هدایت شده از شهید گمنام🇵🇸
➣#کلام_شهید📜🎈
🌷حاج حســـین یڪتا:
#تـــوڪل به خــــدا
#تـــوسل به اهل بیت علیهمالسلام
#توجه به دو لبِ سیدعلی والسلام.
هیچ خــبری دیگه تـو عالَم نیست!
هـمه دنیا رو گشتیم خـبری نیست.
🍃🍂
🦋🦋🦋
هدایت شده از شهید گمنام🇵🇸
شهید علی یزدانی
شهید علی در سال 85 بايكي ازسادات ذريه حضرت زهرا(س)عقد کرده ودر سال 87 زندگی مشترک خود را آغازنمود. علاقه شهید به ائمه اطهار مخصوصاً مادر سادات حضرت زهرا (س)بقدری زیاد بود که شاید به جرات بگویيم یکی از دلایل اصلی ازدواجش نزدیک تر شدن به حضرت زهرا(س)بود. خودش میگفت روزولادت حضرت زهرا (س)در کربلا از امام حسین (ع)خواستم که داماد حضرت زهرا(س) شوم تا اینگونه با جرات تمام بگویم مادرم زهراست.بعد از همان زيارت کربلا چند ماه بعد به خواستگاری آمد و شد داماد حضرت زهرا(س).بعد از ازدواج فعالیتهای شهید چه درزمینه کاری و چه در زمینه بسیج وكانون نه تنهاکمتر نشد بلکه با همراهی همسرش بیشتر از قبل شد . کانون همت بعد از مدتی علاوه برجنبه علمی به جنبه فرهنگی نيز پرداخت .بنابر خواسته شهید علی و موافقت دوستان ،دیگر وقت آن بود که این نوجوانان وجوانان علاوه بر تحصیل علم به تحصیل معرفت نيزبپردازند و کانون همت تبدیل شد به هیئت مکتب الشهدا .هیئتی که هر هفته چهارشنبه ها برگزار میشد وهمچنان هم با یاد شهید و حضورشهید هرهفته برگزار میشود . از اين زندگی مشترک دودختر به یادگار مانده دختری که نام مادر سادات را بر او نهاد و دختری که هم نام عمه سادات شد : زهرا و زینب.سال 89 فرزند اول و سال 92 فرزند دوم
اواخر سال 91 بود که در سوریه جنگ شروع شد و زمزمه های رفتن آغاز شد . خرداد 92 بود که به سوریه رفت وبا آنکه فرزند دوم در راه بود ولی این مسئله مانع از رفتنش نشد.اين اولين ماموريت برون مرزي شهيدعلي بود. اول قرار بود به یک ماموریت 15روزه برود ولی وقتی رفت و شرایط آنجا را دید نتوانست خودش را راضی کند که برگردد و 49 روز در منطقه ماند . وقتی برگشت و فهمید فرزندش دختر است خنده ای بر لبانش جاری شد و گفت نام فرزندم زینب است .بیمه حضرت زینب(س).من برای خانم حضرت زینب (س)خدمت میکنم و او هم ان شاالله مراقب فرزندم است.بعد از تولد زینب محل ماموریتهایش به عراق تغییر يافت.دفاع از حريم آل الله در عراق .بله شاید همه با خودشان بگویند مگر عراق هم شهيدمدافع دارد .زماني بود كه حرمين عسگريين از سوي مزدوران داعش بشدت تهديد ميشد و دوستان اهلبيت براي دفاع از حريم مقدس ايشان راهي عراق شدند تا در مقابل حضرت مهدي(عج)شرمنده نباشند.بعد از تولد زینب شهید علی احساس کرد برای خدمت بیشتربه اسلام باید به عراق برود.سال 93 سه بار به عراق رفت برای دفاع از حرمین عسگریین.
به مناسبت سالروز تولد🎂🎉🎂🎂🎂🎉🎉🎉 #شهید_علی_یزدانی
🦋🦋🦋
هدایت شده از شهید گمنام🇵🇸
~🕊
🌿#ڪݪام_شـھید💌
چہ زیبا گفت این شیر مرد:
یادمون باشه!
که هرچی برای خُدا
کوچیکی و افتادگی کنیم••
خدا در نظر
دیگران بزرگمون میکنه...
#شهید_حسین_خرازی
🍃به مناسبت تولد #شهید_حسین_خرازی.🎂🎉🎂🎉🎂🎉🎂
.
