eitaa logo
جریان شناسی فکری، فرهنگی، سیاسی
3.1هزار دنبال‌کننده
844 عکس
1.2هزار ویدیو
1 فایل
این کانال بمنظور آشنایی و تبیین جریانات فکری، فرهنگی، سیاسی ویژه کادرهای فعالین دانشگاه و مربیان مساجد راه اندازی گردیده است. ارتباط با ادمین : https://eitaa.com/Srfm50
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 روشنفکری در غرب و ایران ✍🏼 قسمت ۱۰۷ 🔰 ادامه میرزا فتحعلی آخوند زاده... او هرگونه درگیری با روسیه را نفی کرده و همگان را به صراحت به اطاعت از دولت روس فرامی‌خواند. در پایان نمایشنامه «خرس دزدافکن»، خطاب به جماعت، پیام نمایشنامه را با این عبارت بازگو می‌نماید که: «ای جماعت الحال برای شما عبرت باشد، دیگر وقتی است منتقل بشوید بر اینکه شما مردمان وحشی نیستید ... هیچ می‌دانید که دولت روس چه خوبی‌ها به شما کرده و شما را از چه نوع بلاها محافظت می‌کند؟!! .... بر شما لازم است که بزرگ خود را بشناسید،‌ حقّ ولی‌نعمتی او را بجای بیاورید و همیشه به امر و نهی او مطیع بشوید، رسوم بندگی و آداب انسانیت را یاد بگیرید.» ♦️این عبارت نشان می‌دهد که مقابله او با عبودیت و بندگی الهی و حتی استبداد قاجار برای تبلیغ عبودیت و بندگی دولت روس است. مخاطبین آخوندزاده تنها مردم قفقاز نیستند، او جامعه ایران را نیز مخاطب قرار می‌دهد و به‌عنوان یک وطن‌پرست برای مشکلات آنها نیز ارائه طریق می‌کند. آخوندزاده با تنظیم مکتوبات کمال‌الدّوله که متضمّن انتقاد شدید از اسلام و توهین به مقدّسات مسلمانان بود، اوج تأثیرپذیری خود از فرهنگ غربی را به نمایش گذاشت. 🔹وی در این مسیر، به تغییر خطّ اسلام اعتقاد می‌یابد و خطّ اسلام را عامل عقب‌افتادگی مسلمین از تمدّن غربی قلمداد می‌کند. او در توصیه های خود به مشیرالدوله ( میرزا حسین خان ) در سنه ۱۸۷۴ م می نویسد : خون تازه عبارت از ایجاد الفباء جدید و تعلیم علوم فرنگستان است . وی در نامه ی خود به شاهزاده فرهاد میرزای قاجار (عموی ناصرالدین شاه) در اکتبر ۱۸۷۵ م مدعی می شود : در ممالک اسلامیه قبل از تغییر خط قدیم هیچ گونه تنظیمات جدیده و قوانین پولیتیکه نتیجه نخواهد بخشید و ترقی ملت اسلام صورت پذیر نخواهد شد . از نظر او مشکل اصلی چیزی جز اسلام نیست که نتیجه پیروزی اعراب است و راه حلّ رهایی از اسلام، نه به نام دیانت؛ بلکه به طریق حکمت و فلسفه‌ای است که سَرِ سازگاری با دین نداشته (حکمت و فلسفه غرب) و همه پیوندها و نسبت‌های خود را با دین و معرفت دینی گسسته است. 🔸او در حسرت عظمت ایران قبل از اسلام می‌نویسد: «ای‌کاش (به ایران) نیامدمی و کاش اهل این ولایت را که با من هم‌مذهبند، ندیدمی و از احوال ایشان مطّلع نگشتمی، جگرم کباب شد، ای ایران کو آن شوکت و سعادت تو که در عهد کیومرث و جمشید و گشتاسب و انوشیروان و خسروپرویز می‌بود.» و در جای دیگر درباره تاریخ اسلامی ایران می‌نویسد: «الآن چیزی که مایه تسلّای ما می‌تواند شد، این است که تکلیف خودمان را بفهمیم و بدانیم که ما ۱۲۸۰ سال در خطا بوده‌ایم ... بعد از این ... به طرف بازماندگان، یادگاران و نیاکان خودمان عطف نظر کنیم.» ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
(14) ✡️ پایان لاهوتی و معمای خودکشی او... ⛔️ پس از دستور دادستانی مبنی بر بازرسی از منزل شیخ حسن لاهوتی، ارتباطش با منافقین برملاشد. ⛔️ در میان اسناد و لوازم کشف شده، نامه از پاریس، مقدار زیادی سلاح از جمله ، انواع کلت و ...به چشم میخورد. ⛔️ همین امر موجب احضار لاهوتی به دادستانی و بازداشت او شد. ⛔️ وقتی که در دادستانی خبر خودکشی فرزندش وحید را به می دهند، او عصبانی شده و در دست خطی جمهوری اسلامی را زیر سؤال می برد. ⛔️ لاهوتی در این دست خط، فرزند منافقش را در زمره شهیدان دانست! او سپس به جمهوری اسلامی به شدت حمله کرده و کشته شدن فرزندش را نه از سوی تاج به سرهای سلطنتی! بلکه از جانب قلمداد کرد. ⛔️ لاهوتی همچنین با تکیه بر مثلت زر و زور و تزویر، ادعا می‌کند که اکنون نیز حاکمیت وقت، اضلاع زر و زور را زیر جمع کرده و کارهایی می‌کند که ستمگران تاریخ امثال آن کارها را کمتر کرده اند! ⛔️ لاهوتی سپس در زندان اوین خود را به بیماری زده و در اثر غفلت مأموران زندان با استفاده از سمّ موش یا ، خودکشی کرده و به فرزند منافقش ملحق شد. ⛔️ اگر چه سال ها بعد سعید و حمید لاهوتی و همسرانشان، فاطمه و فائزه هاشمی رفسنجانی، همنوا با منافقین، در مصاحبه ای نظام را متهم به قتل لاهوتی می کنند اما اسناد و شواهد موجود و نظر پزشک زندان و همچنین عدم صدور پیام از سوی امام و سید احمد خمینی و بقیه مسؤلان نظام، دال بر خودکشی لاهوتی و سقوط او است. https://eitaa.com/antisecular_ir
