هدایت شده از @AntiBBC
اغتشاش و ناامنی
هشدار جانشین اطلاعات ستاد کل نیروهای مسلح نسبت به تلاش آمریکا برای ایجاد اغتشاش و ناامنی در ایران
سردار میراحمدی جانشین اطلاعات ستاد کل نیروهای مسلح:حمایتکنندگان با ظرفیتهای گسترده مالی تروریستها را پشتیبانی میکنند به طوری که در استان سیستان و بلوچستان سالهای گذشته با گروههای تروریستی مواجه بودیم که پای برهنه بودند و یا امکانات بسیار ابتدایی در اختیار داشتند اما امروزه این گروههای تروریستی به مدرنترین و مجهزترین سلاحها مجهز شدهاند.
آمریکا با تشکیل ستاد چندصد نفره تلاش میکند با تعبیر خودشان درآمد جمهوری اسلامی را به صفر برساند و ورود هر امکانی را به کشورمان ناممکن کند و در اثر فشار اقتصادی ایران دچار اغتشاش و ناامنی شود و مردم برای اعتراض به حکومت به خیابانها بیایند/تسنیم
@AntiBBC
هدایت شده از @AntiBBC
هزینه بی عرضگی مسئولین
قالیباف: برخیها آب را به برجام و حل مشکل گوشت یخی را به FATF گره میزنند
امروز در کشور فساد غوغا میکند
نباید توقع داشت که برای بیعرضگی، مردم هزینه کنند و به حساب آمریکا بگذارند.
در نظام جمهوری اسلامی مسئولان حق ندارند حتی از راه حلال هم پولدار شوند
دشمن قبل از فشار اقتصادی به دنبال فروپاشی ذهنی مردم است
بیان کردند که قالیباف با چند میلیون دلار فرار کرده و یا گفتند قالیباف برای دور زدن تحریمها به عراق رفته و کشته شده! این به معنای فروپاشی ذهنی و شایعات است
@AntiBBC
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
بر سر سفره کريم خان زند، ژله گذاشته بودند. يکي از نزديکان گفت: ميل بفرماييد. خيلي قوت دارد. کريم خان گفت: اين قدرت ندارد خودش را نگه دارد و دائم مي لرزد چطور مي خواهد به من قوت بدهد؟
📚داستان هاي امثال/حسن الفقاری
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
ﯾﮏ ﺁﻗﺎﯾﯽ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﭘﺸﺖ ﭼﺮﺍﻍ ﻗﺮﻣﺰ ﻭﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩﯾﻢ
ﮔﻞ ﻓﺮﻭﺷﻪ ﺍﻭﻣﺪ ﮔﻔﺖ ﺁﻗﺎ ﮔﻞ ﺑﺨﺮ🌹🌹🌹
ﮔﻔﺘﻢ ﻧﻪ ﻋﺰﯾﺰﻡ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻡ، ﮔﻔﺖ ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﻭﺍﺳﻪ ﺯﻥ ﺩﯾﺮﻭﺯﯼ ﺧﺮﯾﺪﯼ؟ﭼﺮﺍ ﺑﯿﻨﺸﻮﻥ ﻓﺮﻕ
ﻣﯿﺰﺍﺭﯼ؟
ﺑﻌﺪﻡ ﺩﻭﯾﺪ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺗﻮﻟﻪ ﺳﮓ
ﺍﻻﻥ ﯾﮑﻤﺎﻩ ﮐﻪ ﺯﻧﻢ ﺗﻌﻘﯿﺒﻢ ﻣﯿﮑﻨﻪ .
ﺗﺮﻓﻨﺪ ﺟﺪﻳﺪﺷﻮﻧﻪ،ﺣﻮﺍﺳﺘﻮﻥ ﺑﺎﺷﻪ ﺍﻭﻣﺪﻥ ﺣﺘﻤﺎ ﮔﻞ ﺑﺨﺮﻳﻦ ازشون 😂😂😂😂😏
http://eitaa.com/joinchat/40173584Cf6c8c84c29
هدایت شده از اخبارفوری /مهم | News 📢 ( اخبار ایران و جهان)
⭕️ نامه جمعی از طلاب و اساتید حوزه علمیه قم به روحانی
🔸برخی از طلاب و اساتید حوزه علمیه قم طی نامهای به رئیس جمهور کشورمان انتساب برخی از مطالب از سوی وی به رهبر معظم انقلاب را خلاف واقع عنوان کردند.
