#روز_مادر مناسبتی است برای ابراز احترام و عشق به مادران. این روز رویدادی برای ارج نهادن به زحمات مادران و قدردانی از نقش مادران در جامعه ماست. روز مادر قصد دارد مردم را به یاد اهمیت #مادر در زندگی بیاندازد و به عنوان روزی برای توجه ویژه به مادران است. مادران تکیه گاه ما در پریشان حالی و چراغ راهنمای ما در لحظه های درماندگی هستند.
| در باب رفتن سفیر انگلیس به لندن
🔰اوضاع امروز با قبل تفاوت پیدا کرده؛ تاکنون آمریکا نتوانسته هیچ کشوری فراتر از متحدان رسمی خود را برای پیوستن به ائتلاف ضد روسیه پای کار بیاورد. قابل انتظار بود که دامنه وسیعتری از کشورها از غرب برای مجازات روسیه حمایت کنند، اما این اتفاق نیفتاد؛ اکثر کشورها ترجیح دادند به اقدامات ضد روسیه نپیوندند (البته روسیه هم نتوانست به صورت چشمگیری حمایت محکمی از طرف کشوری را برای خود جلب کند).
🔸این نشان میدهد که کشورهای دیگر متوجه ضعف نظم غرب محور شدهاند و خود را دیگر آنچنان پایبند به آن نمیدانند. این فرصتی است برای ایران تا روابط خارجی خود را با کشورهای غیر غربی (چین، هند، برزیل و غیره) بازسازی کند و آن را در اولویت قرار دهد. در کنار توسعه روابط دوجانبه، باید به تعامل چندجانبه با دولتهای غیرغربی جهان اولویت داده شود. باید تمرکز بیشتری بر نهادهای بین المللی مثل سازمان همکاری شانگهای، اتحادیه اقتصادی اوراسیا، بریکس و غیره داده شود.
🔸بنابراین ایران با ارتباطگیری با کشورهای مهم غیرغربی میتواند در ساخت نظم نوین جهانی دخالت داشته باشد و جایگاه خود را ارتقا دهد. چیزی که هرگز نمیتوان آن را به دست آورد اگر فکر و ذکر سیاستمداران ما تعامل و به دست آوردن رضایت آمریکا و انگلیس باشد. در شرایطی قرار داریم که رفتن سفیر یا حتی تعطیلی سفارت انگلیس به نفع منافع کوتاه مدت و بلند مدت ما است. آنها هرگز نفت و سایر کالاهای ما را نخواهند خرید و تنها امثال علیرضا اکبری، جاسوس اعدامی، هست که از سفارت انگلیس نصیب ما خواهد شد.
🔸تلاش گسترده برای سرنگونی نظم جهانی آمریکا محور به هر وسیله و به هر قیمتی مدنظر سیاسیت خارجی ایران نیست. خود آمریکا در حال فرسایش است، اما موفقیت ایران در تعامل با سایر کشورهای غیرغربی خود ضربه دردناکی برای هژمونی آمریکا خواهد بود.
🔸آمریکا و متحدانش اهداف بسیار رادیکالی در مورد ایران تعیین کردهاند. آنها میکوشند ایران را به عنوان یک عامل مستقل از سیاست جهانی کنار بگذارند و اقتصاد ایران را کاملا نابود کنند. مضافا که عدم توازن و تقارن در امکانات و تواناییها بین ایران و حریفانش بسیار زیاد است.
🔸چنین نگرشی از سوی دشمن (آمریکا و متحدانش)، جایی برای گفتوگوی جدی نمیگذارد، زیرا عملاً هیچ چشماندازی برای سازش، بر اساس توازن منافع وجود ندارد. روابط ایران و غرب به سمت قطع همه روابط و افزایش فشار همه جانبه در همه جبههها است. در این شرایط، این امید واهی است که دشمنان ایران به دلیل یکسری شرایط خاص (مانند گرانی سوخت) در مقابل استدلال ایران گوش شنوایی داشته باشند. با این حال، این وضعیت به این معنی نیست که ما باید هر گونه تعامل با غرب را کنار بگذاریم و کاملاً تسلیم شرایط شویم.
@جلال الدین فنایی
| عملیات رسانه ای
🔰ارسال یک پیام توسط دولتها از طریق کانالهای رسمی و عملیات اطلاعاتی همیشه ابزار قدرتمندی در جنگ بوده است. اما امروزه میتوان پیامهای خود را مستقیما به گروههای جمعیتی مورد نظر مخابره کرد. امروز دو طرف یک منازعه می توانندعملیات فریب انجام دهند و فضای اطلاعات و دادهها (مثل دادههای خبری و ...) را با اطلاعات نادرست پر کنند، با این هدف که حداقل برخی از مخاطبان هدف آن را باور خواهند کرد.
🔸مشاهده میکنید که غرب از این تاکتیک به عنوان عاملی کلیدی در تسلط موفقیتآمیز بر ملتهای هدف استفاده میکند. ارتباطات سنتیتر، مانند خبرگزاری ها، رادیوها و شبکههای تلویزیونی از یک طرف، ارتباطات جدیدتر مثل شبکههای اجتماعی، فیلمها و ویدیوها از طرف دیگر ابزاری برای انتشار دروغ و اخبار جهتدار برای رسیدن به راهبرد مورد نظر در حال بکارگیری است.
🔸دروغهایی که توسط کاربران رسانههای اجتماعی به اشتراک گذاشته میشود درک مردم و تصمیمگیرندگان را مختل میکند. در دسترس بودن بی حد و حصر اطلاعات و ناتوانی شهروندان در تایید آن، مولفهای است که باید محاسبه شود. تصور کنید که روسیه بخواهد گرجستان را وادار به تسلیم کند؛ روسیه میتواند از طریق رسانهها و شبکههای اجتماعی، محتواهایی با مضمون ناتوانی و بیکفایتی دولت گرجستان را منتشر کند. پس از آن برنامههایش برای حمله به گرجستان را به اشتراک بگذارد. شهروندان عادی در موقعیتی نیستند که تفاوت بین یک طرح نظامی معتبر و فریب را تشخیص دهند. اگر هم روسیه میخواست حملهای صورت دهد، روسیه روی بسیاری از گرجیها حساب میکرد که برای کمک به دفاع از کشورشان ناامید هستند. همانطور که آمادگی ارتش برای دفاع در برابر حمله به تمرین مداوم بستگی دارد، شهروندان عادی نیز باید دفاع اطلاعاتی را به خود آموزش دهند.
🔸ما فاقد یک راهبرد جامع برای کمک به شهروندان خود برای درک و تشخیص اطلاعاتی هستیم که به آنها میرسد. این هرج و مرج اطلاعاتی زمینه مناسبی برای خرابکاری به دست دشمنان ما داده است. بسیاری از کشورها شروع به آموزش سواد رسانهای کردهاند، ما هم نباید عقب بمانیم. بیسوادی رسانهای در بین جامعه ما نیز زیاد است و شهروندان ما در عملیاتهای اطلاعاتی متعددی تحت تأثیر رسانههای دولتهای متخاصم یا رسانههای هواداران دولتهای متخاصم شکست خوردهاند. ضمن آنکه بعید می دانم در کارنامه عملیات رسانه ای ما، موفقیتی چشمگیری در رسیدن به اهداف خود از طریق تاثیر بر افکار عمومی ملت های دیگر وجود داشته باشد.
🔸پایین آوردن گارد و مسدود نکردن بسترهای رسانه ای که مدام از آن شکست میخوریم راهی برای ضربهپذیری بیشتر است. جامعهای که دروغها و فریبهای شبکههای بیمایه و سطحپایینی چون منوتو و سعودی اینترنشنال را به راحتی باور میکنند و مستندات و شواهد منطقی را باور نمیکنند (جدای از عملکرد رسانههای رسمی ایرانی)، توانایی هضم و مواجهه صحیح با عرصه آزاد اطلاعاتی جهانی را ندارند.
🔸بنابراین تا زمانی که نهادهای ایران سواد رسانه ای نداشته باشند و جامعه هم به حد کافی سواد رسانه ای نداشته باشد، عاقلانه است که خود را در معرض چیزی قرار ندهیم که حریف آن نیستیم. به زودی اینترنت ماهواره ای خواهد آمد و فیلترینگ هم بی معنی خواهد شد، وقت زیادی برای آموزش سواد رسانه ای نداریم.
@جلال الدین فنایی
| بعد از جنگ هیبریدی
🔰آنچه در دورههای قبل «خط مقدم» و «پشت جبهه» نامیده میشد دیگر وجود ندارد. در این گستره پرتنش، اگر نخبگان و سرمایهداران و رانتخواران بر انباشتن ثروت شخصی متمرکز شوند و جامعه در حالت افسرده و بیش از حد آرام و بی اطلاع رها شود، وضعیت کشور بدتر میشود، که بهتر نمیشود. از این رو ضروری است که جمهوری اسلامی ایران از لحاظ سیاسی پایدارتر، از نظر اقتصادی کارآمدتر، از نظر اجتماعی عادلانهتر و از نظر اخلاقی سالمتر بازسازی شود.
🔸واضح است که در زمینه سیاست خارجی، مهمترین هدف تقویت استقلال ایران بهعنوان یک تمدن و بهعنوان یک بازیگر مهم مستقل جهانی، فراهم کردن سطح قابل قبولی از امنیت و ایجاد شرایط مساعد برای توسعه همهجانبه در زمینه های نامبرده است. برای دستیابی به این هدف در شرایط فعلی که پیچیدهتر و دشوارتر از ادوار گذشته است، نیاز به یک راهبرد یکپارچه کارآمد سیاسی، نظامی، اقتصادی، فناوری، اطلاعاتی و فرهنگی وجود دارد.
🔸نکته اصلی که باید قبل از هر چیز در نظر داشت این است که هیچ راهبردی بدون مجموعهای از ذهنیتها، سودمند نیست. بر پایه ارزشهایمان باید به خودمان رجوع کنیم، و به سوالات اساسی پاسخ دهیم و به پاسخها آگاهی داشته باشیم؛ آگاهی از اینکه چه کسی هستیم، از کجا آمدهایم و برای چه چیزی تلاش میکنیم. راهبرد در خلأ تئوریک معنای کاملی ندارد. سیاست خارجی که با سیاست داخلی پیوند تنگاتنگی دارد، بر پایههای آگاهی ما از این پاسخها بنا دارد.
🔸باید به پاسخ این سوالها برسیم تا محتوای راهبردی برای تصمیم گیری شکل بگیرد و آماده ورود به دورانی شویم که میتواند مهلکهای برای ما باشد تا ایران را به زمین سوخته و به بنبست رسیده تبدیل کند. جنگ هیبریدی فعلی به راحتی از مرز تبلیغات و رسانه میگذرد و دشمنان به صورت فیزیکی داخل مرزهای ایران حرکت خواهند کرد. اروپا با ایران اتمام حجت نمود و با تحریم سپاه به عنوان حافظ جان فیزیکی ایرانیان این پیام را داد که از جانب ما (اروپا) مصون نخواهید بود و نقشه های بعدی به مرحله اجرا خواهند گذاشته شد.
