🇮🇷#معرفی_شهدای_استان_فارس
🔺️شهید عبدالرسول محمدپور🔺️
🌱تاریخ تولد: ۱۳۴۴
🌿تاریخ شهادت:۱۳۶۶
💫هـر وقـت بحـث شـهادت را پـیش مے کشـید مےگفـت:
«خوش بہ حـال آنـان ڪه وقتے شهید می شوند چیزی از آنها باقی نمی ماند . من هم دوسـت دارم ناشناخته باشم و اثری از من باقے نمـاند.»🕊
قـبل از عـیدنوروز به مرخصے آمـده بـود و مرا دلدارےمے داد.✔ گفتم:
«انشـاءالله کےبر می گردے؟»
- « هفـت روز بعد از عید.»
دقیقاً هفـت روز بعـد از عید تشیـع جنازه اش بود.🥀
بالاےتابوتـش نشستــم.⚰
گفتـم: «مے خواهـم صورت پسرم را ببوسـم.»😔
گفـتند:« شهیـدشماسرندارد!»💔
گفتــم: «می خواهم دستش را، بدنش را ببوســم.»😥
گفتــند: «شــهید شما دست هم ندارد، فقـط کمے از پایــش باقے مانده!»😭
نشسـتم بالاے تابــوت و گفـتم:
👈«پسرم شیــرم حلالـت. این پســر را که در راه خدا دادم با سـر و گردن و دست و پا قربانے در راه خــدا دادم. امیدوارم خــداوند این قربانے را از من قــبول کــند.»🤲
👊🔥#مجازات_قطعی_عاملان_و_امران
☘▫️☘▫️☘▫️☘▫️☘
@IslamLifeStyles_fars
🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
🇮🇷#معرفی_شهدای_استان_فارس
شهیــ🌷ـــــد جلیــــــل ملک پـــــور❤️
⬅️تاریخ تولد:۱۳۴۱
⬅️تاریخ شهادت:۱۳۶۵
🌱جلــیل گــفت :مــن هــر زمان ازدواج کــنم، چـهار مــاه بعد شهید مے شـوم و چـند ماه بعد از شهادتـم پسـرم به دنـیا می آید!😳
بعد ادامه داد: اسمـش را علے بگذارید، اما شما برای این پسر خیلی اذیت می شوید👶.
پـدر که زیـاد حـرف او را جدے نگـرفته بود، گـفت: خوبه دیگه هنـوز خونــه نخـریده داری دیــوارش را رنـگ می زنے؟؟ 🎨صبـرڪن زن بگیری بعد از بچه حرف بزن...
همان ایام برای مراسم دعای کمیل به دارالرحمه شیراز(گلزارشهدا) رفته بودیم.💐 شب جمعه بود و همه سر مزار قنــبر(برادرشهید) نشـسته بودیم.
اما جلیل کمے دورتـر روے خاڪهـا نشسـته بود.⚡
قسمــت هایے از دعـا مربوط بہ عـذاب هاے جهنــم و دوری از رحمت خدا بود خوانده می شد.
جلیل تحــمل شنـیدن این عبارت ها را نداشت. وقتی او را نگاه می کردم، اشک می ریخت و ناله می زد. 😥
من رفتــم و در ڪنار جلیل نشسـتم. بعد از دعـا پرسیدم چرا سر قبر برادرت نرفتے؟❓ تو ڪه با قنبر خیلے رفیــق بودے.
با همان حالـش گفت: امشب آمدم سر قبر خودم بنشیـنم! ❗
همه حرفهاش درست بود ... همانطور که گفت شد 🕊
🔥#مجازات_قطعی_عاملان_و_آمران👊
🌿⚘🌿⚘🌿⚘🌿⚘🌿⚘
@IslamLifeStyles_fars
💠اللهم عجل لولیک الفرج 💠
🇮🇷#معرفی_شهدای_استان_فارس
شهیــــ🌺ــــــد عبدالصـــمد سبحانیان🍃
🔸️تاریخ تولد: ۱۳۳۵/۱۱/۱
🔸️تاریخ شهادت:۱۳۵۹/۹/۱۹
✍وقت استراحت بود و دوستان صمد نشسته بودند كه دیدند او به طرف آنها دویده و از آنها تقاضا اسلحه نمود.
