eitaa logo
جامانده از قافله شهدا جا مانده ایم دعا کنید شهدا دستمان را بگیرند. بد جوری گیر چند روز دنیا شده ایم
77 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
2.6هزار ویدیو
36 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
اشعارمناسبت سوم،هفتم،چهلم،سالگرد ازاین اشعار همه مراسمات مادر میشه استفاده کرد فقط جای اعداد را دراشعاری که سه داره تغییر میدیم👇 یک سال است رویت راندیدم جون مادرمثال هفت روزاست.... چهل روز است... 💚💚 سه روز است که رویت را ندیدم جون مادر وایی جون مادر شدی خاموش ای شمع وجودم وایی جون مادر... سه روز است دم در می نشینم آخ که شاید روی ماهت راببینم توگل بودی چه وقت چیدنت بود چه وقت زیر خاک خوابیدنت بود جون مادر آخ بنال ای دل که قلبم وبی شکیب است وایی دلم محتاج درمان وطبیب است خداوندا چه آمد بر سر من زکف رفت آن گرامی مادر من تومادر رفتی واز مابریدی آخ بسوی آسمانها پرکشیدی مادر به خدا ماه دراین خانه تو بودی مادر.. روشن گر این کلبه ی ویرانه توبودی مادر... هرموقع میومدم مادر چراغ خونت روشن بود از خاطر دلها نرود یاد توهرگز ای آنکه به نیکی همه جا نام تو بودی آخ ندیدم عاشقی همتای مادر به دلها مهربانتر جای مادر خدااز بارگاه آفرینش بهشت انداخت زیر پای مادر به شبهای جدایی گاه وبی گاه دلم پر می گشاید سوی مادر به چشمم جلوه ای دارد شبانگاه جمال مادر وروءیای مادر به هر گل درچمن دل می سپارم که از گلها بجویم روی مادر خداوندا میان بندگانت کسی هرگز نگیرد جای مادر چراغ خانه ی ماگشته خاموش ولی مادر نمی گردی فراموش سفر کردی که جایت مانده خالی جون مادر جون مادر... که حرفات مونده پیشم یادگاری جون مادر... کجایی مادر داغت نشسته بر دل من تورفتی سرد وخاموش است دیگر محفل من اگر باگریه هایم سر بر مزارت میگزارم وایی غم دوری تو ای خوب خوبان مشکل است مادر.. همی نالم که مادر در برم نیست وایی صفا وسایه ی او بر سرم نیست مراگردولت عالم ببخشندبرابر با نگاه مادرم نیست روضه در عزای مادر چو بلبل درفراق رویت ای دوست آخ به دیوار قفس سر میزنم ای دوست دلم میخواد ببینم روی ماهت آخ2 شوم از جان مقیم کوی مادر2 درآغوش لحد افسوس افسوس نباشد قامت دلجوی مادر مادر... آخی امان ازآشنایی(وایی بردل) امان از این جدایی وایی بردل2 همه میگن فلانی ناله کم کن ناله کم کن آیی موکه مادر ندارم چوننالم2 مادر مادر.... دو سه روز که بوی گل نیومد صدای چهچهه بلبل نیومد امان امان برید از باغبان گل بپرسید وایی چرا بلبل به سیل گل نیومد چرا مادر به دیدارم نیومد آخ مادر مادر.... آیی دلم سنگ ودلم سنگ آخ دلم تنگ از این جدایی عزیزجان مو مادر کجایی روح پاکت مادرم بافاطمه محشور باد خانه ی قبرت زالطاف خداپرنور باد ای چراغ زندگانی مادرم یادت بخیر خاطرت در باغ فردوس برین مسرور باد اناالله.. . نوحه در عزای مادر عجب رسمیه این بی وفایی عجب دردیه درد جدایی خونمون شده مثل غم سرا مادرمون رفته پیش خدا چشم آسمون چشم بهاره دل زمین از غم بی قراره می باره اشک از دو دیده ی تر گرد یتیمی نشسته رو سر آه وواویلا از قلب دختر تاآخر عمر میسوزه دختر ............................ خداوندا تمام باورم رفت انیس و مونس و تاج سرم رفت مرا نان حلالم داد صد شکر که با قلب حسینی از برم رفت غم هجرت کشیدی ای پدرجان ز درد و غم خمیدی ای پدرجان چه شد ناگه که ای نور دودیده ز دنیا دل بریدی ای پدرجان چرا قمری هوای پر نداری؟ چرا جز چشمهای تر نداری ؟ چرا هستی چنین دلتنگ شاید تو هم مانند من مادر نداری؟ سه پنج روزه که مو دل بیقرارُم ز دیده اشک غم چون خون ببارُم همه دارو ندارم رفت از دست خداوندا دگر بابا «مادر»ندارم دلُم تنگ و دلم تنگ و دلم تنگ زمونه با دلم داره سرِجنگ تورفتی و زند یادت همیشه به روی شیشه ی تار دلُم سنگ ز داغه تو همه بال و پرُم سوخت همه بال و پرم تا پیکرُم سوخت همی نالم ز هجرت نازنینُم که چشمونِ تر و کل سرُم سوخت دو چشمام کاسه ی الماس داره شب روز از غمت هر دم بباره الهی که خدا چون من به قلبی غم داغ عزیزش رو نذاره خداوندا دله زارم چه خونه بهار عمر مو رو به خزونه همه دار و ندارم رفته از دست الهی که بسوزی ای زمونه https://eitaa.com/joinchat/77201857C160ebf881a
بسم رب الشهدا💢: ▪️🎤شهدا وصل بہ روضہ زهرا س و ڪربلا 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 در خاطرات رزمندہ ایے خوندم ڪہ میگفت : پشت یڪے از سنگرهاے جبهہ حق علیہ باطل رزمندہ ایے ڪہ دوستم بود را دیدم در حال عملیات بودیم سر فرصتے منو بغلم ڪرد گفت فلانے بہ من الهام شدہ ڪہ در این عملیات بہ شهدا ملحق خواهم شد ازتو تقاضایے دارم گفتم جان بخواهے بهت میدم چے میخای گفت یڪ وصیت نامہ بنویس دوخط بدہ بہ خانوادہ ام در حالے ڪہ اشڪ چشمانم را پر ڪردہ بود گفتم این ڪاغذ و این خودڪار بنویس هرچہ میخواهے بنویس دیدم نوشت پدرم وصال یار نزدیڪ است از شما و مادرم میخواهم ڪہ مرا حلال ڪنید پدرم خواهشے دارم ڪہ قبر مرا بلند نسازید حتے الامڪان خاڪے باشه بعد نوشت شاید از من بپرسے چرا ؟ پدر نازنینم مگر نشنیدے زهراے مرضیہ س قبرش مخفے هست من چگونہ قبر داشتہ باشم و سنگ قبر داشتہ باشم دختر پیغمبر زهرا س قبرش مخفے از نظر باشہ من از زهرا س خجالت میڪشم میخام عرض ڪنم اے بفداے دل پاڪ شهدا اے بفداے اون طبع بلند شهیدان بزار تو حاشیہ بگم آے هم سنگران شهید نڪنہ ماهم از شهدامون شرمسار گردیم نڪنہ فرداے قیامت یقہ ما را بگیرند چرا پشت بہ راہ شهدا ڪردیم آرے خجالت میڪشید زهرا س قبر ندارہ فرمود علے جان اولا شب غسلم بدہ /شب ڪفنم ڪن /شب مرا بخاڪ بسپار علے جان تنم را بے صدا بدار تو درشب تسلے دہ تو بر ڪلثوم و زینب عیجان یڪ وصیت باتو دارم حسینم را بہ دستن میسپارم مبادا شب حسین تشنہ بخوابد مبادا در برش آبے نیابد علے جان هر شب وقتے حسینم میخوابہ من ڪاسہ ائے آب ڪنارش میزارم اگر نیمہ شب تشنہ شد آب را بنوشد اے جان عالم بقربان حسین ڪجا بودے ڪربلا وقتے حسینت بر زمین افتاد در آن هواے گرم لبش آنچنان خشڪ شد ڪہ گویے دو چوب