🔸حال توپ در زمین ماست، آیا میخواهیم منفعل باشیم و ببینیم دیگران چه کار میکنند تا ما هم راهحلی برای مواجهه با آن پیدا کنیم، یا میخواهیم فعال باشیم و بر پایه ارزشهایمان به سمت فتح موفقیتها حرکت کنیم.
@جلال الدین فنایی
| آیا ایران واقعا نظم بین المللی لیبرال را دوست ندارد؟
🔰با توجه به سیاستهای ایران از دورههای گذشته تا به امروز می توان اینطور برداشت کرد که ایران احساس میکرد یا میکند که از بازوی اقتصادی نظم بین المللی لیبرال سود میبرد. یکی از شواهدی که این گزاره را تایید میکند آن است که ایران امتیاز امنیتی میدهد تا غرب امتیاز اقتصادی بدهد. این نشان میدهد که بسیاری از سیاستمداران ایرانی نسبت به غرب حسن نیت دارند. این حسن نیت میتوانست سادهلوحانه نباشد، اما هست.
🔸آمریکا میتوانست از موقعیت و قدرت خود برای شکلدهی و تقویت نظم بینالمللی لیبرال به شیوههایی استفاده کند که به نفع همه کشورها در نظام بینالملل باشد و حتی از این طریق پایداری نظم بینالمللی لیبرال را تضمین کند. در عوض، آمریکا مسیر خودخواهانهای را انتخاب کرد و احساس کرد که اکنون زمان مناسبی است تا از ضعف موقت دیگران برای تثبیت جایگاه خود در جهان استفاده کند. بنابراین در سرتاسر جهان نفوذ نرم و سخت خود راگسترش داد و تهدیدات امنیتی مهیبی را متوجه بقا ایران نمود.
🔸با این حال میتوان اعتراف کرد که ایران تاحدودی در فرآیندها و ساختارهای اقتصادی نظم بین المللی لیبرال ادغام شده است و حتی به دنبال یکپارچگی بیشتر است. امروز نیز، دستکم آن چیزی که ما میبینیم، ایران نیت یا ابتکاری برای ایجاد نظم جدید اقتصادی ندارد، چنانکه تحت هیچ شرایطی حاضر نیست محوریت دلار را از اقتصاد خود بزداید؛ برخلاف روسیه که دلار و یورو را کنار گذاشت.
🔸اما از سوی دیگر ایران به صورت طبیعی در برابر بازوی سیاسی نظم بینالمللی لیبرال مقاومت کرده، به این دلیل ساده که شکل داخلی حکومت در یک کشور را نمیتوان از بیرون تحمیل کرد. شکل داخلی هر دولت برآمده از یک پشتوانه تاریخی پیچیده است و تکامل آن تحت تاثیر مجموعهای از عوامل مانند جغرافیا، مذهب، فرهنگ و تاریخ روابط با کشورهای همسایه بوده است. این عوامل از نظر تاریخی ماهیت یک حکومت را از پیش تعیین میکنند. برای همین است که تحمیل اشکال حکمرانی بیگانه به یک کشور منجر به هرج و مرج داخلی میشود. تحولاتی از این دست در بهار عربی و انقلابهای رنگی اتفاق افتاد.
🔸اقتصاد ایران اگر از اشغال دلار و سیاستهای پولی بانک جهانی آزاد شود، احتمال عبور از این معضلات مزمن اقتصادی هم بوجود میآید. خلاقیت به همراه زدودن حسن نیت، همون راهی که نیروهای نظامی ما با توسل به آن به موفقیتهایی چشمگیری دست یافتند. نسخه اقتصادی را هم باید همانگونه بدست آورد، یعنی خارج از چارچوب متداول باید فکر کنند (thinking out of the box). چطور با چوب پنبه توانستیم موشک های اگزوست فرانسه را مهار کنیم، با مین دریایی قراضه آمریکا رو از معرکه دور کردیم، با پهپاد چند دلاری سامانه های میلیاردی را خنثی کردیم.
@جلال الدین فنایی
|داستانی برای عبرت گرفتن
🔰روسیه اساسا خود را یک فرهنگ و تمدن اروپایی و غربی میداند، اما تحولات سیاسی در قرن ۱۹ و ۲۰ باعث فاصله گرفتن روسیه از سایر کشورهای اروپایی شد. در دوره معاصر سیاستمداران مختلفی از روسیه درصدد نزدیکی و ادغام در غرب برآمدند. گورباچف با پیوستن به جبهه غربی معتقد بود که می توان دوباره در غرب ادغام شد. او معتقد بود که پایان دادن به جنگ سرد بر اساس شرط و شروط غرب، بلیط ورود روسیه به جامعه غربی را فراهم میکند. بهایی که روسیه باید می پرداخت، مستلزم به رسمیت شناختن برتری غرب در همه چیز بود، از جمله نظم سیاسی و اقتصادی غرب؛ یعنی درجه ای از زیردست بودن و فرعی بودن را قبول کند. با این حال روسیه آماده پذیرش رهبری آمریکا آن گونه که برای قدرت مسلط جهان سزاوار است بود. پذیرش هژمونی آمریکا لازمه اش پذیرش تغییراتی تمدنی در خود روسیه بود که میتوانست بازنمایی فرهنگ، هویت و موقعیت روسیه را تضعیف کند، که صد البته روسیه زیر بار اینگونه تضعیف نمی خواست برود.
🔸علاوه بر این، روسیه در پایان جنگ سرد هرگز خود را یک کشور شکستخورده نمیدانست و از این رو شکست را مانند آلمان و ژاپن نپذیرفته بود. روسیه به دنبال حفظ اختیارات سیاسی برای داخل کشور خود بود. از طرف دیگر موقعیت مهم آن و قدرت زیاد و پهناور بودن سرزمینش، سنتهای تاریخی متفاوت با غرب و آرمانهای استقلالطلبانه بهعنوان موانعی برای پذیرش روسیه در غرب به حساب میآمدند.
🔸بعد از آن ولادیمیر پوتین دستور کار جدید ایجاد یک اروپای بزرگ را مجدداً فرمولبندی کرد. او روسیه را تا حد بسیار زیادی در نظام سیاسی و اقتصادی غرب ادغام کرد و توافقات متعددی در زمینههای راهبردی با غرب منعقد کرد و در بسیاری از امور همکاری خود را اعلام نمود، اما ظاهرا غرب انتظار تغییر شکل بیشتری از روسیه داشت و عقبنشینی های روسیه موثر واقع نیافتاد.
🔸روسیه اصلا نمیخواست نظم جهانی تحت رهبری غرب را متزلزل کند. از آنجایی که روسیه نشانههایی از تضعیف نظم جهانی را میدید، میخواست از این افول برای رهایی از ترتیبات پسا جنگ سرد استفاده کند و از این ضعف برای جا کردن خود در زمره کشورهای غربی استفاده کند. روسیه بارها این موضوع را به اشکال مختلف به صورت دوستانهای مطرح کرد، اما غرب بر این عقیده بود که روسیه هیچ حق مشروعی برای مطالبه چیزی فراتر از جایگاهی که برایش تعیین شده بود ندارد. همزمان هم ناتو به صورت بیرحمانهای خود را به مرز روسیه رساند.
🔸روسیه پس از چندین دهه تلاش مسالمتآمیز برای اصلاح و نه تخریب نظام تحت رهبری غرب و یافتن جایگاه مناسب در آن، مجبور شد به سلاح روی آورد؛ قبل از آنکه غرب به مرحله تکمیل آمادگی برای تجزیه و نابودی روسیه برسد.
❇️ این سرگذشتی ست آموزنده برای کسانی که می خواهند پند بگیرند.
@جلال الدین فنایی
|محور ترکیه-آذربایجان
🔰نفوذ فزاینده ترکیه در قفقاز جنوبی و اتحاد این کشور با آذربایجان، ایران را در وضعیت بغرنجی قرار داده. از حدود دو سال پیش و پس از جنگ قره باغ آنکارا موقعیت خود را در قفقاز جنوبی به طور قابل توجهی افزایش داده. نفوذ بیشتر در جمهوری باکو دروازهای را برای آنکارا فراهم میکند تا دامنه خود را فراتر از قفقاز، به سمت دریای خزر و آسیای میانه، بهویژه ترکمنستان گسترش دهد. اردوغان و علیف همکاریهای سیاسی و اقتصادی جدیدی را برای تقویت روابط با کشورهای آسیای میانه امضا کردهاند، و هر از چندی خبرهایی در این زمینه منتشر میشود، مانند بسته شدن تنها مسجد شیعیان در قرقیزستان با اصرار الهام علیف.
🔸اکنون آنچیزی که ایران میبیند اتحاد کشورهای همسو با ترکیه در امتداد مرزهای خود است. ترکیه یکی از اعضای ناتو است و با اسرائیل روابط نزدیکی دارد. با گشایش سفارت آذربایجان در اسرائیل یک اتحاد غیررسمی سه جانبه بین این سه کشور ایجاد شده. این اتحاد فراتر از یک ابتکار دیپلماتیک معمولی است و تاثیرات عینی آن در حال بروز است. به عنوان مثال در آذر ماه ترکیه و آذربایجان یک سری مانور نظامی در چندین منطقه آذربایجان نزدیک مرز ایران برگزار کردند، همچنین باکو تبدیل به انباری بزرگ از مهمات اسرائیلی شده. (جایگاه و اهمیت کمیت و میزان ذخایر مهمات در جنگ اوکراین کاملا روشن است. انباشت فوقالعاده زیاد مهمات توسط اوکراینیها موجب بهم ریختن محاسبات روسیه شد و باعث توقف و یا کندی پیشروی روسیه شد.)
🔸این روابط پرتنش خطری واقعی برای ایران به همراه دارد.ارمنستان تحت فشار ترکیه خود را مجبور به موافقت با برقراری کریدور تورانی یا اصطلاحا زنگزور میداند. این امر عملا تنها مسیر زمینی دسترسی ایران به قفقاز جنوبی، اروپا و روسیه را مسدود میکند و مقدرات کشور را به نظر امثال علیف و اردوغان معلومالحال گره میزند، چیزی که آیندگان، هرگز ما را بخاطر آن نخواهند بخشید. ضمن آنکه این دو کشور به صراحت و به دفعات اعلام کرده اند که به بخش های وسیعی از خاک ایران چشم طمع دارند.
