eitaa logo
روایتی‌نو | ✍سید سعید زهرایی
269 دنبال‌کننده
613 عکس
383 ویدیو
69 فایل
▪️کارشناس علوم سیاسی و اجتماعی ▫️پژوهشگر و مدرس 📌محور فعالیت: ۱.علوم سیاسی ۲.اندیشه‌ اسلامی ۳.مبانی انقلاب اسلامی ۴.اقتصاد مقاومتی ۵.امنیت ملی و بین‌الملل 🗞کانال پیشنهادی: @Fact_News1 📩راه ارتباطی: [کانال توسط ادمین مديريت می‌شود] @abdoreza885
مشاهده در ایتا
دانلود
قصد تشویش ندارم بنا ندارم تا این همبستگی را از بین ببرم ولی چه‌شده؟ همان هایی که علیه [شهید] رئیسی سخن میگفتن! یا انقلابی‌هایی که ننگ‌ میدانستن از او دفاع کنند و بگویند، چه کرده است! الان میگن: خدا رحمتش کند، خیلی زحمت کشید. انگار ما عادت کردیم، افرادی را بکشیم، بعدش بر آنها عزاداری کنیم. جماعت زنده‌کش، مرده پرست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰پاسخ به رایج ترین شبهه در این دو روز: رئیسی جلاد 🔸آشنایی با حوادث سال 1367 🔹منافقین چه جنایاتی انجام دادند؟! 🔸عملکرد آقای رئیسی در برخورد با منافقین ▪️درست است بگوییم آیت‌الله امنیت و نه... 📂 روایتی‌نو را دنبال کنید: https://eitaa.com/J_T_zahraii135
ما رجایی را شنیدیم رئیسی را دیدیم. 📂 روایتی‌نو را دنبال کنید: https://eitaa.com/J_T_zahraii135
▪️حدود دو سال پیش در دیدار با آقای بهادری جهرمی به ایشان گفتم: دولت رسانه‌ی خوبی ندارد. ولی الان تمام زبان ها رسانه‌ی تو شده‍‌اند. آقا سید... 📂 روایتی‌نو را دنبال کنید: https://eitaa.com/J_T_zahraii135
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️آنها گذشته هستند و ما آینده‌ایم. ▫️منجی می‌آید. 📂 روایتی‌نو را دنبال کنید: https://eitaa.com/J_T_zahraii135
🔰یادداشت و خاطره نگاری : بعد از امتحان های نوبت اول بود روزی که غرفه های ..... افتاد به گروه ما ظهر که خونه می رفتم درباره غرفه افول آمریکا فکر می‌کردم. یه جمله ای به ذهنم رسید خوشحال شدم. هیجان داشتم نمی تونستم خودم رو کنترل کنم. اون جمله قشنگ به اون غرفه می نشست دل تو دلم نبود که برم مدرسه چیزایی که تو ذهنمه رو برای بچه ها بگم. فردا صبح با عجله وارد کلاس شدم و بلند گفتم یه ایده دارم جمله رو که به بچه ها گفتم همه موافق بودن. چند لحظه همه ساکت شدیم و بعد ایده ها سرازیر شد. _جمله رو وسط کار بزنیم و پوستر ها کنارش _اوهوم می تونیم با کاهوچوب کار رو دربیاریم _من یه عکسی پشت جلد گوشیم دارم بیاین از اون ایده بگیریم _چجوری؟ _نیاز داریم به یه اسکلت و کامپیوتر قدیمی خلاصه اون جمله تو ذهنم اومد و ماجرا شروع شد. ایده ها رو کم کم پیاده می کردیم و ایده های جدید هم اضافه می شد. سه چهار روزی کار کردیم و در نهایت غرفه ما زود تر از همه آماده شد. بقیه هم شروع کرده بودن. یه غرفه آماده اون وسط بود و یه جمله هم وسطش آنها گذشته اند و ما آینده ایم الان چند ماه از اون روز ها گذشته امروز اول خرداد ۴۰۳ هست دو روز از اون حادثه می گذره. آقای رئیسی تو دیگه پیش ما نیستی دیگه نیستی که توی صحن سازمان ملل با جرعت و استوار تر از نام من سخنرانی کنی دیگه نیستی که که تو سازمان ملل محکم تکرار کنی آنها گذشته اند و ما آینده ایم الان از تو برای ما بچه های مدرسه امام صادق فقط یه جمله مونده. یه جمله و هزار خاطره یه جمله و چندین ساعت که ما با کاهوچوب ها کار کردیم و اجراش کردیم. می خوام بگم که آقای رئیسی آنها که گذشتند‌، و تو هم در گوشه ای از آینده ای که ما هستیم جاودان شدی. روحت شاد. هوای ما رو هم داشته باش و ما رو ببخش🙂 خانم.... 📂 روایتی‌نو را دنبال کنید: https://eitaa.com/J_T_zahraii135
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 فیلمی از شهید امیرعبداللهیان که در رسانه‌های عرب زبان بسیار پربازدید شده است 🔻 نشست خبری وزرای خارجه ایران و سوریه ‌‌▫️▫️▫️ 📂 روایتی‌نو را دنبال کنید: https://eitaa.com/J_T_zahraii135
🔰فقر و محرومیت در زندگی سید محرومان 🔹اینجانب سید ابراهیم رئیسی، متولد 26 آذرماه سال 1339، در شهر مشهد مقدس، در یک خانواده مذهبی و روحانی، متولد شدم. در سن 5 سالگی پدرم به رحمت خدا رفت. منزلی که متعلق به مرحوم پدرم بود، دارای سه چهار اتاق بود، که یک اتاقش را خودمان زندگی میکردیم، و دو اتاق دیگر را والده‌ی ما اجاره داده بود و از مال‌الاجاره آن دو اتاق دیگر، ما ارتزاق میکردیم. 🔸 ما در یک وضع خیلی سختی زندگی کردیم. من به یاد دارم صحنه هایی از زندگی‌مان را که مواجه با فقر جدی از نظر مسئله اقتصادی بودیم و واقعا به معنی واقعی کلمه، ما فقر را و نداشتن را لمس میکردیم در زندگی. ▫️مرکز اسناد انقلاب اسلامی 📂 روایتی‌نو را دنبال کنید: https://eitaa.com/J_T_zahraii135
🔰هدیه امام رضا(ع) 🔹من در اوایل طلبگی، یادمه که یک تومن بیشتر پول ندارم[نداشتم] بعد صبح پنجشنبه رفتم حرم، خدمت امام رضا(ع) به ایشان عرض کردم: آقا خیلی وضعم ناجوره؛ یک آقای محترمی از فامیل‌مان [آنجا در حرم] بود، از آن حالت من که داشتم با حضرت صحبت میکردم، نه اینکه ایشان بداند من چه میگویم ولی، بعد از اینکه با من احوال‌پرسی کرد، ایشان 2 تومن به من داد، خوشحال شدم. [این پول را] از جانب امام رضا‌(ع) میدانستم. چون آن فرد از کجا می‌دانست که من نیاز مادی دارم. ▫️مرکز اسناد انقلاب اسلامی 📂 روایتی‌نو را دنبال کنید: https://eitaa.com/J_T_zahraii135