📅تاریخ تولد: ۱ شهریور ۱۳۳۶
🦋🦋🦋
هدایت شده از شهید گمنام🇵🇸
#شهید_حسین_خرازی
💠صحبتش را با این #شروع کرد↵ " اللهم انی اجدد له فی صبیحه یومی هذا ... "
⚜به معنایش که دقت می کردی معلوم بود دارد از #خدا می خواهد آن ها که دعا را می خوانند از یاران، انصار و حمایت کنندگان #حضرت_حجت(عج) قرار بدهد و آخر کارشان #شهادت باشد🌷.
🔹حاج حسین #خرازی بعد از عملیات توی پادگان ۷ تیر سنندج سخنرانی اش را این طور ادامه داد↯↯
🎤" این دعایی که اول صحبتم خواندم قسمتی از #دعای_عهد بود.ما با خواندن هرروز🌤 آن، عهد عبد بودن و #بیعت خودمان را با مولا و سرورمان، فرمانده ی عزیز و گران قدرمان، #حضرت_مهدی تجدید می کنیم✅."
📚 گفتار های آسمانی/ج ۱
🍃به مناسبت تولد #شهید_حسین_خرازی.🎉🎂🎉🎂🎉🎂🎉🎂
.
📅تاریخ تولد: ۱ شهریور ۱۳۳۶
🦋🦋🦋
هدایت شده از شهید گمنام🇵🇸
👌حسین
تداعی کننده بسیاری از لغات و تلفظهای سنگین ، غلیظ، ملموس و حتی تاثیرگذار است.
.
✍همه ما در مدت حیاتمان به عنوان پیرو کلمه #حسین دنبال آن هستیم که با سختی، یکی از آن تلفظها را در خودمان پیدا کنیم و پرورش دهیم😔
.
👈کار به آدمها و حتی انسانها ندارم؛ کارهایی کردهاند که تداعی کلماتی مثل #عشق، علاقه، دل و... را به سمتی بردهاند که #خیالمان به سمت دنیا و سانسورهای صداوسیما خم میشود😓
.
👈هر از چند گاهی #خدا دست #ربوبیت خود را به همه نشان میدهد و حسینها را جلوی چشم ما راه میبرد و تا میآیند
#شناسایی میشوند، اطلاعات #پرواز صدایشان میزند و #یاعلی؛ تنها چیزی ک از آنها میماند خط سفید رنگ پروازشان در آبی آسمان است🕊
.
✍حسین خرازی، نمود حسینهای فشرده تاریخ هشت ساله کورههای #جنگ ماست که تا به خودمان بیاییم و حتی به #دنیا بیاییم پرواز کرده بود و حال، منِ دهه هفتادی فقط خط سفید پروازش را میبینم😭
.
✍سیروسلوک تنها یک سکوی پرتاب داشته و خواهد داشت و آن چیزی جز حسین(ع) و همسفرانش نیست❤️
.
باید #عاشق شوی تا بدانی عقل چیست و معنی عشق امثال حسین، ضعف است یا قدرت💔
.
✍حسین جان #فرمانده لشکر امام حسین؛ اما حال، ما در کشور #ایران و خاک جمهوریاش بجایی رسیدهایم که خواندهایم تو برای رساندن غذا به سربازانت پریدهای ؛
✍ افسوس که در پشت نقابهایمان به یکدیگر رحم نمی کنیم و با جان #سربازان این خاک، که همان مردماند بازیمان گرفته است😓
.
🍃شنیدهایم #ماسک ها را برداشته و به ضعیف تر از خود میدادید؛ اما اکنون ما جزء سپاه #محتکران ماسک هستیم و روی به زمین، که آن خط پرواز را نبینیم و رویمان سیاه نشود😞
.
(وخدا #سرنوشت قومی را تغییر نخواهد داد تا آنها خودشان را تغییر ندهند...)☘
.
🍃به مناسبت تولد🎊🎉🎊🎊🎉 #شهید_حسین_خرازی.
.
📅تاریخ تولد: ۱ شهریور ۱۳۳۶
.
📆تاریخ شهادت: ۸ اسفند ۱۳۶۵.شلمچه
.
.
🥀مزار : اصفهان.گلزار شهدا.قطعه شهدای کربلای۵
.
