eitaa logo
نظم نوین|جلال الدین فنائی
249 دنبال‌کننده
20 عکس
1 ویدیو
0 فایل
نظم نوین | جلال الدین فنایی ارتباط با من👇🏻 @Jalaleddin1
مشاهده در ایتا
دانلود
هر کشوری باید جایگاه و راهبرد خود را برای بقا و پیشرفت در جهانِ در حال گذار بازنگری کند. حفظ منافع حیاتی ایران و تلاش برای رسیدن به جایگاه مطلوب در نظام بین الملل کاملا بستگی به راهبرد ایران در این دوره گذار (Transition period) دارد؛ از این اتفاق به عنوان تغییر نظم جهانی نیز تعبیر می شود. اصطلاح «نظم نوین جهانی» به دوره جدیدی از تاریخ اشاره دارد که دربردارنده تغییرات شگرف در اندیشه سیاسی جهان و در موازنه قدرت در روابط بین الملل است. تغییرات جهانی در مقیاس بزرگ در حال وقوع است، با این حال، هنوز درک مشترکی و تصویر روشنی پیرامون فروپاشی نظم جهانی مستقر و همچنین فرآیندها، افق ها و نتایج انتقال به نظم جهانی نوین وجود ندارد. چه شرایطی باعث فروپاشی نظم جهانی می شود؟ آیا گذار به نوع دیگری از نظم جهانی آغاز شده است؟ سمت و سو و افق زمانی این گذار چیست؟ کدام جایگزین ها می توانند مورد انتظار باشند؟ آیا بی نظمی جهانی ناشی از فروپاشی نهادهای بین المللی فراگیر می‌ شود؟ آیا یک جنگ سرد یا حتی جنگ گرم گسترده جدیدی رخ خواهد داد؟ آیا در حال مشاهده تثبیت تدریجی دنیای دو قطبی یا چند قطبی خواهیم بود؟ آیا آمریکا سلطه خود را به شیوه ای موثرتر بر جهان حفظ خواهد کرد؟ اینکه دقیقاً چه چیزی و در چه زمانی در انتظار ما هست نامعلوم است. در این کانال سعی می شود که تحلیل های مرتبط با تحولات بین المللی ناظر بر ایران ارائه شود. از همراهان عزیز این کانال هم تمنا دارم که پیشنهادات، انتقادات و تحلیل های خود را با بنده در میان بگذارند. @جلال الدین فنایی
چین، عربستان و ایران و از دیرباز روابط نسبتا گرمی با یکدیگر داشته اند. تقربیا تمام کشورهای صنعتی با کشورهای نفتی عربی روابط تنگاتنگی دارند. علل عمده این روابط گرم هم روشن است، اول آنکه کشورها به صورت مبرم نیاز به انرژی پایدار دارند و دوم آنکه این کشورهای نفتی که اقتصاد استخراجی دارند واردکننده های بزرگ و دست به نقدی هستند. بر همین منوال رئیس جمهور چین به عربستان سفر کرده که بزرگترین صادرکننده نفت در جهان است. اما نکته ای که بنده درصدد بیان آن هستم این است که به دور از نمود رسانه ای سفر رئیس جمهور چین به عربستان و بیانیه مشترک چین با شورای همکاری خلیج فارس، روابط چین و ایران در عرصه عینی با این سفر خدشه دار نشده است. روابط کشور ها با یکدیگر در مقیاس کلان باید مورد ارزیابی قرار بگیرد، مثلا ایران در جنگ روسیه و گرجستان مناطق جداشده از گرجستان به نام اوستیا و آبخازیای جنوبی را به رسمیت نشناخت، همچنین الحاق کریمه به روسیه را نپذیرفت، اما هیچ یک از این کنشگری ها منجر به پایان روابط راهبردی این دو کشور نشده و حتی به مرور این روابط راهبردی عمیق تر شد. چین می داند که در مسیر تغییر نظم جهانی، چالش های مختلفی وجود دارد که همسویی و هم گرایی شرکای راهبردی ای چون و را می طلبد، بنابراین چین به راحتی حاضر به از دست دادن ایران نیست. طرح جاده ابریشم و موقعیت کریدوری ایران نیز به گونه ای است که چینی های تاجر نمی توانند از آن صرف نظر کنند. چینی ها همچنین به خوبی می دانند که دول نفتی عربی به لحاظ امنیتی در بلوک غرب محسوب می گردند و همچنین حامی جدایی طلبان اویغورها هستند، به همین علل روابط گرم چین و دول عربی به معنای خیانت و پشت کردن چین به ایران نیست. اما چشمگیرترین و جنجالی ترین اتفاق در رسانه های ایرانی بیانیه مشترک چین و دولت های عضو شورای همکاری خلیج فارس بود. در بند دوازدهم این بیانیه آمده است:«سران طرفین بر حمایت از تمام تلاش‌های صلح‌آمیز شامل اقدامات، ابتکارات و تلاش‌های امارات متحده‌ی عربی مطابق اصول و قوانین بین‌المللی جهت انجام مذاکرات دوجانبه برای حل مسئله جزایر سه گانه (تنب بزرگ، تنب کوچک، ابوموسی) تا حل این مسئله مطابق قوانین و اصول بین‌المللی تاکید نمودند». موضع وسط‌بازانه چین به هیچ عنوان مورد قبول ایران نیست، چرا که ایران هیچ خدشه‌ای به حاکمیت خود بر این جزائر را بر نمی‌تابد و اصولاً قائل به هیچ گفت‌وگویی در این زمینه نیست. بنابراین ایران باید در حوزه دیپلماسی، قاطعانه و هوشمندانه از تمامیت ارضی خود دفاع کند، علی رغم آنکه بر متخصصان حوزه بین الملل پوشیده نیست که این بیانیه‌ها صرفا سیاسی و لفاظی است. با این حال بسیار مهم است که ایران در دام مهلک دوری از شرق قرار نگیرد؛ سیاستمداران ایرانی نباید همچون دوره هشت ساله رئیس جمهور سابق خود را از مواهب ارتباط با دومین اقتصاد دنیا و بزرگترین خریدار نفت ایران و حامی ایران در مجامع بین المللی محروم کنند. به نظر می رسد تاخیر در چرخش به شرق ضرر و زیان های بلند مدتی برای اقتصاد و بالتبع امنیت ایران خواهد داشت؛ خصوصا که پیشبینی میشود که مرکز ثقل اقتصادی دنیا در آینده ای بسیار نزدیک به شرق منتقل خواهد شد. @جلال الدین فنایی
