روایتینو | ✍سید سعید زهرایی
خاطره بگو؛ خاطرهی دفاع از نظام فقط کافیه همین الان، توی یک #صوت خاطرهای که داری رو بفرستی لطفا
#خاطره
_بسم الله الرحمن الرحیم_
🔹اوایل بهار امسال بود، با یکی از دوستان طلبه به فکر این افتادیم که بریم مدارس راهنمایی، با دانش آموز ها گفتگو کنیم.
برای این برنامه چند هدف داشتیم:
1.ایجاد ارتباط بین دانشآموزان و روحانیت
2.گفتگو در رابطه با آینده تحصیلی
3.پاسخ به شبهات سیاسی، اجتماعی و دینی
🔸فکر کردم که چگونه و با چه روشی به این اهداف برسیم؛ نتیجه گرفتم که با همدلی و گفتگو صمیمانه این ارتباط بین من طلبه و آن دانش آموز ایجاد میشود، اما اهداف دوم و سوم چه!
سیر گفتگو را اینطور چیندم؛ اول با بیان جایگاه جوانان و تاثیر حضور آنها در جامعه بحث را آغاز کردم.(تا اون دانش آموز احساس هویت کند، و بداند در چه جایگاهی قرار دارد) در بین مباحث خاطراتی که در دانشگاهها و مدارس داشتم را نیز بیان کردم تا این مطالب را به عینیت و واقعیت نزدیک کنم. بعد از پایان بحث هدایت تحصیلی، سیر گفتگو را به بحث جمهوری اسلامی کشانده و سعی داشتم تا این جوانان که آینده ساز کشورند و متاسفانه در سیل شبهات غرق شدهاند را مجاب کنم تا شبهاتشان را مطرح کنند، تا باهم به یک پاسخ برسیم.
🔹شبهات شروع شد، و طبق برآورد ذهنیام، بحث به جریان زن، زندگی، آزادی و اغتشاشات سال قبل کشیده شد. برایشان از آورده ها و فکر های پشت این جریان گفتم. فمینیسم و جریان استعمار در جهان کنونی را بررسی کردیم.
بحث را احساسی کردند و از کشته شدگان این اغتشاشات گفتن؛ الحمدلله لپتاپ همراهم بود و شروع کردیم به دیدن کلیپ هایی از مجید رضا رهنورد، ماهان صدرات، محسن شکاری و... این هارا که دیدیم، یک چیزی را به عین دیدم، که دشمن مرز رسانهای را بین ما و این قشر کشیده است. زمانی که صحبت های مادر سارینا اسماعیلزاده را شنیدند، میگفتن اینستا یک چیزه دیگهای را نشان میداد!
🔸صحبت ها درباره کشتهشدگان تمام شد و من شروع کردم درباره آرمان علیوردی و روحالله عجمیان و... صحبت کردن، از گریه های مادر آرمان گفتم، از شهدای مدافع حرم گفتم، از گریه های فرزندان و همسران این شهدا گفتم.
نشانی از پشیمانی در چهرهشان نمایان شد. برخی گریه میکردند و برخی به همان قاتلان این شهدا، فحش میدادند. میگفتند، حالا چه کنیم؟!
میگفتن: لطفا هفتهای یکبار بیا و در رابطه با این مسائل صحبت کن.
شمارهام را دادم، و باهم در ارتباط بودیم. تا اینکه تابستان شد و حدود 25نفر از آن سه کلاس آمدند و در حوزه پذیرش شدند و شدن طلبه امام زمان(عج) و مابقی هم هنوز در ارتباط و گفتگوایم.
🔹اینها را گفتم تا بدانیم، این نسل از جوانان کشورمان، همان سربازان مهدی(عج) هستند که در روایات دیدهایم، لکن فرقشان با دیگر نسلها اینست که، در بمباران رسانهای دشمن به جوانی رسیدند و ما از آنها غافلیم. سربازان مهدی(عج) در جنگ صفین هستند و حجمه شبهات به سمت آنها در حرکت است، لکن ندای أین عمار، علی(ع) در سرتاسر جهان اسلام منتشر شدهاست.
دشمن مرز رسانهای ایجاد کرده... دشمن پردهای بر روی دستاوردها و حقیقت جمهوری اسلامی کشیدهاست... دشمن دارد هویت این جوانان را تخریب میکند و هویت مورد نظر خود را به آنها القا میکند.
▪️مومنینِ به جمهوری اسلامی، باید این مرزها از بین ببریم، باید پردههارا دریده و جلوی این تخریب را بگیریم. و این اهداف جز با #جهاد_تبیین محقق شدنی نیست.
#س_زهرایی
@J_T_zahraii135
روایتینو | ✍سید سعید زهرایی
خاطره بگو؛ خاطرهی دفاع از نظام فقط کافیه همین الان، توی یک #صوت خاطرهای که داری رو بفرستی لطفا
#خاطره
_بسم الله الرحمن الرحیم_
🔹اوایل بهار امسال بود، با یکی از دوستان طلبه به فکر این افتادیم که بریم مدارس راهنمایی، با دانش آموز ها گفتگو کنیم.
برای این برنامه چند هدف داشتیم:
1.ایجاد ارتباط بین دانشآموزان و روحانیت
2.گفتگو در رابطه با آینده تحصیلی
3.پاسخ به شبهات سیاسی، اجتماعی و دینی
🔸فکر کردم که چگونه و با چه روشی به این اهداف برسیم؛ نتیجه گرفتم که با همدلی و گفتگو صمیمانه این ارتباط بین من طلبه و آن دانش آموز ایجاد میشود، اما اهداف دوم و سوم چه!