علت را جویا شدند. گفت: فرمانده زخمی شده و سپس برای نجات فرمانده به طرف او رفت.✔
شالش را درآورد و محكم به پای🦵 او بست و هنگامیكه در حال آوردن او بود .مورد اصابت شلیک☄ بعثی ها در آمد و به شهادت رسید.
چشمان صمد تا آخرین لحظه باز بود و خیره به آسمان نگاه می كرد .🥀
📜برشی از وصیت:
☘شما خواهرانم بايد راه زينب را طي کنيد و حفاظت از خودتان کنيد و با حجابتان که از خون من محکم تر و رنگين تر است مي توانيد اين کار را به آساني انجام دهيد.🍀
❌#انتقام_سخت_به_توان_دو❌
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
@IslamLifeStyles_fars
💠اللهم عجل لولیک الفرج💠
🇮🇷#معرفی_شهدای_استان_فارس
شهیـــــــ🥀ــــد رجبــــعلی حبیب زاده🍁
🕊تاریخ تولد:۱۳۱۵
🕊تاریخ شهادت:۱۳۶۰
پدرم میگفت: « بچه که بودم در بازار آهنگری⚒ پتکی به آهن زدم و تراشه آهن وارد چشمم شد👁، گفته بودند بیناییت را از دست میدهی، به حضرت ابوالفضل(ع) توسل کردم و بینایی چشمم برگشت.» ✅
همیشه در هر اتفاقی به حضرت ابوالفضل توسل میکرد و میگفت کمکم میکند.🤲
من 6 ساله بودم که یکی از همسایهها بچهاش را روی دست گرفته بود به منزل ما آمد و گفت: رجبعلی تو که میگویی حضرت ابوالفضل کمکم میکند، بچهام را کمک کن. بچهاش در حوض خانهشان افتاده بود و خفه شده بود😓. پدرم گفت: «بچهات مرده، چطور کمک کنم؟»
بچه را در آغوش گرفت و چندبار حضرت ابوالفضل را صدا میزد که بچه به هوش آمد.💚
💫دو سال همراه شهید دستغیب بود. اوایل افتخاری محافظ ایشان بود ولی بعد از دیدار با امام خمینی، از طرف امام برای پدرم حقوقی مقرر کردند.به شهید دستغیب خیلی ارادت داشت.👌 همه ما شش تا برادر را لباس نظامی پوشانده بود و به نماز جمعه برد و به آیت الله دستغیب گفت: «همه اینها را میخواهم پاسدار خودت کنم.» ✔
عاقبت همزمان با آیت الله دستغیب به شهادت رسید.🥀
✋#سیلی_دوم☄
💫💫💫💫💫💫
@IslamLifeStyles_fars
💠اللهم عجل لولیک الفرج💠
🇮🇷#معرفی_شهدای_استان_فارس
شهیــــــــ🌹ـــــد ناصــــــر سعـــــــادت🍂
✌تاریخ تولد:۱۳۳۷
✌تاریخ شهادت:۱۳۶۰
⚜سال 1359 مدرسهها چندان جدي گرفته نميشد. مواد درسي با توجه به تحولات سياسي اجتماعي مورد توجه معلمان نبود.❌
در اين ميان سيد ناصر سعادت در كلاس درس حاضر ميشد و به ما درس نهجالبلاغه ميداد.✅اعتقاد عجيبي به سخنان مولا علي (ع) داشت و همواره كلمات قصار و خطبههاي نهج البلاغه را برايمان تفسير ميكرد.💫 با آن همه حركت كه در كلام مولا نهفته بود و آن حس و حالي كه خود داشت، جوششی در ما ميافكند. معلم ما، سيد ناصر سعادت، مردي كه شولايي از سكوت بر تن داشت و جز به ضرورت سخن نميگفت. 👌
