هدایت شده از اعجازهای الهی
✨﷽✨
#قسمت_هفتم_موسی_علیه_السلام
پس از آن، كودك را به وي سپردند، تا به خانهاش ببرد و به او شير داده و پرستاري و نگهداري كند. و در خلال اين كار، گاه و بيگاه، كودك را به كاخ فرعون ميآورد، تا همسر فرعون ديداري از او تازه بنمايد.
_____________________
مادر موسي(عليهالسلام) بعد از دوران شيرخوارگي او را به خانه فرعون آورد و كودك را به آنها سپرد، وي در دامن فرعون و همسرش پرورش يافت.
_____________________
آنگاه كه موسي(عليهالسلام) به حد رشد و بلوغ رسيد و از قدرت جسماني فوق العادهاي برخوردار شد، در يكي از روزها كاخ فرعون را ترك كرده و بيآنكه كسي بداند، به طور ناگهاني وارد شهر شد و در بين مردم عبور ميكرد. ديد دو نفر گلاويز شدهاند و با يكديگر مشاجره و كشمكش دارند، يكي از آنها از بني اسرائيل (قبيله وي و سبطيان) و ديگري از قبطيان (طرفداران فرعون) بود، فرد اسرائيلي از موسي(عليهالسلام) درخواست كمك كرد، از آنجا كه موسي(عليهالسلام) ميدانست فرعونيان از طبقه اشرافي هستند و همواره به بني اسرائيل ستم ميكنند به ياري وي شتافت و چنان سيلي بر دشمن او نواخت، كه به زندگي او پايان داد.
اين مطلب در سوره قصص آيه 15 آورده شده است
_______________________
موسي(عليهالسلام) از كرده خود پشيمان شد و آن را كاري شيطاني شمرد و از گناهي كه مرتكب شده بود، از خداي خود طلب بخشش كرد و نزدش تضرع و زاري نمود تا توبهاش را بپذيرد و او را ياور تبهكاران قرار ندهد و خداوند او را بخشيد و توبهاش را پذيرفت.
_____________________
روز دوم كه فرا رسيد، موسي(عليهالسلام) در حالي كه بيم داشت راز او فاش گردد، به سمت شهر روانه گرديد، باز ديد يكي از فرعونيان با همان مرد ديروز گلاويز شده و درگير است، آن مرد مظلوم از موسي(عليهالسلام) استمداد نمود،موسي(عليهالسلام) به طرف او رفت تا از ا و دفاع كرده و از ظلم ظالم جلوگيري كند.
_____________________
ظالم به وي گفت: «آيا همانگونه كه ديروز شخصي را كشتي، ميخواهي مرا هم بكشي، از قرار معلوم تو ميخواهي، فقط جباري در روي زمين باشي و نميخواهي از مصلحان باشي.
______________________
موسي(عليهالسلام) متوجه شد كه ماجراي ديروز افشا شده است....
ادامه داستان در قسمت بعد ....
💌 @eejazelahi
°۩﴿اَعجازٔ اِلَهي﴾۩°
🌟💠🌓💠🌟