#سمینار
#اسامی_متبرک_حضرت_زهرا_س_۳
برای فاطمه - سلام الله علیها - در نزد خدا ۹ اسم است:
🌹 فاطمه
🌸و الصدیقه
🌼و المبارکه
🥀و الزکیه
🌻 و الراضیه
🌷والمرضیه
🌺و المحدثه
🌹و الزهراء
💐و الطاهره.
خصال صدوق، ج 2، ص 414
با سلام به شما مریدان حضرت زهرا
و آرزوی داشتن روزی توام با آرامش
دل ادامه بیان اسامی حضرت زهرا به یکی دیگر از اسامی این بانوی بزرگ اسلام میپردازیم
حضرت را 🌸صدیقه🌸 میگویند
ولی چرا
در ادامه معنی این اسم بزرگ رو از کلام استاد انصاریان مرور خواهیم کرد
به ایشان صدیقه میگویند چون
ظاهر، باطن، گفتار، عمل، فکر، نیت و اندیشه حضرت زهرا(س) همه باهم الهی است
تفاوتی در گفتار و فعل، چه در باطن و ظاهر ایشان دیده نمیشود. این است معنای صدیقه!
«صدّیق» صیغه مبالغه است. «صادق» اسم فاعل معمولی است. به نظر شما چرا به حضرت زهرا(س) «صادقه» نمیگویند؟
اگر میگفتند صادقه، یعنی زبان راستگویی داشت و این معنا به مسائل دیگر نشر پیدا نمیکرد
و به قول قدیمیهای تهران یک آدم راست حسینی که اصلا شیله پیله در وجودش نبود. این است معنای صدیقه!
این استاد اخلاق درباره حجاب فاطمه زهرا(س) و نحوه حضور ایشان در صحنه اجتماع و نحوه برخوردش با مردان نامحرم عنوان کرده که
اسلام با بیرون رفتن زن مخالف نیست، درباره صدیقه کبری(س) هم نگفتهاند که دائم در خانه مینشسته است، بالاخره ایشان صله رحم میکرد و به منزل اقوام خویش یا خانه خانمهایی که با آنها در ارتباط بود، میرفت. بنابراین اسلام، جلوی بیرون رفتن زن را از منزل نگرفته و ممنوع نکرده است.
اسلام حرفزدن با مرد غریبه را به وسیله زن منع نکرده است. اگر اینطور بود، زن فقط میتوانست با محارم خود سخن بگوید، اعم از پدر، همسر، برادر، دایی، عمو و...، لیکن اسلام برای بیرون رفتن زن، حدود قرار داده است
این حدود را در سوره مبارکه نور میتوانید ملاحظه کنید که از مجموع آن آیات استفاده میشود زن به گونهای بیرون برود و بیاید که هیچ نامحرم بیدین پستی هم،👈 چشم طمع به آن نداشته باشد. این بهترین نوع حجاب است.
بنابراین وقتی خانمی به بیرون از منزل میرود طوری سخن بگوید که؛ «فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ» کسانی که دلشان بیمار شهوات جنسی است به گونهای زن را ببینند که محرّک غرایض جنسی نامحرم نباشد، لذا اینجا با این نکتهپردازی قرآن وظیفه واجب زنان در بیرون رفتن در نوع پوشش و در نوع رو گرفتن معلوم میشود که زیباییهای چهره او در ترکیب پیشانی، ابرو، چشمها، لب و چانه، زیبایی معلوم نباشد.
ولی براستی چرا امروزه ابن طور نیست؟🤔
وی تصریح کرده: همچنین لباس زن، لباس تحریکآمیزی نباشد و بنابر فرموده حضرت رسول(ص) بدننما و آشکارکننده نباشد. پس زن میتواند بیرون از منزل برود، در حالی که با رفتن و برگشتنش احدی را حتی در نیت باطلش، آلوده به گناه نکند.
