eitaa logo
حجاب من ۲
118 دنبال‌کننده
26.1هزار عکس
11.9هزار ویدیو
586 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 حجاب من 🇮🇷🇮🇷 اللهم عجل لولیک الفرج 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از حجاب من ۲
بیوگرافی علی افشار😍 علی افشار بازیگر جوان سینما و تلویزیون ایران متولد اردیبهشت ماه سال ۱۳۷۵ می باشند و فرزند جواد افشار می باشد پدرش کارگردان معروف سینما می باشد او تنها یک خواهر خانم ناهید دارد. https://eitaa.com/gando_org4
هدایت شده از حجاب من ۲
9.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کات هایی از حضور وحید رهبانی در سریال گاندو... پست جدید پیج رسمی سریال گاندو به مناسبت تولد آقای وحید رهبانے از طرف عوامل سریال گاندو 😇🌸https://eitaa.com/gando_org4
هدایت شده از حجاب من ۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ورود ممنوع ⛔️ ⭕️این روزها با پخش یادی کنیم از بند ۵ که ویژه زنان و خانواده تنظیم شده و با شعارهای رنگانگ، تقدس زدایی از مادر و خانواده را در دستور کار خود دارد؛ از آنطرف نیز توسط بوقچی های جیره خور تبلیغ شده و برخی عوامل داخلی هم عامدانه یا ساده لوحانه، به اجرای آن کمر همت بستند. 🍃امید است که دولت جدید با رویکرد انقلابی بساط این انحراف را برچیده و سیستم آموزشی را بر مبنای اصول انقلاب اسلامی تنظیم نمایند. فراموش نکنیم انحراف امروز در مسیر رشد جامعه، سوختن نسل فردا را بهمراه خواهد داشت. .
هدایت شده از حجاب من ۲
26.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جاسوسان در مهاباد یک سکانس از قسمت ۳۵ باز پخش فردا : ساعت ۹:۴۳ صبح ۱۴:۲۶ دقیقه عصر 🇮🇷 🇮🇷
هدایت شده از حجاب من ۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واڪنش منـ بعــــد از دیدنـ آنچہ خواهیــد دیـــد😂🤧 •| •|
هدایت شده از حجاب من ۲
استوری جدید اشکان دلاوری😌❤️ حس میکنم تو اون باشه ای که اشکان نوشته خیلی فوشه😂😶💔 بنظرم جون پسر حاجی در خطره🤣🤣 اگه شهید نشه ، اشکان شهیدش می کنه😂 شما نظرتون چیه من توصیه می کنم پسر حاجی مواظب خودت باش 😂🤣
هدایت شده از حجاب من ۲
😑
هدایت شده از حجاب من ۲
ــ بشیری چطور آدمیه؟ ــ به ظاهر مذهبی وبسیجی،تو جلسات که باهم بودیم همیشه سعی می کرد بقیه رو برای شورش یا اعتراض تشویق کنه،یک بار هم باهم بحثمون شد که صغری هم بودش ــ چرا زودتر نگفتید؟ ــ فک نمیکردم مهم باشه! ــ اسم و فامیلش چیه؟ ــ اشکان بشیری کمیل سری تکان داد و آرام زمزمه کرد: ــ چیزی لازم ندارید؟دیشب خوب خوابیدید؟ سمانه سرش را بالا اورد و نگاهی به کمیل انداخت ،می خواست با دیدن چشمان سرخ اش خودش حدس بزند که راحت خوابیده یا نه؟ کمیل سرش را پایین انداخت و کلافه دستی در موهایش کشید،غمی که در چشمان سمانه نشسته بود ،او را آتش می زد. ــ میشه یه خواهشی بکنم ــ آره حتما ــ میشه بگید اتاقی که هستم ،چراغ بزارن ــ چراغ؟؟مگه چراغ نداره ــ نه چراغ نداره ــ دیشب یعنی تو تاریکی خوابیدید؟ سمانه به یاد دیشب بغض در گلویش نشست و با صدای لرزانی گفت: ــ اصلا نخوابیدم کمیل خوب می دانست که سمانه چقدر از تاریکی وحشت دارد،دستان مشت شده اش از شدت عصبانیت سرخ شده بودند،اما سعی کرد بر خودش متسلط باشد و آرام باشد،سخت بود اما سعی خودش را کرد. از روی صندلی سریع بلند شد و برگه ها را جمع کرد: ــ چی میشه الان؟ ــ چی،چی میشه؟ ــ تکلیف من؟تا کی اینجام؟ کمیل با صدایی که از عصبانیت میلرزید گفت: ــ قول میدم،سمانه قول میدم، که هرچه زودتر از اینجا بری ،قول میدم و دل سمانه آرام گرفت از این دلگرمی و تکیه گاهی که هیچ وقت فکرش را نمی کرد داشته باشد..... *** امیرعلی خیره به کمیل ,که با عصبانیت در حال جابه جا کردن پروندها بود ،نگاه می کرد. ــ متوجه شدی این دو روز چقدر عصبی شدی؟فک میکنی برات اعصابی میمونه اینطوری کمیل نیم نگاهی به او انداخت و گفت: ــ بی دلیل که عصبی نشدم ــ الان دعوات با خانم شرفی سر چی بود؟؟ ــ یادم ننداز که اعصابم بیشتر خورد میشه ــ درست بگو ببینم چی شده؟ کمیل بیخیال پرونده ها شد و به صندلی تکیه داد و گفت: ــ اون بندی هست که برای فعالین سیاسی ضد انقلابی بود،یادته؟ ــ آره،مگه همونی نیست که دیگه اوضاع ساختمونش مناسب نبود بستیمش ــ آره همون ،میدونی خانم شرفی دیشب خانم حسینی رو برده بود اونجا امیرعلی شوکه به کمیل نگاهی انداخت و با حیرت گفت: ــ چی میگی؟اونجا حتی روشنایی نداره،میدونی چقدر سرده اونجا؟ کمیل متاسفانه سرش را تکان داد و گفت: ــ آره میدونم،وقتی هم بهش میگم چرا بردیش اونجا،میگه که بند زندانیای سیاسی اونجاست،بهش گفتم ما چند ماهه که کسیو تو این بند نمیبریم، و اینکه خانم حسینی زندانی سیاسی نیست هنوز چیزی ثابت نشده،میگه هرچی چه فرقی میکنه،نباید احساسی رفتار کنیم تو این قضیه ــ چرا اینکارارو میکنه؟؟ ــ نمیدونم،فقط میدونم این بچه بازیا جاش اینجا نیست،اینجا جای فضولی و این مسائل بچه بازی نیست،اگر میخواد اینطوری ادامه بده،انتقالش میدم جای دیگه ای برگه ای به سمت امیرعلی گرفت و همزمان کتش را از روی صندلی برداشت. ــ این اطلاعات اشکان بشیریه،برام پیداش کن ،و هر چی اطلاعات در موردش هست برام بیار،منم میرم بیرون،تا برگردم حواست به اینجا باشه بعد از خداحافظی از محل خارج شد،اول به وزارت اطلاعات رفت،و بعد از پیگیری بعضی از کارها ،به سمت خانه ی خالهاش رفت،می خواست مطمئن شود که کسی از آن هایی که این بال را سر سمانه آوردند،به سراغ خانواده ی سمانه رفته اند،یانه... به قَلَــــم فاطمه امیری زاده
هدایت شده از حجاب من ۲
شات🙃💫
هدایت شده از حجاب من ۲
شُهدا رَسم زندگی🍃 بندگی رو خوب بَلَدن🍂
هدایت شده از حجاب من ۲
خب خب .. اهم 🤓 من اومدم خواستم بگم ما که امشب داشتیم از حرص و جوش میمردیم این اقایون مشغول مسخره بازی بودن😐😂 دوم اینکه توی این ماشین مشکیه فقط داوود راننده بود😎 سوم اقا سعید راننده نبودش امروز پسسسس😁😂 ممکنه بازم سوار این ماشین شن و در راه برگشت 😆😐 👇🏻 فاتحه مع الصلوات😢😭😐 ووی خدا دیدین گفتم .
هدایت شده از حجاب من ۲
استوری آقای اشکان دلاوری