⚽️ موقعیت گل برای ایران در نیمه نهایی جام جهانی امشب ⚽️ ارزش ها و سیاست های داخلی و خارجی دولت یکی از منابع بالقوه قدرت نرم است. سیاست های دولت می تواند قدرت نرم یک کشور را تقویت یا تلف کند. تولید گفتمانی سازگار با افکار عمومی می تواند قدرت نرم یک کشور را افزایش دهد. به صورت اجمالی و بر پایه تفکر جوزف نای، قدرت نرم عبارت است از شکل دهی و ساماندهی نظام ترجیحات دیگران بدون استفاده از زور، اجبار و خشونت، یا توانایی جذب دیگران به سمت خود بدون بکار بردن اجبار. به عبارتی دیگر، قدرت نرم ایجاد جذابیت برای دیگران جهت جلب ذهنیت آنها به سمت خود و در نتیجه تغییر رفتار دولت به نحوی که مطلوب ما باشد، است. ماهیت قدرت نرم، توانایی تغییر رفتار دیگران است، نه توانایی مجبور کردن دیگران. با این کار، همکاری دیگران برای رسیدن به اهداف مورد نظر به دست می آید. تغییر رفتار دیگران به نفع خود، نیاز به ابزارهای جذاب و اغواگر دارد. تا ساعاتی دیگر تیم ملی در نیمه نهایی جام جهانی به مصاف تیم ملی فرانسه خواهد رفت. طبق مشاهدات شخصی بنده تقریبا اکثر نوجوانان، جوانان و میانسالان مذکر مسلمان، خصوصا اعراب، التفات ویژه ای به این بازی دارند و خود بازی و حواشی و اخبار مربوط به آن را با شدت پیگیری می کنند. انتظار می رفت که دولت ایران از این موقعیت عالی برای اثرگذاری بر دیدگاه جهان عرب نسبت به ایرانیان بهترین استفاده را بکند، چون بسیار کم هزینه اما پرثمر خواهد بود. اما ظاهرا هیچ سیاستی برای استفاده از این موقعیت اتخاذ نشده است و این فرصت طلایی در حال سوختن است. در این مسئله، مراکشی ها و فلسطینی ها باید هدف اصلی تبلیغات و فعالیت های نرم و فرهنگی ایران واقع گردند. تبریک رسمی به ملت مراکش برای رسیدن به این مرحله از جام جهانی، پخش تصویر پرچم مراکش روی برج آزادی، تبریک به فلسطینی ها، حضور گروه های ایرانی در ورزشگاه های قطر و اعلام همبستگی و حمایت از تنها تیم مسلمان باقی مانده در جام جهانی، حضور گروه های دیگر ایرانی در خارج از ورزشگاه و جلب نظر رسانه های عرب زبان از جمله امور کم هزینه و پر منفعتی است که ایران می تواند به راحتی آن را انجام دهد و به اندوخته و سرمایه نرم کشور اضافه کنند. هنوز خیلی دیر نشده و می توان کاری کرد. به امید پیروزی تیم ملی مراکش 🇲🇦🇲🇦🇲🇦 @جلال الدین فنایی
دوره گذار در نظم جهانی یعنی چه؟ / ۱ «دوره گذار» در سیاست جهانی، به واژگونی اصولی که اساس نظام روابط بین‌الملل گذشته را تشکیل می‌دهد اطلاق می گردد؛ چون آن نظم و اصول حاکم دیگر کارایی و کاربردپذیری خود را از دست داده است. بنابراین بحث در مورد معمولا معطوف به روش‌های جایگزینی و تغییر اصول کارکرد نظام روابط بین‌الملل است. مقاطعی که به عنوان دوره گذار نامگذاری می شوند مقاطع زمانی هستند که هرج و مرج در نظام بین الملل حاکم است و معمولا همراه با جنگ های بزرگ است، حال یا جنگ جهانی یا جنگ سرد تا اینکه دوره گذار تمام شود و خطوط جدید نظمی شکل بگیرد. بنابراین جنگ جهانی سوم یکی از گزینه هایی است که می توان انتظار آن را داشت. جنگ روسیه و ناتو می تواند نقطه آغاز جنگ جهانی به حساب آید. دولت های بزرگ بیشترین نقش را در تعیین واقعیت های جدید دارند، بنابراین به نظر می رسد که این دوره گذار به نفع قطب حاکم بر جهان یعنی بلوک غرب یا همان آمریکا پیش خواهد رفت، مگر آنکه بهم زنندگان نظم فعلی جهان یعنی روسیه، ایران و چین (و در وهله آخر دولت های دیگری که استقلال خواه هستند) با جدیت برنامه های خود برای تغییر وضع موجود را عملی کنند. در غیر اینصورت بلوک حاکم فعلی، یعنی آمریکا و متحدان و زیردستانش تسلط بیشتری بر جهان خواهند داشت. اغتشاشات در ایران روزنه ای کوچک و تصویری از آینده وضعیت داخلی ایران در صورت تسلط بیشتر غرب بر جهان بود. اگر تحریم های غرب علیه ایران را با این هدف بدانیم که آنها با اعمال تحریم خواهان تضعیف ایران هستند و نه لزوما براندازی، آنگاه روشن می شود که آنها خواهان انفعال ایران هستند تا در مقاطع حساس، همچون در این دوره گذار، ایران تنها نظاره گر کنش های کشورهای دیگر باشد. انباشت انبوهی از مشکلات اقتصادی و ترور نابغه های علمی و نظامی ایران را وادار خواهد کرد که دست به کنش های بزرگ در حوزه خارجی نزند و فقط به دفاع از مرزهای خود بپردازد تا سایر کشورها با کمک اتاق های فکر خود به طراحی و اجرا و اعمال نظم جدید بپردازند. در این حالت کم ترین سهم ها نصیب کشورهای منفعل می گردد و دهه ها و قرن های آینده با تبعات آن دست و پنجه نرم می کنند. با این شرایط برای منطقه ما پیاده سازی سیاست خاورمیانه جدید محتمل ترین گزینه می تواند به حساب بیاید. برنامه ریزی سیاستمداران در ایران برای مواجهه با وضع به وجود آمده در عرصه بین الملل و برنامه ریزی برای آینده در کنار جدیت در پیاده سازی این برنامه ها می تواند از مشکلات فردای نظم جدید جهانی جلوگیری کند و سهم بیشتری از قدرت و منابع را برای ایران تخصیص دهد. انشالله در پست های بعدی برخی موقعیت ها و تهدیدات جدیدی که در حال به وجود آمدن هستند را بررسی می کنیم تا دیدگاهمان راجع به عرصه بین المللی را بروزرسانی نماییم. @جلال الدین فنایی
