فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری_پیشنهادی
آروم بگیر علی بالام
آروم بگیر دیگه بخواب
آروم بگیر تو بغلم
آروم بگیر گلِ رباب ..💛
#حضرت_علی_اصغر
#محرم
[@HANANGRAPHI | #حنان📌]
@Islamic_resistance
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری_پیشنهادی
به سلام زیارت عاشورا
که رسیدم..♥️
[یا اباعبدلله]
#کربلایی_محمدحسین_پویانفر
#محرم
[@HANANGRAPHI | #حنان📌]
@Islamic_resistance
•| عشقیعنیایستادگی |•
•| #موزیک_تایم |• بھ یاد تو هر دقیقھام حسین🥀... قدیمےترین رفیقم حسین🖤:) #رفیقم_حسین | #حامد_ز
•| #بیو |•
با تو میشه دو عالمو با هم داشت.. 🌏
_ #رفیقم_حسین | #حامد_زمانی
[ #محرم #امام_حسین ]
@Islamic_Resistance
•| #اثر_خاص |•
تابلوی "مسیح عاشورا" اثر استاد محمدعلی نادری با تکنیك رنگ روغن.
+ ببینید و لذت ببرید! 🦋
[ #محرم #امام_حسین ]
@Islamic_Resistance
#پروفایل
مےبرمتبھسوےخیمھهـا
مےبوسمت،ولےجداجدا...💔):
#محرم | #حضرت_علی_اکبر ‹؏›
🆔@Islamic_resistance
2.57M
#استاد_محمد_شجاعی
۱۸ دقیقه از ۲۴ ساعت روزتون رو صرف گوش دادن به این سخنرانی کنید...
#محرم
🆔@Islamic_resistance
41.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری_پیشنهادی |📲|
•|والله اِن قطعتم یمینی ..
انی احامی ابدا عن دینی..✌️🏼 |•
■با کیفیت 1080
#ریحان_گرافی #محرم
@reihan_artwork
@Islamic_resistance
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری_پیشنهادی
بی سر و سامونتم ..
بیا به من سامون بده:(
#محرم #امام_حسین
@Razaqi48
@Islamic_resistance
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری_پیشنهادی
بھسقایعلمدارتقسم
ماپایپیمانیم...بھشوقیاریِ
آرامِجانت،مھدےِزهرا🖤''
#محرم | #حامد_زمانی
🆔@Islamic_resistance
38.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری_پیشنهادی
امشبےراشَـھِدین
درحرمشمھماناست..
عصرفردابدنشزیرسُمِاسباناست!💔
#محرم | #امام_حسین
🆔@Islamic_resistance
•| #آیههایعشق |•
«وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ»
و آنانڪه ظلم و ستم ڪردند، به زودی خواهند
دانست ڪه به چه ڪیفرگاهی باز می گردند...
- آیهی ۲۲۷ سورۀ شعراء
ــــــــــــــــــــــــــــ🖤☁️ـــــــــــــــــــــــــ
+ آیهای که سر ِ مبارك #امام_حسین تلاوت کرد
[ #محرم ]
@Islamic_Resistance
pouyanfar.Hossein-jan-ey-aberoye-do-alam(320).mp3
13.21M
•| #مداحی |•
خداحافظ ای برادر ِ زینب
به خون غلتان در برابر زینب..
ــــــــــــــــــــــــــــ🌿💔ـــــــــــــــــــــــــ
+ پُر از حس غم ِ مظلومیت..
#محمدحسین_پویانفر
[ #محرم #عاشورا ]
@Islamic_Resistance
هدایت شده از •| عشقیعنیایستادگی |•
4_5899982749015476510.mp3
10.43M
•| #مداحی |•
به لحظهی بُریدنِ سرت آه میکشم..
ـــــــــــــــــــــ🏴✨ـــــــــــــــــــ
#محمدحسین_پویانفر
#عاشورا | #محرم
🆔 @ISTA_ISTA
•| #حکایت ِ #عاشورا |•
با صدای فریادش از خواب بیدار شدم. از سر و صورتش عرق می ریخت و نفس نفس می زد. برایش آب آوردم. توی رختخواب نشست. کوزه کوچک سفالی را نزدیک دهانش بردم. کمی آب خورد و شروع کرد به گریه کردن. کمی که گریه کرد و آرام شد پرسیدم: چه شده امّ سلمه؟ برای چه گریه می کنی؟
با چشمان اشک آلود گفت: از زمان فوت رسول خدا صلی الله علیه و آله ایشان را در خواب ندیده بودم. امشب به خوابم آمده بود.
خواستم چیزی بگویم که ادامه داد: بر سرو صورتش خاک نشسته بود. پرسیدم: یا رسول الله، چرا صورت و لباس هایت خاک آلوده است؟
فرمود: الان در کربلا بودم. داشتم برای حسین و اصحابش قبر می کندم..