🔸ایران و ترکیه تجربه مدیریت اختلافات خود در سوریه و همچنین در امتداد مرز مشترک خود را دارند. با این حال، میتوان انتظار داشت که رقابت بیسروصدا در قفقاز جنوبی تشدید شود، بهویژه با افزایش قدرت ترکیه به نسبت ایران، که از نظر اقتصادی ضعیف است.
🔸ایران محکوم به آن است که دنبال متعادل کردن محور ترکیه-آذربایجان باشد. بعد از فروپاشی شوروی در سال ۱۳۷۱، ایران نسبت به کشورهای استقلال یافته از شوروی کاملا سردرگم بود؛ امروز نتایج آن سردرگمی را تجربه می کنیم. ایران مجبور است که سیاست خود را تعیین کند و عزم خود را جزم کند.
@جلال الدین فنایی
|به بهانه تعلیق روسیه از Fatf
🔰همه نهادهای برقرار کننده نظم غربمحور از دادگاه کیفری بینالمللی گرفته تا سازمان تجارت جهانی و سازمان بهداشت جهانی، درباره کارایی خود دچار تردیدهای جدی شدهاند. سازمان ملل متحد شاید برجستهترین مظهر نظم بینالمللی است که بر پایه برابری حاکمیت قدرت های بزرگ در تلاش برای حفظ صلح بینالمللی بنا شده است؛ اما ظرفیت آن برای ایفای این مسئولیت و رسیدن به اهداف دیگرش، که شامل حفاظت از حقوق بشر و ارائه کمک به گشورهای نیازمند میشود در سالهای اخیر به شدت محدود شده است.
🔸غیر از کاهش شدید قدرت این نهادها، تعارض ساختاری آنها نیز هویدا شده است. قدرت واقعی در سازمان ملل در اختیار پنج عضو دارای حق وتو در شورای امنیت است و آنها از مواضع خود برای محدود کردن دخالت این نهاد در درگیری های مهم اخیر، از جمله جنگهای سوریه و یمن استفاده کردهاند. مضحک ترین وضعیت در این مقوله آن چیزی است که در جنگ روسیه و اوکراین شاهد هستیم. چون روسیه خود دارای رای وتو است، تمام تلاشهای سازمان ملل و شورای امنیت برای محکوم یا مداخله کردن در این جنگ بی حاصل است.
🔸ضعف نظم موجود در کنفرانس امنیتی مونیخ بیشتر آشکار شد. یکی از ابزارهای تعیین خطوط امنیت غرب محور کنفرانس امنیتی مونیخ است. این کنفرانس با شعار «گفتوگو» برگزار شد، اما با دعوت نکردن از ایران و روسیه عملا گفتوگویی هم صورت نگرفت و کشورهای همپیمان و همسو گرد هم آمدند و یکدیگر را تایید کردند. نماینده چین هم در این کنفرانس آمد تا به دیگران گوشزد کند که دست از تایوان برنمیدارد. دیگر کمتر کسی هست که معتقد باشد چیزی به عنوان اجماع جهانی وجود دارد.
🔸مثال دیگر تعلیق روسیه از Fatf است .این همان پیمانی است که غربیها و طرفدارانشان اصرار عجیبوغریبی برای عضویت ایران در آن باوجود تحریمهای کمرشکن داشتند. این نهاد مالی بهجای عمل به مواردی که خود را متعهد به آن میداند، در عمل ابزار دیگر غرب برای سیطره بر جهان است. با تعلیق روسیه در این نهاد اثبات شد که اصرار برای حضور ایران در این نهاد برای آن بوده است که در مواقع حساس ایران را از آن اخراج کنند تا دشواری های داخلی و خارجی ایران زیادتر شود.
🔸دروضعیت کنونی قواعد بینالمللی تضعیف شده و امنیت کشورها به مخاطره افتاده است. معاهدات بینالمللی که ایران متعهد شده باید همگی بازنگری شوند و با احتیاط بیشتری در نهادهای بینالمللی حضور پیدا کند. تغییر نظم جهانی در برابر دیدگان همه است و آرام آرام به سمت مرحله خشونتآمیز کشیده میشود.
🔸برجام به عنوان چاقوی برندهای که خودمان ساختیم و تحویل غربیها دادیم، در این مرحله خشن، احتمالا یکی از سلاحهای غرب علیه ما خواهد بود. ایران به جای افتخار به آنکه دندانهای نیش خود را کشیده و تحویل غرب داده و آژانس هم او را هشت مرتبه تایید کرده، باید فکری به حال وضعیت بازدارندگی و تهاجمی خود بکند تا میان کشاکش قدرتهای بزرگ و حتی همسایگانش بلعیده نشود.
@JalaleddinFanaei
| توافق ایران و عربستان
🔰داستان از انفجار تاسیسات نفتی آرامکو شروع میشود. جایی که سعودیها انتظار داشتند که سامانههای هشدار و پدافند حمله هوایی مدرنشان جلوی تسلیحات یمنی (از قبیل پهپاد شاهد) را بگیرد، اما نگرفت. سعودیها منتظر ماندند که ائتلاف غربی پاسخی مناسب به ایران بدهد، اما هیچ اتفاقی نیافتاد. حالا دیگر سعودیها واقعا از غرب دلگیر و دلزده شده بودند. از طرفی هم پولهای کلانی به غرب پرداخته بودند و هم وعده تامین امنیت از سوی غرب پوچ از آب درآمده بود.
🔸بعد از چندی خبر از چیزی به نام پیمان ابراهیم مطرح شد. به سمتش رفتند، اما آنها آنقدر سادهلوح نبودند که به این راحتی گول پیمان ابراهیم را بخورند. کمکم فهمیدند که پیمان ابراهیم برای آن است تا اسرائیل خط مقدم خود را جلو بکشد و کشورهای عرب را سیبل تلافی ایرانیها قرار بدهند و در نهایت جنگ به داخل اسراییل کشیده نشود. سعودیها که دیگر از اینجا رانده و از آنجا مانده تنها یک راه برای خود پیدا کردند: توافق با ایران، همان ایرانی که تا چند وقت پیش آن را «سر مار» می خواندند و به کمتر از نابودی و تجزیه آن رضایت نمیدادند و میخواستند جنگ را به داخلش بکشانند و برای حمله به آن لابی میکردند.
🔸سعودیها غرور خود را در دست گرفتند و به زمین کوبیدند؛ چون آنها میدانستند که در عالم سیاست هیچ دوستی و دشمنی دائمی وجود ندارد بلکه ژئوپلتیک و منافع هست که باید در صدر امور قرار گیرد. ایرانی که شب و روز در حال فحش دادن به آن بودند، یک روزه تغییر میکند و آهسته آهسته تیترهای ضد ایرانی از خبرگزاریهایشان حذف میشود.
🔸عفو گسترده رهبری و راهپیمایی 22 بهمن که هزاران برابر پرجمعیتتر از اغتشاشات مخالفان بود برای ناظر سعودی نشان از آن داشت که نظام جمهوری اسلامی کاملا کشور را در اختیار دارد و نگران براندازی نیست. برداشتی که خارجیها از این عفو گسترده گرفتند روشن بود، ایران کشوری نیست که با تهدید و ارعاب، کشتن چند مامور و فحش به رهبرش بتوان آن را شکست داد.
🔸متن مذاکرات منتشر نشده، اما ظاهرا در این توافق ایران در موضع قدرت نشسته و بنسلمان در جایگاه بازنده و شکست خورده قرار دارد. به هر روی، این توافق که آغاز روابط دیپلماتیک بعد از هفت سال است به خودیخود محتوای خاصی ندارد. سیاستهای بعدی عربستان سعودی درباره کیفیت ارتباط با اسراییل، آتشبس نظامی در یمن، وضعیت و شکل نفوذشان در لبنان و عراق، نوع تعامل با شیعیان عربستان و ... نشان دهنده چیستی و معرف این توافق خواهد بود.
@جلال الدین فنایی
| رقیب نهایی
🔰 ترکیه و ایران دارای سابقه طولانی رقابت هستند که به قرنها قبل باز میگردد. رویارویی بین ایران و عثمانی اغلب خشن و خونین بود و هر دو طرف متحمل تلفات سنگینی می شدند. درگیری ها بر سر قلمرو، منابع و قدرت سیاسی صورت میگرفت و اختلافات عمدتا فرهنگی بین دو امپراتوری نیز بر آن دامن میزد. بیشتر جنگهای عثمانی و صفوی در سالهای ۱۰۰۱-۱۰۱۷ شمسی رخ داد که بیش از ۱۶ سال طول کشید و عمدتا بر سر کنترل مناطقی انجام می شد که امروزه عراق و آذربایجان نام دارند.
🔸 عثمانیان مدرن بودند و از تاکتیکها و تسلیحات نظامی بهروز بهره میبردند. بااین حال ایرانیها قافیه را نباختند. صفویان از طریق ترکیبی از استراتژی نظامی، اتحاد با سایر قدرتها و ارتباطات دیپلماتیک موفق به مقاومت و حتی در مواردی شکست عثمانیها شد. یکی از تاکتیکهای صفویان بهرهمندی از زمین بود، به این صورت که اغلب در مناطق کوهستانی میجنگیدند که سواره نظام عثمانی در آن کارایی کمتری داشت. صفویان همچنین با دیگر قدرتها مانند امپراتوری گورکانیان در هندوستان و قبایل ازبک در آسیای میانه برای ایجاد موازنه قوا در برابر عثمانی اتحاد برقرار کردند. علاوه بر این، روابط دیپلماتیک با قدرت های اروپایی مانند انگلیس و فرانسه داشتند که به آنها کمک می کرد تا به فناوریها و سلاحهای جدید دسترسی پیدا کنند.
🔸امروز، نفوذ فزاینده ترکیه در منطقه، به ویژه اتحاد این کشور با آذربایجان، موجب نگرانی ایران شده است. آنکارا موقعیت خود را در قفقاز جنوبی به طور قابل توجهی افزایش داده است. نفوذ بیشتر در آذربایجان دروازهای را برای آنکارا فراهم میکند تا دامنه خود را فراتر از قفقاز، به سمت دریای خزر و فراتر از آن به آسیای میانه گسترش دهد.
🔸 ایران رقیبی را میبیند که چندان روی حسن همسایگی و برادری او نمی توان حساب کرد. بر ارس، دجله و فرات چنان سدهایی زده که نفس همسایگان را به تنگ آورده. برای پیشبرد اهدافش از گروه های تروریستی همچون داعش و النصره حمایت می کند و علنا چشم طمع به خاک همسایگان دارد. این نگرانکننده است، به ویژه از آنجا که نفوذ فزاینده ترکیه ممکن است به نفع غرب ترجمه شود؛ چون ترکیه یکی از اعضای ناتو است و با اسرائیل رابطه گرمی دارد. افتتاح سفارت آذربایجان در اسرائیل هم در همین پازل دیده میشود و به صورت بالفعل اتحادی سه جانبه میان این سه کشور ایجاد شده است. این تعاملات فراتر از ابتکارات دیپلماتیک است و حالا دیگر جنبه عملی پیدا کرده، به صورتی که جسورانه مانورهای نظامی در مرزهای ایران برگزار میکنند.
