🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#چطور_شد_که_چادری_شدم_20
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
از بچگی علاقه خاصی به چادر داشتم هر وقت مامانم چادرسر میکردند سعی میکردم گوشه ای از چادرشو به خودم بپیچم تا اینکه مامانم برام یه چادر نخی دوخت واز پنجم ابتدایی چادر مشکی برام خرید واز اون موقع تا حالا چادریم وافتخارم چادرمه .عاشق چادرم هستم.
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
من خودم از بچگی علاقه خاصی به روضه حضرت زهرا واولادش امام حسین داشتم وقتی فیلمی درمورد امامان وحضرت زهرا میداد من پای تلویزیون مینشستم ودعا میکردم که کاش منم یه روز دختر هیاتی باشم انرژی خاصی تو دلم بود با مامانم به هیات میرفتم اگر هم منو نمیبرد التماسش میکردم تا منو به مجالس روضه ببره ..
الان خودم هیات محبین صاحب زمان را تشکیل دادم وهر پنجشنبه مراسم داریم وخودم هم از هیات امنای کوچیک هیات هستم ..
انشاءالله بحق دل سوخته خانم زینب کبری سلام الله علیها شرمنده اقا نباشیم من اول چادر را دوست داشتم وسر میکردم ولی حالا به خاطر اینکه چادر هدیه مادرم خانم فاطمه زهرا س است وحجاب بهترین پوشش زن است وزینت زن با چادر کامل میشه این افنخار رادارم وخوشحالم که خدا به من این محبت راکرده وشکر گذارم ...
@Jameeyemahdavi313
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
سلام
زیارت آنلاین😍
از حرم مطهر حضرت علے علیه السلام
بہ مناسبت ولادت ایشان😇
قول بدین برا همه خیلی دعا کنین🤲🏻
ابتکار بسیار زیبا از تولیت حرم امیر المومنین روی نوشته زیر انگشت بزن 👇🏻
♥www.imamali.net/vtour♥
وارد حرم شدید
توجه کنید روی هر فلشی که کلیک میکنید يه مقدار صبر کنید
تصویر شفاف ميشه.😄
ودر هر صحن باچرخش و عقب جلو کردن میتوان کاملا زیارت کرده و هرجاے حرم که دوست داريد زیارت کنید.😉
بنده رو هم دعا کنید.
زیارتتون قبول باشه👣
#امام_علی
#میلاد_امام_علی
@Jameeyemahdavi313
#هوالعشق💞
#امیــــــدِ_دایــــے
#پارت1
✍ #زهرا_شعبانے
بدون معطلی سوار ۲۰۶ آلبالوییم میشم و به سمت قهوه خونه حرکت میکنم.وارد که میشم آرش رو میبینم که پشت میزش نشسته و با گوشیش ور میره.میرم و کنارش میشنم.بعد از سلام و احوال پرسی میگم:
–چیکار داشتی که گفتی بیام اینجا؟
+ببین امید روزبه میخواد بدونه که تصمیمت چیه.هستی یا نه؟
–من قبلا بهت گفتم؛پدرِ من یه سرهنگه.اگه وارد گروهتون بشم و اون بفهمه؛همه زندگیم به باد میره.مطمئنم حتی دیگه نگاهمم نمیکنه.
+من بهت قول میدم که نمیفهمه.
–اگه یکی از این دخترا رفت و توی کلانتریِ محل خدمت بابام ازم شکایت کرد چی؟
+تو فکر کردی روزبه جایی میشینه که آب زیر پاش بره؟نترس فکر همه جا رو کرده.اون دخترا نمیتونن ازت شکایت کنن.
–ولی...
+اَه،چقدر ترسویی واسه یه بارم که شده یه ریسک بزرگ کن تا زندگیت یه تکونی بخوره.
🌹
الان چند دقیقه ست که از قهوه خونه اومدم بیرون،درسته پیشنهاد آرش رو قبول کردم ولی واقعا اینکار به دلم نیست.بیشتر از همه چیز از اینکه بابا بفهمه میترسم؛هرکسی ابهت حسین فاتح رو ببینه از انجام کارای خلاف منصرف میشه ولی من واقعا از واکنشش نمیترسم همه ی ترس من اینه که این مرد پرابهت بشه سرهنگ فاتح نه بابام.
تو این فکرا بودم که بالاخره رسیدم دم در خونه ی بهترین رفیقم "مهران".خیلی تو گوشم خوند که این روزبه آدم درستی نیست ولی خب باید شانسم رو امتحان کنم شاید همه چی به خیر وخوشی گذشت و اتفاقی نیفتاد.زنگ درو میزنم و مهران بدون اینکه گوشیو برداره درو باز میکنه.میرم تو و باهم دست میدیم و اون میگه؟
+چطوری مرد گنده؟
–سلامِت کو؟
مثل اینکه بخواد چیزی رو بگه ولی دودل باشه؛رفتار میکرد.بعد از چند لحظه سکوت چیزی نگفت و خودم ادامه دادم:
–بگو،راحت باش.
+امید....چه طور بگم...خیلی نگرانتم
–نگران چی؟
+تو که باباتو میشناسی امید کاری نکن که پشیمونی به بار بیاره
–سرهنگ فاتح زیادی قانون منده
+امید فاتحم زیادی بی قانونه،امید اینکار فقط خلاف نیستا بازی کردن بااحساسات دخترای مردمه،آهشون میگیرتت.من خودم خواهر دارم خیلی خوب میدونم یه دختر ممکنه با یه حرف ساده تو یه نگاه عاشق شه؛ممکنه با یه جمله قلبش پاره پاره شه و تا ده سال و بیست سال دیگه هم اون جمله از یادش نره،امید از آه دخترا بترس به اندازه آه مادرت،دلشون خیلی نازکه خدا وقتی نگاهشون میکنه اگه یه قطره اشک تو چشماشون ببینه مسبب شو نمیبخشه ها.
🌷-----*~*💗*~*-----🌷
#عشق_آسمانی 💗👇
┄┅═✼ 💗 ✼═┅┄
@Jameeyemahdavi313
┄┅═✼ 💗 ✼═┅┄
#هوالعشق💞
#امیــــــدِ_دایــــے
#پارت2
✍ #زهرا_شعبانے
–چقدر خرافاتی هستی؛اگه دختر خودش نخواد کاری میکنه که هیچ پسری نره سراغش چون همه میدونن تهِ این رابطه ها ازدواج نیست.من مذهبی نیستم ولی به شخصه از دخترای چادری که بخاطر باورشون نه کارای دیگه چادر میپوشن خیلی خوشم میاد چون واسه خودشون آرامش میخرن؛چادر هم باعث دوری از این رابطه ها میشه هم راحتی میاره چون آدمای چادری مدام درگیر مد نیستن؛پس این دخترا خودشون میخوان و مسئولیتشم با خودشونه(منظور این نیست هر کسی چادر نپوشید دنبال این رابطه هاست منظور اینه که چادر بهترین وسیله برای دور شدن از وسوسه شیطان چه برای دخترا و چه برای پسراست؛یعنی هم از دختر محافظت میکنه و هم به پسر اجازه وسوسه نمیده)
+چی بگم که منصرفت کنه امید؟
–من تصمیممو گرفتم
+امید!!!!!!
–امیدو درد امیدو....لعنت بر شیطون،چرا کاری میکنی که اینطوری حرف بزنم؟
+من وکیل وصیت نیستم که بتونم جلوتو بگیرم ولی اتمام حجت میکنم باهات،بری سمت اینکار به عمو حسین همه چیزو میگم
–حق نداری منو تهدید کنی
+شاید همینطور که میگی باشه ولی فکر میکنم به عنوان کسی که مثل برادرته این وظیفمه.
از خونه مهران اینا سریع زدم بیرون،بخاطر تهدیدش مجبور شدم بگم نمیرم سراغ اینکار ولی نمیتونم؛از یه طرف نمیشه از پولش گذشت؛از طرف دیگه هم اگه بگم نه آرش منو یه ترسوی تمام عیار میبینه ولی بدتر از همه اینا مامانم آرامه که اگه بفهمه دنیا از اشکاش پر میشه.پشت فرمون بودم ولی گوشی رو برداشتمو به آرش زنگ زدم.بعد از چند بوق برداشت:
–الو سلام
+سلام جونم داداش
–ببین آرش دارم میرم پیش روزبه بهش زنگ بزن بگو اون پورشه نوک مدادی رو که ته پارکینگ بود آماده کنه
+اونو به هرکسی نمیده فکر کنم قولشو به کسی داده
–من نمیدونم؛اون پورشه رو میده به من،درضمن بهش بگو از پولش فقط۴۰درصد به اون میرسه فکر۶۰درصد رو از سرش بیرون کنه
+امید!!!
–خودتم میدونی هیچکسی با شرایط من گیر روزبه نمیاد؛راستی یادت نرفته که بابام کاملا آمادست که از خلافاتون بشنوه و دستگیرتون کنه پس اون پورشه به علاوه ۶۰درصد از پول اینکار مال من میشه.
+راه افتادیا؛یه جوری میگی اون پورشه مال من میشه انگار قراره واسه همیشه برش داری این ماشین فقط واسه زمانیه که میخوای مخ اون دخترا رو بزنی،اگرم روزبه بفهمه چه حرفایی زدی حلق آویزت میکنه.
--به این دیو دوسری که واسه خودت ساختی بگو یکی از رفیقام از این موضوع خبر داره پس فکرای بیخود به سرش نزنه.
+الو امید یه دیقه گوش...
و تماسو قطع میکنم.خوشم اومد از اینکه اینطور باهاش حرف زدم ولی واقعا نمیدونم چه بلایی سرم اومده؛ دارم با خودم چیکار میکنم.توی فکر بودم که چشمم خورد به ساعت روی مچم.ساعت ۱:۳۲ دقیقه رو نشون میداد اصلا حواسم نبود که شب از نیمه گذشته.همین الانم دیر شده باید سریع برگردم خونه و فردا برم دنبال ماشین.
#ادامہ_دارد....
🌷-----*~*💗*~*-----🌷
#عشق_آسمانی 💗👇
┄┅═✼ 💗 ✼═┅┄
@Jameeyemahdavi313
┄┅═✼ 💗 ✼═┅┄