eitaa logo
جلال و بی بی خانم
1.1هزار دنبال‌کننده
746 عکس
1.2هزار ویدیو
169 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام، یاد و توکل بر او سلام و جادوگری در آمریکا قسمت دوم حضرت آقا حفظه الله در فرمایشات گهربار نوروزی سال ۹۹ با استناد به آیه ۱۱۲ سوره انعام ... سخن از دو گروه از شیاطین انسی و"جنّی" فرمودند.متاسفانه این قسمت کوتاه فرمایشات معظّم له در میان بحث های کرونا گم شد. و بسیاری از دوستان بسیجی و حزب اللهی و حتی برخی از نخبگان ، با یک سوء برداشت ، گمان کرده اند مقصود حضرت آقا از اینکه دشمنان و شیاطین "جنّی" و انسی به هم کمک می کنند ، بحث تسخیر جن و جادوگری و رمالی در آمریکا نیست. در حالی که هست. به این متن تحقیقی دقت کنید : ۱. استفاده از نیروهای "فراطبیعی" و قدرت‌های ماورایی و کاربرد علوم غریبه(یا خفیه) در امور نظامی و اطلاعاتی، امری ناشناخته و جدید در دنیا نیست. از اول بوده. یکی از کشورهایی که ید طولایی در این زمینه دارد، کشور نه چندان دور کشف شده ی ایالات متحده آمریکاست. ۲. پروژه MKOFTEN اِم کی آفن نام یکی از پروژه‌های سرّی وزارت جنگ ایالات متحده(پنتاگون) بود که در همکاری تنگاتنگ با سازمان اطلاعات مرکزی(سیا) انجام می گرفت. این پروژه در سال ۱۹۶۶م (۵۶سال قبل)توسط سازمان "سیا" کلید خورد. ۳. پروژه دیگری با نام«MKULTRA»اِم کی اُولترا بود که سیا از ۱۹۵۳م (۶۷ سال قبل)آن را آغاز کرد. بسیاری از سوژه‌هایی که روی آن‌ها آزمایش صورت گرفت، جان خود را از دست دادند. استفاده از ماده روانگردان به شدت خطرناک LSD (ال اس دی) روی سوژه‌ها، شکنجه و به کارگیری تکنیک‌های جادوی سیاه در این آزمایش‌ها بسیار رایج بود. ۴. در سال ۱۹۶۴م(۶۴ سال قبل)، این پروژه با پروژه‌ای به نام «MKSEARCh» اِم کی سیرچ جایگزین شد. ۵. پژوهشگر آمریکایی، گوردون تامس در کتاب سال ۲۰۰۷ خود با عنوان «رازها و دروغ‌ها» نوشت که پروژه‌ «آفن» توسط مدیر اداره خدمات فنی سیا با نام «دکتر سیدنی گاتلیب» (Sidney Gottlieb) راه‌اندازی شد تا " کاوشی در دنیای جادوی سیاه" صورت گیرد و "نیروهای تاریکی" مهار شوند و این مفهوم که قلمروهای درونی ذهن قابل کنترل نیستند، به چالش کشیده شود. گردون فاش کرد که در چارچوب پروژه‌ «آفن»، آقای گاتلیب و همکارانش با ده‌ها فالگیر، کف‌بین، رمال، طالع‌بین، احضارکننده ارواح، اهریمن‌شناس، شیطان‌پرست و جادوگر مصاحبه کردند و بخش زیادی از آنان را به استخدام درآوردند. به بیان دیگر، پروژه‌ آفن دیگر از چارچوب «کنترل ذهن» خارج شد و به طور کامل وارد حوزه‌ «جادوی سیاه»، یعنی سِحر و علوم غریبه شد. قسمت سوم در آینده. منتظر باشید. @Jalal_va_bibikhanom
به نام، یاد و توکل بر او سلام و جادوگری در آمریکا قسمت سوم و پایانی حضرت آقا حفظه الله در فرمایشات نوروزی سال ۹۹ با استناد به آیه ۱۱۲ سوره مبارکه انعام(و کذلک جعلنا لکل نبی عدوا شیاطین الانس و الجن یوحی بعضهم الی بعض زخرف القول غرورا...)سخن از دو گروه از شیاطین انسی و"جنّی" فرمودند. بسیاری از دوستان بسیجی و حزب اللهی و حتی برخی از نخبگان ، با یک سوء برداشت ، گمان کرده اند مقصود حضرت آقا از اینکه دشمنان و شیاطین "جنّی" و انسی به هم کمک می کنند ، بحث تسخیر جن و جادوگری و رمالی در آمریکا نیست. در حالی که هست. به این متن تحقیقی دقت کنید : شماره ۱ تا ۵ را در قسمت اول و دوم خواندید. ۶. در سال ۱۹۹۱، یک واحد عملیات مخفی در ارتش آمریکا پروژه‌ای را تحت کد «استار گیت» (Stargate) راه‌اندازی کرد. این واحد که در سال ۱۹۷۸ در فورت مید ایالت مریلند تاسیس شده بود، در همکاری بین آژانس اطلاعات دفاعی(DIA) و شرکت اس آر آی اینترنشنال(SRI International) که یک پیمانکار نظامی خصوصی در کالیفرنیا است، پروژه‌ استارگیت را با هدف به کارگیری پدیده‌های روحی و روانی در امور نظامی و همچنین امنیت داخلی کلید زدند. هدف اولیه این پروژه، کار روی توانایی «دیدن از راه دور» بود، یعنی توانایی مشاهده‌ روحی رویدادها، مکان‌ها و اطلاعات از راه دور. پروژه‌ استارگیت در سال ۱۹۹۵ و بعد از گزارش سیا مبنی بر مفید نبودن آن، ظاهرا مختومه و از محرمانگی خارج شد. اما بعدها معلوم شد که مختومه کردن این پروژه تنها یک عمل پوشاننده بوده و عملا "سیا" این پروژه را در چارچوب‌های غیردولتی و در بخش خصوصی با قدرت و قوت ادامه داده است. برخی از گمانه‌زنی‌ها و ارزیابی ها ۶. حاکی از آن است که فقط پروژه ام کا اولترا، تاکنون ۱۵۰ زیرپروژه داشته که هدف کلی آن‌ها دست‌یابی کلی به کنترل ذهن آدمی، از راه های مختلف مثل داروها، و مناسکی چون جادو و حتی شکنجه است. ۶. یک روزنامه‌نگار تحقیقاتی آمریکایی به نام «الکس کنستانتین» (Alex Constantine)، در بررسی‌های خود روی پروژه‌های مخفی سیا به دانشمندی به نام «مارتین تی. اُورنِ» (Martin T. Orne)، استاد تمام روانپزشکی و روانشناسی رسید که در پروژه‌ «آفن» در استخدام سیا بود. ۷. طبق تحقیقات گوردون تامس، در سال ۱۹۷۱م دست‌کم سه طالع‌بین در استخدام سیا بودند تا رویدادهای آینده را پیشگویی کنند. ۸. در سال ۱۹۷۲، دو فرد آمریکایی چینی‌تبار که در زمینه کف‌بینی تخصص داشتند به استخدام پروژه آفن درآمدند تا روی این که چه اندازه خواندن کف دست می تواند در عملیات مخفی به کار گرفته شود، به سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا کمک کنند. ۹. سیا آن اندازه در حوزه مطالعه و به کارگیری فنون و روش‌های «فراروانشناسی(فراطبیعی) پیش رفت که حتی برای برهه‌ای رسما «جان مالهالند»شعبده‌باز معروف نیویورکی را به استخدام درآورد ۱۰. در سال ۱۹۷۴م، کتابی با عنوان «سیا و فرقه‌ جاسوسی» در آمریکا منتشر شد که ابعاد حیرت‌آوری از پیوند سیا با علوم غریبه، جادو و فنون فراروان شناسی در جهت عملیات مخفی را آشکار می کرد. نویسندگان کتاب، ویکتور مارچتی، دستیار ویژه معاون سیا و جان دی مارکز، کارمند پیشین وزارت خارجه بودند. مشرق. @Jalal_va_bibikhanom
به نام، یاد و توکل بر او سلام و جوانی ۱۷ دسامبر ۱۹۹۹، مجمع عمومی سازمان ملل متحد، ۱۲ آگوست (۲۲ مردادماه ) را به عنوان روز جهانی جوانان اعلام کرد. با این اندیشه‌ : «ساختن یک دنیای بهتر؛ به همراه جوانان».در راستای توسعه امکانات و منابع برای کمک به جوانان  ولی مبنای نام گذاری روز جوان در کشور عزیزمان ایران اسلامی متفاوت است. روز 11 ماه شعبان میلاد حضرت علی اکبر ابن الحسین علیهما السلام، روز جوان انتخاب شده است. جوان برومندی که درس‌های بسیاری را به جوانان داد. روز "جوان" یک روز نیست بلکه تمام روزها "روزجوان" است. این نامگذاری سمبلی است برای یادآوری دورانی شکوهمند در زندگی. دورانی که مثل آن دیگر یافت نخواهد شد. حضرت امام على عليه السلام: شَيئانِ لايَعرِفُ فَضلَهُما إلاّ مَن فَقَدَهُما : الشَّبابُ وَ العافِيَةُ. غرر الحكم،ح 5764. دو نعمت است كه ارزش آن ها را نمى داند ، مگر كسى كه آن ها را از دست بدهد، جوانی و تندرستی. مراقب جوانان عزیز و برومندمان باشیم. ان شاءالله. @Jalal_va_bibikhanom