يكي از محبوبترين معلمان بود و از نظر رفتار و اخلاق،الگو بود. بعد از اتمام كلاس، آستينها را بالا ميزد و در سيمانكاري حياط مدرسه حاجيپور و درختكاري دور تا دور مدرسه، كمك ميكرد .🌳🌲🌳🌲🌳
🔰در زمان استراحت با همان تبسم هميشگي خود، بين بچهها روي سكوها مينشست و سخن می گفت.⚘
💔#شهید_محسن_فخری_زاده🌹
┄┅══••✾🌿🌻🌿✾••══┅┄
@IslamLifeStyles_fars
┄┅══••✾🌿🌻🌿✾••══┅┄
💠اللهم عجل لولیک الفرج💠
🇮🇷#معرفی_شهدای_استان_فارس
شهیــــــــــ🌹ـــــد رحیـــــــم سربــی🌿
🍀تاریخ تولد: ۱۳۴۲
🍀تاریخ شهادت: ۱۳۶۳
آرزوی شهادت🥀 در دل داشت
🧕مادرش در خاطره ای میگوید:
رحیم پسری خوش قلب و مهربان بود. احترام خاصی برایم قائل بود و از صمیم قلب مرا دوست داشت.💚 او مانند تمام شهدا آرزوی شهادت را در دل داشت. او در جبهه راننده🚙 بودند. یک روز برای حمام همراه با هشت نفر از دوستانش به پادگان میروند. در حین برگشت کومله ها راه آنان را سد کرده و به ضرب گلوله☄ همه را به شهادت میرسانند.😭 یک هفته پس از شهادت از طریق بنیاد شهید خبر شهادت رحیم را برایمان آوردند.🕊
#بیزارم_از_ظلم 👊
•┈••✾•🌱🥀🌱•✾••┈•
@IslamLifeStyles_fars
💠اللهم عجل لولیک الفرج💠
🇮🇷#معرفی_شهدای_استان_فارس
شهیــــــــــ🌷ــــده نســـرین افضـــل🍃
☀️تاریخ تولد:۱۳۳۸
⛅تاریخ شهادت:۱۳۶۱
🔹همســرم بـدان ڪه من نســرین
کسے ڪه تو را دوســت دارد،
شهادت را هم بسیار دوســت
مےدارم،🚩 چون خــداے خــود را
در آن زمــان پــیدا مےکنم. از تــو
مےخواهــم اگر میخواهے فردے
خداگــونه باشـــی و درس دهنـــده،
از امـــروز و از این ســـاعت سعی
کنی تمــــاس خود را با خــدای
خویــش بیـــشتر کنــے و همیـــن
طــور معلــّمے باشی جدّے.👌
🌹 #سلام_بر_کوه_استقامت_سپاس_پرستار🌹
🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀
@IslamLifeStyles_fars
💠اللهم عجل لولیک الفرج💠
🇮🇷#معرفی_شهدای_استان_فارس
شهیـــــ🌸ــــــد محمــــــدرضا زهتاب🚩
🌹تاریخ تولد: ۳/۳/۱۳۴۳
🥀تاریخ شهادت: ۱۹/۱۰/۱۳۶۵
🌾سـاده و بے ریا بود, تمـام زندگیـش یڪ چفیـہ بود. ڪه زیر انـداز و رو انـداز و جانمـازش بود.
⏳هـر چنـد وقـت یڪبار به بچه ها یک دسـت لباس خاڪی جدیـد مے دادند. بچه هـا لبـاس هاے ڪهنه را, در جاے مشخصے مے انداختـند و لباس نـو می پوشیـدند.
رضا اهـل لبـاس نو گرفتـن نبـود.✔
بچہ هـا ڪه می رفتـند, توےهمـان لـباس هاےمنـدرس مے گـشت و سـالم تـرین را بر مےداشـت و با لبـاس ڪهنـه خـود عـوض مےڪرد. مے گفـتیم خوب لـباس نو بگــیر!❗
گفــت: بیت المــاله,👌 حیــفه, این لـباس ها را هــنوز میشــه استفــاده کرد!