ام سلمه این را گفت و با دست ها، صورتش را پوشاند و زار زار گریست. از کنار بسترش بلند شدم و سرم را به دیوار گذاشتم؛ صدای هق هقم توی اتاق پیچید 🌘🖤
نویسنده: زینب علیزاده لوشایی
[ #محرم ]
@Islamic_Resistance
•| عشقیعنیایستادگی |•
•| #حکایت ِ #عاشورا |• با صدای فریادش از خواب بیدار شدم. از سر و صورتش عرق می ریخت و نفس نفس می زد.
•| #حکایت ِ #عاشورا |•
صدای سم اسب ها و زنگوله شترها نزدیک و نزدیک تر می شد. هنوز وارد شهر کوفه نشده بودند. چادرم را زیر بغلم زدم و بالای تپه ای رفتم تا بهتر بتوانم تماشای شان کنم. کاروان بزرگی بود به همراه سربازها و ابزارهای جنگی شان و اسب ها و شترها و تعدادی مردم سواره و پیاده. بین شان زن و بچه هم دیده می شد که به نظر می رسید اسیر باشند. قیافه هاشان خسته و ناراحت بود. اشک ها روی صورت هاشان خشکیده بود. سربازها آنها را به دنبال هم راه می بردند و با نیزه هایی که به بلندی قدشان بود، مراقب بودند فرار نکنند. زن ها پوشش درستی نداشتند و بعضی از دخترها سرشان برهنه یا نیمه برهنه و لباس های شان خونی بود. آنها که سرشان برهنه یا نیمه برهنه بود با دست سرهاشان را پوشانده بودند.
منتظر ماندم تا نزدیک شدند. از تپه پایین رفتم. به یکی از زن ها نزدیک شدم و پرسیدم: شما از کجا می آیید و اسیران کدام طایفه اید؟
زن گفت: از کربلا می آییم و اسیران آل محمدیم.
با شنیدن این حرف انگار خون در رگ هایم ازجریان افتاد. نگاهی به بقیه زن ها و بچه ها انداختم و دوان دوان به طرف محل زندگی ام رفتم که همان نزدیکی بود. توی کوچه که رسیدم، دو تا از زن های همسایه را دیدم که داشتند با هم حرف می زدند. قضیه را برای آنها هم تعریف کردم. هر سه به خانه هامان رفتیم و با دستی پر به سوی اسیرها برگشتیم. هر چه چادر، مقنعه و لباس خوب داشتیم به زن ها و بچه های اسیر دادیم تا خودشان را بپوشانند. وقتی چشمم به سرهای روی نیزه افتاد، نتوانستم تحمل کنم؛ شروع زدم به جیغ زدن. زن های همسایه هم که آمده بودند، همراهی ام کردند. اندک اندک مردهای شهر دور کاروان جمع شدند و وقتی هویت اسیران را فهمیدند، آنها هم بلند بلند گریستند.
روی یکی از شترها جوانی با حالت نزار و صورتی در هم و رنگ پریده نشسته بود. بعدها فهمیدم علی بن الحسین است که به دلیل بیماری او را نکشته اند. او لبان خشکیده اش را از هم باز کرد و با اشاره به مردم کوفه که دور کاروان جمع شده بودند گفت: اینها برای ما گریه می کنند؟ پس ما را چه کسی کشت؟
با این حرف سر و صداها و گریه ها بیشتر شد. دیگر نفسم بالا نمی آمد؛ کم کم همه چیز جلو چشمانم تاریک شد.
نویسنده: زینب علیزاده لوشایی
[ #محرم ]
@Islamic_Resistance
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری_پیشنهادی 📲
#محرم 🖤
ایرویایشیرینمن
ایرفیقدیرینمن
ایدینمنآیینمن
@itsyamoure
@Islamic_resistance
" برشی از کتاب "
جبرئیل به شکل انسان
نازل شده بود بر محمّد{ﷺ}.
حسن و حسین از او هدیه میخواستند.
میوه برایشان آورد. سیب و به و انار!
از آن میوهها میخوردند و تمام نمیشد.
فاطمه که از دنیا رفت، انار تمام شد.
علی که به شهادت رسید، به تمام شد.
بعد از شهید شدنِحسن
سیب ماند پیش حسین.
روز عاشورا تشنه که میشد،
سیب را میبویید.
بعد از عاشورا سیب را کسی ندید.
بویش را ولی بعضیها میشنوند.
از قبر حسين... هنوز هم!