🔸کشورهای عربی و همسایگان دیگر ما ممکن است رقیب ایران به حساب بیایند، اما رقابت با این دولتها موقتی است. رقیب اصلی و نهایی ایران، ترکیه است. برای آن روز که با این واقعیت به وضوح رو در رو شویم، باید دستان ایران پر باشد. اگر ایران قفقاز را به رقیب ترک واگذار کند، آن روز دیگر ترکیه رقیب ما نیست، چون ایران بالکل از گردونه بازیگران مهم خارج میشود و در حد کشوری فرعی و احتمالا تجزیه شده در منطقه تعریف خواهد شد.
🔸برخورد قاطع با علیف در قالب بازپسگیری نخجوان برای قطع ارتباط مستقیم ترکیه با آذربایجان و همچنین بازپسگیری تالش برای متعادل کردن سهم ایران در دریای خزر، می تواند از جمله راههایی باشد که مانع قرار گرفتن ایران در تنگنای ژئوپلتیک و در راستای محافظت از منافع حیاتی ایران باشد.
🔸مقابله ایران و عثمانی مجموعهای پیچیده و چند وجهی از تعاملات و درگیریها بود که نظم غربآسیا را برای قرن ها شکل داد. امروز نیز در این منطقه نظم جدیدی در حال شکل گرفتن است که تدبیر سیاستمداران ایران را میطلبد.
@JalaleddinFanaei
| روز قدس - روز همستگی برای آزادی فلسطین 🇵🇸
روز جهانی قدس که یادگار امام راحل است، رویدادی است که برای ابراز حمایت از مردم فلسطین و دعوت به آزادی قدس از اشغال صهیونیسم برگزار میشود. در ایران و بسیاری از کشورهای دنیا این روز با شور و حرارت زیادی برگزار میگردد. ترویج این روز و شرکت در این راهپیمایی ثمرات مهمی برای آزادی #قدس و حل مسئله فلسطین دارد، از جمله:
🔸افزایش آگاهی: راهپیمایی روز قدس آگاهی مردم را در مورد مصائب مردم فلسطین افزایش می دهد. در بعد بینالمللی، راهپیمایی روز قدس به عنوان یک کنش دیپلماسی عمومی موجب آشنایی و آموزش مردم در سراسر جهان از تاریخ مسئله فلسطین و مسائل مرتبط به آن میشود که میتواند منجر به حمایت بیشتر از فلسطین و مبارزه فلسطینی ها علیه اسرائیل شود.
🔸همبستگی و اتحاد: راهپیمایی روز قدس می تواند عاملی برای وحدت مسلمانان باشد. مسئله فلسطين و آزادی قدس از نقاط مشترک میان مسلمانان است که میتواند حس جمعی و وحدت اسلامی ميان مسلمانان را تقویت کند. این روز به عنوان بستری برای مسلمانان و غیرمسلمانان است تا گرد هم بیایند و همبستگی خود را با مردم فلسطین اعلام کنند. در برخی کشورهای غربی، غیرمسلمانان زیادی در حمایت از فلسطین فعالیت میکنند. چنین اتحادی این پیام را به جامعه بینالمللی ارسال میکند که مسئله فلسطین از حمایت گستردهای برخوردار است که می تواند به تقویت آرمان فلسطین کمک کند و دولتها و سازمانهای بینالمللی را تحت فشار قرار دهد تا در حمایت از حقوق فلسطینیان اقدام کنند.
🔸تقویت روحیه مبارزان فلسطینی: راهپیمایی روز قدس میتواند به تقویت روحیه فلسطینیهایی که تحت اشغال زندگی میکنند کمک کند؛ به ویژه برای فلسطینیهایی که ممکن است در مبارزه خود برای عدالت و آزادی احساس انزوا و به حاشیه رانده شدن کنند، مهم باشد.
✳️آزادسازی قبله نخست و حرم دوم مسلمانان جهان، تنها برای تسهیل زیارت و سفر به این مکان شریف نیست. امروز خطر اسرائيل متوجه همه سرزمينهای اسلامی است و برنامهریزی برای مقابله با اسرائیل برای حفظ اسلام و مسلمانان ضروری است. البته تنها شرکت در چنین راهپیماییهایی جهت ایجاد تغییرات معنادار برای فلسطینیان کافی نیست. این راهپیمایی تنها بخشی از یک راهبرد بزرگتر است که اشکال دیگری از کنشگری مانند اقدامات دیپلماتیک، سازماندهی مخالفان اسرائیل و اقدام مستقیم را نیز شامل میشود.
@JalaleddinFanaei
15.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
|سفر رییس جمهور به سوریه
سفر دکتر رئیسی به سوریه می تواند از جنبههای مختلف برای منافع ملی ایران سودمند باشد. جنبههای اقتصادی آن کم و بیش معلوم است و علی القاعده یکی از مهمترین انگیزه های اینگونه سفرها افزایش معاملات تجاری و نفع اقتصادی است. اما این سفر ابعاد دیگری هم دارد.
🔸سفر ریاست جمهوری ایران میتواند جایگاه و حمایت ایران از متحدانش در سوریه را تقویت کند. اساسا سفر مقامات ایران به عراق، سوریه و لبنان معمولا با این انگیزه است که حتی المقدور متحدانش را تقویت کند و جای بیشتری برای آنان باز کند. بخشی از این هدف با انتشار پیام ایران به سطح جامعه آن کشور صورت می پذیرد که از طریق نرم و بین الاذهانی انجام می شود. مقامات ایران در سفر به کشورهایی که زمینه اتحاد و همگرایی دارد، پیام سیاسی و فکری خود را ابلاغ و مواضع، خواسته ها و دستورکار سیاسی خود را اعلام می کنند، چنانکه سفر مقامات عالیه ایران به کشورهای آمریکای لاتین پیام «ضد امپریالیستی» را علیه ایالات متحده گوشزد و از مواضع دولت های آن کشورها حمایت می کند.
🔸این گونه سفرها ابزار مهمی برای ایران برای نمایش قدرت و نفوذ جمهوری اسلامی ایران، گسترش برنامه های راهبردی، به دست آوردن فرصت های اقتصادی و طیف وسیعی از تاکتیکهای دیپلماتیک است. البته ناگفته پیداست که در نهایت همه چیز به هوشمندی ایران در سیاست بینالملل و میزان بهره برداری ما از فرصت ها بستگی دارد.
*ویدیو سرود «لرئیسی تحیات المحور» در استقبال از دکتر رئیسی
@JalaleddinFanaei
|تصویر مبهم نظام بینالملل
از اواخر دهه ۶۰ تا اواسط دهه ۸۰ شمسی، تسلط جهانی آمریکا مورد تردید احدی نبود. با هر مقیاس و خطکشی که حساب می کردید، برتری آمریکا کاملا مشهود بود. این برتری به گونهای بود که در تاریخ دولت- ملت مدرن، این میزان از تفاضل قدرت در زمینههای نظامی، اقتصادی و فناوری نظیری نداشت. کنار این بگذارید، اکثر کشورهای ثروتمند جهان با آمریکا متحد شده با همدیگر نهادهای بینالمللی را تشکیل دادند؛ و کاری نبود در حیطه سیاست خارجی که آمریکا با محدودیتی مواجه باشد. همه چیز در اختیار او بود. چین و روسیه از این شرایط ناراضی بودند، اما میدانستند که کاری از دستشان برنمیآید. اما امروز، اینطور به نظر میرسد که نظام بینالملل درحال دگردیسی است و نظم بینالمللی غربی بعد از چند دهه ثبات در خطر باشد. بسیاری بر این باورند که ظهور قدرتهای جدید مانند چین و ورود بازیگران جدید به بازی قدرت مانند ایران، نشان از آن دارد که نظام توزیع قدرت در جهان به صورت چندقطبی درآمده یا در مسیر چندقطبی شدن است. اما باز هم، با کمال تاسف، آمار و ارقام و واقعیتهای میدانی چندان موافق این فرضیه نیست.
🔸جهان چند قطبی ویژگی ها و مولفههایی هایی دارد که ما امروز آن را نمیبینیم. در دورههایی که نظام بینالملل چند قطبی بوده، توزیع نسبتاً برابر تواناییها وجود داشت، به این معنا که دولتها اغلب از نظر قدرت در رقابتی شدید بودند و گاه از یکدیگر پیشی میگرفتند و در عینحال بسیاری از آن قدرتها ادعا میکردند که قدرت شماره یک هستند و واقعا هم مشخص نبود کدام یک شایسته این عنوان هستند. به عنوان مثال، قبل از جنگ جهانی اول، انگلیس میتوانست بر اساس نیروی دریایی جهانی و داراییهای عظیم استعماری خود ادعا کند که قدرت برتر جهانی است، با این حال اقتصاد و ارتش این کشور از آلمان کوچکتر بود که او هم خود ارتش کوچکتری نسبت به روسیه داشت و باز هر سه اینها به لحاظ اقتصادی نسبت به آمریکا اقتصاد کوچکتری داشتند. بنابراین برای اینکه نظام بینالملل چند قطبی باشد، عملکرد آن باید عمدتاً توسط سه یا چند کشور تقریباً همتراز شکل بگیرد. آمریکا و چین بدون شک دو کشور قدرتمند هستند، اما حداقل یک کشور دیگر باید در این میان باشد تا چند قطبی به وجود آید. اینجاست که ادعای چندقطبی بودن از بین می رود. کشورهایی که به طور بالقوه میتوانند رتبه سوم را کسب کنند روسیه، انگلیس، آلمان، هند، ژاپن و فرانسه هستند که به هیچ وجه همتای آمریکا یا چین نیستند.
🔸آمارهایی که بیانگر قدرت آمریکا است (که در این مجال نمیگنجد) به وضوح نشان از آن دارد که با فاصله بسیار بسیار زیادی از دیگر کشورها جلوتر است. درست است که آمریکا نتوانست افغانستان یا عراق را آنطور که میخواست مدیریت کند و نمی تواند بسیاری از مشکلات جهانی دیگر را حل کند، اما این بدین معنا نیست که آمریکا دیگر ابرقدرت نیست. قطب بودن دارای معنای مشخصی است، معنایی که قابل اندازه گیری است؛ زیرا قدرت به عنوان دارایی قابل اندازهگیری است، دارایی نظامی، وزن اقتصادی، داراییهای فناورانه، تواناییهای نرم و غیره همه تا حد بسیار زیادی قابل اندازهگیری هستند و در تمامی این اندازهگیریها، مع الاسف جایگاه آمریکا ممتاز است.
