eitaa logo
کانال بصیرتی و سیاسی نیاک
67 دنبال‌کننده
2هزار عکس
370 ویدیو
111 فایل
﷽ ✔کانال آموزشی-خبری پایگاه مقاومت امام سجاد(ع)_نیاک ☫هدف کانال آموزش تربیتی، معرفتی، بصیرتی و آگاهی سیاسی از طریق آموزش مجازی بوده و توسط جوانان انقلابی نیاک اداره می‌شود🇮🇷 🙏 نثار روح شهدای نیاک صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
نافع‌بن‌هلال پاسخ داد:منم نافع‌بن‌هلال. آمده‌ایم آب بنوشیم. آبی که بر همگان حلال است. عمرو‌بن‌حجاج گفت:خوش آمدی، بنوش! نافع گفت:هرگز! یک قطره نخواهم نوشید تا وقتی حسین (ع) تشنه است. عمرو گفت:نه، اجازه نمی‌دهم. ما را اینجا گماشته‌اند تا حسین (ع) آب ننوشد. نافع به یاران گفت:مشک‌هایتان را پر کنید. پیاده‌ها مشک‌ها را پر کردند. عمرو‌بن‌حجاج حمله کرد. جنگی کوتاه درگرفت. در حال جنگ، پیادگان مشک‌ها را پر کردند. چند تن از نگهبانان کشته شدند و از یاران امام کسی شهید نشد. رزم ابوالفضل‌العباس در این نبرد کوتاه یاران را سرشار از شجاعت کرد. برخی گفته‌اند لقب «سقایت» از این لحظه به ابوالفضل‌العباس داده شد. پس از اینکه آب به خیمه‌ها رسید سهم هیچ کس بیش از یک بار نوشیدن نشد. پس از محاصره شدید و تشنگی امام حسین (ع) مقابل دشمن آمد و در حالی‌که بر شمشیر تکیه داده بود، یک بار دیگر خود را به دشمن شناساند و پس از معرفی پیامبر به عنوان جد و پدرش علی (ع) و عموهایش و مادرش، پرسید با اینکه می‌دانید من کیستم چرا قصد کشتن مرا دارید؟ گفتند:این همه را می‌دانیم، اما نمی‌گذاریم قطره‌ای از آب بنوشید تا از تشنگی بمیرید. اهل حرم با شنیدن این سخنان گریستند و شیون کردند. امام حسین (ع) فرمود:آرام باشید که بعد از این بسیار خواهید گریست. (این ماجرا را برخی به پیش از تاسوعا نسبت داده‌اند که دقیق‌تر آن است که این خطبه امام حسین (ع) در روز عاشورا بوده است. خاطرنشان می‌شود عمر‌سعد، گزارش کربلا را به عبیدالله‌زیاد نوشت و عبیدالله با خواندن نامه عمر‌سعد گفت:این نامه گواه اندرزگویی عمر‌سعد است به امیر خویش. من آن را می‌پذیرم (رفتن حسین را) شمر که در مجلس بود برخاست و گفت:حسین اکنون در سرزمین تو و کنار توست. آیا می‌پذیری که از اینجا برود. به خدا سوگند اگر برود دیگر به او دست نمی‌یابی. آنگاه او قوی و تو ضعیف خواهی بود. با بازگشت حسین موافقت نکن که نشانه ناتوانی و سستی است. باید او و یارانش تسلیم حکم تو شوند. پس از تسلیم، هر گونه خواهی می‌توانی رفتار کنی (ببخشی یا بکشی). من شنیده‌ام عمر‌سعد کوتاهی می‌کند و با حسین میان دو لشکر نشست و گفت‌وگو برگزار می‌کند. عبیدالله گفت:نظر تو درست است. عبیدالله‌زیاد پس از این گفت‌وگو، نامه‌ای نوشت و به شمر ذی‌الجوشن سپرد تا به کربلا برساند. در نامه نوشته شده بود:باری، تو را نفرستاده‌ام تا شانه از زیر کار خالی کنی. تو به آرامش و صلح و آسایش دل بسته‌ای. اگر حسین و یارانش تسلیم شدند آن‌ها را نزد من بفرست وگرنه، بر ان‌ها حمله‌ور شو پس از قتل آنان، اعضای بدنشان را قطعه قطعه کن. پس از کشتن حسین بر سینه و پشت وی اسب بتاز که وی ناسپاس و سرکش و گستاخ و بیدادگر است. اگر به دستور من عمل کردی پاداش فرمانبر مطیع را دریافت خواهی کرد و اگر چنین نمی‌کنی، سپاه را به شمر‌بن‌ذی‌الجوشن بسپار که فرمان لازم را به او داده‌ایم. عبیدالله‌زیاد به شمر گفته بود اگر عمر‌سعد پذیرفت که با حسین بجنگد مطیع او باش وگرنه، گردنش را بزن و سرش را به کوفه بفرست و خود فرماندهی سپاه را عهده‌دار باش. نوشته‌اند:عبیدالله‌بن‌زیاد، حویرة‌بن‌یزید‌تمیمی را مأمور کرد که به محض رسیدن نامه به عمر‌سعد اگر برای جنگ اقدام نکرد او را بگیرد و در بند بکشد. شمر با این زمینه‌سازی و با استفاده از موقعیت و روحیات عبیدالله‌بن‌زیاد، به سمت کربلا حرکت کرد. 🏴 مقاومت بسیج امام سجادع نیاک لینک کانال در ایتا 👇👇 https://eitaa.com/InsightCulturalNiak لینک کانال در واتساپ👇👇 https://chat.whatsapp.com/JHBLSXlUTwl7GGgX3evqxy
خبر حفر چاه در روز هشتم محرم به عبیدالله‌زیاد رسید و در همین روز از حفر چاه جلوگیری شد. خبر حفر چاه در روز هشتم محرم به عبید‌الله‌زیاد رسید و او به عمر‌سعد نوشت: شنیده‌ام چاه حفر می‌کند و آب می‌نوشد. با رسیدن نامه جلوگیری کن و تنگ بگیر تا همچون عثمان‌بن‌عفان از عطش بمیرند. جلوگیری از حفر چاه و تهدید عمر‌سعد یکی از حوادث این روز بود. عمر‌سعد تهدید کرد اگر چاه را نپوشانی حمله خواهم کرد؛ بنابراین گزارش، عبیدالله بن‌زیاد در مسجد کوفه سخنرانی و تهدید کرد که هر کس به کربلا نرود ذمه‌ای از او بر گردن نیست (خون او مباح و حقوقش از بیت‌المال قطع می‌شود.) لشکریان از نخیله، گروه گروه و لشکر لشکر به کربلا اعزام شدند. عبیدالله‌زیاد، عمرو‌بن‌حریث را کارگزار کرد و به کثیر‌بن‌شهاب، محمد‌بن‌اشعث، قعقاع‌بن‌سوید و اسماء‌بن‌خارجه فرمان داد در میان مردم بچرخند و تهدید و تحریک و ارعاب و روش‌های گوناگون را به کار گیرند تا همه به کربلا بروند. یزید‌بن‌معاویه برای تأمین هزینه نظامی چهار‌هزار دینار و دویست‌هزار درهم برای عبید‌الله‌زیاد فرستاد.