ـــــــــــــــــــ🌖🌱 ــــــــــــــــــــ
📚 #آفتاب_بر_نی
✍️ #زینب_عطایی
[ #محرم ]
@Islamic_Resistance
📲🌹
#انتشار_برای_نخستینبار
🔻ناگفتههایی از شهادت طلبه بسیجی آرمان علیوردی
🔹روز گذشته یکی از دوستان شهید آرمان علیوردی ناگفتههایی از شهادت وی را بیان کرد؛ ناگفتههایی دردناک که نشان از اوج مظلومیت این شهید دارد. در ادامه این روایت آمده است.
روایت ماجرا از زبان دوست شهید علیوردی:
🔹حالا که داریم به روز عاشورا نزدیک میشویم یک سری از ناگفتههای شهادت آرمان را بهتان میگویم. آرمان را دو مرتبه و دو گروه مختلف زدند. اولین گروهی که آرمان را گیر آوردن تا سرحد مرگ با هرچی که دستشان آمد آرمان را زدند. همان فیلمهایی که از شهادت آرمان منتشر شد یک بخش زیادی مربوط میشود به گروه اول. اما آخرش یک دختر که او هم داشت آرمان را میزد رو به جمعیت میگوید که بس است دیگر کشتینش! بسشه...آنها هم آرمان را رها میکنند.
🔹آرمان از جایش بلند میشود و خونین سمت خیابون اصلی میرود. صدای بسیجیها را میشنود که داشتند حیدر حیدر میگفتند. میرود سمت صدا، اما وقتی میپیچد داخل کوچه میبیند که سر کوچه یک گروهی دختر و پسر ایستادند و دارند شعار مینویسند. آنها تا وضعیت آرمان را میبینند میفهمند بسیجی بوده و کتکش زدند. میروند سمت آرمان. آرمان که دیگر رمقی برایش نمانده خیلی راحت میافتد دست این جماعت. اینها شروع میکنند به قصد کشت آرمان را زدن. گویا چندتاشون حالت عادی هم نداشتند و مواد مصرف کرده بودند.
🔹یک دختر بینشان که اسپری دستش بوده با همان میکوبد به صورت آرمان. یکیشان یک میلگرد داشته که نوکش را تیز کرده بوده و به عنوان سلاح از آن استفاده میکرده. با همان میلگرد میکوبد روی جمجمه سر آرمان. وقتی آرمان را رساندن بیمارستان جمجمهاش شکسته بود. اما یکی دیگهشان که واقعاً امیدوارم قیافش را یک روز ببینم میشیند جلوی آرمان و به بقیه میگوید دست نگهدارین. رو به آرمان میکند و همزمان که داشته فیلم میگرفته به آرمان میگوید به امام اولت فحش بده ببينم سریع...به علی فحش بده...به حسین فحش بده، به خامنهای فحش بده... آرمان چیزی نمیگوید.
🔹با ناخونگیر پوست بدنشو آروم آروم میکند و از او میخواهد فحشاشو تکرار کند. اما آرمان هیچی نمیگوید. انقدر آرمان را میزنند تا بیهوش میشود. وقتی آرمان بیهوش میشود شروع میکنند به رقصیدن و لگد زدن به بدن شهید و از اینکارشان فیلم هم میگیرند.
🔹وقتی میروند یک کارگر افغانستانی که گویا نگهبان یکی از ساختمانهای اطراف بوده میآید و زیر سر آرمان بالش میگزارد و روی بدنش پتو میاندازد اما زنگ نمیزند به آمبولانس. البته اگر زنگ هم میزد فرقی نمیکرد توی آن شلوغی آمبولانس به آرمان نمیرسید.
🔹وقتی رساندنش بیمارستان، هوشیاری آرمان سه بوده. یکی از رفقا میگفت وقتی رسیدم بیمارستان دستایش را به تخت بسته بودن، شاید برای اینکه اگر به هوش آمد تشنج نکند و همه صورتش ورم کرده بود. نصف روز توی حالت کما میماند و آخر به شهادت میرسد.
🔹تمام این وقایع توسط خود قاتلها فیلمبرداری شده ولی وقتی از بازپرس پرونده پرسیدیم چرا این فیلمها را قطره چکانی منتشر کردید و فیلمهای اصلی را منتشر نمیکنید گفت که من توی عمر کاری خودم همچین جنایتی تو ایران ندیده بودم. برای مراعات حال خانواده و شایدم متشنج نشدن بيشتر فضا فیلمهای اصلی هنوز هم منتشر نشده. البته شاید بعد دادگاه آرمان منتشر بشوند.
#شهید_آرمان_علی_وردی
#محرم
🇮🇷@ganndo
🇮🇷@ganndo
#عاشقی
#استوری_پیشنهادی
"میثم تمار"
*تا مردم گمان نکنند دیوانه ای ایمانت کامل نمیشود ..*
#محرم
🆔@Islamic_resistance
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری_پیشنهادی
باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟ ..
#حامد_زمانی #سرانجام #محرم
🆔@Islamic_resistance