این استاد اخلاق با اشاره به نحوه سخن گفتن زنان با مردان نامحرم گفت: زن میتواند با نامحرم سخن بگوید👈 اما حرفهای درست و حسابی
میتواند با استادش صحبت کند، مطلبی را بپرسد و مشکل علمیاش را حل کند، میتواند از سوپرمارکت نزدیک محله خرید کند با رعایت شرطی که قرآن کریم معرفی میکند و میفرماید: با صدای صد در صد طبیعی صحبت کند؛ یعنی با عشوهگری، طنازی، نازککردن و ریتم دادن صدا در مرحلهای که طرف مقابل را به گناه بکشد -حتی در درون خویش- صحبت نکند.
پس دز کلام استاد انصاریان مشخص شد که
صدیقه به نعنب این هست که من همینی که مبگم هستم و این طور عملمیکنم
دقیق و بدون کلک
راست و حسینی
چرا ما ابن طور نیستیم؟
ابا میشه گفت این یک معجزه است؟؟
و فقط مخصوص حضرت زهرا ؟؟
ینی این قدر این کار را بزرگ کردیم که صادق بودن شده معجزه برای ما؟؟
راست و حسینی بودن شده یک چیز دست نیافتنی؟؟
دقیقا مثل چی میمونه؟
یک فرد سیگاری
این قدر معتاد سیگار شده که سیگار نکشیدن براش شده معجزه
و میگه بنظرم شما که نمیکشی داری معجزه میکنی
پس نگیم صفات و اسامی حضرت زهرا دست نیافتنی است
خیلی هم دست یافتنی است ولی ما نمی خواهیم
یا تنبلیم یا اصلا لجبازیم
پس نتیجه
اینکه سعی کنیم صداقت رو در گفتار و عمل در پیش ّبگیریم
ینی زندگی درستش همینه
وگرنه بخوای کلک بزنی .. سر کسی رو شیره بمالی... تقلبی کنی ..جنس ناقص به مردم بفروشی . . در جمع ها چرت و پرت بگیم و.... اینها همه ما رو از صداقت دور میکنه
به امید روزی که صدیقه باشیم
در آینده نه..
از همین الان به بعد
والحمد لله رب العالمین
@Jameeyemahdavi313
#هواشناسی
🌧بارش باران در مرکز و غرب دریای خزر و بارش برف در ارتفاعات استانهای ساحلی دریای خزر و همچنین برخی نقاط اردبیل پیشبینی میشود.
☀️در اغلب شهرها جوی آرام داریم که این موجب افزایش غلظت آلایندههای جوی در شهرهای صنعتی و پرجمعیت میشود.
⛈اواخر وقت امروز سامانه بارشی دیگری از غرب و شمال غرب وارد کشور میشود و سبب بارش برف و باران در این مناطق خواهد شد.
🌤آسمان تهران امروز کمی ابری همراه با غبار محلی پیشبینی میشود، روز جمعه آسمان تهران ابری است و بعدازظهر جمعه آسمانی ابری و بارانی در پایتخت خواهیم داشت، همچنین روز شنبه در تهران بارش برف و باران برای ساعاتی پیشبینی میشود.
@Jameeyemahdavi313
#همسرانه
🔴 دومینوی زندگی
💠 در بازی دومینو وقتی یکی از مهرهها به مهرهی بعدی برخورد میکند یکی یکی مهرهها سقوط کرده و خراب میشوند. یعنی عامل ریزش صدها مهره فقط افتادن یک مهره است.
💠 زن و مرد در زندگی مشترک نباید به کوچکی رفتار بد خود نگاه کنند، اگر یک بیاحترامی به همسر یا بددهنی و حرمتشکنیِ به ظاهر کوچک اتفاق بیفتد زمینهای برای بیاحترامی و حرمتشکنی بعدی شما میشود.
💠 حتی بهانهای برای مقابله به مثل کردن همسرتان و در نتیجه پیشروی تخریب دومینوی زندگی میگردد.
💠 توصیه جدی مشاورین این است هرگاه یک_خطا، بدخلقی، یا بیحرمتی اتفاق افتاد به سرعت جلوی ریزشِ بقیهی مهرههای زندگی را با عذرخواهی، محبّت و صمیمیّت، خوش زبانی، احترام و خدمت به همسر بگیرید چرا که این موارد، عامل بزرگی در محبوب شدن شما میشود و همین محبوبیت در اصلاحِ سریع روابط زن و مرد، موثر است.
@Jameeyemahdavi313
💖یاران مهدی عجل الله 💖
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت #پارت_پنجم بعد از اینکه درد و دلم با کسی که نمیدونم کی بود تموم شد از ا
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#پارت_ششم
این سه روز مثله برق و باد گذشت و من و امیرعلی بیشتر اوقات حرم بودیم. نمیدونم چرا ولی یه حس خاصی داشتم. انگار الان یه دوست صمیمی پیدا کرده بودم. یه احساس آرامشی داشتم که وقتی با حرفای عمو مقایسه میکردم در تناقص کامل بود. راستش به حرفاش شک کرده بودم چون احساسم یه چیز دیگه میگفت و حرفای عمو چیز دیگه ای......
حالا لحظه خداحافظی بود. یه غم خاصی تو دلم بود مثله وقتی که از یه دوست جدا میشی نمیدونم چه حسی بود ؟ برای چی بود ؟ ولی یه حس غریبی نمیذاشت برم. هه منی که تو این چند ساله اصلا امام رضا رو فراموش کردم و هر شناختی داشتم برای 10 ،11 سال پیش بود حالا برام شده بود یه دوست که درد و دل باهاش برام سراسر آرامش بود اما حالا داشتم از این دوست صمیمی که دوستیش از جنس عشق بود جدا میشدم. رو به روی ضریح وایسادم و گفتم امام رضا ممنون بابت همه چی ، بابت اینکه بهترین دوستم شدی ، بابت گوش دادن به درد و دلام ، و و و و.....
کاش خیلی زود بازم بیام. یه بار دیگه چشم و دوختم به اون ضریح نورانی که تا قبل از اینکه بیام اینجا برام یه جای بی اهمیت و معمولی بود ولی حالا شده بود مرحم دردام. زیر لب خداحافظ گفتم و رفتم بیرون. با مامان اینا دم سقاخونه قرار گذاشته بودیم . رفتم همه اومده بودن و منتظر من بودن. امیرعلی چشماش قرمز شده بود و معلوم بود حسابی گریه کرده. اما هنوز هم لبخند رو لبش بود. با دیدن من لبخندش پررنگ تر شد و گفت: قبول باشه آبجی خانم.
یه لبخند محو تحویلش دادم خب حوصله نداشتم اصلا. دلم نمیخواست برگردم. امیرعلی یه پارچه سبز گرفت طرفم.
امیرعلی_ اینو یادگاری از اینجا نگه دار تبرک شدس.
_ امیر میدونی که من به تبرک و این چیزا اعتقاد ندارم.
امیرعلی_ خواهری خوب منم گفتم یادگاری نگفتم برای تبرک که.
یه لبخند زدم و گفتم: ممنون.
بابا_ خوب دیگه بریم.
دوباره برگشتم و با غم به گنبد طلا نگاه کردم . دیگه باید بریم.... هی
.
.
.
.
.
با صدای امیرعلی چشامو باز کردم.
امیرعلی_ خواهری پاشو گوشیت داره زنگ میزنه.
_ کیه؟
امیرعلی_ نمیدونم.
با دیدن اسم عمو ناخوداگاه لبخند زدم اما با یاد آوری اینکه اگه الان از حس خوبم براش بگم مسخره میکنه لبخندم محو شد.
_ جونم؟
عمو_ سلام تانیا خانم. چه خبر؟ نرفتی اونجا چادری بشی برگردی که ؟ هههههه
_ عمو نفس بکش. نخیر چادری نشدم . شما چه خبر؟ زن عمو خوبه ؟
عمو_ طلاق گرفتیم.
با صدای بلند که بیشتر به داد شبیه بود گفتم _ چییییییییی؟
یه دفعه مامان و امیرعلی و بابا با ترس برگشتن سمتم و اگه بابا زود به خودش نیمده بود صددرصد تصادف کرده بودیم.
عمو_ عههه. کر شدم. خوب طلاق گرفتیم دیگه. کلا تو این 2. 3 سال آخر دلمو زده بود به جور تحملش میکردم ......
🧕حانیه سادات کاظمی
@Jameeyemahdavi313