🔸با معیارهای نظری شناخته شده، جهان امروز دارای شاخصه های دو قطبی هم نیست. در طول جنگ سرد، جهان به صورت غیرقابل انکاری دوقطبی بود، که بیش از هر چیز با رقابت بین آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی تعریف می شد. امروز چنین وضعیتی وجود ندارد.
🔸اینکه نظام امروزی چند قطبی یا دوقطبی نیست به معنای انکار تغییر روابط قدرت نیست. چین بهویژه در حوزه اقتصادی رشد کرده و رقابت قدرتهای بزرگ در حال به وقوع پیوستن است. روزهایی که برتری فراگیر آمریکا بلامنازع بود، گذشته است. اما بسته شدن بزرگترین شکاف تاریخ قدرت جهان به این راحتیها نیست. قدرت آمریکا هنوز هم در سرتاسر جهان سایه افکن است، اما مسلماً کوچکتر از قبل است. در نتیجه، امروزه توزیع قدرت بیشتر به تک قطبی بودن نزدیک است تا دوقطبی یا چند قطبی، چیزی که نشریه فارین افرز در مقالهای از آن به عنوان «نیمه تکقطبی»تعبیر میکند.
🔸با اینکه آمارهای دقیق برای ارائه یک تحلیل صحیح از واقعیتهای جهانی رکن محسوب میشوند، اما گاهی این آمارها همهچیز را نشان نمیدهند. در این برهه قدرتهای تجدیدنظرطلب مثل چین و روسیه و اخیرا هم ایران، شکافی در قدرت میبینند که میتوانند خود را در آن جا کنند و حتی این شکاف را بازتر کنند. این کشورها قطعا باید کفه آمارها را به نفع خود سنگین کنند تا سریعتر به مقصود برسند. انشالله در یادداشتهای بعدی بیشتر به آن میپردازیم.
@JalaleddinFanaei
| معادله چند مجهولی انتخابات ترکیه
به نظر می رسد انتخابات ریاست جمهوری ترکیه تاثیر نامشخصی بر منطقه ما میگذارد. کمال قلیچداراوغلو و رجب طیب اردوغان رقابت تنگاتنگی دارند. اینکه پیروزی کدامیک از اینها به نفع ایران است برایم روشن نیست. روسیه ظاهرا علاقه دارد اردوغان در این کرسی باقی بماند.
🔸حمایت روسیه از اردوغان هم واضح است، چون قلیچداراوغلو آمریکایی است و هوادار سرسخت غرب و فرهنگ غربی است. روسیه که در اوکراین در حال جنگ با غرب و ناتو است، نمیخواهد ترکیه که دروازه ورود به دریای سیاه است، کاملا مطابق با غرب عمل کند و روسیه را در مضیقه قرار دهد. ضمن اینکه ترکیه اردوغان همراهیهایی هم با روسیه در برخی مواقع داشته است. بنابراین حمایت روسیه از اردوغان تاکتیکی است و تقریبا روشن است.
🔸اما برای ایران اردوغان بهتر است یا قلیج؟ ایران قبلا در جریان کودتای فتح الله گولن از اردوغان حمایت کرده بود، اما آیا امروز حمایت از اردوغان به نفع امنیت ملی ایران است یا نه، برای شخص بنده روشن نیست. اردوغان پیگیر سیاست پانترکیستی است و این سیاست به سود امنیت ملی ما نیست. اردوغان جمهوری باکو را علیه ایران تشجیع میکند و امروز، یک روز مانده به انتخابات، وعده کریدور زنگزور را داده است و آرزو دارد با کشورهای آسیای میانه، ناتوی تورانی در شمال و شرق ایران مستقر کند. ضمن آنکه به علت آنکه تا حدودی دنبال خودکفایی نظامی است و عضو ناتو است، هزینه بسیار سنگینی برای توسعه قدرت نظامی خود میکند، که این امر منجر به بلندپروازی اردوغان شده، که آن هم برای امنیت ملی ایران می تواند تهدید باشد، چنانکه که در سوریه برای ایران هزینه تراشی کرده است. بنابراین با اردوغان، ترکیه اقتدارگرایی بیشتری دارد و در این رقابت منطقهای، همانطوری که در رقابت اقتصادی ایران را پشت سر گذاشت، ممکن است در سایر عرصه های رقابت هم چالش برای ایران درست کند. البته آمدن اردوغان احتمال کودتا در این کشور را دوباره زنده می کند. ضمن آنکه اردوغان به سبب طمع یا لجبازی که با غرب گاهی پیش می آمد، در کنار موانعی که برای صادرات ایران میگذاشت، در دور زدن تحریمها به ایران کمک میکرد. در کنار این امور، شخصیت اردوغان و سیاستهای او به گونهای است که مورد پسند ناتو نیست و به نوعی عضوی ناهمگن در ناتو به حساب میآید و این احتمال وجود دارد که از ناتو خارج شود، که این هم به سود امنیت ملی ایران است. از آنجا که رادارهای پایگاههای ناتو و آمریکا در انجرلیک ترکیه امروز در حال رصد تحرکات ایران است و عنصر غافلگیری را از دست ایران برای حمله احتمالی به اسرائیل میگیرد، هرگونه احتمال برای جمعآوری این پایگاه، خبر خوبی برای امنیت ملی ماست. (که البته بعید است در هیچ صورتی، این پایگاه آمریکایی برچیده شود)
🔸از طرف دیگر اگر قلیچداراوغلو برنده انتخابات شود، آمریکا بر منطقه تسلط بیشتری خواهد داشت و ایران کار سختتری در دور زدن تحریمها خواهد داشت. او در وعدههای انتخاباتی، این وعده را میداد که در صورت انتخاب شدن، شرکتهای اسلحهسازی آمریکایی را در ترکیه خواهد آورد. این امر هم ممکن است توازن نظامی را به نفع ترکیه بچرخاند. اما از طرف دیگر قلیچ ظاهرا بلندپروازیهای اردوغان را ندارد و وعده داده که کاری به کار باکو و سوریه نداشته باشد، که این به نفع منافع ملی ایران است. از طرف دیگر اگر ترکیه با غرب بیشتر از این ادغام شود، این امر باعث خواهد شد که چین و مخصوصا روسیه بیشتر به ایران متکی شوند و این به نفع امنیت ملی ما است. چین روی ما بیشتر حساب خواهد کرد و کریدورهای مواصلاتی اش در منطقه را با هماهنگی بیشتر ایران انتخاب خواهد کرد. روسیه نیز از ترکیه فاصله خواهد گرفت (قلیچ وعده داده است در صورت پیروزی از تحریمهای غرب علیه روسیه سرپیچی نخواهد کرد ) و در زمینههای مختلف امنیتی، انرژی و اقتصادی با ایران به صورت پررنگ تری کار خواهد کرد و این امر اهمیت ایران در سیاست جهانی را افزایش خواهد داد.
🔸تشخیص نهایی مصلحت امنیت ملی ایران در قبال معادله چند مجهولی انتخابات ترکیه کار پیچیدهای است که صاحبان اندیشه و سیاستمداران با تجربه و استخوان شکسته باید به آن بپردازند.
@JalaleddinFanaei
|طالبان و حقآبه ایران
وضعیت آب سیستان، ایران را در موقعیتی پیچیده قرار داده. طبق قراردادی که میان رضاخان و ظاهر شاه افغانستان امضا شد، در ازای بخشش هزاران کیلومتر مربع از خاک ایران به افغانستان، قرار شد تنها 25% از آب هیرمند به ایران برسد، یعنی ثانیهای 26 لیتر مکعب آب. حدود سی سال است که تقریبا هیچ آبی از هیرمند به ایران نمیرسد. این امر باعث معضلاتی برای ایران شده است، از جمله هجوم ریزگردها به بخشهایی از ایران، مهاجرت اجباری سیستانیها و تغییر دموگرافی مذهبی استانهای مرزی شرقی ما. بنابراین برای تأمین امنیت ملی ما ضروری است که این معاهده عملی گردد. به صورت عملی ایران میتواند سلسله اقداماتی را در این زمینه انجام دهد، از جمله :
🔸اعمال فشار دیپلماتیک: ایران میتواند شکایتی رسمی به طالبان ارائه کند و تهدید کند که در صورت عدم رسیدگی به مسائل آب، روابط دیپلماتیک را کاهش خواهد داد و تحریمهایی را اعمال خواهد کرد. اگر طالبان خواهان به رسمیت شناختن و ثبات وضعیت بین المللی خود باشد، ممکن است نسبت به توافق با ایران اظهار تمایل کند؛ اما با توجه به ماهیت طالبان و موضع انزواطلبانه اش در سیاست خارجی، دستیابی و اجرای چنین معاملات دیپلماتیک چندان متصور نیست.
🔸اعمال فشار غیرمستقیم: ایران میتواند از گروهها و نیروهای ضد طالبان در افغانستان حمایت کند تا کنترل و اقتدار داخلی طالبان را تضعیف کنند، بهویژه در امتداد مناطق مرزی نزدیک به ایران تا مرکز در منطقه بامیان و پیش تر تا مناطق ملحق به دره پنجشیر و مناطقی که سدها و آب بندها ساخته شده اند. با این حال، تضمینی وجود ندارد که چنین سیاستی موفقیت آمیز باشد و خطر درگیری و بی ثباتی بیشتر را به همراه دارد؛ اما در هر حال هسته های خفته مخالف طالبان در افغانستان کم نیستند و در این زمینه ایران اهرم های مناسبی در اختیار دارد.
🔸مداخله نظامی: به عنوان آخرین چاره، ایران میتواند عملیات نظامی محدودی را برای تخریب سدها یا زیرساخت های ساخته شده برای محدود کردن جریان آب به ایران انجام دهد، اما اقدام نظامی مستقیم نیز خطر تشدید درگیری و بیثباتی بیشتر مرزها را به دنبال دارد.
