردیم ، می گفت : « این خورد دنیا الان مال هیئته!» هر وقت چای می ریختم می آوردم ، می گفت : «بیا دوسه خط روضه بخونیم تا چای روضه خورده باشیم!» 🙃 زیارت جامعه کبیره میخواندیم ،اما اصرار نداشتیم آن را تا ته بخوانیم . یکی دو صفحه را با معنی می خواندیم . چون به زبان عربی مسلط بود ، برایم ترجمه می کرد و توضیح می داد . کلا آدم بخوری بود😂 موقع رفتن به هیئت ، یک خوراکی می خوردیم و موقع برگشتن هم آبمیوه ، بستنی یا غذا ... گاهی پیاده می رفتیم گلزار شهدای یزد . در مسیر رفت ‌و برگشت ، دهانمان می جنبید . همیشه دنبال این بود برویم رستوران ، غذای بیرون بهش می چسبید. من اصلا اهل خوردن نبودم ، ولی او بعد از ازدواج مبتلایم کرد 😬 عاشق قیمه بود و از خوردنش لذت می برد . جنس علاقه اش با بقیه خوراکی ها فرق داشت . چون قیمه ، امام حسین (ع) و هیئت را به یادش می انداخت کیف می کرد . هیئت که می رفتیم ، اگه پذیرایی یا نذری می دادند ، به عنوان تبرک برایم می آورد ☺️ خودم قسمت خانم ها می گرفتم ، ولی باز دوست داشت برایم بگیرد . بعد از هیئت رأیة العباس با لیوان چای ، روی سکوی وسط خیابان منتظرم می ایستاد . وقتی چای وقند را به من تعارف می کرد ، حتی بچه مذهبی ها هم نگاه می کردند چند دفعه دیدم خانم های مسن تر تشویقش کردند و بعضی هاشون به شوهرهایشان می گفتند :«حاج آقا یاد بگیر ، از تو کوچک تره ها!😂
به وقت شیدایی💕
#قصه_دلبری #قسمت_سی_و_پنجم جزو آرزوهایش بود در خانه روضه هفتگی بگیریم ، اما نشد .😕 چون خونه مان کو
خیلی دوست داشتم پشت سرش نماز را به جماعت بخوانم. از دوران دانشجویی تجربه کرده بودم. همان دورانی که به خوابم هم نمی آمد روزی با او ازدواج کنم😂 در اردوها،کنار معراج شهدای گمنام دانشگاه، آقایان می ایستادند ما هم پشت سرشان ، صوت و لحن خوبی داشت. بعداز ازدواج فرقی نمی کرد خانه خودمان باشد یا خانه پدر مادر هایمان، گاهی آن ها هم می آمدند پشت سرش اقتدا می کردند😁 مواقعی که نمازش را زود شروع می کرد، بلندبلند می گفتم: (وَاللهٌ یٌحِبٌ الصـابِرِین.) مقید بود به نماز اول وقت درمسافرت ها زمان حرکت را طوری تنظیم می کرد که وقت نماز بین راه نباشیم. و زمان هایی که در اختیار ماشین دست خودش نبود و با کسی همراه بودیم، اولین فرصت در نمازخانه های بین راهی یا پمپ بنزین می گفت:((نگه دارین!))🙃 اغلب در قنوتش این آیه از قران را می خواند: ((ربنا هب لنامن ازواجنا وذریاتنا قرة اعین واجعلنا للمتقین اماما.)) قرآنی جیبی داشت وبعضی وقت ها که فرصتی پیش می آمد، میخواند. گاهی اوقات هم از داخل موبایلش قرآن می خواند. باموبایل بازی می کرد. انگری بردز!😐 و یکی دیگر هم هندوانه ای بود که با انگشت آن را قاچ قاچ می کرد، که اسمش را نمی دانم . و یک بازی قورباغه که بعضی مرحله هایش را کمکش می کردم. اگر هم من در مرحله ای می ماندم، برایم رد می کرد😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🍂↶ عــهــد ثـــابـت ↷🍂🍃       ☜ روز ☟ 🌸🍃 اذکــ📿ــار روز ◽️⇦ 100مرتبه ◽️⇦ یـا غـنی 1060 مرتبه 🌸🍃 سـوره روز ◽️⇦ سوره مبارکه معارج ↶ خداوند در روز قیامت از گناه او سؤال نمی‌کند و در بهشت او را با حضرت رسول ﷺ سکونت می‌دهند 🌸🍃 ادعیـه و زیـارت روز 🔹دعـای روز شنبـه 🔷حـدیـث کسـاء 🔹دعـای نـادعـلی 🌸🍃 نمـاز روز شنبـه ◽️چهار رکعت نماز بجا آورد ◽️در هر رکعت بعد از سوره حمد ◽️یک مرتبه سوره توحید و آیةالکرسی ↶ بنویسد خداوند او را در درجه پیغمبران و شهداء و صالحین 🌸🍃 دعـای دستـه جمعی روز ◽️⇦ سوره مبارکه حمـد ↶ هدیه به امام سجاد علیه‌السلام به نیت شفای همه بیماران.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا