🌸🍃
#سه_دقیقه_در_قیامت
#قسمت_دهم
سبک شدم 😇 با خودم گفتم:خدا رو شکر ! از این همه درد چشم و سر درد راحت شدم . چقدر عمل به خوبی انجام شد 😍 با اینکه کلی دستگاه به سر و صورتم بسته بود ، اما روی تخت جراحی بلند شدم و نشستم 😳 برای یک لحظه ، زمانی که نوزاد بودم و در آغوش مادرم 😍 بودم را دیدم 😳 از لحظه کودکی تا لحظه ای که وارد بیمارستان شدم ، برای لحظاتی باهمه جزئیات ، در مقابل من قرار گرفت چقدر حس و حال شیرینی داشتم
در یک لحظه ، تمام زندگی و اعمالم را دیدم در همین حال و هوا بودم که جوانی بسیار زیبا، با لباسی سفید و نورانی 😇 در سمت راست خودم دیدم.
اوبسیار زیبا و دوست داشتنی بود نمیدانم چرا انقدر او را دوست داشتم . میخواستم بلند شوم و او را در آغوش بگیرم . او کنار من ایستاده بود و به صورت من لبخند میزد محو چهره او بودم 😍 با خودم میگفتم:چقدر چهره اش زیباست.
چقدر آشناست . من اورا کجا دیده ام🧐.
ادامه دارد ...