این هــم کوتـاه ترین وصــیت نامه اے ڪہ تا به حال دیـدم:👇
📜 "بســم الله الرحمن الرحيم
اينجانب محمدرضا زهتاب فقط به خاطر رضاے_خــدا و الله جانم فداي اسلام. که حياتم چه ارزشي دارد در برابر نام الله. والسلام"✅
#بیزارم_از_ظلم 👊
─┅═❖🍀🌺🍀❖═┅─
@IslamLifeStyles_fars
💠اللهم عجل لولیک الفرج💠
─┅═❖🍀🌺🍀❖═┅─
🇮🇷#معرفی_شهدای_استان_فارس
🕯شهید محمد آزمون🕯
🗓تاریخ تولد:۱۳۳۷
🗓تاریخ شهادت:۱۳۷۳
🌿ﺷﻬـیدے ڪﻪ ﺷﻔــﺎےﺩﺧﺘﺮﺵ ﺭا اﺯ ﺣﻀــﺮﺕ ﺯﻳﻨــﺐ(س) 🌹ﮔﺮﻓــﺖ ...
👧دخترمان زیــنب از بدو تولد بیمار بود. آنقدرکه لاغرلاغر شد و جز پوسـت و استخوانے ازاو نماند.😓
او را برای مــداوا نزد پزشــک متخصصے در شیــراز بردیــم. 👨⚕️دڪتر پس از معاینــه گفت: «ڪودڪ شمـــادچــار نارسایے معـده و روده است و تا عمل نکندخــوب نمی شود.»💉
زمــان تعیـین شـده براے عمـل، مـصادف شـد با شـروع عملیــات والفجر ۸.
من مانده بودم ڪه چه ڪنم، در شهــر بمانــم و دخترم را درمان کنــم یا به جبـهه بروم و در عملیــات شرڪت ڪنم!⭕️ آن شــب خیلے دلم گرفتــه بود، به حضرت_زینــب(س) متوســل شــدم و گــفتم💭: «خانــم، خودتان مے دانـید که مــن درجبهــه مسئولیت سنگینے دارم و نمی توانــم اینجا باشم، خودت می دانے و این بچه! اگــر این بچه را دوســت داری آن را خوب کن و گرنه هرچه خود صــلاح می دانی!»✅
24 ساعــت بعد زینب را دکتر بردیم. دکترپس از معاینه متعجبانه گفت: «آقاے آزمــون بااین بچـہ چڪار کردے؟ اصــلاً اثرے از بیمارے در وجود او باقےنمانــده!»😳
گفتم: « بےبےحضرت_زینــب(س) ایشــان را شفــا داده!»😭🌷
#بیزارم_از_ظلم 👊
🌹!¡!¡!¡!¡!¡!¡!¡!¡!¡!¡!¡!¡!¡!¡!¡!¡!¡!🌹
@IslamLifeStyles_fars
💚اللهم عجل لولیک الفرج 💚
🇮🇷#معرفی_شهدای_استان_فارس
❣شهید ابوالفضل اسدزاده❣
⭐تاریخ تولد:۲۶/۹/۱۳۳۳
🌟تاریخ شهادت:۲۴/۱۱/۱۳۶۴
وقتی به دنیا آمد نام او را گذاشتم هدایت، اما به توصیه یکی از دوستان نامش را به ابوالفضل💚 تغییر دادیم. از کودکی به درس و تحصیل علاقه مند بود📚. همراه برادرش تا نیمه شب درس می خواندند. از همان کودکی مقید به انجام فرائض دینی بود. 👌حتی هنگامی که می خواست وارد ارتش شود از آیت الله حق شناس در جهرم اجازه گرفت.🙏
در رشته خلبانی✈ امتحان داد و با بهترنی رتبه پذیرفته شد و جهت آموزش به آمریکا اعزام شد.🧳 وقتی برای گذراندن دوره خلبانی به آمریکا می رفت، اولین چیزی که در ساکش گذاشت رساله امام خمینی(ره) بود،✅ آنجا هم به عنوان خلبان نمونه چندین بار تقدیر شد،👏 به نحوی که به او گفته بودند ایران باید به خلبانانی مثل تو افتخار کند.🇮🇷 استاد خلبان آمریکایی اش هم گفته بود: اگر روزی من در جنگ با اسدزاده روبرو شوم حتماً از مقابل او فرار می کنم...💪