🔷 من حیث المجموع، در حالی که جمهوری اسلامی ایران چندین گزینه دارد، هیچ یک به تنهایی کافی نیستند؛ بلکه ترکیبی از اقدامات ممکن است نتیجهبخش باشد. به هر تقدیر، تعامل با طالبان در هر سناریویی برای ایران دشوار و مخاطرهآمیز خواهد بود. ایران از روز اول استقرار طالبان به استقبال جنگ با طالبان نرفته و اهتمام داشته که مشکلات در این زمینه را به مسالمتآمیزترین وجه مدیریت کند؛ اما این حسن برخورد ایران موجب سوتفاهماتی شده است. طالبان نباید چنین تصوری داشته باشد که هزینه ای بابت بدعهدی ها و رفتارهای منافی با حسن همجواری نخواهد پرداخت. از این رو عاقلانه است که در روابط دو کشور توازن تهدید و وحشت وجود داشته باشد، چیزی که در حال حاضر موجود نیست. طالبان به جای آنکه برای توسعه افغانستان، تجارت با ایران را تسهیل کند، مایحتاج مردمش را فراهم کند، کمبود انرژی خود را جبران کند، به بنادر ایران دسترسی پیدا کند، و از ظرفیت های این همسایه قدرتمندش به سود خود استفاده کند، سبک مغزی می کند و بر طبل دشمنی می کوبد. در هر حال لازم است جمهوری اسلامی ایران با رعایت همه موازین عقلانی از ابزارهایی که در اختیار دارد برای احقاق حقوقش استفاده کند. اگر در برابر طالبان کوتاه بیاییم و از حق خود به نحو شایسته برخودار نشویم فردا باکو و ترکیه و دیگران هم از ایران حساب نخواهند برد.
@JalaleddinFanaei
https://www.alef.ir/news/4020304060.html
| مواجهه دینامیکی با طالبان
راهکاری وجود دارد که در میان مدت و دراز مدت میتواند معضلات شرقی ما را حل کند، نه اینکه صرفا به تاخیر اندازد. اهرمی در اختیار ایران است که مغفول واقع شده و ممکن است کسی حتی به آن فکر هم نکرده باشد. شاید گفتنش در وهله اول عجیب به نظر برسد، اما در راستای تامین امنیت ملی ایران و برگشتن ورق به نفع ایران به صورت پایدار و بلند مدت در جبهه شرقی، راهحل از نظر من، اعطای تابعیت ایرانی به پناهندگان و مهاجران افغانستانی است.
ایران میتواند با اعطای شهروندی به پناهجویان افغانستانی امنیت ملی خود را تقویت کرده و تیزی طالبان و هر گروه حاکم بر افغانستان در آینده را علیه ایران بگیرد. با این کار، ایران نه تنها در روابط خود با افغانستان بلکه در منطقهای که در آن قرار دارد، مزایای استراتژیکی کسب کند.
برخی از مزایای این امر برای ایران عبارتند از:
🔸تأثیر گذاری بر افغانستان: با فراهم کردن پناهگاه امن برای پناهجویان افغان و اعطای شهروندی به آنها، ایران میتواند خود را به عنوان یک بازیگر کلیدی در شکلدهی آینده افغانستان معرفی کند. این کار به ایران اجازه میدهد تا تاثیر و نفوذ بیشتری در سیاست داخلی افغانستان داشته باشد و ظرفیتی برابر جریان طالبان و گروههای افراطی دیگر در اختیار داشته باشد. افزون بر این، هزینه همپیمانی و حمایت از ایران در افغانستان کاهش مییابد و از این طریق هم زمینه نفوذ ایران افزایش مییابد.
🔸رشد وجهه بینالمللی: ایران با اعطای شهروندی به این پناهجویان، میتواند تعهد خود به حفظ حقوق بشر را به نمایش بگذارد و شهرت بینالمللی خود را بهبود بخشد. این کار میتواند منجر به بهبود روابط ایران با سایر کشورها و سازمانهای بینالمللی شود که در بلندمدت برای ایران مفید خواهد بود. همچنان که در افغانستان هم وجهه ایران رشد خواهد کرد که طبعا منجر به افزایش حامیان ایران در افغانستان خواهد شد.
🔸تقویت یکپارچگی جامعه افغانستانی با ایرانیان: با اعطای شهروندی به مهاجران و پناهجویان افغان، ایران میتواند آنها را به طور کامل به جامعه ایرانی متصل کند. این کار میتواند باعث ایجاد جامعه قوی و وفادار افغانتبار در ایران شود که در برابر طالبان و گروههای افراطی دیگر در منطقه، پتانسیلی برای پیوستن به ایران دارند. با اسکان بخشی از مهاجران تابعیت گرفته در ایران و نزدیک به مرز افغانستان و اسکان سایر افغانستانیهایی که هنوز موقعیت و فرصت اسکان و اعطای تابعیت ایرانی برای آنها فراهم نشده در شهرهای نزدیک به ایران در افغانستان، مثلا در هرات، که کمتر از صد و پنجاه کیلومتر با تایباد فاصله دارد، ضمن دور کردن تهدیدات از مرز ایران، در میانمدت عملا آن مناطق افغانستان ایرانی میشوند.
@JalaleddinFanaei
ادامه در پست بعدی ...
🔸توسعه سرمایه انسانی ایران: شاید این مورد از همه مزایای دیگر برای ایران راهبردیتر باشد. با اعطای شهروندی، پناهجویان افغان به آموزش، بهداشت و فرصتهای شغلی بهتر دسترسی خواهند داشت. این کار به آنها کمک میکند تا مهارتهای خود را توسعه دهند و به اقتصاد ایران کمک کنند. ایجاد نیروی کار ماهر و قابل اعتماد، به قدرت ایران کمک کند و تأثیر گروههای ضد ایرانی در افغانستان مانند طالبان را کاهش دهد. اما مزیت اصلی در اینجاست، در میان مدت و بلندمدت، این سیاستگذاری در سرمایه انسانی میتواند راهکاری برای حفظ جمعیت ایران در آینده باشد. با بررسی الگوی نرخ رشد جمعیت، ایران تا چند دهه آینده دچار پیری جمعیت خواهد شد و به ناچار باید از کشورهای دیگر نیروی کار وارد کنند تا کشور به ورطه اضمحلال کشیده نشود؛ تا بتوان کارگر برای معادن و کارخانه داشته باشیم، تا بتوانیم به این جمعیت پیر حقوق بازنشستگی و خدمات اجتماعی و درمانی بدهیم، تا بتوانیم نیروی نظامی داشت باشیم و قس علی هذا.
چرا سی سال دیگر مهاجر از هند، آفریقا و سایر ملتها وارد کنیم تا بافت فرهنگی، زبانی، دینی و خلوص نژادی کشور را که میراث هزاران ساله ماست را نابود کنیم؟ مهاجران افغانستانی هم فارسی صحبت میکنند، هم اکثرا شیعه هستند، هم فرهنگشان نزدیک فرهنگ ماست، هم دهها سال است در ایران زندگی کردهاند و برخی از آنها کاملا ایرانیزه شده اند و هم اینکه اصلا تا صد و بیست سال پیش جزئی از ایران بودهاند. (از کجا میخواهیم نیروی انسانی بهتری وارد کنیم؟)
مطالعات ژنتیک نکته بسیار قابل توجهای را برای ما روشن نموده، و آن اینکه نژاد هزاره، با وجود آنکه به لحاظ ظاهری شبیه مردم شرق آسیا هستند، اما ژن آنها بیش از هر جایی، به ژن ایرانی نزدیک است. (در تصویر زیر قابل مشاهده است) بنابراین ژن ایرانی که جزو خالصترین و قدیمیترین ژنها است، آلوده نمیشود.
بدون شک، اعطای شهروندی به پناهجویان و مهاجران افغانستانی با چالشهایی همراه است، اما اگر با دقت و با دید بلندمدت انجام شود، اعطای شهروندی میتواند یک ابزار قدرتمند برای به چالش کشیدن طالبان و بسط نفوذ ایران در منطقه باشد.
شاید وقت آن رسیده باشد که با هموطنان خراسانی خود دست دوستی و یگانگی دراز کنیم و این اتفاق را جشن بگیریم.
@JalaleddinFanaei
(پیوست متن بالا)
طبق تحقیقات ژنتیکی مردم ترکمن، هزاره و ازبک افغانستان و مردم براهویی، مکرانی و بلوچ پاکستان
بیشترین نزدیکی را به ایرانیان در میان اقوام ساکن کشورهای شرق ایران دارند.
(به خلوص ژن اقوام ایرانی هم توجه بفرمایید، تمام اقوام ایرانی ژن های بسیار نزدیک به هم دارند و از سایرین متمایز هستند)
@JalaleddinFanaei
| خلا نظریه سیاسی ایرانی
هر کشوری برای پیشرفت واقعی و بقا در عرصه بینالملل، نیازمند چارچوبهای نظری است تا با آن سیاستهای منسجمی را برای بقا و پیشرفت اتخاذ کند. دوران گذار در نظام بینالملل از جمله بزنگاههایی است که ما میبایست با استفاده از چارچوبهای نظری بومی خود، منافع ملی کشور را تامین کنیم. اما متاسفانه هنوز چنین نظریهای نداریم. مخاطرات مهیبی که تابحال از آن عبور کردهایم بیشتر متکی به نبوغ و شایستگیهای راهبری شخص ولیفقیه بوده است، تا بر اساس برنامه ای مدون و سیاستی طراحی شده. اما چیزی که کشور در سیرش به سوی پیشرفت به آن نیازمند است علوم سیاسی بومی است.
«علم سیاست» که به دنبال شناخت واقعیت های اجتماعی-سیاسی است، دارای الزامات معرفتی است که بدیهیترین آن «فلسفه علم سیاست» یا همان مباحث فرانظری ناظر به سیاست است. مباحث فرانظری، چارچوب و پایههای نظری را فراهم میکند که برای درک پدیدههای سیاسی و تحلیل سیستمهای سیاسی از آن استفاده میشود.
از آنجا که فلسفه علم سیاست وابسته به نوع نگاه ما در جهانبینی و نظام ارزشی است، مکتب ها و فرهنگهای مختلف دیدگاههای فلسفی متفاوتی درباره سیاست و اجزائش دارند. بنابراین، محلیسازی یا بومیسازی علم سیاست (در معنای حداقلی آن) به معنای سازگارسازی نظریهها، مفاهیم و روشهای آن با زمینه و واقعیتهای خاص هر کشور است. این امر به درک دقیقتر و جامعتری از پدیدههای سیاسی کمک میکند و عوامل تاریخی، اجتماعی و فرهنگی خاصی را که سیاست در هر کشور را شکل میدهد، در نظر میگیرد.
پایهریزی یک علم بومی برای علم سیاست در ایران تحت تأثیر عوامل مختلفی قرار گرفته است. در ادامه چند مولفه که بیتوجهی به آن باعث تحقق نیافتن علم سیاست و روابط بینالملل بومی در ایران شده را ذکر میکنم:
🔸عوامل تاریخی: برای تدوین علم سیاسی بومی به درک عمیقی از بافت تاریخی کشور نیازمندیم، از جمله جنبشها و تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن. پاشنه آشیل درک تاریخی ایران، اختلالات و آشوبهای سیاسی ، استعمار و تحولات فرهنگی وارداتی است که پیوستگی اندیشههای سیاسی ایرانی را مختل کرده و شکل دهی به علم بومی ایرانی را منحرف ساخته است.