🔹در بخشی از نامه به روحانی آمده است که به جای حاشیه سازی با جسارت و توهین کردن به اعضای محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام که همگی منصوبان مستقیم رهبری معظم انقلاب هستند به فکر معیشت مردم از طریق اجرای اقتصاد مولد و درون زا باشید.
#کلاغ_نیوز
@kalagnews
هدایت شده از اخبارفوری /مهم | News 📢 ( اخبار ایران و جهان)
⭕️ واکنش پلیس به درگیری فرهاد مجیدی و مامور راهنمایی و رانندگی
🔸سردار محمدرضا مهماندار رئیس پلیس راهور:
🔹برخورد مامور ما کاملا درست بوده است
🔹آن فرد اگر مشکلی ندارد چرا باید در برابر تست دادن مقاومت کند!
🔹همه افراد در هر جایگاهی در برابر قانون یکسان هستند و باید به قانون احترام بگذارند.
#کلاغ_نیوز
@kalagnews
هدایت شده از اخبارفوری /مهم | News 📢 ( اخبار ایران و جهان)
♦️درخواست پاکستان برای صدور مجدد مجوز ترانزیت از مسیر ایران/ پیشنهاد صادرات گوشت به ایران
وزیر امنیت غذایی پاکستان در دیدار با سفیر ایران در پاکستان:
🔹پاکستان از ایران درخواست کرده تا محدودیت ها را بردارد و صدور مجوزهای ترانزیت برای انتقال کالاهای پاکستانی از طریق مسیر زمینی به روسیه، کشورهای آسیای میانه و کشورهای غرب آسیا را از سربگیرد.
🔹پاکستان تاسیسات فرآوری گوشت با امکانات پیشرفته در کراچی دارد و پتانسیل صادرات مقادیر مورد نیاز گوشت به ایران را نیز در اختیار دارد.
🔹ما می توانیم روابط دو جانبه را از طریق تجارت و کسب و کار تقویت کنیم و جلوی قاچاق کالا از طریق مرزهای ایران و پاکستان را بگیریم.
#کلاغ_نیوز
@kalagnews
هدایت شده از اخبارفوری /مهم | News 📢 ( اخبار ایران و جهان)
♦️اظهارات ضد ایرانی مقام اماراتی در نشست ابوظبی
🔹عبدالله بن زاید» وزیر خارجه امارات در افتتاحیه نشست شورای وزرای خارجه کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی، گفت: «از ایران میخواهیم که در سیاستها خود بازنگری کرده و در امور کشورها دخالت نکند و گسترش هرجو مرج و فرقهگرایی را متوقف کند.»
#کلاغ_نیوز
@kalagnews
هدایت شده از کانال حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
#انگشتر_و_تخت_بهشتے
💍روزے فاطمہ سلام اللہ علیها از پیامبر صلے اللہ علیہ و آلہ و سلم انگشترے خواست،
پیامبر(ص) فرمود:
فاطمہ جان! مےخواهے مطلبے بہ تو بیاموزم بهتر از انگشتر باشد؟
- آرے پدر جان!
- هرگاہ نماز شب خواندے از درگاہ خدا انگشترے بخواہ، ڪہ حاجت تو روا مےشود.
فاطمہ سلام اللہ علیها بہ دستور پیغمبر عمل ڪرد، پس از نماز شب حاجتش را از خدا طلبید، ناگاہ هاتفے ندا داد:
فاطمہ! انگشترے ڪہ مےخواستے زیر جا نمازت مےباشد.
✨زهراے مرضیہ گوشہ ے جانماز را بلند ڪرد، انگشتر یاقوتے را ڪہ بسیار گرانبها بود دید.
آن را بر انگشت ڪردہ و با خوشحالے بہ خواب رفت. در عالم رؤیا دید ڪہ در بهشت است و در آنجا سہ قصر زیبا را دید ڪہ نظیر نداشتند.