ابن‌زیاد بیست و پنج‌هزار نفر را تجهیز کرد. امام حسین (ع) به حبیب‌بن‌مظاهر نامه نوشت و او را دعوت کرد. حبیب در کنار همسرش مشغول غذا خوردن بود که پیک امام سوم شیعیان رسید. همسرش او را برانگیخت و حبیب که خود بی‌تاب این پیوستن بود، به کربلا آمد و امام حسین (ع) پرچمی را که نگه داشته بود و به یاران گفته بود که صاحب آن در راه است را به حبیب سپرد. شایان ذکر است حبیب‌بن‌مظاهر که خود از بنی‌اسد بود به اباعبدالله گفت:قبیله بنی‌اسد با من خویشاوندند و به کربلا نزدیک. اگر اجازه دهی، بروم و با آنان برای همراهی گفت‌وگو کنم. امام اجازه داد. حبیب شبانگاه حرکت کرد و به قبیله بنی‌اسد رسید. وقتی قبیله جمع شدند حبیب فرمود:آمده‌ام تا شما را به خیر و سعادت راهبر باشم و آن یاری فرزند رسول خداست. او اکنون در کربلاست و عمر‌سعد با انبوه سپاه محاصره‌اش کرده است. اگر جویای شرافت دنیا و آخرت هستید با وی همراه شوید. هیچ کس از شما در این راه کشته نشود مگر هم‌نشین پیامبر در علی‌علیین باشد. نخستین کسی که لبیک گفت: عبدالله‌بن‌بشر بود که این ارجوزه را خواند: قد علم‌القومُ اذا تواکلوا و اَجحَم الفُرسانُ او تناضَلوا انی شجاعٌ بَطَلٌ مقاتلٌ کاننی لیثُ عرینٍ بِسلٌ این رجز دیگران را برانگیخت و نود تن مسلح شدند. یکی از افراد قبیله، خبر به عمر‌سعد رساند و عمر‌سعد، ازرق را با چهارصد سوار رزم‌آزموده برای سرکوب فرستاد. در سر راه درگیری آغاز شد. تعدادی از بنی‌اسد کشته شدند و دیگران گریختند و از تاریکی شب استفاده کردند و دور شدند. حبیب به سختی خود را به امام حسین (ع) رساند و ماجرا بازگفت. امام سوم شیعیان فرمود:لاحول و لاقُوَة الا بالله. گفتنی است امام حسین (ع) با عمر‌سعد دیدار کرد. امام سوم شیعیان، عمرو‌بن‌قرظه‌انصاری را فرستاد تا عمر‌سعد را به مذاکره دعوت کند. امام حسین (ع) با بیست تن و عمر‌سعد نیز با همین تعداد آمدند و در میان اردوگاه دیدار کردند. مقرر شد همراهان دور شوند تا گفت‌وگو‌ها سری باشد. بعد‌ها متن مذاکرات به این گونه مطرح شد:اباعبدالله به عمر سعد پیشنهاد داد یکی از این سه امر را بپذیر:۱. مرا بگذار از همان راهی که آمده‌ام بازگردم.۲. بگذار پیش یزید بروم و بیعت کنم؟! و ۳. بگذار سوی مرز‌ها بروم (بی‌تردید از ساحت وجود مقدس امام حسین (ع) دور است که چنین پیشنهاد‌هایی داده باشد. این پیشنهاد‌ها محتوای نامه عمر‌سعد به عبیدالله‌زیاد است که به دروغ نگاشته بود تا شاید جنگ کربلا را به تأخیر بیندازد و به راه‌حل مسالمت‌آمیز برسد.) قول دیگر آن است که امام حسین (ع) فرمود:با من پیش یزید‌بن‌معاویه بیا و دو اردو را به جای می‌گذاریم. عمر‌سعد پاسخ داد:خانه‌ام را ویران خواهند کرد. اباعبدالله (ع) فرمود:برایت آن را خواهم ساخت. عمر‌سعد گفت:املاکم را می‌گیرند. امام حسین (ع) فرمود:از املاک خودم بهتر از آن را به تو خواهم داد. عمر‌سعد گفت:نگران عیال و فرزندانم هستم. امام سوم شیعیان سکوت کرد و روی برگرداند و فرمود:وای بر تو، خداوند به زودی تو را در بسترت بکشد و در قیامت نبخشد. امیدوارم از گندم عراق جز اندکی نخوری. عمر‌سعد به طنز و طعنه گفت:به جای گندم، جوی عراق را می‌خورم! وقتی تشنگی در خیمه‌ها بالا گرفت امام حسین (ع) برادرش عباس را فراخواند. وی بر اسب نشست و همراه سی‌نفر سواره و بیست نفر پیاده رهسپار شریعه شد. حرکت در دل شب بود و بیست مشک که باید پر می‌شدند. علی‌اکبر نیز همراه عموی خویش بود. پرچم را نافع‌بن‌هلال‌جملی در دست داشت. گروه امدادی آب‌رسان به کنار فرات رسیدند. عمرو‌بن‌حجاج‌زبیدی که با ۵۰۰ نفر نگهبان فرات بود فریاد زد کیستید؟ برای چه آمده‌اید؟
شهید سید محسن خاتمی نیاکی نام پدر: سید ابراهیم نام مادر: ایران تاریخ تولد: 1333 وضعیت اشتغال: سرباز تحصیلات: دیپلم یگان خدمتی: ارتش تاریخ شهادت: 1357/11/22 محل شهادت: تهران نحوه‌ی شهادت: تیر مستقیم در راهپیمایی 22 بهمن محل دفن: تهران سن: 24 سال 🏴 مقاومت بسیج امام سجادع نیاک لینک کانال در ایتا 👇👇 https://eitaa.com/InsightCulturalNiak لینک کانال در واتساپ👇👇 https://chat.whatsapp.com/JHBLSXlUTwl7GGgX3evqxy
«با حسینی یا یزید؟» ای‌ آنکه‌‌ دل ‌افگار و عزادار‌ حسینی از حُزن‌ بنالیده ‌و در شیون‌ و شِینی در مجلس ‌او سینه ‌زنی ‌چاک‌،‌ ولٰکن حقِ دگران ‌گردن ‌‌و مدیون‌ به دِینی طبّال‌ یزیدی ‌و ‌زنی‌ هم ‌زحسین ‌دَم یکرنگ ‌شو ، اَر ‌‌ زائر ‌ بین‌الحرمینی یا رومی‌ رُم ‌‌باش ‌و یا زنگ ز ‌‌‌زنگی تکلیف ‌‌هویدا بنما ، طرفة العینی گندم‌ طلبی ‌از ری وخرما تو ز بغداد بُگزین‌ یکی ‌را،ز چه ‌وا ماندهٔ‌ بِینی؟ دل‌ صاف ‌نما،گاف‌‌ مده،لاف‌‌‌‌ مزن‌ تو برگو «حبیبا» که ‌کدامین ‌طرفینی؟ آمل-نیک نژادنیاکی۱۳۹۷/۶/۲۹ 🏴 مقاومت بسیج امام سجادع نیاک لینک کانال در ایتا 👇👇 https://eitaa.com/InsightCulturalNiak لینک کانال در واتساپ👇👇 https://chat.whatsapp.com/Hl3ciYoYKGf7OCZnOfHZpT
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥برکت مجالس عزاداری 🔰 🏴 مقاومت بسیج امام سجادع نیاک لینک کانال در ایتا 👇👇 https://eitaa.com/InsightCulturalNiak لینک کانال در واتساپ👇👇 https://chat.whatsapp.com/Hl3ciYoYKGf7OCZnOfHZpT
مداحی آنلاین - عظمت دهه اول محرم - حجت الاسلام عالی.mp3
1.94M
🎙🏴عظمت دهه اول محرم 🔴 🏴 مقاومت بسیج امام سجادع نیاک لینک کانال در ایتا 👇👇 https://eitaa.com/InsightCulturalNiak لینک کانال در واتساپ👇👇 https://chat.whatsapp.com/Hl3ciYoYKGf7OCZnOfHZpT
🔴 💠 من یادم هست وقتی که بچه بودم، در خانواده وقتی همه به می‌رفتند، آخر شب می‌آمدم خدمت پدر. پدرم این پیغمبران را در همان طفولیت برای من نقل می‌کرد و گاهی مثلاً یک قصه چندین شب طول می‌کشید و همین‌طور مقید بودم و گوش می‌کردم. وقتی این برنامه‌اش مصادف شد به ایام محرم، پدرم جریان و جریان مسافرت حضرت، جریان بیعت گرفتن از امام حسین در مدینه، جریانی که از این ماه رجب شروع شده است، به تفصیل، شب به شب نقل می‌کرد. 🔺اینها کارهای موثری است. یعنی پدر و مادر یکی از خدمات بزرگی که به می‌کنند همین است که سرگذشت اینها را برای طفل بیان کنند. این در وجود طفل از همان طفولیت اثر می‌گذارد. در اخلاقش، کردارش، رفتارش، در عبادتش، نمازش، روزه اش اثر می‌گذارد و همهٔ اینها را اصلاح می‌کند. 🏴 مقاومت بسیج امام سجادع نیاک لینک کانال در ایتا 👇👇 https://eitaa.com/InsightCulturalNiak لینک کانال در واتساپ👇👇 https://chat.whatsapp.com/Hl3ciYoYKGf7OCZnOfHZpT