#گرافیست_الشهدا #اربعین #کربلا #مشهد #عمار_عبدی #طراحی #دل_نوشته #مدافع_حرم #دفاع_مقدس #شهادت
🦋🦋🦋
هدایت شده از شهید گمنام🇵🇸
مـــن وارث ِ آرمــان هـــاے تــــوأم ...😊😔😢
وارث ِ لـــباس ِ خـــاکـــــے ِ تـــــــو ...😔
و تا زمانــــے ڪھ نام 👇👇
ِ 🌷بســــیجــــے🌷 بر پیشـــــانے ام مـــیدرخشـــد ؛😊☺️
هــــرگـــــز نخـــــــواهم گـــــذاشت
نام ِ صــــنوبران ِ صــــداقت پیشـــــــــہ ،💐☺️
فــــقط بر بــــن بــــست هــــای سنــــــگے ِ شــــــهرم بـــــماند ... .😊☺️🌺
. 💕شهدا : آنچنان رفتہ اید ڪہ انگار ما سالہاست مرده ایم ....❢ .😔
#شهدا الهی گاهی نگاهی
🦋🦋🦋
هدایت شده از شهید گمنام🇵🇸
خاطرات_شهدا 🌷
💠ویزای اربعین
🔰صبح #یکشنبه بود قراربود شب ساعت8 حرکت کنیم ؛ 9 صبح بود هنوز #گذرنامه نداشتم ویزاکه هیچی 😢
🔰جلوی در اداره #گذرنامه بودم ،حسین زنگ زد📞،سلام داداش خوبی
_نوکرم توخوبی؟
+گرفتی گذرنامه رو ازصبح استرس تو رو دارم😔
🔰داداش گفتن بیام اداره گذرنامه ، اونجاس
+باشه داداش گرفتی بهم بگو #انشاءالله ردیف میشه،باشه چشم.قطع کرد رفتم تو خیلی شلوغ بود👥👥 پرسیدم گفتن کلا صادر نشده ❌باید بشینی شانست بزنه امشب🌙 بدن وگرنه فردا...
🔰بابغض😢 زنگ زدم حسین📞
بهش گفتم نمیشه من بیام #قسمت_نشد شمابرید.حسین گفت: این چه حرفیه ماقرارگذاشتیم #باهم بریم توکل داشته باش درست میشه👌 اگه نشد فردا صبح میریم.گفتم نه برنامه هاتون خراب میشه
🔰گفت نه نهایتش بچه ها روراهی میکنیم من وتو با اتوبوس🚎 میریم
دلمو گرم کرد❤️ داخل جا نبود بشینم ایستاده بودم
🔰ساعت شد ۶ عصر #حسین پیام داد چه خبر گفتم داداش هنوز ندادن هربیست دقیقه ⌚️اسم ۱۰ نفرمیخونن تحویل میدن گفت باشه داداش تااینجا اومدی بقیشم #ارباب ردیف میکنه
گفتم دارم ازاسترس😥 میمیرم
🔰گفت ی ذکر بهت میگم هربار گیرکردی بگو من خیلی قبول دارم✅ گره کارمنم همین باز کرد( اخه خودشم به سختی اجازه خروج گرفت)
گفتم باشه داداش بگو
گفت تسبیح داری📿 گفتم اره
🔰گفت بگو #الهی_به_رقیه(س) حتما سه ساله ارباب نظر میکنه منتظرتم😊
قطع کردم چشممو بستم😌 شروع کردم
الهی به رقیه س الهی به رقیه س...