پرسید: این قصرها از آن ڪیست؟
گفتند: از آن فاطمہ دختر رسول خدا است.
فاطمہ سلام اللہ علیها داخل یڪے از آنها شد و بہ گردش پرداخت، تخت زیبایے را دید ڪہ بہ جاے چهار پایہ، سہ پایہ دارد.
❓پرسید: چرا تخت بہ این زیبایے سہ پایہ دارد؟
گفتند: صاحبش، در دنیا از خداوند انگشترے خواست لذا یڪے از پایہ هاے آن را ڪندند، انگشترے ساختہ بہ او هدیہ ڪردند.
بدین جهت آن تخت سہ پایہ است.
صبح ڪہ شد فاطمہ نزد پدرش رسول خدا آمد و ماجراے خوابش را براے پدر تعریف ڪرد.
پیامبر با چند جملہ پر معنا دخترش را موعظہ ڪرد و فرمود:
💠دخترم! دنیا براے شما نیست، آنچہ براے شماست، سراے دیگر است و وعدہ گاہ شما بهشت است. شما را با دنیاے فانے و فریبندہ چہ ڪار؟!
آنگاہ فرمود: فاطمہ جان انگشتر را بہ جاے خود (زیر جانمازت) بگذار. فاطمہ چنین ڪرد و بہ خواب رفت، در عالم معنا دید در بهشت وارد آن قصر شد، ڪنار تخت آمد دید چهار پایہ دارد.
از راز آن پرسید، گفتند: انگشتر باز گرداندہ شد، و پایہ چهارم در جاے خود قرار گرفت و تخت بہ شڪل اولیہ خود بازگشت.
✅آرے بهشت و نعمت هاے آن را اعمال خود ما مےسازد. و همچنین دوزخ را.
📗 بحارالانوار ،جلد ۹
#کانال_حضرت_زهرا_س 👇🌺
http://eitaa.com/joinchat/2359754752C98f03ca37a
💕 داستان کوتاه
مردی ساده، چوپان شخصی ثروتمند بود
و هر روز در مقابل چوپانی اش پنج درهم از او دریافت میکرد.
یک روز "صاحب گوسفندان" به چوپانش گفت:
میخواهم گوسفندانم را بفروشم چون میخواهم به "مسافرت" بروم.
و نیازی به نگهداری گوسفند و چوپان ندارم و میخواهم مزدت را نیز بپردازم،
پول زیادی به چوپان داد اما چوپان آن را نپذیرفت و مزد اندک خویش را که هر روز در مقابل چوپانی اش دریافت میکرد و باور داشت که "مزد واقعی" کارش است، ترجیح داد.
چوپان در مقابل "حیرت زدگی" صاحب گوسفندان، مزد اندک خویش را که پنج درهم بود دریافت کرد و به سوی خانه اش رفت.
چوپان بعد از آن روز که بی کار شده بود، دنبال کار می گشت اما شغلی پیدا نکرد، ولی پول اندک چوپانی اش را نگه داشت و خرج نکرد به "امید" اینکه روزی به کارش آید.
در آن روستا که چوپان زندگی می کرد مرد تاجری بود که مردم پولشان را به او می دادند تا به همراه کاروان تجارتی خویش کالای مورد نیاز آنها را برایشان خریداری کند.
هنگامی که "وعده سفرش" فرا رسید، مردم مثل همیشه پیش او رفتند و هر کس مقداری پول به او داد و کالای مورد نیاز خویش را از او طلب کرد.
چوپان هم به این فکر افتاد که پنج درهمش را به او بدهد تا برایش چیز "سودمندی" خرید کند.
لذا او نیز به همراه کسانی که نزد تاجر رفته بودند، رفت.
هنگامیکه مردم از پیش تاجر رفتند، چوپان پنج درهم خویش را به او داد.
تاجر او را مسخره کرد و خنده کنان به او گفت:
با پنج درهم چه چیزی می توان خرید؟
چوپان گفت:
آن را با خودت ببر هر چیز پنج درهمی دیدی برایم خرید کن.