به نام، یاد و توکل بر او سلام و سلامتی بعضی ها قبل از کرونا هم اینجوری بودن 😀 : خیلی به سلامتی ش اهمیت می داد. خیلی. اگر یکی از اطرافیان ش توی اداره سرما می خورد، تا چند روز سعی می کرد طرف رو اصلا نبینه. تازه خودشم داروی سرماخوردگی مصرف می کرد.😂. می گفت : جلوی هر احتمال بدی رو باید گرفت: خاطرات سفیر.ص۶۳. @Jalal_va_bibikhanom
به نام، یاد و توکل بر او سلام و چراااا؟ ووهان به شانگهای = ۶۲۹ کیلومتر  ووهان به پکن = ۱۰۵۲ کیلومتر ووهان به میلان = ۸۷۰۰ کیلومتر ووهان به نیویورک = ۱۲۰۰۰ ک ووهان به لندن = ۸۸۸۰کیلومتر ووهان به پاریس = ۸۹۰۰ کیلومتر ووهان به اسپانیا = ۹۸۳۰ کیلومتر ووهان به هندوستان = ۳۵۷۵ ک ووهان به ایران = ۶۵۶۰ کیلومتر ویروس کرونا از شهر ووهان در چین سرچشمه گرفته و اکنون به هر گوشه دنیا رسیده، اما این ویروس هنوز به پایتخت سياسى چین نرسیده است: پکن! و به پایتخت اقتصادی: شانگهای! و هر دو در نزدیکی شهر ووهان! چرا...؟ پکن شهری است که همه رهبران چین در آن زندگی می‌کنند، رهبران نظامی و سران حزب کمونیست چين در آن زندگی می‌کنند. شهر پكن كاملاً باز است! کرونا در آنجا هیچ تاثیری نداشته و ندارد، چرا...؟ شانگهای شهری است که اقتصاد چین را اداره می کند.همه ثروتمندان چین در آنجا هستند! و هیچ مورد بيمارى كُرونا در آنجا وجود ندارد! چرا؟ امروز ممکن است کل هند و ۱۳۰ اقتصاد دنيا به بن بست رسیده، اما همه شهرهای بزرگ چین باز هستند و هم اکنون و از ۸ آوریل، چین در حال باز کردن ووهان نيز هست! نکته مهم دیگر این که نيمى از بورس سهام در سراسر دنیا تقریباً سقوط کرده .از ۱۲۰۰۰ به ۷ هزار در هندوستان و ... اما سهم چین در بازار سهام هند ۳ هزار نفر بوده که در حال حاضر فقط ۲۷۰۰ نفر است! هیچ تاثیری از این ویروس در بازار چین نیز وجود ندارد.چرا؟ هر رمز و سرّى كه در این چیزها باشد، آنها فقط به یک چیز اشاره می کنند که كُرونا يك سلاح بیولوژیکی شیمیایی ساخت چین است، که چین آن را برای نابودی در جهان برجای گذاشته است! و پس از کشته شدن این همه انسان، چین اکنون این ویروس را کنترل کرده است! جای سوال نیست؟ @Jalal_va_bibikhanom
به نام، یاد و توکل بر او سلام و شتر😜 در دوران قرنطینه در حال مسافرت بودیم که پلیس جلوی ما را گرفت و گفت : از کجا می آیید و به کجا می روید؟ گفتیم از کنعان می آییم 😜و به مصر می رویم. به همکارش گفت : این شتران را 😘به کنعان برگردان و قبض ۵۰۰ هزار تومانی را 💘در توشه آنها قرار ده.😂 نظر شما حق با پلیس بود یا با شتران_ببخشید🙊_ یا با کنعانیان؟ @Jalal_va_bibikhanom
به نام ،یاد و توکل بر او سلام و ابوالعاص قسمت اول متنی را یکی از اعضای عزیز کانال "جلال و بی بی خانم "فرستاده. ظاهرا از یک سایت و کانال اهل سنّت. نویسنده قطعا سنی است. بعضی از جملاتش را حذف و اضافه کردم. توجه بفرمایید : ابوالعاص قبل از بعثت نزد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم رفت و گفت: می خواهم با زینب دختر بزرگ شما ازدواج کنم. ( ادب ). رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود : نخیر تا زمانی که از او اجازه رضایت نگیرم. ( شریعت ). رسول الله ﷺ( 👉 این نوع صلوات که "وآله" ندارد مخصوص اهل سنت است)نزد زينب آمد و گفت : بچه ی خاله ات آمده بود، نام تو را گرفت. آیا راضی هستی همسرت باشد؟ چهرهٔ زینب سرخ گشت و تبسم کرد. ( حياء ). زینب با ابو العاص ازدواج کرد، و داستان محبت 💞 آغاز شد. و از آن ازدواج صمیمی دو طفل به دنیا آورد: علی و أمامة. زمانی که پیامبر مبعوث به پیامبری گردید، مشکل بزرگ آغاز شد. ابوالعاص در سفر بود، چون برگشت دید که همسرش زینب مسلمان شده. زینب برایش گفت : من برایت سخن بزرگی دارم. ابوالعاص برخاست رفت. ( احترام )(👉چه احترامی؟ همسرش با او حرف زده و او بلند شده رفته‌. این احترام است؟) زینب حیرت زده از پی او روان شد و گفت: پدرم مبعوث به پیامبری شده و من مسلمان شده ام. ابوالعاص گفت: چرا اول مرا خبر ندادی؟ زینب گفت: مناسب نبود پدرم را تکذیب کنم. پدرم درغگو نیست، او صادق امین است. تنها من ایمان نیاوردم، مادرم و برادرانم هم ایمان آوردند. بچه کاکای من (علي بن أبي طالب) و بچه کاکای تو (عثمان بن عفان) و دوست تو (أبو بكر صديق) (از اینجا 👆معلوم میشود سنی ست) همه ایمان آوردند. ابوالعاص گفت : خوش ندارم که مردم بگویند برای رضایت همسرش قوم خود را رسوا کرد، و به آیین نیاکانش کافر شد. پدرت متهم نیست. ولی چرا از نزد پدرت معذرت خواهی نکردی؟ ( گفتگوی سالم ). زینب گفت : و لكن من همسر تو هستم تو را در راه حق کمک می کنم تا رهرو راه حق شوی.( فهم فراگیر ). زینب چندین سال به گفته های خود وفا کرد. ( صبر برای الله ). ابوالعاص به کفر خود باقی ماند، زمان هجرت فرا رسید، زینب نزد رسول الله ﷺ رفت و گفت: آیا اجازه میدهی به همراه همسرم در مکه بمانم؟ ( محبت). رسول الله ﷺ برایش اجازه داد. ( مهربانی ). تا زمان غزوه بدر در مکه بود، و قرار شد که ابوالعاص همراه قریش در جنگ علیه مسلمین شرکت کند. شوهرش در مقابل پدرش می جنگد. زینب می گریست و می گفت: اللهم إنّي أخشى من يوم تشرق شمسه فييتم ولدي أو أفقد أبي. خدایا! من می ترسم از روزی که آفتاب طلوع کند و فرزندانم یتیم شوند یا پدرم را از دست بدهم. ( حيرت و امید ). سر انجام ابوالعاص از مکه خارج شد و در جنگ بدر شرکت کرد. ابوالعاص اسیر شد و خبر اسارتش به ... ادامه این داستان جذاب را در بخش دوم بخوانید.لطفا. @Jalal_va_bibikhanom
به نام، یاد و توکل بر او سلام و پانزدهم حضرت امیرالمومنین علیه السلام در روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم : *شب نیمه شعبان را احیاء بدارید و روز نیمه شعبان روزه بگیرید که خداوند در این شبانه روز می‌فرماید: آیا توبه کننده‌ای هست تا توبه او را بپذیرم؟ آیا فردی درخواست روزی دارد تا او را بی نیاز کنم؟ » اقبال الاعمال: ج۳ ص ۳۲۳ @Jalal_va_bibikhanom
به نام، یاد و توکل بر او سلام و پیتزا این خونه نشینی کروانایی عجب فکرها رو باز می کنه هاااا افاضات 👇یک قرنطینه ای : دقت کردین جعبه پیتزا مربعی شکله، ولی پیتزاش دایره ست، ما هم مثلثی می خوریمش😋😁؟ @mezahotollab @Jalal_va_bibikhanom