دوره گذار در نظم جهان یعنی چه؟ / ۲ گذار به نظم نوین جهانی یا دوره گذار جهانی با چالش هایی برای نظم جهانی که توسط قدرت هایی که به دنبال تجدید نظر در آن هستند، آغاز می شود. وقتی چنین چالش‌هایی به اندازه‌ای جدی باشند که قدرت‌های مسئول حفظ نظم جهانی قادر به حفظ آن نباشند گذار رخ می‌دهد. یک گذار جهانی تا زمانی ادامه می یابد که فرآیندهای تخریب (تخریب نظم موجود و تخریب مولفه های اساسی قدرت حافظان وضع موجود) و ایجاد شالوده جدید نظم جهانی، با شکل گیری یک موازنه قوای جدید و قواعد رفتاری جدید انجام گردد. اما معمولا کشورهای تجدیدنظر طلب که به دنبال ایجاد نظم جدید جهانی هستند تمایل دارند که در مورد توانمندی های خود اغراق آمیز بیاندیشند و معمولا دوره گذار با توانایی های آنها مطابقت ندارد. این یکی از عوامل نادر بودن انتقال قدرت در پهنه بین الملل است. | اما چرا فکر می کنیم که دنیا در حال ورود به دوره گذار است؟ اگرچه آمریکا همچنان یک ابرقدرت نظامی است، اما شاهد تغییر قدرت نظامی و اقتصادی و تضعیف جدی اقتدار ایدئولوژیک و سیاسی آمریکا و غرب در جهان هستیم. بدیهی است که ایالات متحده دیگر نمی تواند قوانین نظم جهانی ایجاد شده پس از پایان جنگ سرد را حفظ یا بر سایر کشورها تحمیل کند.دهه اول سال ۲۰۰۰ این نظم جهانی مبتنی بر برتری نظامی قاطع آمریکا و توانایی آن در محروم کردن دیگر قدرت‌ها از انجام سیاست‌های مستقل خارجی و داخلی بود. امروزه روسیه، چین و ایران و برخی کشورهای دیگر به سمت مدل سیاسی ایالات متحده گرایش ندارند و سیاست‌های فعالی را برای حفاظت از حوزه‌های نفوذ بین‌المللی خود دنبال می‌کنند. نهادهای جدید و بسترهای مذاکره برای حل و فصل منطقه ای اکنون بدون مشارکت واشنگتن ایجاد شده اند. متحدان و شرکای قابل اعتماد سابق ایالات متحده در آسیا، خاورمیانه و اوراسیا اکنون خود را به عنوان بازیگران مستقل نشان می دهند و با کشورهایی که از نظر ایالات متحده به عنوان تهدیدی برای صلح و امنیت ملی تلقی می شوند، روابط مستقل برقرار می کنند. پرواضح است که ایالات متحده هنوز دارای قابلیت های نظامی، اقتصادی، اطلاعاتی و فناورانه بسیار زیادی است و همچنین به دلیل عامل خطر هسته ای و سایر ملاحظات، روسیه، چین و سایر کشورها به جنگ تمام عیار به عنوان راهی برای تکمیل گذار جهانی نگاه نمی کنند. اما بهرحال ایالات متحده و غرب به طور فزاینده ای مجبور به تجدید نظر در نظم جهانی با ایجاد تدریجی قواعد بین المللی جدید خواهد شد. @جلال الدین فنایی
خان اول، قفقاز جنوبی /۱ به نظر می رسد در این دوره گذار، که برای ایران می تواند یکی از مهمترین پیچ های تاریخی باشد، چالش قفقاز جنوبی با محوریت جمهوری باکو باشد. جمهوری اسلامی ایران در منطقه قفقاز با موضوعی جدی و پرتنش روبه‌رو است. با وجود اینکه زیر‌ساخت‌های تنش در این منطقه ماهیتی اقتصادی دارند اما مدت‌هاست که این روند حالتی امنیتی به خود گرفته است. از مهم‌ترین عوامل در برهم‌خوردن توازن و آغاز دوباره درگیری‌ها در منطقه قفقاز جنوبی، ایجاد کریدورهای جدید منطقه‌ای و بین‌المللی بین آسیا و اروپا است؛ روندی که از سال ۲۰۱۲ و با تصمیم چین برای طرح بزرگ و راهبردی «یک کمربند-یک جاده» یا همان جاده ابریشم آغاز شد. این طرح بخشی از راهبرد گسترده‌تر چین برای ایجاد یک کریدور زمینی بین اروپا و چین و شکستن محاصره دریایی امریکا و همپیمانان آن در منطقه «اقیانوس آرام-هند» است. در حال حاضر مسیرهای مختلفی برای این طرح اتصال شرق به غرب پیش روی چین است که تنها یکی از گزینه ها از ایران عبور می کند. یکی از این مسیرهای پرطرفدار مسیری است که ازآسیای میانه عبور می کند و بعد از طی کردن دریای مازندران به آذربایجان و ترکیه و اروپا می رسد. کشورهایی که در مسیر جاده ابریشم قرار بگیرند، در دوره گذار بخشی از آینده خود را تضمین کرده اند. علاوه‌ بر ترکیه و آذربایجان تمام رقبای کلیدی ایران در منطقه نیز از شکل‌گیری این کریدور مهم و حذف ایران از مسیر زمینی چین به اروپا حمایت می کنند. همچنین موقعیت جمهوری باکو به گونه ای است که در میانه کریدور مهم شمال به جنوب نیز واقع شده است و باکو درصدد تسلط به هر دو کریدور مهم است. حمایت گسترده رژیم صهیونیستی و دول متخاصم دیگر از رژیم باکو اصولا برای همین موضوع است. | رژیم علیف با در اختیار داشتن مناطق مهمی از قفقاز، مانند قره