eitaa logo
حجاب من ۲
119 دنبال‌کننده
26.1هزار عکس
11.9هزار ویدیو
586 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 حجاب من 🇮🇷🇮🇷 اللهم عجل لولیک الفرج 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از دانشگاه حجاب
سه دقیقه در قیامت 78.mp3
29.84M
تجربه پس از مرگ 🎵جلسه هفتادو هشت دقیقه‌_درقیامت واقعیت 🔺تجربه نزدیک به مرگ یک جانباز 👤استاد امینی خواه 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
هدایت شده از شهید گمنام🇵🇸
👌حسین تداعی کننده بسیاری از لغات و تلفظ‌های سنگین ، غلیظ، ملموس و حتی تاثیرگذار است. . ✍همه ما در مدت حیاتمان به عنوان پیرو کلمه دنبال آن هستیم که با سختی، یکی از آن تلفظ‌ها را در خودمان پیدا کنیم و پرورش دهیم😔 . 👈کار به آدم‌ها و حتی انسان‌ها ندارم؛ کارهایی کرده‌اند که تداعی کلماتی مثل ، علاقه، دل‌ و... را به سمتی برده‌اند که به سمت دنیا و سانسورهای صداوسیما خم می‌شود😓 . 👈هر از چند گاهی دست خود را به همه نشان می‌دهد و حسین‌ها را جلوی چشم ما راه می‌برد و تا می‌آیند می‌شوند، اطلاعات صدایشان می‌زند و ؛ تنها چیزی ک از آنها می‌ماند خط سفید رنگ پروازشان در آبی آسمان است🕊 . ✍حسین خرازی، نمود حسین‌های فشرده تاریخ هشت ساله کوره‌های ماست که تا به خودمان بیاییم و حتی به بیاییم پرواز کرده بود و حال، منِ دهه هفتادی فقط خط سفید پروازش را می‌بینم😭 . ✍سیروسلوک تنها یک سکوی پرتاب داشته و خواهد داشت و آن چیزی جز حسین(ع) و هم‌سفرانش نیست❤️ . باید شوی تا بدانی عقل چیست و معنی عشق امثال حسین، ضعف است یا قدرت💔 . ✍حسین جان لشکر امام حسین؛ اما حال، ما در کشور و خاک جمهوری‌اش بجایی رسیده‌ایم که خوانده‌ایم تو برای رساندن غذا به سربازانت پریده‌ای ؛ ✍ افسوس که در پشت نقاب‌هایمان به یکدیگر رحم نمی کنیم و با جان این خاک، که همان مردم‌اند بازی‌مان گرفته است😓 . 🍃شنیده‌ایم ها را برداشته و به ضعیف تر از خود می‌دادید؛ اما اکنون ما جزء سپاه ماسک هستیم و روی به زمین، که آن خط پرواز را نبینیم و روی‌مان سیاه نشود😞 . (وخدا قومی را تغییر نخواهد داد تا آنها خودشان را تغییر ندهند...)☘ . 🍃به مناسبت تولد🎊🎉🎊🎊🎉 . . 📅تاریخ تولد: ۱ شهریور ۱۳۳۶ . 📆تاریخ شهادت: ۸ اسفند ۱۳۶۵.شلمچه . . 🥀مزار : اصفهان.گلزار شهدا.قطعه شهدای کربلای۵ . 🦋🦋🦋
هدایت شده از درس اخلاق
خیلی‌ها بدنبال زیبایی‌های ظاهری‌اند، چیزی که این شهید داشت، ‏میتونست مدل بشه ،شهرت، پول؛ ابزارشم داشت اما در راه دفاع از ناموس خدا، با خدا معامله کرد «شهید حسن علاء نجمه» 🆔 @dars_akhlaq
هدایت شده از آقا مهدی
🌷سید، یکی از بچه های مدافع حرم اعزامی از اصفهان و از رفقای شهدا بود اما زندگی خانوادگی اش دچار مشکلات شده بود، مهمترین مشکل آن ها این بود که فرزندانشان قبل از تولد از دنیا می رفتند! سومین فرزند نیز به همین صورت، دکتر پس از دیدن نتیجه سونوگرافی گفت: 💔بچه در شکم مادر مرده، فردا اول وقت بیایید برای خارج کردن فرزند، بیشتر از این هم اگر نگهدارید، مادر از دنیا خواهد رفت. 😔خیلی به هم ریخته بود، همسرش را که رساند به خانه بیرون رفت و با خداوند خلوت کرد، گفت: همسرم دیگر تحمل ندارد، دوست داشتم فرزندم می ماند و سرباز امام عصر می شد، بعد بر سر مزار شهید جواد محمدی رفت به جواد گفت: تو هم مثلا رفیق ما هستی؟ نمی بینی چه مشکلاتی برایم پیش آمده، یک کاری بکن. 🌤صبح فردا می خواستند راهی بیمارستان شوند، قبل از رفتن، مادر همسرش از راه رسید و گفت: صبر کنید، الان شهید جواد محمدی را در خواب دیدم، به من برگه ای داد و گفت: به سید بگو فرزندت به لطف خدا سالم است، باور نکردند قبل از رفتن دوباره سونگرافی کردند و پیش خانم دکتر بردند؛ چند بار سونوگرافی دیروز و امروز را کنار هم گذاشت و نگاه کرد. 😧و بعد گفت: "یکی از این ها حتما اشتباه است،" اما نمی دانستم خداوند متعال می تواند به دعای یک شهید سرنوشت انسانی را حتی در رحم مادر تغییر دهد. ✨الان مدتی است که این سید کوچک به دنیا آمده...✨ 🍃سید می گفت: زمانی که جواد محمدی شهید شد تا مدتی پیکر او مفقود بود من برای کار دیگری خدمت رسیدم به ایشان تصویر شهید جواد محمدی را نشان دادم و گفتم: حاج آقا دعا کنید که پیکر این شهید برگردد. 🌷آیت الله ناصری لبخندی زدند و فرمودند: ایشان در لحظه شهادت مورد عنایت خاص حضرت ولی عصر قرار گرفتند به زودی هم پیکرشان باز می گردد، مدت کوتاهی بعد از این صحبت ، پیکر شهید جواد محمدی به میهن بازگشت. (درچه - اصفهان) به روایت یکی از مدافعان حرم 🌱| @mahdihoseini_ir
هدایت شده از آقا مهدی
با عشق . . . هـزاران بیت گفتہ اند ولی با عشق فقط "دمشق" هـم قافیہ شد 🌱| @mahdihoseini_ir
هدایت شده از آقا مهدی
‍ ▪️کفن را باز نکردند. ریحانه پرسید «اگر دوست باباست پس چرا عکس بابا مهدیِ من روی اونه؟» آرام در گوشش گفتم «ریحانه جان اگر راستش را بگویم من را می‌بخشی؟ این پیکر بابامهدی است.» یکهو دلش ترکید و داد ‌زد «نه، این بابای منه؟ این بابا مهدی منه؟ این بابا مهدی خوب منه؟» برادرم خواست بغلش کند و ببرد. سفت تابوت را چسبیده بود و جدا نمی‌شد. از صدای گریه‌های ریحانه مردم به هق هق افتادند. دوباره در گوشش گفتم «ریحانه جان یک کار برای من می‌کنی؟» با همان حال گریه گفت «چه کار؟» بوسیدمش و گفتم «پاهای بابا را ببوس.» پرسید «چرا خودت نمی‎بوسی؟» گفتم «همه دارند نگاهمان می‎کنند. فیلم می‎گیرند. خجالت می‎کشم.» گفت «من هم نمی‎بوسم.» گفتم «باشه. اگر دوست نداری نکن ولی اگر خواستی یکی هم از طرف من ببوس.» یک نگاهی توی صورتم کرد. انگار دلش سوخته باشد. خم شد و پاهای مهدی را بوسید. سرش را بلند کرد و دوباره بوسید. آمد توی بغلم و گفت «مامان از طرف تو هم بوسیدم. حالا چرا پاهایش؟» گفتم «چون آن پاها همیشه خسته بود. همیشه درد می‌کرد. چون برای دفاع از حرم حضرت زینب(س)و حضرت رقیه(س) قدم برمی‌داشت.» یکهو ساکت شد و شروع کرد به لرزیدن. بدنش یخ یخ بود. احساس کردم ریحانه دارد جان می‌دهد. به برادرم التماس کردم ببردش. گفتم اگر سر بابایش را بخواهد من چه کار کنم؟ اگر بخواهد صورت بابا مهدی را ببیند چه طور نشانش بدهیم؟ اگر می‌دید طاقت می‎آورد؟ نه، به خدا که بچه‌ام دق می‌کرد. همه حواسم به ریحانه بود و از مهرانه غافل بودم. (س) 🏴| @mahdihoseini_ir
هدایت شده از مدافعان حرم 🇮🇷
10.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حتما ببینید ❤️ کلیپ خادمیِ کفشداری حرم حضرت رقیه (س) @Modafeaneharaam
هدایت شده از مدافعان حرم 🇮🇷