تاجر از کار او تعجب کرد و گفت:
من به نزد تاجران بزرگی میروم و آنان هیچ چیزی را به پنج درهم نمیفروشند، آنان چیزهای "گرانقیمت" میفروشند.
اما چوپان بسیار اصرار کرد و در پی اصرار وی تاجر خواسته اش را پذیرفت.
تاجر برای انجام تجارتش به مقصدی که داشت رسید و مطابق خواسته ی هر یک از کسانی که پولی به او داده بودند ما یحتاج آنان را خریداری کرد.
هنگام برگشت که مشغول "بررسی" حساب و کتابش بود، بجز پنج درهم چوپان چیزی باقی نمانده بود و بجز یک گربه ی چاق چیز دیگری که پنج درهم ارزش داشته باشد نیافت که برای آن چوپان خریداری کند.
صاحب آن گربه می خواست آن را بفروشد تا از شرش رها شود، تاجر آن را بحساب چوپان خرید و به سوی شهرش بر می گشت.
در مسیر بازگشت از میان روستایی گذشت، خواست مقداری در آن روستا استراحت کند، هنگامی که داخل روستا شد، مردم روستا گربه را دیدند و از تاجر خواستند که آن گربه را به آنان بفروشد.
تاجر از اصرار "مردم روستا" برای خریدن گربه از وی حیرت زده شد. از آنان پرسید:
دلیل اصرارتان برای خریدن این گربه چیست؟
مردم روستا گفتند:
ما از دست موشهایی که همه زراعتهای ما را می خورند مورد فشار قرار گرفته ایم که چیزی برای ما باقی نمی گزارند.
و مدتی طولانی است که به دنبال یک گربه هستیم تا برای از بین برن موشها ما را کمک کند.
آنان برای خریدن آن گربه از تاجر به مقدار وزن آن طلا اعلام آمادگی کردند،
هنگامی که تاجر از تصمیم آنان اطمینان حاصل کرد، با خواسته ی آنان "موافقت" کرد که گربه را به مقدار وزن آن طلا بفروشد.
چنین شد و تاجر به شهر خویش برگشت، مردم به استقبالش رفتند و تاجر امانت هر کسی را به صاحبش داد تا اینکه نوبت چوپان رسید، تاجر با او تنها شد و او را به خداوند "قسم" داد تا راز آن پنج درهم را به او بگوید که آن را از کجا بدست آورده است؟
چوپان از پرسش های تاجر تعجب کرد، اما داستان را بطور کامل برایش تعریف نمود.
تاجر شروع به بوسیدن چوپان کرد در حالی که "گریه" می کرد و می گفت:
"خداوند" در عوض بهتر از آن را به تو داد چرا که تو به روزی حلال راضی بودی و به بیشتر از آن رضایت ندادی...
در اینجا بود که تاجر داستان را برایش تعریف کرد و آن طلاها را به او داد،
این معنی روزی "حلال" است...
"الهی ما را به آنچه به ما دادی قانع گردان و در آنچه به ما عطا فرموده ای برکت قرار ده..."
📚❦┅┅ @dastanvpand
✵━━┅═🌸‿🌸═┅━✵
.
#داستان_کوتاه_آموزنده
#داستان_واقع
❌
#ماجراـے_پسر_جوان_و_زن_بدڪاره__✒️
🍁در حدود سے چهل سال پیش جوان شڪستہ بندـے در قم نقل ڪرد ڪه روزـے زن مُحَجَّبِه اـے به درِ مغازه ـے من آمد و اظهار داشت ڪه استخوان پایم از جا در رفتہ و مے خواهم آن را جا بیندازـے ، ولے در بازار نمے شود.
🍁چون مے ترسم صدایم را افراد نامحرم بشنوند، اگر اجازه مےدهے به منزل برویم. قبول ڪردم و به دنبال آن زن روانہ شدم ، تا این ڪه به منزل ایشان وارد شدیم. آن زن درِ خانه را از داخل بست، متوجّه شدم ڪه قصد دیگرى دارد، درِ خانه را هم از داخل بسته بود، و مرا نیز تهدید مےڪرد ڪه در صورت مخالفت، به جوان هاـے بیرون منزل خبر مےدهم تا بہ خدمتت برسند!