🔸سنتهای فکری: سنتهای فکری و اندیشه های غالب در یک کشور میتوانند به توسعه علم سیاست جهت دهند. اگر چشمانداز فکری یک کشور به طور قابل توجهی تحت تأثیر نظریهها و الگوهای خارجی باشد، رویکرد بومی مغفول واقع میشود؛ مگر آنکه یک نابغهای با کاریزمای بالا، ره صد ساله را یک شبه طی کند و علم بومی سیاست را بر کرسی بنشاند که تا اینجای کار چنین شخصی در ایران پیدا نشده است.
🔸جدی گرفتن نظریهپردازی و علوم انتزاعی: تأمین مالی تحقیقات و دایر نمودن مراکز پرورش علم بومی هم میتواند بر توسعه علم سیاست بومی تأثیر بگذارد. تخصیص منابع ناکافی یا عدم حمایت ممکن است توانایی محققان را در انجام تحقیقات عمیق و توسعه نظری محدود کند.
فرانظریه بومی برای علوم سیاسی بومی میتواند به توسعه نظریههای بومی، رهنمودهای حکمرانی برای مقابله موثرتر با چالشها و راهبردهایی که برای پاسخ به نیازها و آرزوهای خاص ملت مناسبتر هستند، کمک کند. ضمنا، تفکر بومی، (به جای انفعال و وابستگی به نظریهها و مفاهیمی خارجی) احساس مالکیت و قدرت را در میان محققان ایرانی تقویت میکند، چون حس خواهند کرد که در پیشبرد تمدنشان سهم داشتهاند.
✴️اگر نمیخواهید تمام علوم انسانی را بومی کنید، و اسلامیسازی علوم انسانی را آرمانی دور از دسترس میدانید خود دانید؛ اما نظم دنیا تغییر کرده و تنها متکی بودن به خضر طریق و ولیفقیه برای همیشه عملی نیست. لازم است حداقل نظریه و رویکرد سیاسی بومی داشته باشیم تا در پیچهای تاریخی پیشروی مان سردرگم نباشیم و مملکت را به سلایق شخصی وزرا و معاونین و مشاورین و چهره های صاحب نفوذ گره نزنیم.
@JalaleddinFanaei
https://www.alef.ir/news/4020407040.html
| بازی قدرت در غرب آسیا
تحولات زیادی در منطقه ما در حال وقوع است. پس از معاهده پکن، که همان عادی سازی روابط ایران و عربستان باشد، مقامات ارشد آمریکا بیش از سه بار به عربستان سفر کردند، که آخرینش هفته پیش بود که جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی آمریکا با مقامات عربستان نشستی برگزار کرد. بدیهی است که این سفرها برای منصرف کردن عربستان از نزدیک شدن به ایران و ترغیب عربستان برای ادامه راه گذشته اش که عادی سازی یا بهتر بگوییم علنی سازی روابط با اسرائیل و ایجاد ائتلاف برای پیشبرد اهداف غرب در این منطفه است.
با کنار هم قرار دادن قطعات جورچین می توان به یک تصویر کلی از آنچه در اطراف ما می گذرد دست یافت:
🔸جنگ عربستان با یمن دچار تحول اساسی نشده است و این امر نشاندهنده آن است که عربستان هنوز منتظر رضایت آمریکا برای پایان دادن به بمباران یمن است.
🔸عربستان بازسازی ساختمان سفارت خود در دمشق را تعطیل و آن را رها کرده است.
🔸سرعت عادی سازی روابط با ایران را کاهش داده، به نسبت سرعتی که در علنی سازی روابط خود با اسرائیل داشته است.
🔸آمریکا مواضع خود را در سوریه مستحکم کرده و نیرو های تحت امر خود در سوریه همچون قسد را با سلاح هایی کارآمدتر مجهز کرده است.
🔸آمریکا جنگنده های مختلفی از قبیل اف 35 به منطقه خلیج فارس گسیل کرده و تعهد داده که در تنگه هرمز حضور داشته باشد و کشتی های مورد نظر خود را اسکورت خواهد کرد.
از این قرائن می توان نتیجه گرفت که ظاهراً بایدن نمی خواهد به عنوان فردی که باعث نزدیکی ایران و عربستان شده و عامل تباه شدن سالها سرمایه گذاری برای تشکیل جبهه ضد ایرانی شده شناخته شود. بایدن تقریبا مطمئن شده که روسیه در اوکراین پیروز می شود و اوکراین تمام مرز خود با دریای سیاه را از دست می دهد. او همچنین می داند که توانایی مقابله مؤثر با چین را هم ندارد. کره شمالی هم کشوری نیست که بتوان مانور زیادی روی آن داد چون، کره دیگر کشوری هستهای و قدرتمند با قابلیت سوار کردن کلاهک هسته ای روی موشک هست. افزون بر اینها آمریکا در حال مقابله با بحرانهای سیاسی و اجتماعی داخلی است که مشکلات اقتصادی موجود در جامعه را تشدید کرده. بنابراین، بایدن دنبال چیزی است که به عنوان موفقیت بتواند برای خود ثبت کند. او دنبال کشور ضعیف تری هست که بتواند در مقابلش خودی نشان دهد، و ظاهرا در حال فکر کردن به ایران است.
ایران باید در این مقطع بسیار مقتدر ظاهر شود و برخلاف رویه همیشگی خود در این مقطع نباید صبر استراتژیک کند، چون دقیقا این همان چیزی است که بایدن در پی آن است.
چیزی که در این مقطع زمانی بسیار مهم است، آن است که ایران به دقت تحرکات نیروهای آمریکایی را رصد نماید و آمادگی خود را در حد یک رویارویی محدود و کنترل شده با آمریکا نگاه دارد. نکته مهم دیگر، سرعت در واکنش هست که در این وضعیت فعلی اهمیت فوق العاده ای دارد. در این مقطع که بایدن به ایران طمع کرده، صبر استراتژیک و حوصله به خرج دادن ایران، به این معنا خواهد بود که بایدن جای درستی را برای خلق موفقیتی برای خود انتخاب کرده است.
در نهایت، برخورد اقتدارآمیز ایران با آمریکا در این مقطع، دودلی ها و تردیدهای عربستان را مرتفع می کند و عربستان را متقاعد کند که کت تن ایران است و برای امور منطقه دخیل بستن به هر جایی جز ایران، تلف کردن وقت و پول است. همچنین هزینه عادی سازی روابط با ایران برای عربستان کمتر می شود، چون افکار عمومی این کشور هم با دیدن اقتدار و موفقیت ایران، راه را برای دولتمردان عربستان برای نزدیک شدن به ایران خواهد گشود.
@JalaleddinFanaei
| صبر استراتژیک ایران
صبر استراتژیک به معنای ثبات در اجرای یک استراتژی خاص و پایبندی به آن در طول اجرایش به منظور دستیابی به اهداف مورد نظر است. یکی از عوامل بسیار مهم در موفقیت یک استراتژی، صبر در اجرای آن است. با این حال، صبر استراتژیک بدان معنا نیست که منتظر باشیم تا استراتژی خودبخود پیادهسازی شود. استراتژی نحوه رسیدن به اهداف است و صبراستراتژیک، ضامن ثمربخشی آن. این نوع صبر به دستیابی به نتایج مطلوب در طولانیمدت کمک میکند و با نگاه کلان، از تصمیمات عجولانه ممانعت می کند.
ایران یکی از بارزترین مصادیقی است در عرصه بین المللی که در بکارگیری صبر استراتژیک مهارت خاصی دارد. ایران آنقدر صبر و حوصله دارد که حامیان سیاست هایش را هم به شدت کلافه می کند. صبر ایران در مقابل جمهوری باکو و از دست ندادن حواس و تمرکزش بر راهبرد اصلی خود نمونه ای از ثبات در اجرا و پایبندی به استراتژی خود است. دشمنان ایران با تمام توان خود خواستند که ایران را وادار کنند که در قفقاز مداخله نظامی کند، اما ایران تمرکز خود را از راهبرد خود برنداشت و ضمن پایش تحولات به گونه ای قفقاز را مدیریت کرد که در کوتاه مدت یا شاید هم میان مدت نیاز به مداخله نظامی در این منطقه نداشته باشد.
برعکس ایران تمرکز خود را روی مقابله با غرب و اسرائیل حفظ کرده و تشویش ها و سروصداهای جانبی او را از هدفش منحرف نکرده. یکی از بزرگترین گام هایی که ایران در این رابطه برداشت، دوستانه کردن روابط خود با عربستان سعودی در زمان مناسب بود. ایران با نزدیک کردن عربستان سعودی به خود، سعی در بهبود و تکمیل تصویر و نقشه بزرگتر خود دارد.
عادی سازی روابط عربستان با اسرائیل یا به عبارت بهتر علنی سازی روابط این دو دولت، ضربه جبران ناپذیری را به ایران وارد می کرد و ایران را در منطقه خود منزوی می ساخت و در نهایت به تضعیف ایران و قدرت گرفتن اسرائیل منجر می شد.
از طرفی ایران در همین موضوع هم شتابزده و عجولانه و یک جانبه راهبردش را اجرا نکرده. گفت و گو با عربستان را با سرعت و اشتیاق معقولی دنبال می کند و از طرف دیگر مولفه های دیگری را هم در نظر می گیرد تا در روند تصمیمگیری بازیگران دیگر علی الخصوص عربستان بیشترین تاثیر را بگذارد. از جمله این مولفه ها، تقویت مقاومت در فلسطین بوده.
عملیات طوفان قدس، افتخارش به رزمندگان دست از جان شسته فلسطینی می رسد، اما چنین عملیات بزرگ و پیچیده ای به نظر می رسد که با برنامه ریزی و تسلیح کشوری بزرگ تر و توانمندتر به لحاظ نظامی و اطلاعاتی بوده. در نگاه اول به نظر می رسد که این حد از عملیات اطلاعاتی از پس گروه های نظامی محدود بر نمی آید، دستکم می توان گفت که ایران در فرآیند رسیدن فلسطین به این نقطه از توانمندی، نقش تسهیلگر و حامی موثر را داشته است. اسرائیل روحش از حمله فلسطین خبر نداشته و کاملا شوکه شده. از نظر من عملیاتی به این بزرگی و با مشارکت هزاران مبارز فلسطینی، تنها در جای کوچکی چون غزه برنامه ریزی نشده. از در و دیوار غزه جاسوس و خبرچین اسرائیلی می بارد و تمام امواج و اصوات در این منطقه کوچک شنود می شود. چطور بوده که اسرائیل هیچ بویی از آن نبرده؟
اسرائیل وانمود می کرد که می تواند امنیت منطقه را تامین کند و کشورهایی چون عربستان مشتری آن امنیت بودند. اما امروز اسرائیل چیزی برای عرضه ندارد و بازیگران منطقه به عینه اسب بازنده این شرطبندی را تماشا می کنند. راه اندازی کارگاه های جدید، ساخت هزاران راکت، جابه جایی مواد اولیه راکت ها، رفت و آمد سازندگان آن، ساخت انبارهای جدید، تهیه و مونتاژ پهپاد و تمرین کاربری آن، کندن تونل های جدید و تخلیه خاک های ناشی از کنده کاری در بیرون از تونل، آموزش نیروها و جذب نیروهای جدید، مرور تاکتیک ها با فرماندهان، همه و همه با وجود دسترسی اسرائیل به آسمان غزه و ایضا تمام ماهواره ها و امکانات سیا و کشورهای مدعی جهان انجام شد.