باغ و نخجوان، نقش مهمی در دوره گذار خواهد داشت. یکی از مناطقی که اسراییل توجه ویژه ای نسبت به آن دارد منطقه قفقاز و آسیای میانه است. این امر بخاطر مسائل گوناگونی است که مهمترین آنها عبارتند از امتیاز گرفتن از روسیه برای انتقال انرژی به اروپا (چون قفقاز در مسیر انتقال انرژی است)، تسلط بر روندها و پروژه های راهبردی ترانزیتی شمال به جنوب و همچنین پروژه شرق به غرب و حضور در مرزهای ایران. اهمیت قفقاز که از شمال غرب ایران آغاز می شود و تا روسیه ادامه پیدا می کند باعث شده است که اسرائیل در این منطقه با آذربایجان روابط خیلی نزدیک پیدا کند. پایگاه هوایی سیتاچای در جمهوری باکو در اختیار اسرائیل است. در همین راستا توافقی بین آذربایجان و اسرائیل برای استفاده از فرودگاه ها و حریم هوایی برای مقابله با ایران شده است. همچنین جمهوری باکو اولین کشور شیعه ای است که در اسراییل سفارت دارد. روشن است که این حضور پررنگ اسراییل ( به عنوان نماینده آمریکا در منطقه) برای نفوذ در مرزهای شمال غربی ایران برای خلق وضعیتی همچون وضعیت کردستان برای ایران است. هماهنگی کاملی میان ترکیه، آذربایجان، اسرائیل در این موضوع به وجود آمده و تصمیم گیری سیاستمداران ایران در این وضعیت پیچیده می تواند جایگاه ایران را برای قرن حاضر و قرن های پیش رو را تعیین نماید. @جلال الدین فنایی
خان اول، قفقاز جنوبی /۲ اتحادیه اروپا به دلیل مواضعش در قبال آذربایجان مورد انتقاد بسیاری از اروپاییان قرار می گیرد. تعامل با دولت در حال جنگ با ارمنستان، سابقه طولانی رشوه و فساد در ارتباط با مقامات اروپایی و مسائل حقوق بشری از جمله انتقادات آنان است. اما پس از حمله روسیه به اوکراین، آذربایجان از نظر راهبردی برای غرب جذاب تر شده است، زیرا دارای ذخایر قابل توجه نفت و گاز طبیعی است، چیزی که اروپا به دلیل تحریم ها علیه روسیه از دست داده است. 🔸در ۱۵ آبان امسال رئیس جمهور باکو الهام علیف به تیرانا پایتخت کشور اروپایی آلبانی سفر کرد. این اولین سفر علیف به آلبانی بود. اگر چه آلبانی هنوز عضو رسمی اتحادیه اروپا نیست، اما از سال ۲۰۱۴ تا بحال در لیست اعضای بالقوه اتحادیه قرار گرفته است و همچنین عضو ناتو است. به لحاظ امنیتی آلبانی به عنوان نماینده آمریکا در منطقه بالکان شناخته می شود. از سال ۲۰۱۳ آلبانی میزبان پایگاه مجاهدین خلق معروف به منافقین شده است و از این رو کشوری که هیچ ربطی به ایران نداشت، کاملا با ایران مرتبط شد. بسیاری معتقدند که سفر علیف به آلبانی برای ایجاد پایگاه منافقین در نزدیکی مرزهای ایران و آذربایجان است. روشن است که این برنامه به دستور اسرائیل بوده. تاسیس شعبه منافقین در آذربایجان می تواند به دو صورت رسمی و غیر رسمی باشد که در هر دو صورت، کار برای ایران بسیار پیچیده می شود. 🔸سفر وزیر امور خارجه ایران به صربستان می تواند پاسخ ایران به حرکت آذربایجان برای ارتباط گیری با منافقین قلمداد کرد. صربستان و آلبانیایی تباران جدایی طلب کوزوو دهه ها است که منازعه دارند و در ماه های اخیر نیز تنش ها در آن منطقه افزایش یافته است. شبکه های خبری اروپایی پس از سفر وزیر خارجه ایران به صربستان مدعی شدند که صربستان درخواست پهپاد از ایران داشته است. تسلیح صربستان به تجهیزات نظامی ایرانی و همچنین حمله سایبری که در همان ایام علیه آلبانی صورت گرفت، پاسخ و پیام ایران به آلبانی بود، تا آلبانیایی ها (که بنابر جایگاهی که در نظام بین الملل دارد، نمیتواند به این اندازه استقلال و اختیار داشته باشد) چشم اندازی از عواقب سیاست هایشان در قبال ایران را ترسیم کنند. از طرف دیگر هیئت هایی از عربستان و اسرائیل در همین مدت به آلبانی سفر کردند و توافقات مختلفی را با آلبانی منعقد کردند و سرمایه گذاری هایی را در آلبانی متقبل شدند تا آلبانیایی ها را راضی نگه دارند. از طرف دیگر افتتاح کنسولگری ایران در استان سیونیک ارمنستان حرکت دیگری از ایران بود تا به نوعی جدیت خود را در موضوع قفقاز نشان دهد. آخرین مانع ترکیه برای رسیدن به تسلط امنیتی و اقتصادی بیشتر در قفقاز جنوبی، دریای خزر و آسیای میانه تنها همین مانع یعنی دالان تورانی است. البته که دولت فعلی ارمنستان وضعیت ناپایداری دارد و با بلوک غرب همدلی زیادی دارد و احتمال معامله دالان لاچین با دالان تورانی وجود دارد؛ از این رو پیچیدگی ها در مورد ارمنستان هم برای ایران زیاد است. 🔸روندها و مناسبات در مرزهای شمال غربی ایران به گونه ای است که بیش از پیش نیازمند نگاهی جامع به مفهوم «امنیت سرزمینی» هستیم تا معماران امر سیاسی در ایران صورتبندی شبکه های اتصال امنیت را مورد غفلت قرار ندهند. این مهم نیازمند رویکرد آکادمیک به حوزه منافع سرزمینی است و نه جناحی، زیرا امنیت سرزمینی و عمق راهبردی قابل جایگزینی نیست. ایران با سرعت زیادی در حال مواجه شدن با چالش های دوره گذار است و این نشاندهنده آن است که یکی از محورهای اصلی تحول در دوره جدید نظم جهانی که در آینده به وجود خواهد آمد ایران خواهد است. تعدد چالش ها و خطرناک بودن آنها خبر از آن دارد که ایران به لحظه بحرانی نزدیک شده و دشمنان ایران آخرین کارت های خود را وارد بازی می کنند. @جلال الدین فنایی