به نام ،یاد و توکل بر او سلام و ابوالعاص قسمت دوم متنی را یکی از اعضای عزیز کانال "جلال و بی بی خانم "فرستاده. ظاهرا از یک سایت و کانال اهل سنت. نویسنده قطعا سنی است. بعضی از جملاتش را حذف و اضافه کردم. توجه بفرمایید : بخش دوم ... ابوالعاص اسیر شد و خبر اسارتش به مکه رفت. زینب پرسید : پدرم چه کرد؟ برایش گفتند: مسلمانان پیروز شدند. و زینب سجدهٔ شکرانه ادا کرد. باز پرسید : شوهرم کجا شد؟ برایش گفتند: خسران شد اسیرش کردند . زینب گفت: در فدیهٔ آزادی شوهرم همان گردنبند خود را می فرستم. ( عقل و تدبر ). هیچ چیز قیمتیِ دیگری نداشت که در فدیه شوهرش بدهد. جز همان گردنبدی که مادرش «خدیجه » در روز عروسی اش برایش داده بود، آن را با دست برادر ابوالعاص به رسول الله ﷺ فرستاد. ‏رسول الله ﷺ نشسته بود فدیه ها را از مردم می گرفت و اسیر ها را آزاد می کرد. زمانی که چشمانش به گردنبند خدیجه افتاد فرمود: این فدیهٔ کیست؟ گفتند: این فدیهٔ ابوالعاص بن ربیع است. اشک پیامبر ﷺ جاری شد و به شدت گریه کرد و فرمود : این گردنبند خدیجه است.. ( وفاء ). سپس رسول الله ﷺ برخاست و فرمود: ای مردم . آیا می خواهید همین مرد را آزاد کنم؟ ( عدل ). آیا قبول می کنید که گردنبندش را پس بفرستم؟ ( تواضع رهبر ). اصحاب گفتند: بلی يا رسول الله. ( ادب سربازان ). رسول الله ﷺ گردنبند را برایش داد و فرمود: به زینب بگو گردنبند خدیجه را گم نکنی. ( اعتماد به ابوالعاص با وجودی که كافر است ). بعد از آن برایش گفت: ای ابوالعاص می خواهی یک راز را برایت بگویم؟ بعد از آن در گوشه ای رفتند و برایش گفت: ای ابوالعاص خداوند مرا امر کرده که میان زن مسلمان و مرد کافر جدایی بیاورم، آیا دخترم را به من بر می گردانی؟ گفت: بلی. ( مردانگی ). زینب در دروازه های مکه به استقبال ابوالعاص برآمد، ابوالعاص هنگامی که او را دید، گفت: تو رونده هستی بسوی پدرت.( وفاء به وعده ) زینب گفت: چرا؟ گفت: به خاطر جدایی که میان من و تو واقع شده است. برو نزد پدرت. زینب گفت: آیا می شود که با من همراهی کنی و مسلمان شوی؟ گفت : نخیر. زینب فرزندانش را گرفت وبسوی مدینه رفت. ( اطاعت ). و خواستگاری ها از زینب آغاز شد و در مدت 6 سال از او خواستگاری می کردند. همه را رد می نمود، به امید این که شوهرش بسویش برگردد. ( وفاء ). بعد از 6 سال ... ادامه این داستان جذاب را در بخش سوم بخوانید.لطفا. منتظر باشید. @Jalal_va_bibikhanom
الهی عظم البلاء و...
به نام، یاد و توکل بر او سلام و یاد 🌹در توقيعي که از ناحيه امام عصر (علیه السلام) براي شيخ مفيد (رضوان الله تعالی علیه) صادر شد، حضرت فرمودند: 💐 إِنَّا غَيْرُ مُهمِلِينَ لِمُرَاعَاتِكُم وَ لَا نَاسِينَ لِذِكْرِكُم وَ لَو لَا ذَلِكَ لَنَزَلَ بِكُمُ اللَّأوَاءُ وَ اصطَلَمَكُمُ الْأَعدَاءُ . 🌷 ⚘یقیناً ، ما از رعايت حـال شما كوتاهى نمى ‏كنيم و شما را از ياد نمى ‏بريم، چه، در غير اين صورت سختيها و گرفتاريها برشما فرو مى ‏آيد و دشمنان شما را ريشه‏ كن كرده و از بين مى‏ برند:احتجاج. ⚘ ولادت با سعادت منجی عالم بشریت ، قطب عالم امکان ، یدالله ، حجت الله ، ولی الله ، امان الله فی ارضه ، مظهر قدرت، علم و اراده خداوند و در یک کلام آینه تمام نمای خداااااا، حضرت حجت بن الحسن المهدی (صلوات الله علیه و علی آبائه الطیبین الطاهرین) ، بر جمیع اولیای الهی ، رهبر معظم انقلاب اسلامی(امام المسلمین) ، امام شهیدان و جمیع شهداء و بر تمامی شیعیان، محبان، دلباختگان و منتظران ظهور آن حضرت مخصوصاً و بویژه شما عزیزان و بزرگواران کانال "جلال و بی بی خانم "مبارک باد . 🌹سلامتی و تعجیل در فرج آن بزرگوار پنج گل صلوات هدیه به پیشگاه با عظمتش. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.🌸. @Jalal_va_bibikhanom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الیس الصبح بقریب؟ ۵ دقیقه و ۱۸ ثانیه سرود انگلیسی با زیرنویس فارسی.