🌹پسرم از بچگی شجاع و ساده و خوش‌اخلاق بود. دست خیر هم داشت. تمام دوستان و همسایه‌ها و همکارانش از او راضی بودند و از اخلاق خوب مصطفی تعریف می‌کردند. مصطفی بسیار دلسوز و باغیرت بود. نمی‌توانست نسبت به وقایع پیرامونش بی‌تفاوت باشد. همین غیرتش هم او را برای دفاع از حرم به سوریه کشاند. پسرم اوایل شروع بحث جبهه مقاومت اسلامی آرام و سربه زیر داشت کارش را می‌کرد. موضوع تعدی تروریست‌ها به حرم اهل بیت که جدی‌تر شد، تصمیم به رفتن گرفت. موضوع رفتنش را خیلی مطرح می‌کرد اما من مخالفت می‌کردم و می‌گفتم تو هنوز کوچک هستی، اجازه بده تا مدتی از جنگ سوریه بگذرد، بعد برو. او اصرار کرد و نهایتاً هم رفت. 🌹چشم چپ مصطفی مادرزادی کم‌بینا و می‌توانم بگویم نابینا بود.مسئولان هم اجازه نمی‌دادند پسرم به جبهه برود اما مصطفی گفته بود وضعیت یک چشمم که نمی‌بیند کار خدا است. چشم دیگرم که سالم است و آن هم فدای حضرت زینب(س)‌. مسئولان باز مخالفت می‌کنند و پسرم می‌گوید: خانم من را طلبیده و شما اجازه نمی‌دهید. پس آن دنیا جواب حضرت زینب(س) را خودتان بدهید. ✍راوی مادر شهید @Modafeaneharaam
هدایت شده از رفاقت تا شهادت...🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به مادر قول داده بود بر می گردد … چشم مادر که به استخوان های بی جمجمه افتاد لبخند تلخی زد و گفت : بچه م سرش می رفت ولی قولش نمی رفت … رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
هدایت شده از آقا مهدی
💬 همسر شهید: در معراج الشهدا توی گوشش گفتم شهادتت مبارک، سلام من را به آقا اباعبدالله برسان، خداروشکر مهر شهید مدافع حرم کنار نامت خورد و خانم قبولمان کرد.... (س) 🌱| @mahdihoseini_ir
هدایت شده از شهید گمنام🇵🇸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ ✊او ایستاد پای امام زمان خویش شهید صدرزاده در يادداشتى به دوستان بسیجی خود مى‌نويسد: چه مى‌شود روزی سوریه امن و امان شود و کاروان راهيان نور مثل شلمچه و فکه به سمت حلب و دمشق راه بیفتد فکرش را بکن! راه مى‌روى و راوی مى‌گويد: اینجا قتلگاه است، یا اینجا را که مى‌بينى همان جایی است که را دوره کردند و شروع کردند از پایش زدند تا ... شهید شد. یا مثلاً اینجا همان جایی است که، نماز جماعت مى‌خواند. بالای همین صخره نیروها را رصد مى‌كرد و کمین خورد. را که مى‌شناسيد؟ همین جا با لهجه آذری برای بچه‌ها مداحی مى‌كرد. یا ؛ آخرین لحظات زندگى‌اش را اینجا در خون خودش غلتیده بود. یا ؛ اینجا عباس‌وار پر کشید. خدا بیامرزدشهيد_اسكندرى را ... همینجا سرش بالای نیزه رفت. ، در این دشت با یارانش پر کشید عجب حال و هوایی مى‌شود کاروان مدافعین حرم ... عجب حال و هوایی ... شهید مصطفی صدرزاده شهادت۱۳۹۴/۸/۱ ،سوریه -شهدایی 🦋🦋🦋
هدایت شده از آقا مهدی
شهید مهدی بختیاری در سن هجده سالگی 🌹برادرانم یا خواهرانم آرزوی شهادت داشتن به والله کافی نیست؛ زیرا برای رسیدن به آن باید خود را به آب و آتش زد باید لایق شد باید غرور، کِبر، ریا، عصیان و همه از میان برود تا شهادت نصیبمان شود؛ به امید آن روز اللهم الرزقنا توفیق شهادته میخواهم شوم؛ زیرا به (س) مادران را بعضی وقتها میبینم که چه میکشند و چه میکنند. خدایا میخوام در این دنیا هیچکس مرا نشناسد... ✍۱۳۸۸ @mahdihoseini_ir