شب نهم محرم: بن علی بی ابی‌طالب، مشهور به ابوالفضل پنجمین پسر امام علی(ع) و اولین فرزند ام البنین است. در مورد زندگی و احوالاتش تا قبل از محرم سال ۶۱ق اطلاعات چندانی وجود ندارد. جز این‌که بر اساس برخی گزارش‌ها در جنگ صفین حضور داشته است. او در واقعه کربلا فرمانده و پرچمدار سپاه امام حسین(ع) بود و برای همراهان امام حسین از فرات آب آورد. او به همراه برادرانش دو امان‌نامه از طرف عبیدالله بن زیاد را رد کردند و جزو س‍پاه امام حسین(ع) جنگیدند و شهید شدند. به گفته برخی از کتاب‌های مقتل در روز عاشورا در حالی که دو دستش بریده شده بود و گرز آهنین بر سرش فرود آمده بود، شهید شد. برخی، گریه امام حسین(ع) بر بالین او را گزارش کرده‌اند. برخی منابع او را دارای قدی بسیار بلند و چهره‌ای‌ زیبا توصیف کرده‌اند. امامان شیعه در احادیثی مقام بالایی برای حضرت عباس در بهشت بیان کرده‌اند. و نیز کرامات فراوانی از او با مضمون برآورده کردن حاجات مردم حتی غیر شیعیان و غیر مسلمانان نقل شده است. شیعیان برای حضرت عباس جایگاه معنوی بالایی قائلند. او را باب الحوائج می‌خوانند و به او متوسل می‌شوند. حرم حضرت عباس در نزدیکی حرم امام حسین(ع) است. هم‌چنین شیعیان از او با تعبیر سقای کربلا یاد می‌کنند و روز تاسوعا، نهم محرم را به یاد حضرت عباس عزاداری می‌کنند. هم‌چنین در ایران روز تولد حضرت عباس با عنوان روز جانباز نامگذاری شده است. 🏴 مقاومت بسیج امام سجادع نیاک لینک کانال در ایتا 👇👇 https://eitaa.com/InsightCulturalNiak لینک کانال در واتساپ👇👇 https://chat.whatsapp.com/JHBLSXlUTwl7GGgX3evqxy
شمر‌بن‌ذی‌الجوشن ضبابی با نامه عبید‌الله‌بن‌زیاد در بعد از ظهر تاسوعا وارد کربلا شد. آمدن شمر‌بن‌ذی‌الجوشن ضبابی به کربلا مهم‌ترین و بزرگ‌ترین حادثه روز نهم محرم (تاسوعا) به حساب می‌آید. شمر با نامه عبیدالله‌بن‌زیاد در بعد از ظهر روز تاسوعا وارد کربلا شد؛ بنابراین گزارش، با ورود شمر به کربلا و آوردن نامه عبیدالله‌زیاد، عمر‌سعد دریافت که موقعیتش در خطر است و شمر سر جانشینی او را دارد. گفت:وای بر تو! خداوند تو و خانه‌ات را از آبادانی دور کناد. (خانه‌ات خراب باد.)‌ای پیس! نگذاشتی کار به صلح بینجامد. حسین هرگز تسلیم نخواهد شد. او فرزند علی‌بن‌ابی‌طالب است. به ناچار با او خواهم جنگید. شمر پس از خواندن نامه، از عمر‌سعد پرسید چه خواهی کرد؟ اگر اطاعت عبیدالله می‌کنی بکن وگرنه فرماندهی را به من بسپار. عمر‌سعد گفت:نه، این کرامت به تو نیامده است (تو شایسته نیستی)، فرمانده پیاده‌ها باش، من فرماندهی لشکر را به عهده دارم. شمر هنگام آمدن به کربلا همراه با عبدالله‌بن‌ابی‌محل که ام‌البنین مادر ابوالفضل‌العباس، عمه‌اش بود، امان‌نامه‌ای از عبیدالله دریافت کردند تا عباس‌بن‌علی و سه برادرش عبدالله، جعفر و عثمان را از صحنه کربلا خارج کنند. عبیدالله امان‌نامه را به عبدالله سپرد و وی همراه غلامش کُزمان آن را به کربلا آورد. (برخی به جای کُزمان، عرفان نوشته‌اند.) وقتی شمر مقابل یاران امام حسین (ع) ایستاد و فریاد کشید:پسران خواهر ما کجایند؟ (منظور ابوالفضل‌العباس، عبدالله، عثمان و جعفر بود.)، ابوالفضل‌العباس همراه برادران بیرون آمدند و گفتند چه می‌گویی! شمر گفت:ای پسران خواهر ما! شما در امانید. خودتان را با حسین به کشتن ندهید و به فرمان امیرالمؤمنین یزید درآیید. (برخی نوشته‌اند ابتدا سکوت کردند و جواب شمر را ندادند و امام حسین (ع) فرمود::پاسخش دهید هر چند فاسق است. آنگاه عباس و برادرانش پاسخ گفتند.) ابوالفضل و برادرانش گفتند:دستت بریده باد‌ای شمر، امان‌نامه آورده‌ای؟ خداوند تو و امان‌نامه‌ات را لعنت کند.‌ای دشمن خدا، از ما می‌خواهی که برادرمان حسین فرزند فاطمه و پیامبر را رها کنیم و به فرمان لعنت‌شدگان و فرزند لعنت‌شدگان درآییم؟ هرگز! آیا ما در امان باشیم و فرزند پیامبر را امانی نباشد؟ زهیر‌بن‌القین با شنیدن فریاد شمر و نگرانی از خروج ابوالفضل‌العباس و برادرانش از کربلا، بلافاصله نزد ابوالفضل آمد. (در برخی مقاتل نزد عبدالله آمد و از او خواست پرچم را تحویل دهد. عبدالله گفت:مگر در من ضعف دیده‌ای. گفت:پرچم را بده و پرچم را نزد ابوالفضل‌العباس آورد.) زهیر به ابوالفضل گفت:می‌خواهم حدیثی (رازی) را با تو بازگو کنم. ابوالفضل فرمود: کزود بگو، فرصت اندک است. زهیر گفت:وقتی پدرت علی (ع) با برادرش عقیل که عرب‌شناس بود برای ازدواج مشورت کرد، علی (ع) به وی گفت:می‌خواهم زنی را خواستگاری کنی که دارای حسب و نسب و شجاعت باشد تا فرزندی از او زاده شود که یاور و بازوی فرزندم حسین (ع) در کربلا باشد. پدر تو، تو را برای امروز می‌خواست. مبادا در یاری و پاسداری از حرم برادران و خواهران خود کوتاهی کنی! با شنیدن این سخنان، لرزه بر اندام ابوالفضل افتاد و چنان پای در رکاب کرد که تسمه رکاب پاره شد و با خشم فرمود::ای زهیر در چنین روزی می‌خواهی به من شجاعت بیاموزی؟ به خدا قسم اکنون چیزی ببینی که هرگز ندیده‌ای. آنگاه اسب را به سمت دشمن تاخت و آن را تا قلب میدان حرکت داد. شمر پس از شنیدن پاسخ کوبنده ابوالفضل‌العباس و برادرانش ناسزاگو و پرخاشگر و خشمگین به لشکرگاه خویش بازگشت. شایان ذکر است عمر‌سعد، پس از نامه عبیدالله‌زیاد و آمدن شمر، خود را برای جنگ آماده کرد. سعد‌بن‌عبیده گوید:همراه عمر‌سعد در فرات آب‌تنی می‌کردیم که یکی پیش آمد و آهسته به عمر‌سعد گفت:ابن‌زیاد جویرة‌بن‌بدر تمیمی را فرستاده و به او دستور داده اگر عمر‌سعد نجنگید گردنش را بزن. عمر‌سعد بلافاصله از آب بیرون آمد سوار اسب شد سلاح خود را خواست و آماده جنگ شد. با آمدن شمر و قطعی شدن جنگ، لشکریان عمر‌سعد خود را آماده کردند. این نکته گفتنی است که عبیدالله و شمر در پی تکرار تجربه جنگ امام حسن مجتبی (ع) و فریفتن فرماندهان بودند. بیرون کشیدن ابوالفضل و برادرانش ضربه‌ای بزرگ به کربلا بود که با یأس شمر و پاسخ دندان‌شکن رشید غیور کربلا خنثی شد. پس از این ماجرا، شرایط و اوضاع برای نبرد مهیا شده بود. از وقایع بعدی معلوم می‌شود که عمر‌سعد سپاه را برای جنگ آماده کرده است.