ترجمه انگلیسی قرآن کریم، آیه ۳۲ سوره مائده در یکی از تابلوهای بهداشتی کشور هلند.🔺:«هر کس، انسانی را از مرگ رهایی بخشد، چنان است که گویی همه مردم را زنده کرده است.»... و من احیاها فکانّما احیا الناس جمیعاً/ جام نیوز. @Jalal_va_bibikhanom
به نام ،یاد و توکل بر او سلام و ابوالعاص قسمت سوم و پایانی متنی را یکی از دوستان عزیزم فرستاده.ظاهرا از یک سایت و کانال اهل سنت ... خواستگاری ها از زینب آغاز شد و در مدت 6 سال از او خواستگاری می کردند همه را رد می نمود، به امید این که شوهرش بسویش برگردد.. ( وفاء ). بعد از 6 سال ابوالعاص در کاروانی از مکه بسوی شام خارج شد، در اثنای سفر کاروان خود را گم کرد و با گروهی از صحابه رو برو شد. آدرس خانهٔ زینب را از آنها پرسید. ( اعتماد ). چون زینب او را دید از او پرسید: آیا مسلمان شده آمدی؟ ( امید ). گفت : بلکه گریخته آمده ام. زینب گفت : آیا می شود اسلام بیاوری؟ ( زاری و تعهد ). گفت : نخیر . زینب گفت : پس نگران مباش. خوش آمدی بچه ی خاله. خوش آمدی پدر علی و أمامه. (فضل وعدل ). و بعد از این که رسول اللهﷺ نماز صبح را ادا نمود، ناگاه دید که از آخر مسجد آواز می آید: ابوالعاص را من پناه دادم. رسول الله ﷺ فرمود: صدایی که من شنیدم ، شنیدید؟ گفتند : بلی يا رسول الله.. زينب گفت : يا رسول الله اگر ابوالعاص دور باشد بچهٔ خاله است. و اگر نزدیک باشد پدر فرزندان من است.من او را پناه دادم يا رسول الله. رسول اللهﷺ ایستاده شد و فرمود: ای مردم ابوالعاص سخن گفت و راست گفت. وعده کرد و وفا کرد. اگر قبول می کنید مالش را برایش برگردانید و بگذارید به سرزمین خودش برگردد، من همین کار را می پسندم. اگر نمی خواهید، خودتان تصمیم بگیرید، و حق با شماست شما را در این باره ملامت نمی کنم.( مشوره ). مردم گفتند: مالش را می دهیم يا رسول الله. ( ادب سربازان ). رسول الله ﷺ فرمود: ای زینب کسی را که پناه دادی ما هم پناهش دادیم. بعد از آن رسول اللهﷺ در خانه زینب رفت و به زینب فرمود: ای زینب ابوالعاص را گرامی بدار. او فرزند خاله ی تو است، و پدر خانواده است، و لیکن به تو حلال نیست. ( رحمت وشريعت ). زینب گفت: درست است يا رسول الله. ( فرمانبرداری ). زینب نزد ابوالعاص رفت و گفت: ای ابوالعاص آیا جدایی ما برایت آسان بود؟ آیا می شود که مسلمان شوی و همراه ما اینجا بمانی؟ ( محبت و امید ). گفت : نخیر.(لجاجت) مال و متاعش را گرفت و بسوی مکه برگشت. چون به مکه رسید به اهالی مکه گفت: ای مردم این است مال هایتان آیا چیز دیگری باقی مانده؟ ( امانت ). گفتند : خدا خیرت بدهد. خوب وفا کردی. (فطرت). گفت : من گواهی می دهم: أشهد أن لا إله إلا الله و أن محمدًا رسول الله. ( هدايت از جانب الله و نعمت ). سپس به مدینه برگشت هنگام صبح نزد رسول الله ﷺ آمد و گفت: دیروز مرا پناه دادی امروز آمدم و می گویم: أشهد أن لا إله إلا الله وأنك رسول الله. ( نیکی را نیکی ). بعد از آن ابوالعاص گفت: یا رسول اللهﷺ آیا اجازه میدهی به زینب رجوع کنم؟ (معاشرت و دوستی💞). رسول الله ﷺ فرمود: بیا همرا من. در نزد خانه زینب ایستاد و دروازه را زد و فرمود: ای زینب بچهٔ خاله ات امروز نزد من آمد، می خواهد دو باره بسوی تو رجوع کند آیا قبولش داری؟ ( پدر مشفق ). چهره اش سرخ گشت و تبسم کرد. ( رضایت همیشگی ). بعد از گذشت یک سال از این واقعه زینب رضی الله عنها و فات کرد.😭 ابوالعاص در فراق زینب سخت می گریست .رسول الله ﷺ اشکهایش را پاک می نمود و تسلی می داد. و ابوالعاص می گفت : به خدا قسم يا رسول الله دنیا را بدون زینب نمی توانم طاقت بیاورم. ( رفيق زندگی ). ابوالعاص رضی الله عنه یک سال بعد از وفات زینب، وفات نمود😭 ( روح های با هم آمیخته ). یک درود به رسول الله صلی الله عليه واله وسلم بفرست . @Jalal_va_bibikhanom
به نام، یاد و توکل بر او سلام "شیعه یاد گرفته است که با فضیلت‌ترین اعمال، انتظار فرج است. معناى این جمله آن است که در هر شرایطى - ولو سخت‌ترین شرایط باشد - شیعه حق ندارد مأیوس بشود و ناامید بشود؛ [چون] منتظر است، منتظر فرج، منتظر گشایش، منتظر بازشدن افق و نفْس این انتظار به او نیرو می دهد و او را قدرتمند می کند و به او نشاط می دهد؛ و نیرو و نشاط و امید هر جا بود، زندگى به طرف سامان پیش می رود؛ به‌ طرفِ اصلاح حرکت می کند : امام خامنه ای مد ظله الوارف ۱۳۷۲/۱۱/۰۸ @Jalal_va_bibikhanom
حکمت ۵۴ نهج البلاغه. لندن : هیچ ثروتی چون عقل، هیچ فقری چون نادانی ، هیچ ارثی چون ادب و هیچ پشتیبانی چون مشورت نیست.
به نام،یاد و توکل بر او سلام و چادر یکی از دانشجویانم آمد تا برای ازدواج از من مشورت بگیرد. به صحبت هایش گوش کردم. از یک خانواده‌ مذهبی بود ولی اعتقاداتش کم رنگ شده و حجاب همسر آینده‌اش برای او از اولویت اول برخوردار نبود. مدتی طولانی با هم صحبت کردیم. برایش ادله آوردم و از اهمیت اعتقادات و خصوصا حجاب، در ثبات و آرامش زندگی آینده‌ او گفتم. از پاسخ هایش فهمیدم که حرف هایم چندان در او اثر نکرده است. آخرین جمله‌ای که به او گفتم و بسیار اثربخش بود : «با کسی ازدواج کن که اگر فردا روزی، تو و خانمت، حضرت صاحب الزمان عج را در خیابان دیدید، با افتخار خانمت را به آقا معرفی کنی و بگویی ایشان همسرم هستند». الحمدلله بعد از گذشت چند سال، با همسر محجبه و دو فرزندش، زندگی صمیمی و خوبی دارند. sapp.ir/javadzade_m_a @Jalal_va_bibikhanom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۴ دقیقه و ۳۴ ثانیه لذت ببرید.جالبه. سمفونی مرکز پکن در برابر دنیا اجرا کرد : لا اله الا الله حسبی ربّی جلّ الله ما فی قلبی غیر الله نور محمد صلی الله هوالله هوالله هوالله یا الله یا الله یا الله یا علی یا علی یا علی @Jalal_va_bibikhanom
به نام، یاد و توکل بر او سلام و قنبر توجه کن.احساساتی،نه. جوانی عاشق دختر عمویش شد. عمویش پادشاه حبشه بود . جوان رفت پیش عمو و گفت عمو جان، من عاشق دخترت شده ام. پادشاه گفت: حرفی نیست ولی مَهر دختر من سنگین است. گفت: عمو هر چه باشد، می پذیرم. شاه گفت : در شهر بدیها (مدینه) دشمنی دارم که باید سرِ او را برایم بیاوری آنوقت دخترم از آن تو. جوان گفت: عمو جان این دشمن تو اسمش چیست؟ گفت اسم زیاد دارد ولی بیشتر او را به نام علی بن ابیطالب می شناسند. جوان فورا اسب را زین کرد با شمشیر و نیزه و تیر و کمان، راهی شهر بدی ها شد. بالای تپه شهر که رسید دید در نخلستان جوان عربی درحال باغبانی و بیل زدن است به نزدیک جوان رفت و گفت: ای مردِ عرب تو علی را می شناسی؟ گفت: تو را با علی چکار؟ گفت: آمده ام سرش را برای عمویم ببرم چون مهریه دخترش کرده. گفت: تو حریف علی نمی شوی. گفت : مگر علی را می شناسی؟ گفت: بله من هر روز با اون هستم و هر روز او را می بینم. گفت: مگر علی چه هیبتی دارد که من نتوانم سر او را از تن جدا کنم؟ گفت: قدی دارد به اندازه قد من. هیکلی هم هیکل من. گفت: خب اگر مثل تو باشد که مشکلی نیست . مرد عرب گفت : اول باید بتوانی مرا شکست بدهی تا علی را به تو نشان بدهم خب چی برای شکست علی داری؟ گفت: شمشیر و تیر و کمان. گفت: پس آماده باش. جوان خنده بلندی کرد و گفت: تو با این بیل می خواهی مرا شکست دهی؟ پس آماده باش. شمشیر را از نیام کشید. گفت: اسمت چیست؟ مرد عرب جواب داد: عبدالله. عبدالله پرسید : اسم تو چیست؟ گفت : فتّاح. فتّاح با شمشیر به عبدالله حمله کرد. عبدالله در یک چشم برهم زدن بازوی جوان را گرفت و او را بلند کرد و به زمین زد و با خنجر خودِجوان خواست او را بکشد که دید جوان از چشمهایش اشک می آید. گفت چرا گریه می کنی؟ جوان گفت: من عاشق دختر عمویم بودم. آمده بودم تا سرِ علی را ببَرم برای عمویم تا دخترش را به من بدهد حالا دارم بدست تو کشته می شوم. مرد عرب جوان را بلند کرد گفت: بیا این شمشیر . سرِ مرا برای عمویت ببَر. گفت : مگر تو کی هستی؟ گفت: منم اسدالله الغالب علی بن ابیطالب. و بدان، اگر من بتوانم دل بنده ای از بندگان خدا را شاد کنم حاضرم سر من مهر دختر عمویت شود. جوان بلند بلند گریه کرد و به پای مولای دو عالم افتاد و گفت: من می خواهم از امروز غلام تو شوم یا علی. حضرت گفت: اسم قنبر را دوست داری؟ گفت : بله. پس فتّاح شد قنبر. غلام علی بن ابیطالب . یا علی به حق قنبرت دست ما رو هم بگیر. این👆شایعه است و کذب محض. دروغِ دروغِ دروغ. حالا پاسخ این دروغ و شایعه : این، داستانی تخیلی هیچ منبعی ندارد. قنبر در یکی از جنگهای مسلمانان با مشرکان اسیر و از همانجا با امام علی علیه السلام همراه شد . از گذشته او و نام و نسب او اطلاعی در دست نیست؛ اما قطعی است که حدود ۳۰ سال در خانه علی علیه السلام بوده است . او از جمله كسانی است كه از ابتدا حقانیت حضرت علی علیه السلام را فهمیده بود و تا آخر عمر در راه آن حضرت ماند و كوچكترین انحرافی در او پیدا نشد . او با تمام وجود از ولایت علی علیه السلام دفاع می كرد و سرانجام جان خویش را در این راه فدا نمود و به درجه رفیع شهادت نائل شد. نکته : مدینه شهر خوبیها و شهر پیامبر صلی الله علیه و آله بود نه شهر بدیها. برای این شهر نام های زیادی ذکر شده که هیچ کدام معنای بدی ندارد. پیش از اطلاق نام "مدینه" توسط پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله این شهر "یثرب" نامیده می شد. پیشنهاد غیرعقلانی و غیر شرعی امام علی علیه السلام در خصوص هدیه داوطلبانهِ سرشان جهت شادکردن دل یک نفر ناشناس (!) برای رد این داستان کافیست. این شایعات با هدف تنزل جایگاه و مرتبه یاران معصومین ساخته می شود. مراقب باشیم. https://chat.whatsapp.com/B7EcApZXbxR8sUJxpvM7fk @Jalal_va_bibikhanom
تنهای تنها، او و خدااااا