خان اول، قفقاز جنوبی /۳ آذربایجان از سال ۱۳۷۱ شروع به تعامل با ناتو کرده و عضو شاخه اداری ناتو و عضو شورای همکاری آتلانتیک شمالی هستند. اگرچه هنوز عضو رسمی ناتو نیست، اما مانند گرجستان همسایه شمال غربی اش، بسیاری از مراحل پیوستن به ناتو را طی کرده. بنابر مطالبی که در سایت رسمی ناتو منتشر شده«آذربایجان با ناتو و سایر کشورهای شریک در بسیاری از زمینه ها از جمله اصلاحات امنیتی و دفاعی و مبارزه با تروریسم همکاری می کند...». لورا کوپر معاون وزیر دفاع آمریکا در دیدار خود از باکو گفته بود «موفقیت های به دست آمده برای ناتو در افغانستان بدون همکاری و حمایت های جمهوری آذربایجان امکان پذیر نبوده است. به منظور تشهیل عملیات ها و تدارکات نظامی در سراسر منطقه، باکو قصد دارد که به سیستم کدگذاری ناتو بپیوندد». البته از آنجایی که دولت باکو به رشوه دادن به مسئولان رسمی خارجی اشتهار دارد، احتمالا این هندوانه زیر بغل گذاشتن ها هم به همین دلیل است. 🔸بهرحال، اگر باکو به صورت مستقیم به نخجوان راه پیدا کند، راه ارتباطی زمینی ایران به اروپا همچون دوران خلافت عثمانی در انحصار اراده ترکیه خواهد ماند. علاوه بر این، راه گسیل زمینی ناتو به سمت دریای خزر نیز باز می‌شود که تهدید آشکار امنیت ملی ایران است. 🔸از آنجا که سیاست ایران، مداخله در جنگ اوکراین و حمایت از روسیه در مقابل غرب بوده، و تصمیمی در راستای امنیت سرزمینی ایران بوده، نظاره گر بودن رشد ناتو در مرزهای شمال غربی ایران و تجهیز آنها با وارد کردن تسلیحات از تمام دنیا به آذربایجان به طریق اولی برای ایران حائز اهمیت است. تحقق این کریدور (دالان تورانی یا همان زنگه‌زور) توسط جمهوری باکو به‌صورتی‌که باعث اختلال یا حذف مرز ۳۸ کیلومتری ایران و ارمنستان شود باعث تغییر موازنه قوا در منطقه قفقاز به نفع ترکیه و جمهوری آذربایجان و در نهایت حضور نیرو ها و عناصر اسرائیلی و تکفیری و تروریستی در مرزهای شمال غربی ایران خواهد شد؛ علاوه بر آنکه ایران مزیت ژئوپلتیک خود را از دست می دهد و ترانزیت کالا و انرژی(یا همان داشتن نقش در اقتصاد منطقه و جهان) از ایران گرفته خواهد شد و بیش از پیش تحریم پذیر خواهیم شد. 🔸اما مع الاسف، ظاهرا تنها کشوری که در این عرصه رویکردی کاملا مقطعی و به صورت اعجاب انگیزی بی اعتنا نسبت به پیشینه تاریخی و موقعیت راهبردی کشورش اتخاذ کرد، جمهوری اسلامی ایران است. البته قابل درک است که اولویت ایران دفاع از خود در مقابل غرب به سرکردگی اسراییل است، و مشغول پیکار با ثروتمندترین و مجهزترین ارتش های دنیا در سوریه و یمن و غیره هستند و پیروز از میدان درآمده. اما اضطرار و خطیر بودن مسئله قفقاز کمتر از سوریه نیست و حتما می شود با تجربه بیشتری که در جنگ های دیگر به دست آمده به صورت کارآمدتری مسئله قفقاز را حل نمود، اما آنچه عیان است آن است که با کشوری که «نیمه جنوبی» خود را تحت اشغال «فارس»ها می‌داند، به سختی می شود روابط دوستانه برقرار کرد؛ بنابراین برای حل این معضل باید چاره ای یافته شود. 🔸با نگاهی گذرا بر تاریخ می توان درک کرد که منطقه قفقاز بخش لاینفک ایران بوده است و تا زمان دولت قاجار، ایرانیان بر این منطقه وسیع حکمرانی می کردند. قفقاز شمالی و جنوبی بیش از یک قرن است که ذیل مناسبات استعماری شکل یافته اند و از ایران جدا شده اند. بغیر از آن، بخشی از خاک ایران که دارای ارزش راهبردی بالایی بوده و اهمیت تاریخی زیادی هم داشت، شامل قله آرارات کوچک به ارتفاع ۴۰۰۰ متر و دامنه‌های آن به اجانب هدیه داده شد. نواری راهبردی (قره سو) به ترکیه واگذار شد و به تغییر ژئوپلتیک منطقه منجر گردید تا ترکیه به نخجوان راه پیدا کند و برای نفوذ در قفقاز با مانع زمینی روبرو نباشد، تا راه برای بلندپروازی و شرارت بسته نشود. میراث منحوس پهلوی در واگذاری مناطق راهبردی گریبان ایران را در این دوره گذار گرفته است. آذربایجان تبدیل به پایگاه هوایی اسرائیل شده و بحرین تبدیل به پایگاه دریایی علیه ایران شده. باید منتظر ماند و دید که آیا ایران قادر خواهد بود امنیت و رونق را به نسل های آینده برساند (مثلا با الحاق نخجوان، سیونیک، لنکران، تالش و قره باغ به ایران)، یا همچنان گلوگاه های امنیتی در منطقه دست دشمنان ایران خواهد ماند. @جلال الدین فنایی
💐 انشالله یلدا خوبی داشته باشید. اگه دوست داشتید تاریخ معاصر بخونید، اینجا هست. 👇🏻