در عصر تاسوعا زمینه‌ها برای جنگ کاملا آماده است. عمر‌سعد مصمم به جنگ، سپاه را آماده کرده است. بعد از نماز عصر، عمر‌سعد سپاه خود را آماده کرد و شعار پیامبر را سر داد:یا خلیل‌الله ارکبی و بالجنةابشری (ای لشکر خدا سوار شوید و مژده بهشتتان باد!) همگان سوار شدند و حرکت خود را به سوی لشکرگاه امام حسین (ع) آغاز کردند. امام حسین (ع) جلوی خیمه خود نشسته و به شمشیر تکیه داده و سر بر زانو نهاده بود. در این هنگام حضرت زینب (س) که صدای سواران و حرکت سپاه را شنیده بود نزد برادر آمد و گفت:آیا همهمه و خروش سپاه دشمن را می‌شنوی؟ امام سوم شیعیان سر برداشت و فرمود::هم‌اکنون رسول خدا را در خواب دیدم که می‌گفت:به زودی نزد ما خواهی آمد و آن لحظه بی‌شک نزدیک شده است. (در برخی مقاتل پدرم علی (ع)، مادرم فاطمه (س) و برادرم حسن (ع) نیز در کنار رسول خدا در خواب دیده شدند.) حضرت زینب (س) با شنیدن این سخن بر صورت زد و فریاد کرد:وای! وای! امام حسین (ع) به خواهرش فرمود::آرام باش، آرام باش. سکوت کن و صیحه نزن تا دشمن ما را سرزنش و ریشخند نکند. در این هنگام امام سوم شیعیان به ابوالفضل‌العباس فرمود::فدایت شوم برادر، سوار شو، برو و بپرس چه می‌خواهند؟ اگر بتوانی آنان را منصرف کن و برگردان. ابوالفضل‌العباس با بیست تن از جمله زهیر‌بن‌قین و حبیب‌بن‌مظاهر به نزدیک سپاه آمدند و علت تهاجم را پرسیدند. آنان گفتند:امیر فرمان داده است هجوم آوریم تا فرمان او را گردن نهید. عباس فرمود::شتاب نکنید تا من بازگردم و با اباعبدالله (ع) در میان بگذارم. سواران درنگ کردند. سردار رشید عاشورا بازگشت و ماجرا بازگفت. امام حسین (ع) فرمود: باز گرد و بگو یک امشب را به تأخیر بیندازید تا ما امشب را به نماز و شب‌زنده‌داری و استغفار و دعا بگذرانیم. خدا می‌داند که من نماز و قرائت قرآن و دعا و استغفار را دوست دارم. در این فاصله زمانی، همراهان ابوالفضل‌العباس به موعظه و هشدار پرداختند و با مهاجمان گفت‌وگو کردند. ابوالفضل برگشت و گفت:امشب بازگردید تا ما در این کار مطالعه کنیم. فردا صبح که رو در رو شدیم به خواست خدا یا تکلیف شما را قبول می‌کنیم و یا پیشنهاد را رد خواهیم کرد. نحوه سخن گفتن ابوالفضل‌العباس (ع)، نوعی مهلت و امان خواستن است که در ذهنیت دشمن سوسوی امیدی برای تسلیم باقی می‌گذارد. در گفت‌وگو‌های بعدی عمر‌سعد با سرداران و فرماندهان سپاه این نکته محسوس است. نکته مهم دیگر از این امان خواستن، گذراندن شبی به نیایش و زمزمه و نماز است. امام حسین (ع) فرمود::لعلنا نصلی لربنا فی هذه اللیلة فانَهُ یعلمُ انی اُحبُ الصلاةَ لهُ و تلاوةَ کتابه (تا این شب را به نماز بگذرانیم. خدا می‌داند من عاشق نماز و تلاوت قرآن هستم.) بلافاصله بعد از امان‌خواهی اباعبدالله، عمر‌سعد شورای فرماندهان را تشکیل داد و از آن‌ها نظرخواهی کرد. عمر‌سعد نخست از شمر پرسید نظر تو چیست؟ شمر گفت:فرمانده لشکر تو هستی. عمر‌سعد از دیگران نظرخواهی کرد. عمرو‌بن‌حجاج‌زبیدی گفت:سبحان‌الله! اگر اینان (امام حسین (ع) و یارانش) از دیلم (اهل کفر) بودند و امان می‌خواستند موافقت می‌کردیم. قیس‌بن‌اشعث‌بن‌قیس گفت:بپذیر. به جان خودم سوگند، جنگ، فردا صبح زود آغاز خواهد شد. عمر‌سعد گفت:اگر بدانم چنین است، جنگ را به تأخیر نمی‌اندازم. در قولی دیگر است که عمر‌سعد گفت:کاش هرگز این مأموریت را نمی‌پذیرفتم و به این مهلکه نمی‌افتادم. عمر‌سعد سفیری همراه با حضرت عباس فرستاد. این سفیر نزدیک لشکرگاه اباعبدالله آمد و فریاد زد:یک امشب شما را مهلت دادیم اگر بامداد سر به فرمان فرود آورید شما را نزد عبیدالله‌بن‌زیاد خواهم فرستاد و اگر نپذیرید رهایتان نمی‌کنم تا کار را با شمشیر تمام کنم. پس از این اعلام، دو سپاه به خیمه‌های خویش بازگشتند. در برخی مقاتل آمده است که شمر به عمر‌سعد گفت:فرمانده تویی اگر من فرمانده بودم کار را هم‌اکنون تمام می‌کردم؛ و در قول عمرو‌بن‌حجاج‌زبیدی این نکته نیز هست که اگر ترک و دیلم بودند امان می‌دادیم و اینان که امان می‌خواهند خانواده پیامبرند. گفتنی است در طول مدتی که ابوالفضل‌العباس پیام امام حسین (ع) و پیام سپاه دشمن را رد‌و بدل می‌کرد، حضرت حبیب‌بن‌مظاهر و زهیر‌بن‌قین و دیگر همراهان به بحث و گفت‌وگو با سپاه عمر‌سعد پرداختند. حبیب خطاب به سپاه عمر‌سعد گفت:به خدا سوگند، فردای قیامت، در پیشگاه الهی بد مردمی خواهید بود. در آن حال شما خدا را ملاقات می‌کنید و قاتل فرزندان پیامبر و خاندان و یاوران وی هستید، قاتل کسانی که شبانگاه به عبادت و نماز می‌ایستند و هماره خدا را یاد می‌کنند. عزرة‌بن‌قیس گفت:این همه از خودت تعریف نکن!
زهیر به عزرة گفت:ای عزرة، حسین را خداوند ستوده و راه نموده است. از خدا بترس که من خیرخواه توام.‌ای عزرة مراقب باش که از آنانی نباشی که یاریگر گمراهان بر کشتن پاکان و پاک‌دامنان باشی. عزرة‌بن‌قیس گفت:ای زهیر، پیش‌تر، از دوستان و پیروان این خانواده نبودی و عثمان را طرف‌داری می‌کردی؟ زهیر پاسخ داد:گذشته، گذشته است هم‌اکنون شیعه و پیرو حسین‌بن‌علی (ع) هستم. به خدا سوگند که من نه نامه‌ای و نه پیکی برای حسین فرستادم و نه وعده یاری‌اش دادم همین که او را بر حق یافتم در راه به او پیوستم. با این سخنان، طرفین از هم جدا شدند. امام حسین (ع) پس از امان، یاران را جمع کرد و فرمود::دور خیمه‌ها گودالی همچون خندق حفر کنید و در آن آتش روشن کنید تا از یک طرف درگیر باشیم و به حرم پیامبر دست‌درازی نکنند. یاران خار‌ها و هیزم‌های بیابان را جمع کردند و در خندق انداختند و آتش زدند. در گزارش امام سجاد (ع) از آخرین تصفیه‌ها و اتمام حجت‌ها چنین آمده است: امام حسین (ع) در آغاز شب یاران خویش را جمع کرد. در آن هنگام من سخت بیمار بودم. خودم را به زحمت نزدیک کردم تا سخنان پدر را بشنوم. امام حسین (ع) فرمود::خدا را به بهترین ثنا و سپاس می‌ستایم و در سختی و آرامش شکر می‌گویم. خدایا، ستایشگر توام به پاس اینکه ما را با پیامبری محمد (ص) عزت و کرامت بخشیدی، قرآنمان آموختی و دین‌شناس و فقیهمان ساختی و گوش و چشم و دل افریدی و ما را از مشرکان قرار ندادی. باری، من یاران و همراهان وفادار و بهتر از یاران خودم و خانواده‌ای نیکوکارتر و دل‌بسته‌تر از خانواده خودم سراغ ندارم. خدایتان پاداش نیک عنایت کند. آگاه باشید که فرجام فردایتان را با این دشمنان به خوبی می‌دانم. شما را آزاد می‌گذارم، همه با فراغ خاطر بروید که من بیعت خویش را از شما برداشتم. شب همه جا را پوشانده است، این تاریکی را مرکب راهوار خویش بسازید و بروید. در برخی کتب این نکته نیز هست که امام حسین (ع) فرمود: هر کس دست دیگری یا یکی از مردان ما را بگیرید و در این تاریکی شب بروید و مرا با این گروه (دشمن) تنها بگذارید که آنان جز مرا اراده نکرده‌اند و اگر بر من دست بیابند از پی شما نخواهند آمد. در برخی کتب هست که امام سوم شیعیان خطاب به خانواده حضرت مسلم فرمودند: شما بروید، شهادت مسلم شما را کافی است. پس از خطبه امام حسین (ع) و دعوت به بازگشت، خون غیرت در رگان یاران جوشید. پس یک یک برخاستند و اعلام وفاداری کردند. امام حسین (ع) در پاسخ یاران فرمود::پس بدانید همگان کشته خواهید شد و هیچ کس باقی نخواهد ماند. خداوند به همه شما پاداش خیر عنایت فرماید. پس از این گفت‌وگو‌ها امام حسین (ع) به خیمه خویش بازگشت. 🏴 مقاومت بسیج امام سجادع نیاک لینک کانال در ایتا 👇👇 https://eitaa.com/InsightCulturalNiak لینک کانال در واتساپ👇👇 https://chat.whatsapp.com/JHBLSXlUTwl7GGgX3evqxy
