eitaa logo
روایتی‌نو | ✍سید سعید زهرایی
401 دنبال‌کننده
724 عکس
427 ویدیو
79 فایل
▪️کارشناس علوم سیاسی و اجتماعی 📌محور فعالیت: ۱.علوم سیاسی ۲.اندیشه‌ اسلامی ۳.مبانی انقلاب اسلامی ۴.اقتصاد مقاومتی ۵.امنیت ملی و بین‌الملل 🗞کانال اصوات و متون دروس زهرایی: @B_zahraii135 📩راه ارتباطی: [کانال توسط ادمین مديريت می‌شود] @abdoreza885
مشاهده در ایتا
دانلود
درس این زندگی از بهر ندانستن ماست این همه درس بخوانیم و ندانیم که چه بدتر از خواستن این لطمه نتوانستن هی بخواهیم و رسیدن نتوانیم که چه!
2.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چو بستی در بروی من به کوی صبر رو کردم چو درمانم نبخشیدی به درد خویش خو کردم صفائی بود دیشب با خیالت خلوت ما را ولی من باز پنهانی ترا هم آرزو کردم
کجا رواست، که از دست دوست هم بکشد…؟ دلی که، این همه از دست روزگار کشید ...!
کسی چون من اگر دیدی، براۍ ماندنت جان داد از او بِستان تو جانش را، ولۍ با او بمان لطفا‌!
ای غم بگو از دستِ تو، آخر کجا باید شدن در گوشه‌ی میخانه هم، ما را تو پیدا می‌کنی
10.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سالها شد رفته دمسازم ز دست، اما هنوز در درونم زنده است و زندگانی می کند با همه نسیان تو گویی از پی آزار من خاطرم با خاطرات خود تبانی می کند بی ثمر هرساله در فکر بهارانم ولی چون بهاران می رسد با من خزانی می کند 📂 روایتی‌نو را دنبال کنید: https://eitaa.com/J_T_zahraii135
بازآمدی ای شمع که با جمع نسازی بنشین و به پروانه بده سوز و گدازت سر کن به شب و نالهٔ شبگیر من ای دل تا شبرو عشقیم نشیب است و فرازت خوانند نمازم من اگر قبله ندانم ای کعبهٔ دل‌ها که بخوانم به نمازت
درس این زندگی از بهر ندانستن ماست این همه درس بخوانیم و ندانیم که چه بدتر از خواستن این لطمه نتوانستن هی بخواهیم و رسیدن نتوانیم که چه!
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی به پیام آشنایی بنوازد آشنا را» ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب غم دل به دوست گفتن چه خوش است شهریارا
می‌رسد قرنی به پایان و سپهر بایگان دفتر دوران ما هم بایگانی می‌کند شهریارا گو دل از ما مهربانان مشکنید ور نه قاضی در قضا نامهربانی می‎کند
نه وصلت دیده بودم کاشکی ای گل نه هجرانت که جانم در جوانی سوخت ای جانم به قربانت تحمل گفتی و من هم که کردم سال‌ها اما چقدر آخر تحمل بلکه یادت رفته پیمانت 📂 روایتی‌نو را دنبال کنید: https://eitaa.com/J_T_zahraii135
بوسهٔ تو به کام من، کوهنورد تشنه را کوزهٔ آب زندگی توشهٔ راه کردن است ماه عبادت است و من، با لب روزه‌دار از این قول و غزل نوشتنم بیم گناه کردن است @j_t_zahraii135