🍁بہ او گفتم: سیصد تومان همراه دارم، بیست تومان هم در مغازه دارم، همه را به تو مے دهم، دست بردار.
🍁فایده نداشت، پیوستہ اصرار مےنمود و تهدید مےڪرد. از سوـے دیگر، آن زن آن قدر به من نزدیڪ بود که حال دعا و توسّل هم نداشتم، به گونہ اى ڪه گویا بین من و دعا حایل و مانعے ایجاد شده بود...
🍁سرانجام، به حسب ظاهر به خواستہ ـے او تن در دادم و حاضر شدم و اظهار رضایت نمودم و او را به گونه اى از خود دور کردم و براى تهیّہ ى چیزى فرستادم.
🍁در این هنگام دیدم حال دعا پیدا ڪرده ام. فورا به امام رضا ـ علیه السّلام ـ متوسّل شدم ڪه اگر عنایتى نفرمایے و مرا نجات ندهے و این بلا را رفع نڪنے، دست از شغلم بر مے دارم.
🍁مے گوید در همین اثنا دیدم سقف دالان شڪافتہ شد و پیرزنے از سقف به زیر آمد!
🍁فهمیدم توسّلم مستجاب شد. در این حین زن صاحب خانہ هم آمد، به پیر زن گفت: چه مے خواهے و براـے چه آمده اـے؟
🍁گفت: در این همسایگے نزدیڪ شما وضع حمل نموده اند، آمده ام مقدارـے پارچہ ببرم، گفت: از ڪجا آمده اـے؟
🍁گفت: از درِ خانہ، با این ڪه من دیدم از سقف خانه وارد شد! در هر حال، آن دو با هم به گفت و گو پرداختند و من هم فرصت را غنیمت شمرده به سمت درِ منزل پا بہ فرار گذاشتم. زن بہ دنبالم آمد و گفت: ڪجا مےروـے؟!
🍁گفتم: مےروم درِ خانه را ببندم. گفت: من در را بستہ ام. گفتم: آرـے! به همین. دلیل ڪه پیرزن از آن وارد خانہ شد! به سرعت به سوـے در رفتم و از خانہ و از دست او نجات یافتم.
🍁وقتے مطلّع شد ڪه فرار مےڪنم، از پشت سر یڪ فحش به من داد و آب دهان بہ رویم انداخت، ڪه در آن حال براى من از حلوا شیرین تر بود...!😊👌
🖋📚منبـع : آیت اللـہ بـهجت «رحمة اللـہ»
#کانال_داستان_و_رمان_مذهبی 👇🌺
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
🔹نشر_صدقه_جاریست🔹
هدایت شده از صدای ایران | VOI
⚠️ چوب دوسر طلا!!!
💠 فرارِ شبانهٔ محمدجواد ظریف؛ وزیرامورخارجهٔ دولت حسن روحانی با هر نیتی صورت گرفته باشد، اولاً و نهایتاً شخصیت دولت را به باد داد. این استعفاء را میتوان از چند منظر مورد تحلیل قرار داد. اما ریشهٔ اصلی آن را باید در سرنوشت #برجام دانست. اما باید توجه داشت اولویت اصلی انقلابیون، زدنِ اتاقِ احیاءِ #برجام است. اتاق احیاءِ #برجام همان تصویب نمادین FATF و CFT در مجمع تشخیص مصلحت نظام است. با تصویب نمادین این لوایح، این پالس به غرب داده میشود که هنوز تفکر غربگرایی در ایران جای کار دارد.
⛔️ اما آقایان تیرشان با توجه به شرایط منطقهای و داخلی، به سنگ خورد. لذا به یادِ طرح و حربهای تکراری افتادند!
💠 در دههٔ ۶۰ استعفاهای مکرر #میرحسین_موسوی برای تحت فشار قرار دادن حضرت امام برای پذیرش قطعنامه را خوب به یاد داریم!
💠 بازی با #استعفاء یکبار در دههٔ ۶۰ توسط تیمِ میرحسین موسوی و هاشمی رفسنجانی نتیجه داد. به خیالِ خامِ طراحان، اينبار نیز نتیجه خواهد داد. اما...
🆔 @voinews