شهید سید محسن خاتمی نیاکی نام پدر: سید ابراهیم نام مادر: ایران تاریخ تولد: 1333 وضعیت اشتغال: سرباز تحصیلات: دیپلم یگان خدمتی: ارتش تاریخ شهادت: 1357/11/22 محل شهادت: تهران نحوه‌ی شهادت: تیر مستقیم در راهپیمایی 22 بهمن محل دفن: تهران سن: 24 سال 🏴 مقاومت بسیج امام سجادع نیاک لینک کانال در ایتا 👇👇 https://eitaa.com/InsightCulturalNiak لینک کانال در واتساپ👇👇 https://chat.whatsapp.com/JHBLSXlUTwl7GGgX3evqxy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شڪر‌خدا‌ ڪہ‌دیدم‌محرمتو🖤 🏴 مقاومت بسیج امام سجادع نیاک لینک کانال در ایتا 👇👇 https://eitaa.com/InsightCulturalNiak لینک کانال در واتساپ👇👇 https://chat.whatsapp.com/JHBLSXlUTwl7GGgX3evqxy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی حاج قاسم خودشو از سوریه برای برگزاری روضه‌ی خونگی به خانه‌ی پدری می‌رسوند... 🏴 مقاومت بسیج امام سجادع نیاک لینک کانال در ایتا 👇👇 https://eitaa.com/InsightCulturalNiak لینک کانال در واتساپ👇👇 https://chat.whatsapp.com/Hl3ciYoYKGf7OCZnOfHZpT
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ قصه‌ی کربلا، ویژه ⚫️ با کودکان خود ببینید! 🏴 مقاومت بسیج امام سجادع نیاک لینک کانال در ایتا 👇👇 https://eitaa.com/InsightCulturalNiak لینک کانال در واتساپ👇👇 https://chat.whatsapp.com/Hl3ciYoYKGf7OCZnOfHZpT
روز دهم محرم که با عنوان عاشورا شناخته شده، روز معرفت، محبت، حماسه و سوگ است. روز عاشورا، روز محاصره و عطش و شمشیر، شوق و عشق از افق کربلا دمید. مسافران تهجد و شب‌زنده‌داری، آزادگان و وارستگان از هر چه بند و اسارت و تردید، آماده شدند. نه در چشم‌ها نشانی از خستگی بود و نه در چهره‌ها نشان تشویش و پریشانی و شکستگی. عطر نفس‌های عاشقان بوی نیایش شبانه داشت و قلبشان روشنای ذکر و محبت و ایمان. وقتی فجر فواره زد، صدای دلنشین اذان علی‌اکبر (ع) چهار سوی دشت بی‌تاب را فرا گرفت تا زیباترین نماز صبح عالم برپا شود. فرشتگان به تماشا آمدند. چهار‌هزار فرشته که با پرچم سپید به یاری آمده بودند و امام حسین (ع) حضورشان در کربلا را به پس از شهادت خود و یاران خبر داده بود. به سرانگشت یارانی را به هم نشان می‌دادند که تاریخ، پاک‌تر و پاک‌بازتر از آنان ندیده بود. آن سو نیز، هر چه تاریکی و تباهی، خود را برای جنایت و قساوت آماده می‌کردند. دو سو همه باطل و همه حق. همه خوبی و همه پلیدی، و هستی نظاره‌گر صحنه‌ای که تماشایی‌ترین و زیباترین صحنه ممکن در آفرینش است. حادثه (اسوه) در آستانه تکوین بود. (مصباح) در نهایت درخشش خویش ایستاده بود و بر ساحل دشتی که پا به پای افتاب ارغوانی‌تر و داغ‌تر می‌شد، (سفینه) رهایی پهلو گرفته بود. عاشورا بود. همه چیز بود. خدا بود و انسان و شیطان. ایمان بود و عصیان. عشق بود و نفرت و دیگر بار فلسفه وجود و آفرینش، نه در هیأت کلمات در قامت انسان‌ها مرور می‌شد. وقت سحر، لحظه‌ای امام حسین (ع) بر زمین نشست. در حالتی شبیه خواب قرار گرفت. وقتی برخاست، فرود:در خواب دیدم که سگانی چند بر من هجوم آوردند و در میان آنان سگی پیس (دو رنگ) بود که به من نزدیک‌تر می‌شد و گمانم آن است که قاتل من ابرس (پیس) خواهد بود. در همان حال رسول خدا را دیدم که می‌گفت:فرزندم، تو شهید آل محمدی، که فرشتگان آسمان و ساکنان عرش اعلی چشم به راه تواند. امشب، روزه‌ات را نزد ما خواهی گشود. بشتاب و درنگ مکن! اینک فرشته‌ای از آسمان مأمور است که خون تو را در شیشه‌ای سبز رنگ گرد آورد. این است که رؤیای من، هنگامه رفتن فرا رسیده است و در آن هیچ تردیدی نیست. حضرت زینب با شنیدن این سخنان بلند گریست و بر صورت خود نواخت. حضرت اباعبدالله (ع) به او فرمود::خواهرم، صبور باش تا دشمن زبان به سرزنش نگشاید. این خواب در چند منزل راه نیز ذکر شده است. مهم این است که این خواب‌ها از جنس خواب‌های عادی و معمولی نیست، همچون خواب‌هایی است که پیامبر فرمود::چشم خواب است و دل بیدار. نوعی مکاشفه و حالتی که صورت ظاهری آن، شبیه خواب است. اگر این خواب در نزدیکی‌های ظهر عاشورا باشد آخرین خوابی است که گزارش شده است. صبحگاه عاشورا، عمر‌سعد نماز گزارد! آن گاه سپاه خود را برای حمله گسترده و سراسری آماده کرد. فرمانده سربازان شهر کوفه عبدالله‌بن‌زهیر اسدی بود. فرمانده مذجح و قبایل اسد، عبدالرحمان‌بن‌سیره، رهبر و فرمانده قبایل ربیعه و کنده، قیس‌بن‌اشعث‌بن‌قیس بود و رهبر قبایل تمیم و همدان، حُربن‌یزید ریاحی که تنها حر به امام حسین (ع) پیوسته بود و دیگران برای قتل امام سوم شیعیان و یاران آماده شده بودند. عمر‌سعد لشکر بیست و هشت هزار نفری یا سی هزار نفری را سامان داد. میمنه (سمت راست) را به عمر‌بن‌حجاج‌زبیدی و میسره (سمت چپ) را به شمر‌بن‌ذی‌الجوشن‌بن‌شرحبیل سپرد. فرماندهی سواران به عهده عزرة‌بن‌قیس احمسی و پیادگان به عهده شبث‌بن‌ربعی‌یربوعی بود. عمر‌سعد پرچم سپاه را به ذُید، غلام خویش سپرد. برخی فرماندهی جناح راست را سنان‌بن‌انس نخعی نگاشته‌اند. عمر‌سعد خود را در قلب سپاه قرار داد. صف‌های نماز بسته شد و امام سوم شیعیان با اهل بیت و یارانش نماز صبح برپا کرد. شوق و شور، مهمان قلب‌ها و قدم‌ها بود. پس از نماز، امام حسین (ع) لشکر اندک خویش را آماده کرد. زهیر‌بن‌قین در سمت راست، حبیب‌بن‌مظاهر در سمت چپ وپرچم را به دست برادرش، عباس، سپرد و خود و همراهانش مقابل خیمه‌ها ایستادند. امام حسین (ع) اسب خویش را عوض کرد و بر «مُر تُجَز» اسب پیامبر نشست و کتاب مصحف، قرآن مجید را پیش رو گشود. امام سوم شیعیان فرمان داده بود در پشت خیمه‌ها، خندق حفر کنند تا امکان نفوذ دشمن از پشت سر نباشد. در این خندق، چوب و هیزم و خار‌های دشت را ریختند. شب هنگام، این خندق بیشتر حفر شد تا برای نگهداری خیمه‌ها از پشت مستعدتر باشد. در صبحگاه، فرمان روشن کردن خندق صادر شد. همین که آتش شعله کشید، شمر نزدیک شد و پس از نظاره آتش برگشت و با صدای بلند گفت:ای حسین قبل از رسیدن به قیامت در دنیا برای رسیدن به آتش دوزخ شتاب کردی. امام حسین (ع) شنید و پرسید:صدای کیست! گویا شمر‌بن‌ذی‌الجوشن است. گفتند:آری اوست. خداوند تو را قرین سلامت بدارد.