10 تانگفتم که یهو گفت این 5 نفر اخرین لیسته📜 بقیش فردا توجه نکردم همینجور ذکر گفتم که یهو #اسممو خوندن😍
🔰بغضم ترکید باگریه😭 گرفتم رفتم سمت خونه حاضر بشم؛وقتی #حسین رو دیدم گفتم درست شد
اشک توچشمش حلقه زد😭 گفت #الهی_به_رقیه (س)
#هنیئا_لك_الشهادة
#رفاقت_خوبه_با_رفیقای_امام_حسینی
#شهید_حسین_معز_غلامی
😔😔😔
🦋🦋🦋
هدایت شده از شهید گمنام🇵🇸
#طنز_جبهه
⚜درعملیات بیتالمقدس، دو « احمد» داشتیم ڪه فرمانده بودند و صدای آنها از شبڪههای بیسیم مرتب شنیده میشد.😯😄
💠«احمد متوسلیان» فرمانده لشگر محمد رسولالله(ص) و«احمد ڪاظمی» فرمانده لشڪر نجف اشرف. 🙃
⚜در تماسهای بسیار مهم، مخصوصا در لحظات شڪستن خطوط دشمن، فرماندهان و رزمندگان از لهجههای آنها متوجه می شدند ڪه این «احمد» ڪدام «احمد» است.🧐😎
💠 اما جالبتر زمانی بود ڪه دو «احمد» با هم ڪار داشتند. 😉😁
⚜در مرحلهی دوم عملیات ڪه بچههای لشگرمحمد رسول الله(ص) در دژ شمالی خرمشهر با لشگر۱۰ زرهی عراق درگیری سختی داشتند وڪارشان به اسیر دادن واسیر گرفتن هم ڪشیده شده بود.😣
💠 احمد متوسلیان با بدنی مجروح عملیات را هدایت میڪرد.😖
⚜احمد ڪاظمی با احمد متوسلیان اینگونه تماس میگرفت:
💠احمَد احمَد ،احمَد احمِد، احمَد احمِد.😕
⚜او سه احمد اول را ڪه یعنی متوسلیان، با لهجهی تهرانی میگفت اما اسم خودش را با لهجهی نجف آبادی، مخصوصا مقداری هم غلیظتر بیان میڪرد.😅😆
💠به این ترتیب احمد خوب و دوست داشتنی پایهی خنده را برای فرماندهان زیادی ڪه صدای او را از بیسیم میشنیدند فراهم میڪرد. 😁
⚜یادشان بخیر:
احمَد احمَد، احمَد احمِد، 😭😭😭😭😭
هدایت شده از 💚گالری یرحا🌱
فقط یه ایرانی میتونه کسایی رو که نمیشناسه تو شبکه های اجتماعی ادد کنه
ولی کسایی رو که میشناسه بلاک کنه😆
اصن روایت داریم خواهی نشوی رسوا آشنا دیدی بلاک کن😂
+ خنده 💓
😃 @montakhabtanz •͜+
هدایت شده از 💚گالری یرحا🌱
ﺩﺧﺘﺮ ﻋﻤﻮﻡ ﺩﺍﺷﺖ ﺷﻮﻫﺮﺷﻮ ﺻﺪﺍ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻣﯿﮕﻔﺖ :
ﭘﯿﺸﯿﻪ 🐱ﻣﻦ
ﻣﻮﺷﯽ🐭
ﺟﻮﺟﻮﯼ 🐥ﻣﻦ
ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ: بهرام ﻭ ﺻﺪﺍ ﮐﻦ ...
ﻣﻨﻢ ﺑﻠﻨﺪ ﮔﻔﺘﻢ : ﺣﯿﻮﻭﻭﻥ ﺧﺎﻧﻤﺖ ﮐﺎﺭﺕ ﺩﺍﺭﻩ!
ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﭼﺮﺍ 6 ﻣﺎﻫﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﻋﻤﻮﻡ ﺑﺎﻫﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﻧﻤﯿﺰﻧﻪ!
ﻣﮕﻪ ﭘﯿﺸﯽ ﻭ ﻣﻮﺷﯽ ﻭ ﺟﻮﺟﻮ 3 ﺗﺎﺷﻮﻥ ﺣﯿﻮﻭﻥ نیستن؟😐😂
+ خنده 💓
😃 @montakhabtanz •͜+
هدایت شده از 🤣بانک جوک/ ریوندی🤣🇵🇸
دختره ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﺮﮐﻢ ، ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﮐﺪﺍﻣﯿـﻦ ﺗﻦ ﻣﯿﺴﭙﺎﺭﯼ ؟
ﻣﻨﻢ ﻧﻮﺷﺘﻢ : ﺑﻪ 5 ﺗﻦ !
ﻓﻮﺭﯼ ﺯﺩ ﺑﻼﮐﻢ ﮐﺮﺩ
ﺍﯾﻨﻘﺪ ﺷﻌﻮﺭ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﺑﻔﻬﻤﻪ ﻣﻦ ﺩﻋﺎﺵ ﮐﺮﺩﻡ😐
مردم اعتقادشونو از دست دادن😂
🙂🙂🙂🙂
@Bankjok
🙃🙃🙃🙃
هدایت شده از 🤣بانک جوک/ ریوندی🤣🇵🇸
یه سلامی هم بکنیم به عنکبوتی
که بعد از جفت گیری شوهرشو میخوره!
سلام شیرزن!
دمت گررررم😂✋
🙂🙂🙂🙂
@Bankjok
🙃🙃🙃🙃