⚜سرانجام در عملیات والفجر 8 پس از بازگشت از ماموریت ، هواپیمایش مورد اصابت پدافند هوایی دشمن قرار گرفت.☄به هواپیما صدمه شدیدی وارد شده بود،❌ ولی در خاک ایران اسلامی در جزیره مینو به زمین اصابت کرد. افسر رادار می گفت آخرین صحبت های ابوالفضل ، ندای یا صاحب الزمان بود💠. وقتی پیکر ابوالفضل را پیدا کردند می بینند، مثل مولایش ابوالفضل، سر و دستش از بدن جدا افتاده...💔
#بیزارم_از_ظلم 👊
≈≈≈🌱≈≈≈🌱≈≈≈🌱≈≈≈🌱
@IslamLifeStyles_fars
آیدی کانال💠
💚اللهم عجل لولیک الفرج 💚
🇮🇷#معرفی_شهدای_استان_فارس
〰🌹شــــــهید ابوالقاسم چـوپان🌹〰
🌔تاریخ تولد:۱۳۴۱
🌒تاریخ شهادت:۱۳۶۲
🕰ساعت 2 شب بود که از خواب پریدم. برای تجدید وضو می رفتم که شنیدم صدای ناله ای😭 از پشت خاکریز می آید. فکر کردم، رزمنده ای مجروحی👨🦽 را از خط آورده و پشت خاکریز گذاشته اند. نزدیکتر رفتم، دقت کردم دیدم صدای دعا و مناجات است🤲. دوست داشتم بدانم این ناله از کیست❗. تا اذان صبح همان کنار خاکریز نشستم. نزدیک اذان دیدم شخصی از گودالی 🕳بیرون آمد و به سمت نمازخانه رفت. دنبالش رفتم، تا نور روی صورتش افتاد شناختمش، قاسم بود، فرمانده گروهان یکم از گردان فجر!💫
می گفت من وقف جبهه ام, یک سال از حقوقش را صرف خرید کفش🥾 برای گردان کرد.
گاه به صورتی که کسی متوجه نشود, بعد از غذا ظرف غذای تمام گردان را می شست.🍽🍽
گاهی در اطراف محوطه گردان می گشت, لباس هایی که نیروها دور انداخته بودند جمع می کرد🧥, پارگی ها را رفو می کرد و می شست و به تدارکات تحویل می داد, می گفت شاید روزی به کار امد...✔
#بیزارم_از_ظلم👊
↓✨↓✨↓✨↓✨↓✨
@IslamLifeStyles_fars
💚اللهم عجل لولیک الفرج 💚
🇮🇷#معرفی_شهدای_استان_فارس
💫شهید باقر نگهداری💫
💌تاریخ تولد:۱۳۴۴
💌تاریخ شهادت:۱۳۶۱
✍دانش آموز سال چهارم دبیرستان در رشته علوم اقتصادی بود.دوستانش در آن سال شهادت می رسند و باقر بدون اطلاع خانواده به جبهه می رود و بی صبرانه انتظار شهادت را می کشد.🕊
📄در نامه ای به خانواده می نویسد:
هر هفته در مدرسه گروهي از دوستان يکبار به جبهه حرکت مي کردند و من هم دائماً اين فکر را مي کردم که چرا من نروم مگر من از آنها عزيزترم مگر خون من رنگينتر است👌 تا اينکه موقعي که براي امتحانات رفته بودم ثبت نام کردم و روزي يک دفعه دو دفعه را به بسيج نيريز مي رفتم و حالا هم معتقد به هر چه خداوند قسمت کند هستم.✅
آفرين بر چينن پدران و مادراني که چنين عزيزاني تربيت کرده اند.خدا به آنان صبر و اجر عنايت و فقدان عزیزشان را به لطف خود جبران نمايد.تا چراغي🕯 فروزان براي هدايت و راهنمايي نسل آينده کشورمان باشند.🇮🇷
خانواده هاي داغدار آنها را از ياد نبريم و در رفع نگراني آنها باشيم و ياد و خاطره آنها را هميشه زنده نگهداريم.⚡
🌺#اللهم_عجل_ولیک_الفرج🌺
–—–—–—–🌱❤️🌱—–—–—–—
@IslamLifeStyles_fars