ادامه نماز ظهر عاشورا اباعبدالله (ع)، سر برداشت و به آسمان نگریست. خورشید از پشت غبار، در میانه آسمان، گواه زمان نماز بود. رو به ابوثمامه کرد و فرمود::به آنان (دشمنان) بگو دست از ما بدارند تا نماز بگزاریم. با اعلام امان برای نماز از جانب سپاه اباعبدالله (ع)، حصین‌بن‌تمیم فریاد زد:این نماز پذیرفته نیست. حبیب‌بن‌مظاهر پاسخ داد:ادعا می‌کنی نماز از خاندان پیامبر (ص) پذیرفته نیست و از تو‌ای خمّار پذیرفته می‌شود؟ حبیب پس از نبرد با حصین‌بن‌تمیم با نیزه مردی از بنی‌تمیم بر زمین افتاد و قصد برخاستن داشت که حصین‌بن‌تمیم بر سر او زد. حبیب بر زمین افتاد. به نظر می‌رسد پس از حبیب‌بن‌مظاهر، قرّة‌بن‌ابی‌قرّه و انس‌بن‌حارث جنگیده و به شهادت رسیده باشند. پس از شهادت حبیب‌بن‌مظاهر اندک یاران باقی‌مانده همراه با بنی‌هاشم برای برپایی نماز ظهر عاشورا آماده شدند. شهادت بنی‌هاشم با شهادت یاران و اصحاب اباعبدالله‌الحسین (ع)، تنها بنی‌هاشم باقی ماندند. پاک‌بازانی مخلص و مؤمن که در رگ‌هایشان خون هاشمی و نبوی و علوی جریان داشت؛ مردانی که مصداق بارز و عالی این توصیف اباعبدالله (ع) بودند که:انّی لااعلمُ اصحاباً اوفی و لا خیراً مِن اصحابی. من یارانی وفادارتر و خوب‌تر از یارانم نمی‌شناسم. اینک بنی‌هاشم در واپسین ساعات عاشورا باید جان‌فشانی کنند. غربت و تنهایی امام حسین (ع) امام حسین (ع) در لحظه‌های غربت و تنهایی به میدان نگریست. نگاهش را به چپ و راست چرخاند و یاران شهیدش را مخاطب قرار داد و فرمود::ای حبیب‌بن‌مظاهر،‌ای زهیر‌بن‌القین،‌ای مسلم‌بن‌عوسجه و‌ای شیران شجاع عرصه نبرد! چرا صدایتان می‌زنم و سخنم را نمی‌شنوید؟ چرا دعوتتان به یاری می‌کنم و برنمی‌خیزید! خدایتان رحمت کند سر از خواب بردارید که حرم‌نشینان خانواده پیامبر بی‌یاورند.‌ای بزرگواران برخیزید و رویاروی این طغیانگران بیداد‌پیشه دفاع کنید. امام حسین (ع) پس از شهادت یاران به خیمه آمد و با اهل خیمه وداع کرد.
ادامه به میدان رفتن امام حسین (ع) اباعبدالله‌الحسین (ع)، تنها و غریبانه، اما مصمم، نستوه و بشکوه با صولت حیدری و هیئت نبوی قدم به میدان گذاشت. کنار میدان، یاران شهید را نگریست. هیچ‌کس نبود. فریاد امام حسین (ع) در غربت عاشورا پیچید که:هَل مِن ذابٍّ یَذُبُّ عَن حرم رسول‌الله هل مِن مُوّحد یخافُ‌الله فینا هَل مَن مُغیثٍ یرجوالله فی اغاثَتنا؟ هَل مِن مُعینٍ یرجُوا ما عنداللّهِ فی اعانَتِنا؟ آیا کسی هست تا دشمن را از حرم پیامبر (ص) دور کند؟ آیا خداپرستی هست تا بر بیدادِ رفته بر ما از خدا پروا کند و بترسد؟ آیا فریادرسی هست که دل‌بسته خدا باشد و فریادرس ما شود؟ آیا یاریگری هست که با امید به یاری خدا یاریمان کند؟ امام حسین (ع) پس از آخرین وداع با اهالی حرم اسب برانگیخت، شمشیر در کف آخته، دل بر شهادت نهاده، اما با چهره‌ای آرام و مطمئن، آماده نبرد شد. مبارز طلبید. هر کس قدم در میدان می‌نهاد. در گردش بی‌امان شمشیر او با خاک آشنا می‌شد. در گرد و غبار میدان و درخشش تیغ‌ها و حرکت شکوهمند و چالاکانه و رزم بی‌امان، پژواک صدای امام حسین (ع) در کربلا می‌پیچید که: امام سوم شیعیان فرمود::ای پسرزن بزچران تو شایسته‌تر به آتشی. مسلم‌بن‌عوسجه گفت:ای فرزند رسول خدا فدایت شوم. شمر در تیررس من است و تیرم خطا نمی‌رود او از فاسقان بزرگ است، بگذار نشانه‌اش بگیرم. امام حسین (ع) فرمودند:نه او را هدف نگیر. من خوش ندارم آغازگر جنگ باشم. از امام سجاد (ع) و امام صادق (ع) نقل است که اباعبدالله (ع) پس از نماز صبح، در حالی که قرآن را در دست راست خویش داشت، گفت:اللهم انت ثقتی فی کلّ کرب و اَنتَ رجائی فی کُلّ شدّة وَ اَنتَ لی فی کلِّ امرٍ نزل بی ثقةٌ و عدّه. کم من کربٍ یُضعف فیه الفؤاد و تقلَّ فیه الحیلة یَخذلُ فیه الصّدیق و یَشمت فیه العدوّ و انزلتهُ بک و شکوتهُ الیک رغبةً منّی الیک عَمَّن سواک ففرّجته عنّی و کشفته فانت ولیّ کُلَ نعمة و صاحبُ کلّ حسنة و منتهی کلَّ رغبة. خداوندا؛ تو در هر سختی پناه و اعتماد منی و در هر تنگنا و دشواری امید من. در هر شدت و رنجی یاور و یار منی. چه بسیار رنج‌ها و تنگنا‌ها که قلب‌ها را بیچاره و ناتوان، دوستان را دور و دشمنان را نزدیک می‌کند. در آن حال، خدایا به پیشگاه تو شکوه کردم و تو گره‌گشایی کردی و راه گشودی. خدایا، تو صاحب نعمت و نیکی و نهایت هر آرزویی. بریر از امام حسین (ع) اجازه گرفت تا با سپاه دشمن گفت‌وگو کند. امام سوم شیعیان فرمود::برو و آنان را موعظه و نصیحت کن. بریر، سوار بر اسب به سپاه نزدیک شد و با صدای بلند و رسا با یادآوری عهدشکنی مردم کوفه به موعظه سپاه دشمن پرداخت، اما سپاه، بریر را هدف تیر‌های خود قرار دادند، بریر بازگشت. امام حسین (ع) تصمیم گرفت، خود به میدان بیاید و سپاه را موعظه کند. این موعظه و اتمام حجت، مجالی بود تا اگر قلبی مستعد بازگشت باشد یا امکان گشودن روزنه‌ای به قلمرو احساس و اندیشه‌ای باشد، دریغ نشود
ادامه تیرباران صبح بنابراین گزارش، تیرباران صبح، نخستین نبرد گسترده و عمومی میان کاروان حسینی و سپاه دشمن بود. عمر‌سعد در حدود ساعت ۵/۸ به ذوید که پرچم را در دست داشت، دستور داد که پرچم را پیش ببرد. این حرکت نشانه تصمیم عمر‌سعد به شروع جنگ بود. عمر‌سعد تیری در کمان نهاد و خطاب به سپاهیان گفت:نزد امیر (عبیدالله) گواهی دهید که من نخستین کسی بودم که تیر به لشکرگاه حسین افکندم و امیرالمؤمنین یزید را به شایستگی خدمت کردم. تیر عمر‌سعد پیش روی امام حسین (ع) بر زمین افتاد. امام سوم شیعیان بلافاصله بر مرتجز سوار شد و یاران را آماده نبرد کرد و فرمود::بشتابید که این تیر‌ها سفیران و فرستادگان این قوم است به سوی شما. تیرباران بی‌امان و گسترده دشمن، بیش از نیمی و براساس برخی قول‌ها، دو سوم سپاه امام حسین (ع) را به شهادت رساند. امام حسین (ع) پس از شهادت جمعی از یاران، غمگینانه سر بلند کرد و دستی بر محاسن خویش کشید و زمزمه کرد: «خشم پروردگار بر یهود آنگاه سخت شد که برایش فرزند قائل شدند و بر نصاری آنگاه که به تثلیث معتقد شدند و بر مجوس آنگاه که بندگی ماه و آفتاب را برگزیدند. اینک غضب خدا بر این قوم که بر کشتن فرزند پیامبر او هم‌داستان شدند. نه، به خدا سوگند، داغ رسیدن به آرزوهایشان را بر قلبشان می‌گذارم تا غرقه در خون، خدای خویش را دیدار کنم.» با شهادت شهیدان حمله اولی یا تیرباران صبح، شکافی محسوس در سپاه اباعبدالله‌الحسین (ع) به وجود آمد. پس از تیرباران صبح، گرد و غبار به تدریج فرو نشست. تیراندازان اندکی عقب نشستند. در آن‌سو از خیمه‌ها صدای گریه برخاسته بود. سپاه دشمن برای جنگ گستاخ‌تر و حریص‌تر شده بود. شمر‌بن ذی‌الجوشن و عمرو‌بن‌حجاج فریاد زدند که جنگ تن‌به‌تن نکنید. بکوشید از هر سو محاصره را تنگ‌تر کنید و کار یاران حسین را یکسره سازید. دشمن نزدیک‌تر و صحنه برای رزم یاران باقی‌مانده اباعبدالله (ع) فراهم شد. شایان ذکر است عبدالله‌بن‌عمیر کلبی اولین فرد از یاران امام حسین (ع) بود که اجازه میدان طلبید و به میدان رفت.