سیر گفتگو را اینطور چیندم؛ اول با بیان جایگاه جوانان و تاثیر حضور آنها در جامعه بحث را آغاز کردم.(تا اون دانش آموز احساس هویت کند، و بداند در چه جایگاهی قرار دارد) در بین مباحث خاطراتی که در دانشگاهها و مدارس داشتم را نیز بیان کردم تا این مطالب را به عینیت و واقعیت نزدیک کنم. بعد از پایان بحث هدایت تحصیلی، سیر گفتگو را به بحث جمهوری اسلامی کشانده و سعی داشتم تا این جوانان که آینده ساز کشورند و متاسفانه در سیل شبهات غرق شدهاند را مجاب کنم تا شبهاتشان را مطرح کنند، تا باهم به یک پاسخ برسیم.
🔹شبهات شروع شد، و طبق برآورد ذهنیام، بحث به جریان زن، زندگی، آزادی و اغتشاشات سال قبل کشیده شد. برایشان از آورده ها و فکر های پشت این جریان گفتم. فمینیسم و جریان استعمار در جهان کنونی را بررسی کردیم.
بحث را احساسی کردند و از کشته شدگان این اغتشاشات گفتن؛ الحمدلله لپتاپ همراهم بود و شروع کردیم به دیدن کلیپ هایی از مجید رضا رهنورد، ماهان صدرات، محسن شکاری و... این هارا که دیدیم، یک چیزی را به عین دیدم، که دشمن مرز رسانهای را بین ما و این قشر کشیده است. زمانی که صحبت های مادر سارینا اسماعیلزاده را شنیدند، میگفتن اینستا یک چیزه دیگهای را نشان میداد!
🔸صحبت ها درباره کشتهشدگان تمام شد و من شروع کردم درباره آرمان علیوردی و روحالله عجمیان و... صحبت کردن، از گریه های مادر آرمان گفتم، از شهدای مدافع حرم گفتم، از گریه های فرزندان و همسران این شهدا گفتم.
نشانی از پشیمانی در چهرهشان نمایان شد. برخی گریه میکردند و برخی به همان قاتلان این شهدا، فحش میدادند. میگفتند، حالا چه کنیم؟!
میگفتن: لطفا هفتهای یکبار بیا و در رابطه با این مسائل صحبت کن.
شمارهام را دادم، و باهم در ارتباط بودیم. تا اینکه تابستان شد و حدود 25نفر از آن سه کلاس آمدند و در حوزه پذیرش شدند و شدن طلبه امام زمان(عج) و مابقی هم هنوز در ارتباط و گفتگوایم.
🔹اینها را گفتم تا بدانیم، این نسل از جوانان کشورمان، همان سربازان مهدی(عج) هستند که در روایات دیدهایم، لکن فرقشان با دیگر نسلها اینست که، در بمباران رسانهای دشمن به جوانی رسیدند و ما از آنها غافلیم. سربازان مهدی(عج) در جنگ صفین هستند و حجمه شبهات به سمت آنها در حرکت است، لکن ندای أین عمار، علی(ع) در سرتاسر جهان اسلام منتشر شدهاست.
دشمن مرز رسانهای ایجاد کرده... دشمن پردهای بر روی دستاوردها و حقیقت جمهوری اسلامی کشیدهاست... دشمن دارد هویت این جوانان را تخریب میکند و هویت مورد نظر خود را به آنها القا میکند.
▪️مومنینِ به جمهوری اسلامی، باید این مرزها از بین ببریم، باید پردههارا دریده و جلوی این تخریب را بگیریم. و این اهداف جز با #جهاد_تبیین محقق شدنی نیست.
#س_زهرایی
#خاطرات
@J_T_zahraii135
🔰فقر و محرومیت در زندگی سید محرومان
🔹اینجانب سید ابراهیم رئیسی، متولد 26 آذرماه سال 1339، در شهر مشهد مقدس، در یک خانواده مذهبی و روحانی، متولد شدم. در سن 5 سالگی پدرم به رحمت خدا رفت. منزلی که متعلق به مرحوم پدرم بود، دارای سه چهار اتاق بود، که یک اتاقش را خودمان زندگی میکردیم، و دو اتاق دیگر را والدهی ما اجاره داده بود و از مالالاجاره آن دو اتاق دیگر، ما ارتزاق میکردیم.
🔸 ما در یک وضع خیلی سختی زندگی کردیم. من به یاد دارم صحنه هایی از زندگیمان را که مواجه با فقر جدی از نظر مسئله اقتصادی بودیم و واقعا به معنی واقعی کلمه، ما فقر را و نداشتن را لمس میکردیم در زندگی.
▫️مرکز اسناد انقلاب اسلامی
#سید_محرومین
#شهید_جمهور
#خاطره
📂 روایتینو را دنبال کنید:
https://eitaa.com/J_T_zahraii135
🔰هدیه امام رضا(ع)
🔹من در اوایل طلبگی، یادمه که یک تومن بیشتر پول ندارم[نداشتم] بعد صبح پنجشنبه رفتم حرم، خدمت امام رضا(ع) به ایشان عرض کردم: آقا خیلی وضعم ناجوره؛ یک آقای محترمی از فامیلمان [آنجا در حرم] بود، از آن حالت من که داشتم با حضرت صحبت میکردم، نه اینکه ایشان بداند من چه میگویم ولی، بعد از اینکه با من احوالپرسی کرد، ایشان 2 تومن به من داد، خوشحال شدم. [این پول را] از جانب امام رضا(ع) میدانستم. چون آن فرد از کجا میدانست که من نیاز مادی دارم.
▫️مرکز اسناد انقلاب اسلامی
#سید_محرومین
#شهید_جمهور
#خاطره
📂 روایتینو را دنبال کنید:
https://eitaa.com/J_T_zahraii135