eitaa logo
تنهامسیرآرامش 💞
296.6هزار دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
6.9هزار ویدیو
143 فایل
نظرات @Tanhamasiram کانال طبی ما: @Mezaje_Zendegi20 🌹 مشاوره: @MoshaverTM فروشگاه: @TMAOrganic هنرکده @honarkadeh_tma تجربه ها: @TajrobeTM بهداشتی: @LavazemTma تبلیغ و تبادل نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 | یار مهربان امام 🔸مرحوم سید احمد خمینی روایت می‌کند: ‌‏امام در گذشته مثلاً در نجف، روزانه صدها صفحه می‌خواندند، کتاب قصه یا مسائل اجتماعی، اکثر‌‎ ‌‏داستان‌های معروف را خوانده‌اند، چه کتاب‌هایی که جنبه سیاسی یا اجتماعی ‌‏داشت، مثل «نگاهی به تاریخ جهان» نهرو، چه کتاب‌های تاریخی، کتاب‌هایی مثل «شوهر‌‎ ‌‏آهو خانم» را از اول تا آخر خوانده‌اند! امام از این سبک کتاب‌ها نیز‏ می‌خواندند. 📙‌‏ایشان مطالعه را دوست دارند و هنوز که هنوز است به قدری مطالعه می‌کنند که‌‎ ‌‏چشمشان خسته می‌شود. پیش از تبعید یادم هست در ایام تعطیلی تابستان‌ها که به یکی از شهرها‏ می‌رفتیم به قدری کتاب‌های متنوع مطالعه می‌کردند که صدای کسانی که برایشان کتاب تهیه می‌کردند در می‌آمد. اکثر نوشته‌های نویسندگان بزرگ جهان را خوانده‌اند. تاریخ ایران را بارها خوانده‌اند و تاریخ مشروطه را خوب می‌دانند. ‌‎ 📝 برداشت‌هایی از سیره امام خمینی (ره)، جلد۲، صفحه ۳۳۳ و ۳۳۴ ✅ @EMAM_COM
🍃 | مرا دل نگران کردی 🔸مرضیه حدیدچی (دباغ) روایت می‌کند: در همان ایامی که در فرانسه بودیم روزی خانم به منزل یکی از فامیل‌هایشان به مهمانی‌‎ ‌‏رفتند، اما موقع برگشتن، دو ساعت از وقتی که به حضرت امام گفته بودند که‌‎ ‌‏برمی‌گردند، دیرتر شده بود و هنوز برنگشته بودند. امام که همۀ کارهایشان را با ساعت و‌‎ ‌‏دقیقه تنظیم می‌کردند، سه بار از اتاق به آشپزخانه آمدند و پرسیدند: «خانم نیامدند؟»‌‎ ‌‏دفعۀ سوم فرمودند: «نگران شده‌ام، شما نمی‌توانید وسیله‌ای پیدا کنید که تماس‌‎ ‌‏بگیریم؟» تا اینکه خانم تشریف آوردند، اما وقتی خانم آمدند با یک محبت خاصی‌‎ ‌‏روبروی خانم نشستند و فقط گفتند: «مرا دل نگران کردی»!‌‎ 📚 برداشت‌هایی از سیره امام خمینی (ره)، جلد ۱، صفحه ۷۰ 🌷@IslamlifeStyles
🔸تبعات حرام کردن حلال‌های خداوند🔸 📝 عبرت‌آموز دکتر علی حائری (فرزند مرحوم آیه الله حائری شیرازی) از آن دریای حکمت در مسیر شیراز به قم، سه‌راهی سورمق و پیش از رسیدن به آباده، مسجدی نیمه‌ساخت وجود داشت که معمولاً محل اقامه نماز، استراحت کوتاه و قضای حاجت برای ما و محافظان بود. این‌بار وقتی به سمت سرویس‌های بهداشتی رفتیم، با تعجب دیدیم که درِ سرویس‌ها قفل کتابی زده‌اند. شاید خادم مسجد از ترس اینکه کسی بدون پرداخت هزینه‌ای، دل از رنج سفر باز کند، آن‌ها را قفل کرده بود ... بگذریم. پدر، بطری آب را برداشت تا وضویی تازه کند و به سمت مسجد رفت. اما صحنه‌ای فجیع هر دوی ما را در بهت و تلخی فرو برد. درست پشت درِ بیرونی مسجد، رهگذری قضای حاجت کرده بود. پدر، با چهره‌ای برافروخته از شرم، آرام در گوشم گفت: «نگذار محافظ‌ها به این سمت بیایند». سپس پلاستیکی برداشت، پارچۀ کهنه‌ای پیدا کرد و با همان بطری آب به سمت محل رفت. آن‌جا را کاملاً تمیز کرد و همان‌جا به نماز ایستاد. در ادامه مسیر، پدر همچنان در سکوت و با چهره‌ای اندوهگین، نگاهش را به بیرون دوخته بود. نزدیک شهررضا، آرام در گوشم گفت: «تو از این صحنه‌ای که دیدی، چه برداشتی می‌کنی؟» و بی‌درنگ ادامه داد: «این، تصویری روشن از جامعۀ امروز ماست؛ وقتی درِ دستشویی را قفل می‌کنی، مردم پشت درِ مقدساتت قضای حاجت می‌کنند». اگر حلال خدا را حرام کردید مردم حرام خدا را حلال خواهند کرد. اگر پول شما قابلیت استقراضش را از دست بدهد، مردم رباخوار می‌شوند کمااینکه شده‌اند. اگر سهولت محرمیت بین دختر و پسر را از جامعه گرفتی، به همان نسبت نوامیستان در معرض هتک قرار می‌گیرند. به قول شیرازی ها شتر سواری کوتی کوتی (دولا دولا) نمیشه. نمی‌شود با احکام خدا سلیقه‌ای برخورد کرد و «یومنون ببعض و یکفرون ببعض» بود. آدم باید آنچه را می‌فهمد بلند فریاد بزند تا از «إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكِتَابِ وَيَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَنًا» نباشد. 🔹@IslamlifeStyles