ادامه پیش از حماسه نماز پیش از حماسه نماز شمر از جناح چپ عمر‌سعد، به سپاه امام حسین (ع) حمله‎‌ور شد. در نبرد با شمر ده تن از یاران امام سوم شیعیان به رهبری زهیر‌بن‌القین شرکت کردند. در این حملات تعداد کشته‌شدگان دشمن به ده‌ها تن می‌رسید، اما از مجموع سپاه امام حسین (ع) بیشتر از چند تن شهید نشدند. در همین زمان عمر‌سعد دستور داد به خیمه‌ها حمله کنید. یاران امام حسین (ع)، سه و چهار نفری در کنار خیمه‌ها ایستادند و به دفاع پرداختند و مهاجمانی را که به غارت و کشتن می‌اندیشند با شمشیر و نیزه و تیر دور می‌کردند یا از پای درمی‌آوردند. عمر‌سعد دستور داد خیمه‌ها را آتش بزنید. آتش آوردند. امام حسین (ع) فرمود::بگذارید آتش بزنند که آتش خود واسطه‌ای میان شما و دشمن خواهد بود. کربلا به اوج خود رسیده بود. لحظه‌های نماز نزدیک می‌شد و حماسه عظیم عاشورا به قله خودش می‌رسید. جماعت اندک، خود را برای آخرین نماز به امامت امام حسین (ع) آماده می‌کردند. این گروه کافر و از پاداش خداوند و پروردگار جن و انس روی‌گردان شدند. این گروه امام علی (ع) و فرزند نیکوکارش را که پدر و مادرش کریم و بزرگوارند، کشتند و گفتند:گرد آیید و همگی برای کشتن امام حسین (ع) آماده باشید. داد از دست نامردان پست و پلیدی که بر اهل مکه و مدینه گرد آوردند. آنگاه حرکت کردند و همدیگر را برای رضای دو بی‌دین به کشتن من برانگیختند. از ریختن خونم پروا نکردند؛ برای خشنودی عبیدالله‌بن‌زیاد که از دو سو نسل او کافر است. فرزند سعد از سر ستمگری، با لشکری انبوه چونان باران بر من تاخت و تیرباران کرد. آنان جز به دلیل افتخار من به دو ستاره درخشان-پیامبر (ص) و امام علی (ع) -با من ستیز و کینه‌توزی ندارند. آنان با من که پسر برگزیده امام علی (ع) -جانشین شایسته پس از پیامبر (ص) -هستم و فرزند فاطمه زهرا (س) می‌جنگند. من پسر دو برگزیده-امام علی (ع) و حضرت فاطمه (س) -هستم. دو برگزیده از میان همه خلق. من نقره پاک و زاده دو طلا-امام علی (ع) و حضرت فاطمه (س) -هستم. مادرم فاطمه زهرا (س) و پدرم وارث پیامبران و مولای جن و انس است. پدرم امام علی (ع) در رزمگاه بدر و اُحُد و حنین پهلوانان کفر را در هم کوبید و له کرد. پدرم در رزمگاه احد با در هم شکستن سپاه کفر و ستم، شفابخش اندوه و کینه قلب مؤمنان شد. پدرم در جنگ احزاب و فتح مکه، شرایط مرگ‌بار و نکبت‌باری را برای دو لشکر کفر رقم زد؛ و با اهل خیبر با شمشیری تیز و برنده و دو سویه نبرد کرد. با شمشیر جان‌شکار خویش صف‌ها را فرو شکافت و لشکری را که در نبرد حنین برای انتقام آمده بودند، تباه و نابود کرد. این امت بدرفتار با هم بر عترت پاک پیامبر که هماره پیش‌قدم در مبارزه با لشکر انبوه بودند در رویارویی دو سپاه تاختند. چه کسی عمویی، چون جعفر طیار دارد که خداوند دو بال به او ارزانی داشت. چه کسی جدی، چون من در عالم دارد و مانند پدرم. من فرزند دو چهره ممتاز و درخشانم. پدرم خورشید امت و مادرم ماه و من ستاره‌ای هستم که فرزند دو ماهتاب است. جدّ من پیامبر (ص)، رسول خدا و چراغ هدایت است و پدرم کسی که در دو پیمان به پیامبر وفادار ماند. پدرم قهرمان و شیر صحنه نبرد است. او بزرگوار و بخشنده و توانمند بود. پدرم، امام علی (ع)، رشته محکم و استوار دین و صاحب حوض کوثر است و به دو قبله نماز گزارده است. او با رسول خدا هفت سال به سمت بیت‌المقدس نماز گزارد. زمانی که بر روی زمین جز این دو تن نمازگزار نبود. از آن زمان که به دنیا آمد بت‌ها را رها کرد و به اندازه چشم بر هم زدنی قریش را در بُت‌پرستی همراهی نکرد. آنگاه که قریش بت‌پرستی می‌کردند، او خداپرست و پاک و پارسا بود. قریش لات و عُزّی را عبادت می‌کردند و پدرم در صحنه نبرد به پیروزی و شهادت می‌اندیشید. پدرم شیری ژیان بود که چونان شیر بر دشمن حمله می‌کرد و پی در پی ضربه می‌زد. چون شیر آن گروه طغیانگر را در هم می‌کوبید و آنان را از جام خون و شرنگ سیراب می‌کرد. در رزمگاه داغ و غبارخیز، امام حسین (ع) گاه به میمنه می‌تاخت و گاه به میسره. در این نبرد سهمگین همچنان رجز می‌خواند و گاه شعار «یا محمد (ص)»و الله اکبر سر می‌داد. صفوف را می‌شکافت و دشمنان از مقابل شمشیر او می‌گریختند. عطش در فراز و فرود شمشیر و زخم‌های تازه افزون‌تر می‌شد. امام حسین (ع)، در نبرد و مبارزه خود را به فرات رسانید. جابر جعفی می‌گوید:امام حسین (ع) بسیار تشنه بود. نزدیک آب آمد که بنوشد. مردی از بنی‌ابان‌بن دارم گفت:وای بر شما میان او و آب حایل شوید. امام حسین (ع) در حق وی نفرین کرد و عرض کرد:خدایا، تشنه‌اش بدار. این مرد تیری به دهان امام سوم شیعیان افکند. امام حسین (ع) خون از دهان می‌گرفت و به آسمان می‌افکند و زمزمه می‌کرد:خدایا به تو شکایت می‌کنم از آنچه با فرزند دختر پیامبرت (ص) روا می‌دارند.