تا همینجا هم محور مقاومت پیروزی بزرگی کسب کرده و اسرائیل شکست فراموش نشدنی خورده است. آن چیزی که بدیهی است آن است که طراحان چنین عملیات پیچیده ای برای از اینجا به بعد هم حتما طرح ریزی کرده اند. از آنجا که تحولات اخیر سرشار از شگفتی بوده، باید منتظر ماند تا تصویر روشن تری از اتفاقاتی که رخ داده به دست بیاید.
@JalaleddinFanaei
|از استعمار نژادپرستانه تا مسئله فلسطین: پایداری اندیشههای نژادمحور در غرب
🔰نژادپرستی به عنوان یک واقعیت تلخ و پابرجا در جوامع بشری، برخی مناسبات و رفتارها را همچنان تحت تأثیر خود قرار میدهد. میزان رسوخ نژادپرستی در همه جا یکسان نیست و درجاتی دارد. دولت های غربی در راس فهرست نژادپرستان جهان هستند.
🔸غربی ها با اینکه در ظاهر شعار برابری انسان ها را می دهند و جنبش های مختلفی هم با عناوین مشابه به راه انداخته اند، همچون جنبش سراسری تساوی چیزی که آنها آن را «دگرباشان» می خوانند، اما در لایه های عمیق تر ذهن غربی نژاد اصالت دارد و موجب همگرایی و همدلی آنان با یکدیگر می شود..
🔸 اهمیت نژاد برای غربی ها به حدی است که تصور میکنند همه مردم دنیا هم همینقدر بر نژاد تعصب دارند. آنها فکر میکنند مثلا در ایران هم همه در رسانه ها در حال صحبت از نژاد و مسائل مرتبط هستند؛ از همین رو ست که آنها مسئله فلسطین و اسرائیل را مسئله یهودیان و اعراب می دانند. نژاد چیزی است که آنها آن را خوب متوجه می شوند و بسیاری از مسائل کلان را از آن دریچه می نگرند. حتی بین نژادهای غربی همچون آنگلوساکسون، اسلاو، ژرمن و بالتیک نیز در طول تاریخ درگیریهای زیادی با موضوع نژاد وجود داشته و دارد.
🔸صهیونیست ها عمیقا معتقدند که نژاد بنی اسرائیل نژاد برگزیده است و سایر انسان ها پست و چیزی میان حیوان و انسان هستند.
🔶غربی ها غیر از آنکه به لحاط راهبردی از موجودیت اسرائیل منتفع می گردند، از لحاظ بنیادین هم از وجود اسرائیل نفع می بردند. اگر غربی ها اقرار کنند که کاری که صهیونیست ها می کنند جنایت است، اگر آنها بگویند که کاری که اسرائیل می کند مصداق اشغال و آپارتاید و نسل کشی است، آنگاه جرقه ای در ذهن دیگر افراد زده خواهد شد.
🔸این امر موجب چالش در مشروعیت برخی کشورهای غربی خواهد شد. چرا که بسیاری از این کشورها نیز بر اساس همان اصولی تأسیس شده اند که اسرائیل بر آنها تأسیس شده است. به عنوان مثال کشورهای استرالیا، کانادا، زلاند نو و آمریکا توسط مهاجران نژاد آنگلوساکسون بر روی سرزمین ساکنان بومی این مناطق بنیان نهاده شدهاند؛ یعنی ساکنان اصلی قتل عام یا آواره شدند و به قسمت های دیگر کوچ اجباری کردند و به طور کل از نقشه و حتی تاریخ جهان حذف شدند؛ ملت هایی که خوش اقبالتر بودند، حین فرآیند مستعمره شدن، عمدتا غارت شده و استحاله هویتی شدند اما کامل از صحنه حذف نشدند.
🔸اگر اسرائیل به دلیل اشغال سرزمین فلسطینیان و حذف آنها از صحنه تاریخ محکوم شود، آیا این کشورها نیز باید مورد بازنگری قرار گیرند؟ در نتیجه، غربی ها ترجیح می دهند که از مشروعیت اسرائیل دفاع کنند تا از مشروعیت خودشان مطمئن باشند.
🔸بنابراین، نژادپرستی در غرب باعث شده است تا آنها از اسرائیل حمایت کنند، حمایتی که نه تنها به دلایل راهبردی بلکه به دلایل بنیادی تر صورت می گیرد.
@JalaleddinFanaei
|پررنگ شدن یا کمرنگ شدن نقش ایران در منطقه؟
با افزایش جنایات اسرائیل علیه فلسطینیان، ایران در شرایط خاصی قرار دارد. ایران رسما هشدار داده بود که در صورتی که اسرائیل به غزه حمله زمینی کند و یا آمریکا به نفع اسرائیل دخالت کند، رأسا ورود خواهد کرد. هر دو امر رخ داده و اسرائیل در بخش هایی از نوارغزه مستقر شده و آمریکا نیز تقریبا هر روز هزاران تن ادوات و مهمات از زرادخانههای خود را به اسرائیل منتقل میکند و نیرویهای ویژهاش در عملیاتهای اسرائیل نقش فعالی دارند.
پررنگ شدن یا کمرنگ شدن سطح مشارکت و دخالت ایران در این رویداد منطقهای، هر یک مخاطرات قابل توجهی برای ایران به همراه دارد، که در این یادداشت به صورت خلاصه به آن میپردازیم.
از آنجا که پس از عملیات طوفانالاقصی ائتلافی از قدرت های جهانی و همپیمانانشان درصدد حمایت و دفاع از اسرائیل و توجیه جنایاتش برآمده، به نظر میرسد در حال حاضر دیپلماسی بهترین اهرم ایران باشد. از آنجا که عمده رسانه های جهان در کنترل صهیونیستها است، هنوز افکار عمومی بخش زیادی از مردم جهان با اسرائیل همراه است؛ با این حال، جرایم و وحشیگریهای اسرائیل تاثیرات منفی قابل توجهی بر وجهه اسرائیل داشته است. بهرهبرداری از این فرصت برای کاهش حمایتهای جهانی از اسرائیل امری ضروری است. هدفگذاری کردن برای کاهش همبستگی جهانی با اسرائیل، باید اولین اقدام ایران برای تقویت استراتژی کلان خود باشد.
با درنظر گرفتن عنصر دیپپلماسی، به نظر میرسد که ایران، به سبب تسلط گفتمان غربی، توفیق چندانی در این زمینه تا به امروز کسب نکرده است. با شروع عملیات طوفانالاقصی دستگاه دیپلماسی ایران فعالیتهای فشردهای را آغاز کرد و وزیر خارجه ایران به کشورهای مختلف منطقه سفر کرد. احتمالا ایران از طریق دیپلماسی به دنبال ایجاد یک اتحاد منطقه ای و یک نهاد نظامی اسلامی است، به این ترتیب که ارتشی متشکل از ارتشهای کشورهای اسلامی تشکیل شود که ضمن ارسال کمکهای بشردوستانه به فلسطینیان و دفاع از آنها، بتواند ضربۀ نظامی قابل توجهی به اسرائیل وارد کند. اما متاسفانه ایران حتی موفق به بکارگیری از ظرفیت سوریه هم نشده و حملات اسرائیل به سوریه نیز کماکان بیپاسخ باقی مانده است.
هرچند مقامات ایرانی هشدارهایی مبنی بر ورود مستقیم به جنگ را صادر کردهاند، اما به نظر میرسد که به جای ورود مستقیم، بهتر است که ایران تمرکز خود بر گروههای مقاومت در منطقه را تقویت کند و با استفاده از زیرساختهایی که در عراق و سوریه ایجاد کرده، منافع اسرائیل را هدفگیری کند. این رویکرد به ایران قدرت انکارپذیری میدهد و تصمیم آمریکاییها برای حمله نظامی به تاسیسات ساحلی نفتی و گازی ایران را دشوارتر میسازد.
ایران میداند که اسرائیل در شرایط ضعف قرار گرفته و آسیپپذیری از خود نشان داده و روشن است که نیاز به اقدام قاطع را به خوبی درک میکند. از آنجا که طبق ادعای اسرائیل ضریب موفقیت گنبد آهنین حدود 95 درصد است، کاهش ذخایر موشکهای پدافندی اسرائیل و مستهلک شدن آن به منزله باز شدن پنجرهای برای اقدامات میدانی بیشتر است. ایران میداند که منتظر ماندن و وقت دادن به دشمن یعنی از دست دادن ابتکار عمل. اسرائیل ظرف مدت کوتاهی ضعفهای خود را جبران خواهد کرد و به سرعت آماده خواهد شد. بنابراین زمان استفاده از این موقعیت برای تشدید حس ناامنی در اسرائیل ممکن است چندان طولانی نباشد.
همانطور که با عملیات طوفان الاقصی میزان تلفات اسرائیل از تک رقمی به چهاررقمی رسید و مرز پذیرش تعداد کشتهها نزد اسرائیلیها جابجایی شدیدی پیداکرد، تابوی جراحی نظامی اسرائیل هم باید شکسته شود. بمبارانهای دقیق محدود میتواند در این مرحله مانع افزایش شدید تنشها شود و الگوی محاسبات اسرائیل را محدودتر کند. به عنوان مثال هدف قرار دادن یکی از پایگاههای هوایی اسرائیل یا یکی از زاغههای مهمات آنها میتواند در نظام تصمیمسازی رژیم صهیونیستی اختلال ایجاد کند و کفه زیانهای اقدامات آتیاش را سنگینتر کند. به مثل هنگامی که میخواهد سود و زیان تصمیمگیری برای هدف قرار دادن یک بیمارستان دیگر در غزه را محاسبه کند، زیانهای اقدامش را بیش از نفع آن حساب کند. شکستن تابوی انجام جراحیهای نظامی علیه اسرائیل و عادیسازی انهدام گاه و بی گاه منافع اسرائیل همچنین میتواند عاملی برای برگرداندن بخشی از توجهات به اوکراین شود و دوباره مرکز ثقل امکانات دشمن غربی به شرق اروپا و تایوان بازگردد.