| تاریخچه آذربایجان از اصلی ترین منابع پژوهشگران روابط بین الملل برای درک عرصه نظام بین الملل، مطالعه و تعمق در تاریخ است. از این رو لازم است که تاریخچه کوتاهی در مورد چگونگی به وجود آمدن «جمهوری آذربایجان» را با هم مرور نماییم. مرحوم عنایت الله رضا محقق برجسته حوزه تاریخ و جغرافیا میگوید: پس از انقلاب بلشویکی و آشفتگی های متعاقب آن در امپراتوری روسیه، سیاستمداران ترک آن زمان قصد ایجاد یک دولت دست نشانده در قفقاز را داشتند. در سال ۱۹۱۱ حزبی به نام «مساوات» در باکو تأسیس شد که مورد حمایت ترکان عثمانی قرار گرفت. در سال ۱۹۱۷ کنگره مشترکی با حزب فدرالیست ترکیه برگزار کرد. در این کنگره دو حزب متحد شدند و خود را «حزب دمکرات فدرالیست موساوات ترکیه» نامیدند. هدف آنها این بود که مردم ترک زبان را زیر چتر ترکیه متحد کنند. مساواتی ها در ۲۷ می ۱۹۱۸ دولت تشکیل دادند و این منطقه را «جمهوری آذربایجان» نامیدند. پایتخت آنها در ابتدا گنجه بود، اما پس از اشغال باکو توسط ارتش ترکیه به فرماندهی نوری پاشا در ۱۵ سپتامبر ۱۹۱۸، پایتخت به باکو منتقل شد و دولت آنها با حمایت ارتش ترکیه تثبیت شد. آنها بر آران و شیروان حکومت کردند و به مدت دو سال مجموعاً این مناطق را جمهوری آذربایجان نامیدند. این وضعیت تا ۲۸ آوریل ۱۹۲۰ ادامه یافت و در آن تاریخ بلشویک ها به باکو حمله کردند و منطقه را به عنوان جمهوری شوروی اعلام کردند. شوروی در استفاده از نام مجعول شده اصرار داشت و این منطقه را «جمهوری سوسیالیستی شوروی آذربایجان» نامید. بارتولد دلیل انتخاب چنین نامی را فاش کرد. وی در صفحه ۷۸۲ جلد دوم مجموعه آثار خود آورده است: نام «آذربایجان» به این دلیل برگزیده شد که فرض بر این بود که با تأسیس جمهوری آذربایجان، آذربایجان ایرانی و جمهوری آذربایجان در نهایت یکی شوند. همان طور که مشاهده می شود، نام آذربایجان با هدف خاصی به کار می رفت که در دوره های بعدی آشکار شد. بارتولد در جایی دیگر در همین جلد نوشته است: «هر جا و هر زمان که نامی لازم باشد که با آن بتوان به کل منطقه جمهوری آذربایجان اشاره کرد، می توان از آران استفاده کرد» (صفحه ۷۰۳). استفاده از نام «آذربایجان» برای آران از همان ابتدا با اعتراض میهن پرستان ایرانی از جمله شیخ محمد خیابانی و همرزمانش مواجه شد. اما از آنجایی که این نامگذاری انجام شده بود، دموکرات ها در کنار شیخ محمد خیابانی تصمیم گرفتند نام آذربایجان ایران را به «آزادستان» تغییر دهند. این حقیقت در کتاب کسروی با عنوان «پادشاهان گمنام» به وضوح بیان شده است، جایی که وی از استفاده از نام آذربایجان برای آران ابراز شگفتی کرده و می نویسد: «چرا برادران آرانی ما آغاز تاریخ ملی و گذشته خود را نابود می کنند. این خود ضایعه عظیمی است و نمونه دیگری از چنین اقدام عجیبی در تاریخ وجود ندارد» (چاپ دوم، صفحه ۲۶۵). پس از ورود نیروهای بیگانه به ایران در شهریور ۱۳۲۰ به سرپرستی ارتش سرخ، حزبی در تبریز به نام «حزب آذربایجان» تأسیس شد. بیشتر توسط مهاجران قفقاز و مجریان سیاست شوروی، به ویژه نزدیکان میرجعفر باقروف، دبیر کمیته مرکزی حزب کمونیست قفقاز اداره می شد. در ابتدا رهبران این حزب به طور مخفیانه از جدایی آذربایجان از ایران حمایت کردند. بهانه ای که برای تحقق اهداف خود به کار می بردند، استفاده رایج از زبان ترکی در این منطقه بود که در واقع قرن ها پیش باز هم با مهاجرت ترک ها به مردم این منطقه تحمیل شد. @جلال الدین فنایی
کسروی نوشته است: «هدف پنهانی آنها جدایی از ایران بود». سه سال و نیم بعد، عوامل قفقازی حزب دیگری به نام «حزب دمکرات آذربایجان» را ایجاد کردند که ظاهراً طرفدار پایبندی به قانون اساسی و تأسیس شوراهای ایالتی بود. اما هدف واقعی آن، اتحاد با جمهوری آذربایجان شوروی بود. مشوقین این ایده برای این اتحاد نام «آذربایجان جنوبی و شمالی» را ابداع کردند، در حالی که سرزمین شمال رود ارس نام دیگری داشت. رهبران حزب دمکرات که ظاهراً طرفدار تأسیس شوراهای ایالتی بودند، پس از فرار از ایران و پس از پناه بردن به آن سوی ارس، آشکارا از اهداف پنهانی خود صحبت کردند. در پیامی که در روزنامه «آذربایجان» که ارگان رسمی حزب دمکرات بود، به صراحت آمده است: «مردم آذربایجان جنوبی که بخشی جدایی ناپذیر از آذربایجان شمالی است، مانند همه مردم جهان، امیدهای خود را دارند. درود بر مردم بزرگ و دولت اتحاد جماهیر شوروی». این مقامات در تلگراف دیگری خطاب به میرجعفر باقروف، رئیس حزب کمونیست جمهوری آذربایجان شوروی نوشتند: «سه سال تمام از تأسیس حزب دمکرات آذربایجان می گذرد که مبارزات را در راه آزادی و آزادی ملی رهبری می کند. رهایی بخش جنوبی سرزمین مادری ما آذربایجان، که در دستان سیاه شوونیست های فارس رنج می برد». به دنبال این اقدامات، واژه های جعلی «آذربایجان شمالی» و «آذربایجان جنوبی» به طرز ماهرانه ای در کتاب ها و ترجمه های ترکی و روسی به منظور القای این ایده در ذهن خوانندگان قرار گرفت. عده ای دانسته یا ندانسته در ترویج این اندیشه کمک کردند. اما آیا این وضع واقعی این بود؟ پس چگونه می توان مقاومت مردم آن دیار در گذشته و قیام های مسلمانان از جمله قیام شیخ شامل در داغستان و نیز واکنش کنونی مردم قفقاز و آسیای مرکزی و نهضت های اسلامی را توضیح داد؟ در این جمهوری ها؟ در بسیاری از صفحات این کتاب اصطلاحات آذربایجان شمالی و جنوبی را می یابیم. این افراد سعی کرده اند وانمود کنند که آذربایجان سرزمینی تقسیم شده است و باید روزی با هم متحد شود. قرار بود در سالهای گذشته این اتحاد با قدرت شوروی محقق شود. امروزه تبلیغات شکل دیگری به خود گرفته است و مبلغان آمریکایی، ترکیه را برجسته کرده و آن را به عنوان الگو معرفی کرده اند. آنها در اشاره به مردم و سرزمین آران از اصطلاحات آذری استفاده می کنند. مردم آران را باید «آرانی» نامید چون «آذری» اصطلاحی است که فقط برای مردم آذربایجان باید به کار رود. هیچ پیوندی بین لقب آذری و مردم آران وجود ندارد. آذری یکی از گویش های ایرانی است، مانند کردی، لری، گیلکی، مازندرانی، بلوچی، بختیاری و غیره. هیچ نسبتی بین زبان قدیم آذری و ترکی وجود ندارد. هنوز در آذربایجان گروه هایی از مردم کوهستانی زندگی می کنند که به گویش آذری صحبت می کنند. زبان فعلی مردم آران نه آذری است و نه آرانی باستان، بلکه یکی از لهجه های ترکی است که با زبان های محلی آمیخته شده است. در مورد آذربایجان و آران، عده ای هستند که سعی می کنند آران را «آذربایجان» بنامند. این یک اشتباه فاحش است. در حالی که حاکمان آذربایجان در دوره های خاصی بر آران حکومت می کردند، آذربایجان موجودی جدا از آران است. گاه فرمانروایان طبرستان بر گیلان و گیلانیان مانند آل بویه بر طبرستان حکومت می کردند، اما طبرستان و گیلان جدا از هم بوده اند و با وجود مجاورت هم اکنون اراضی جدا محسوب می شوند. هیچ کس هرگز منکر این موضوع نبوده است که آران تحت حاکمیت ایران بوده و به آن تعلق داشته است، اما یکسان دانستن این دو و استفاده از اصطلاح مخرب و غلط «آذربایجان شمالی» رویکردی اشتباه است. / @جلال الدین فنایی
خان دوم، آسیای میانه /۱ دولت ابراهیم رئیسی، رئیس‌جمهور ایران، از زمان روی کار آمدن اعلام کرده که روابط با همسایگان و آسیا در اولویت سیاست خارجی خود قرار می دهد. ایران زمانی در حال افزایش دسترسی و تعامل خود با همسایگان آسیای میانه است، که قدرت های بزرگ مانند ایالات متحده و روسیه تمرکز خود را به رقابت در اروپای شرقی و شرق آسیا و اقیانوسیه قرار داده اند. درگیری ها در اوکراین، که توجه جهان را به خود جلب کرده است، اجازه می دهد که گسترش نفوذ ایران در آسیای میانه چندان جلب توجه نکند و حساسیت آفرین نباشد. 🔸در مقطع زمانی فعلی شرایطی حکمفرسا است که به نوعی عصر جدیدی برای این کشورها است. این عصر جدید برای پنج کشور آسیای میانه یعنی قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان بدین سبب است که در آنجا نقش روسیه، استعمارگر سابق این منطقه، به طور قابل توجهی کاهش یافته. مجموعه ای از شرایط باعث شده که میزانی از نفوذ روسیه در آن منطقه کم شده است. 🔸حساسیت روسیه بر منطقه ای که جزئی از حیاط خلوت او شناخته می شد، یعنی آسیای میانه، مانع اصلی کشورهای دیگر برای گسترش روابط با کشورهای آسیای میانه است. روسیه به دلیل اهمیت منطقه های نزدیک به خود از جمله آسیای میانه، طبق دکترین سیاست خارجی خود، نمی تواند حضور سایر قدرت های بزرگ و قدرت های منطقه ای در آسیای مرکزی را تحمل کند. با این وجود، در سال های اخیر چین، ترکیه و کشورهای اروپایی حضور پررنگی در تجارت و اقتصاد آسیای میانه داشتند. این امر نشاندهنده آن است که روسیه به تدریج، حضور سایر بازیگران منطقه ای و بین المللی را می پذیرد. با همه این اوصاف، از آنجا که ایران هم اکنون شریک و متحد استراتژیک روسیه است، نزدیکی ایران به آسیای میانه زنگ خطری در مسکو ایجاد نخواهد کرد. 🔸همانطور که در اخبار هم گفته شد، امسال بازدیدهای مقامات آسیای میانه در بالاترین سطح در تهران برگزار شد و قراردادهای همکاری مختلفی در راستای تعاملات ایران و آسیای مرکزی بسته شد. هر کدام از این کشورهای آسیای میانه نیازهایی متفاوتی دارند که ایران از پس تامین آن بر می آید، برخی از این دول به دنبال یک کریدور تجاری و ترانزیتی بودند، برخی انرژی نیاز داشتند و برخی نیازهای امنیتی و نظامی خود را در تهران می جستند. 🔸بنابراین ایران به درستی فرصت را احساس کرده و در راستای اندوختن دارایی های راهبردی، تاکتیکی، اقتصادی و فرهنگی در حال حرکت به سمت استفاده از خلاء قدرت در آسیای مرکزی برای پیشبرد سیاست خارجی خود است. در این نقطه زمانی، در آسیای میانه بیشترین خلاء قدرت به چشم می آید. این وضعیت پیش آمده برخلاف مورد قفقاز که تهدیدی علیه موجودیت ایران بود، از مواهب دوران گذار برای ایران می تواند باشد. چالش هایی هم هست، چون بازیگران دیگری هم هستند که تلاش می کنند که خلاء قدرت رو پر کنند. در قسمت های بعدی کمی بیشتر اوضاع پیش آمده در آسیای مرکزی و فرصت های بالقوه ای که در این منطقه برای ما وجود دارد را باز می کنیم. @جلال الدین فنایی