ادامه همین که امام حسین (ع) وارد فرات شد و کفی آب برداشت که بنوشد، یکی فریاد برآورد که: «ای حسین تو آب می‌نوشی و لشکر به حرم تو نزدیک شده و هتک حرمت می‌کند.» و امام حسین (ع) با شتاب از فرات بیرون آمد و سپاه را پراکنده کرد و خود را به خیمه رساند که معلوم شد این سخن جز خدعه و نیرنگ نبوده است. در این هنگام شمر‌بن‌ذی‌الجوشن با حدود ۱۰ نفر از پیادگان قصد خیمه‌های امام حسین (ع) کرد و کوشید تا میان امام سوم شیعیان و خیمه‌ها فاصله افکند در این هنگام امام حسین (ع) فرمود::وای بر شما اگر دین ندارید و از معاد و پروا و هراستان نیست دست‌کم در دنیای خودتان آزاده باشید. سپس فرمود::آرام باشید، ساعتی دیگر اثاث زندگی من بر شما مباح خواهد بود. شمر از این سخن شرمنده شد و گفت:پسر فاطمه حق با توست. در این هنگام شیث‌بن‌ربعی پیش آمد و شمر را سرزنش کرد و شمر از آتش زدن خیمه منصرف شد. امام حسین (ع) پس از اصابت تیر به سینه، بر گونه چپ بر خاک افتاده بود. سیمای مطمئن و نگاه نافذش، دشمن را از کشتن بازمی‌داشت. کم‌کم پیادگان گستاخ به امام حسین (ع) نزدیک‌تر شدند. حلقه تنگ‌تر شد زرعة‌بن شریک ضربه‌ای بر کتف چپ امام حسین (ع) فرود آورد و آن را شکافت و پس از آن ضربه‌ای بر گردن امام زد که حضرت به رو بر زمین افتاد. امام دیگر بار سر بلند کرد و سنان‌بن‌انس نیزه‌ای بر او زد و بار دیگر امام حسین (ع) نقش بر خاک شد. حضرت زینب در کنار خیمه، ناظر صحنه بود. گویا بر تل برآمد و عمر‌سعد را که شاهد و ناظر صحنه بود خطاب قرار داد و گفت:ای پسر سعد، اباعبدالله را می‌کشند و تو تماشا می‌کنی؟ عمر‌سعد روی برگرداند در حالی که اشک بر گونه و محاسنش جاری بود. حضرت زینب (س) ناامید از عمر‌سعد فریاد زد:بین شما مسلمانی نیست؟
ادامه در طرف دیگر شمر پس از اظهار اطلاع از اینکه امام حسین (ع) کیست خنجر هندی خود را کشید و با دوازده ضربه امام سوم شیعیان را به شهادت رساند. شمر پس از این گفت‌وگو به سپاهیان گفت:حسین راست می‌گوید به سوی خودش حمله کنید. چهار هزار نفر شمشیرزن، تیرانداز و نیزه‌انداز به سمت امام حسین (ع) حمله آوردند. امام سوم شیعیان زخم فراوان برداشته بود. عطش بود و غربت. خیمه‌ها نیز در خطر. همچنان می‌جنگید. دشمن بسیار نزدیک شده بود. اما هیچ‌کس-علی‌رغم امکان کشتن-پیش نمی‌رفت. گویی پروا داشت از اینکه قاتل امام حسین (ع) معرفی شود. امام حسین (ع) هنوز بر پای ایستاده بود. در این هنگام مردی از تیره کِنده به نام مالک‌بن‌بشر که به قتل و شرارت شهرت داشت پیش آمد. به امام حسین (ع) ناسزا گفت و ضربه‌ای به سر امام حسین (ع) فرود آورد. امام حسین (ع) کلاهی دراز بر سر داشت. کلاه دریده شد و خون فوران کرد. امام حسین (ع) کلاه دریده را که از خز بود از سر برداشت. پر از خون شده بود. پس از این ضربه، سپاهیان دشمن اندکی عقب نشستند. غبار کم‌کم فرو نشست. فضا آرام شد و دو طرف اندکی دست از جنگ برداشتند. در خیمه‌ها صدای گریه برخاست. امام حسین (ع) زخم سر را بست و سپس بر آن عمامه بست. زیرجامه یمنی زیبا و درخشانی پوشید که چشم را خیره می‌کرد و سپس آن را پاره کرد تا پس از کشتن کسی از تنش بیرون نیاورد. به امام حسین (ع) گفتند:زیر این لباس، تبّان یا تنبان بپوش. امام فرمود::این لباس ذلت و خواری است و شایسته نیست که بپوشم. امام حسین (ع) آماده بازگشت به میدان شد. دشمن نیز پس از درنگی کوتاه برای پایان دادن به حادثه، گستاخ‌تر و آماده‌تر شده بود. امام با اهل بیت وداع کرد. در این هنگام تنها کسی که شاهد میدان و بازگشت امام حسین (ع) بود حضرت زینب کبری سلام‌الله علی‌ها بود و دیگران اجازه خروج از خیمه و مشاهده میدان نبرد را نداشتند. امام حسین (ع) به میدان بازگشت. دشمن گستاخ، به خیمه‌ها رو آورده بود. امام می‌جنگید و پیشتازان را عقب می‌راند. عمر‌سعد فرمان تیرباران داده بود، چندین چوبه تیر بر سر مبارک امام حسین (ع) نشسته بود. رزمگاه داغ و سوزان، حلقه محاصره را تنگ‌تر می‌کرد. امام گاه به میمنه می‌تاخت و گاه به میسره، عرق از سر و روی مولا می‌چکید. عطش سخت غلبه کرده بود. خون از بدن می‌تراوید. امام حسین (ع) خطاب به دشمن می‌فرمود:: «آیا برای کشتن من گرد آمده‌اید؟ به خدا سوگند بعد از من هیچ بنده‌ای از بندگان خدا را نخواهید کشت. خداوند به خاطر کشته شدن من بر شما غضب خواهد کرد. سوگند به خدای جهان! من امیدوارم خداوند در برابر این همه نامردی، ما را گرامی بدارد و چنان انتقام ما را از شما بگیرد که خودتان درنیابید. آگاه باشید در اثر کشته شدن من، خون‌ریزی میان شما گسترش خواهد یافت و خدای متعال خشم خود را بر شما خواهد افزود تا به عذاب دردناک اخروی گرفتار آیید.» پس از نبرد دوباره و برداشتن زخم‌های مکرر، امام حسین (ع) لحظه‌ای درنگ کرد. در این هنگام سنگ‌اندازان شروع به پرتاب سنگ کردند که ناگهان سنگی سنگین به پیشانی امام اصابت کرد و خون بر پیشانی جاری شد. امام حسین (ع) دامن پیراهن یا زره را بالا آورد تا خون را پاک کند که ناگهان تیری زهرآگین و سه پر بر سینه امام نشست. امام حسین (ع) تیر را بیرون کشید. خون، چون ناودان بیرون می‌تراوید. امام حسین (ع) سر برداشت و به آسمان نگریست و زمزمه کرد:بسم‌الله و بالله و علی ملّةِ رسول‌الله. آنگاه فرمود::الهی تعلمُ انّهُم یقتلون رَجُلاً لیس علی وجه‌الارض ابن نبیُّ .... خدایا می‌دانی آنان کسی را می‌کشند که بر زمین جز او فرزند پیامبری نیست. امام حسین (ع) دست بر جای تیر می‌نهاد و خون بیرون تراویده را در مشت جمع می‌کرد و به آسمان پرتاب می‌کرد و مشت دیگرکه پر می‌شد بر صورت و محاسن می‌کشید و می‌گفت:با این صورت خضاب شده با خون، جدم رسول خدا را دیدار می‌کنم و قاتلان خود را یک‌یک معرفی می‌کنم. پس از این، امام حسین (ع) بر زمین افتاد و پیادگان نزدیک شدند تا کار امام را یکسره کنند. دراین هنگام عبدالله‌بن‌الحسن (ع) از خیمه بیرون دوید تا امام حسین (ع) را یاری کند که با شمشیر بحر‌بن‌کعب و تیراندازی حرملة‌بن‌کامل اسدی در دامان عمویش به شهادت رسید. شمر در این لحظه قصد حمله به خیمه‌ها کرد. امام حسین (ع) بر زمین افتاده بود. شمر نیزه خود را در خیمه امام فرو برد و فریاد زد:آتش بیاورید تا خیمه و خیمه‌نشینان را بسوزانیم. امام حسین (ع) با صدایی که از حنجره تشنه برمی‌خاست فرمود::پسر ذی‌الجوشن، خدایت به آتش بسوزاند، برای سوزاندن خانواده و خیمه‌ام آتش می‌طلبی؟ 🏴 مقاومت بسیج امام سجادع نیاک لینک کانال در ایتا 👇👇 https://eitaa.com/InsightCulturalNiak لینک کانال در واتساپ👇👇 https://chat.whatsapp.com/JHBLSXlUTwl7GGgX3evqxy
شب دهم محرم: # عاشورا، روز دهم از ماه محرّم. اهمیت این روز برای شیعیان به دلیل واقعه عاشورای سال ۶۱ قمری است. امام حسین(ع) در روز عاشورا به همراه یارانش در سرزمین کربلا در جنگ با سپاه کوفه به فرماندهی عمر بن سعد به شهادت رسید. شیعیان همه‌ساله با آغاز ماه محرم به عزاداری می‌پردازند. مراسم عزاداری در بیشتر مناطق تا روزهای ۱۱ و ۱۲ محرم و در بعضی مناطق تا پایان ماه صفر ادامه می‌یابد. اوج این عزاداری‌ها در روز عاشوراست. این روز در تقویم رسمی ایران، عراق، افغانستان، پاکستان و هند، تعطیل است .🏴 مقاومت بسیج امام سجادع نیاک لینک کانال در ایتا 👇👇 https://eitaa.com/InsightCulturalNiak لینک کانال در واتساپ👇👇 https://chat.whatsapp.com/JHBLSXlUTwl7GGgX3evqxy
شهید سید عبدالله قریشی نیاکی نام پدر: سید ابراهیم نام مادر: محترم تاریخ تولد: 1330/10/14 آمل وضعیت اشتغال: دادیار تحصیلات: کارشناس حقوق قضایی محل خدمت: دادگستری‌آمل تاریخ شهادت: 1360/11/6 محل شهادت: آمل نحوه‌ی شهادت: اصابت‌گلوله‌درحمله منافقین در ششم بهمن سال 60‌ محل دفن: آمل سن: 30 سال 🏴 مقاومت بسیج امام سجادع نیاک لینک کانال در ایتا 👇👇 https://eitaa.com/InsightCulturalNiak لینک کانال در واتساپ👇👇 https://chat.whatsapp.com/JHBLSXlUTwl7GGgX3evqxy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای هرزه زبانی که بدین خطّه وَبالی ازغیرت وناموس،تورا نیست‌خیالی دوزنددهانی که کندهتک به حرمت ناموس پرستانِ کلاردشت وشمالی آمل-نیک نژادنیاکی۱۳۹۹/۶/۸ 🏴 مقاومت بسیج امام سجادع نیاک لینک کانال در ایتا 👇👇 https://eitaa.com/InsightCulturalNiak لینک کانال در واتساپ👇👇 https://chat.whatsapp.com/Hl3ciYoYKGf7OCZnOfHZpT