خشڪ بهم بزنید صدا بلند میشہ لب مولا هم اینجور شد هلال ابن نافع میگہ دیدم صدا از لب حسین میاد یڪے گفت استغاثہ با خدا میڪنه یڪے گفت نفرین میڪنه یڪے گفت ڪاش میدونستیم ڪہ چہ میگه من بلند شدم رفتم جلو دیدم میفرماید . اے مردم مگر این آب مهریهٔ مادرم نیست ڪہ از ما مضایقہ ڪردید پس جرعہ ایے بہ لب من مظلوم برسانید هلال میگہ خیلے ناراحت شدم یہ راست رفتم پیش فرماندہ لشڪر عمر سعد گفتم عمر : حسین عزیز پیغمبر هست آب بخورہ میمیرہ آب هم نخورہ میمیرہ پس بیا لعن ابدے براے خودت نخر دیدم سڪوت اختیار ڪردہ علامت رضایت دانستم ڪاسہ ایے آب گرفتم بہ سمت قتلہ گاہ رفتم دیدم شمر با بدن لرزان دارہ میاد گفت هلال ڪجا میخواهے برے گفتم مگر نشنیدے ڪہ پسرفاطمہ نالہ اش از تشنگے بلند بود دارم آب میبرم گفت برگرد دیگر بہ آب احتیاج نیست من اورا سیراب ڪردم دیدم بادے تندے وزیدن گرفت دامن شمر ڪنار رفت ببینم صداے نالہ همسنگران شهدا و پدران و مادران شهید تاڪجا بلند میشه دامن ڪنار رفت یڪ سرے خونین در دست شمر گفتم این سر عزیز پیغمبر حسین است؟ گفت ارے این حسینه گفتم نانحیب هیچ ازجدش و یا مادرش حیا نڪردے اصلا چیزے مانع بریدن سر نشد گفت وقتے خنجر بہ گردن حسین نهادم چند مرغ دور و برم حاظر شدن هے مانع میشدن بہ دستام مے افتادن یڪ نالہ بگوشم اومد ڪہ میگفت غریب مادر حسین / مظلوم مادر حسین اگر ڪشتند چرا آبت ندادن خبر بر مادر و بابت ندادن اگر ڪشتند چرا خاڪت نڪردن ڪفن بر جسم صد چاڪت نڪردن اگر ڪشتند چرا مویت ڪشیدن چو گرگے پنجہ بر مویت ڪشیدن تقدیم بہ شهداے عزیز 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸 🦋🎋🦋 یادوارہ شهدا،،،،،،مثنوی دوش آمادہ شدم تا غزل آغاز ڪنم. باب شعرے بہ هواے شهدا باز ڪنم. روے دفتر قلمم سُر شد و لرزید ڪہ باز. نام زیباے شهید آمد و ما غرق نیاز. ناگهان حس عجیبے بہ دل من افتاد. دستے از غیب مسیر دگرے بر من داد. گفتم انگار قرار است جوانے بڪند. مثنوے جاے غزل واژہ پرانے بڪند. با مدد از شهدا مثنوے آغاز شده. درے از شور و شعف در دل من باز شده. بسم رب الشهدا گفتم و آغاز سخن. نشود یاد شهید از دل عشاق،ڪهن. شهدا نقطہ ے عطفند ز ایثار و وفا. رسد از ما بہ شما در همہ ایام جفا. شهدا آینۂ شور و صفایند هنوز. باعث عزت دین این شهدایند هنوز. شهدا فاتح میدان نبردند همه. بر سر محور توحید بگردند همه. شهدا اسوۂ صبرند در آن دشت جنون. لب خشڪیدۂ شان تر شدہ در ساحل خون. میڪنم باب سخن از شهدا باز امشب. ما پر از سوز نیاز او بہ همہ ناز امشب. ناز ڪن ناز ڪہ تا بے تو شوم غرق نیاز. باز ڪن یڪ درے از باب بهشت امشب باز. بس ڪنم، نام شهید آمد و دلها شیدا. حزن و اندوہ ز رخسار شماها پیدا. روے سنگے بنوشتند بصیر اینجا هست. دل این قافلہ بے آب خودش دریا هست. روے قبر دگرے مادر خونین جگری. با ولع بوسہ زند روے مزار پسری. درد دل میڪند انگار خودش مے داند. واژہ ها حس غریبیست ڪہ در دل ماند. وصف حال پسرش را من از او پرسیدم. اشڪِ باران شدہ از چشم ترش را دیدم.