منافع ملی که میگن، یعنی چی؟ تعریف واحدی از منافع ملی میان اندیشمندان حوزه سیاست وجود ندارد، اما اجمالا منافع ملی آن دسته از منافعی تلقی می شوند که دولت ها به نمایندگی از ملت هایشان در روابط خود با سایر کشورها در پی تحقق آن می باشند. چیزی جزء منافع ملی است که کمک به بقای یک ملت کند و یا چیزی که ملت ها با داشتن آن شکوفا می شوند. برخی هم معتقدند منافع ملی، اهداف نهایی یک ملت در حیطه های مختلف مثل نظامی، اقتصادی، فرهنگی یا غیره هستند و آن را در سه دسته ی منافع حیاتی، مهم و حاشیه ای طبقه بندی کرده اند. 🔸 جیمز روزنا می گوید که که منافع ملی کشورها ریشه در ارزش ها دارند و آنها در محاسبات قدرت، ارزش های مطلوبشان را دخیل می دانند و در نتیجه کشورهای مختلف اهداف متفاوتی را دنبال می کنند. 🔸 سید جلال دهقانی فیروزآبادی می گوید منافع ملی عبارت است از عالی ترین اهداف و حیاتی ترین نیازهای هر کشور که به کنش و رفتار سیاست خارجی آن در عرصه بین المللی شکل داده است و آن را هدایت می کند. @جلال الدین فنایی
چرا درباره دوره گذار و نظم نوین جهانی زیاد نمی شنویم؟ چون بحث کردن درباره آن خیلی راحت نیست. سیاستگذاران و محققان روابط بین الملل باید با دشواری های تغییر و گذار در سیاست جهانی دست و پنجه نرم کنند. فعالان این عرصه باید توانایی‌ها و مقاصد بازیگران را تعیین کنند و تخمین بزنند. شناسایی و تشخیص تغییرات نیز دشوار است، چون ابعاد مختلف سیاست بین الملل متنوع و متغیر است. اگر همه کشورها یکسان بودند، شاید همه چیز قابل پیشبینی بود. در چنین دنیایی، بازیگران می‌توانستند رفتار دیگران را با درون‌نگری پیش‌بینی کنند، یعنی از خود بپرسند که اگر در موقعیت دیگران بودم چگونه عمل می کردم. 🔸همانطور که رابرت جرویس مطرح کرده، حتی درون نگری کار را راحت نمی کند، چون بازیگران متعددی هستند که مرتبط با تعاملات من هستند و این بازیگران هر کدام در تلاش هستند پیش‌بینی کنند که دیگران چه خواهند کرد. یعنی حتی اگر من و شما شبیه هم باشیم، پیش بینی من از کاری که انجام خواهید داد بستگی به برآورد من از پیش بینی شما از رفتار من دارد. از طرفی باید توجه داشته باشیم که غالبا فرض رایج و ضمنی ما مبنی بر اینکه دولت‌ها و افراد توانایی‌ها و پاسخ‌های احتمالی خود را می‌دانند، صحیح نیست. همینطور که ممکن است افراد نتوانند قدرت یا استقامت خود را قضاوت کنند، رهبران کشورها نیز اغلب در مورد توانایی کشورهایشان قضاوت اشتباهی می کنند. در واقع، درون نگری چندان کارساز نیست، چون همه کشورها شبیه هم نیستند و سیاست خارجی اغلب بر برآوردی از نحوه واکنش دیگران به اقدامات مختلف احتمالی که کشور می تواند دنبال کند، می پردازد. 🔸جدای از دشواری های مباحث دوره گذار، بسیاری از محققان این حوزه، دوره گذار را نمی بینند یا نمی خواهند ببینند و راجع به آن چیزی بگویند، مثل بسیاری از محققان غربی و بالتبع رسانه های غربی؛ البته نه اینکه کاملا بی تفاوت باشند. پس از فروپاشی شوروی، الگوهای رشد در آسیا (چین و هند) به گونه ای بود که محققان و سیاست‌گذاران را وادار کرد تا به دوره جدیدی در سیاست بین‌الملل فکر کنند. اورگانسکی در سال ۱۹۵۸ درباره اهمیت ظهور آسیا پیشگویی کرده بود و گفته بود: سوال این نیست که آیا چین به قدرتمندترین کشور روی زمین تبدیل خواهد شد یا خیر، بلکه سوال این است که چقدر طول می کشد تا او به این موقعیت دست یابد. 🔸در واقعیت و عینیت اوضاع به گونه ای در حال پیش رفتن است که آنها انتظار آن را نداشتند. پیش دستی روسیه برای شروع تقابل سخت علیه اوکراین و ناتو بسیاری از معادلات جهانی را بهم زد. با این وجود اتاق فکر ها و موسسات مطالعات راهبردی و نشریات سیاست خارجی غربی، سعی در به تصویر کشیدن اوضاع به نفع خود دارند (شاید بخاطر غرور زیادی که دارند). با وجود پیشروی های مهم روسیه، اما باز بسیاری از تحلیلگران غربی پیروزی های روسیه را کوچک نمایی می کنند، حتی تحلیل های غلط ارائه می کنند تا افکار عمومی در غرب را حساس نکنند (در واقع کسی نفهمد که روسیه در حال برنده شدن است). 🔸از منظر آنها خطر اصلی برای برهم خوردن نظم فعلی روسیه نیست. در واقع روسیه برای به چالش کشیدن سلطه جهانی بسیار کوچکتر از آن است، اما ائتلاف روسیه و چین آن هم همراه با انتقال سلاح می تواند هم آوردی آبرومندانه برای آنها باشند. با این حال تسلیحات ایرانی ممکن است که بتواند دوران گذار را به وضوح برای آنان به تصویر بکشد و بیشتر درباره دوره گذار اطلاعات منتشر شود. @جلال الدین فنایی