📚 روشنفکری در غرب و ایران ✍🏼 قسمت ۱۰۸ 🔰 ادامه میرزا فتحعلی آخوند زاده... آخوندزاده با رویکرد به عقلانیت و فلسفه‌ای که منکر غیب و متافیزیک است، دین را تنها مشکل ایران نمی‌داند؛ بلکه خرابی همه دنیا را به آن مستند می‌گرداند. او در جای دیگر به صراحت به انکار وحی و رسالت می‌پردازد و با اهانت به ساحت مقدّس پیامبر اکرم (ص) می‌گوید: «او به کفایت آنچه را از خود می‌گفت به خداوند اسناد می‌داد.» او در این قسمت از عباراتی استفاده می‌کند که قلم از تکرار آن شرم دارد. او در کتابی که به تصریح خود برای هَدم اساس دین نگاشته است، می‌نویسد: «و فی‌الحقیقه، از حقوق‌الله مطلقاً منفعتی عاید نیست بجز ضرر...؛ مثلاً در هر شبانه‌روز، پنج‌وقت نماز، تو را از کسب‌ وکار بازمی‌دارد، روزه به جان تو ضرر کند، حج به هلاکت تو باعث شود ... آیا از اجماع حج در مدت ۱۲۸۰ سال، منفعتی به اسلام عاید شده باشد، چیست؟ امّا به اثبات خسارات کثیره هر کس جواب‌ دادن را قادر است؛ مثلاً‌ چقدر پول از صاحبان استطاعت در خارج وطن صرف می‌شود ... چقدر جان به معرض هلاکت می‌رسد ... و اهل عربستان هم به جهت امیدواری به صدقه در کسب معیشت و طلب ترقی بی‌اهتمام شده، به کمال بی‌غیرتی معتاد می‌گردد و در زمره طوایف گمنام، گذران می‌کنند». ♦️آخوند زاده در تصنیف کتاب ( کمال الدوله ) وقاحت را به نهایت می رساند و به ساحت ادیان الهی به ویژه اسلام و اعتقادات شیعه اهانت می نماید و از ترس واکنش های مسلمانان ، می خواهد تا این مکتوبات به نام او چاپ نشود، هدف نهایی خود را مشخص می کند : بعد از چندی به خیال این که سد راه الفباء جدید و سد راه سویلزاسیون در ملت اسلام ، دین اسلام و فناتیزم آن است، برای هرم اساس این دین و رفع فناتیزم و برای بیدار کردن طوایف آسیا از خواب غفلت و نادانی و برای اثبات وجود پروتستانتیزم در اسلام به تصنیف کمال الدوله شروع کردم. این کمال الدوله تصنیفی است که نظیرش بدین وضوح و بدین دلایل تا امروز در حق دین اسلام به قلم نیامده است. 🔹آخوندزاده با آنکه منکر اصل وحی و ادیان الهی است، در برخی موارد همراه با نقد احکام الهی، درخواست بازسازی آنها را می‌کند، یکی از معتقدان به مبانی الحادی او بدین‌سان این تناقض را رفع می‌کند: «او متفکّری واقع‌بین است و با روح تاریخ آشناست، نه درپی تغییر کیش مردم می‌گردد و نه آن را ممکن می‌شمارد، نه می‌خواهد توده مردم چون خودش ملحد و زندیق گردند و نه آن را مصلحت می‌داند. هدف دینیش لیبرالیسم دینی و پروتستانیسم اسلامی است». مراد از پروتستانیزم اسلامی، حذف ابعاد آسمانی و الهی دین و نفی شریعت و منشأ الهی حق و قراردادن اعتبارات و قراردادهای بشری در مرکز حق است؛ 🔸آخوند زاده که مدعی بود پروتستانتیزم اسلامی، راه دوام دین اسلام است در تعریف خود از این اصطلاح می گوید : «پروتستانیزم عبارت از مذهبی است که حقوق‌الله و تکالیف عبادالله جمیعاً در آن ساقط بوده، فقط حق‌النّاس باقی بماند» . حقوق الناس هم در حوزه ی قانون قرار می گیرد ، پس دین یعنی هیچ !! او در ادامه ی فکر رفع تکلیف ، بدانجا می رسد که یکسره وحی و معجزات را در کنار رمل و خرافات قرار داده ، آن ها را نفی می کند !! فیلسوف عبارت از آنچنان شخصی است که در علوم عقلیه کامل باشد و سبب حکمت جمیع اشیاء را بر وفق قانون طبیعت مشخص نماید و هرگز به خوارق عادت و معجزات و وحی و کرامات و رمل و جفر و ..... باور نکند و به وجود ملائکه و اجنه و شیاطین .... مطلقا معتقد نباشد .... به اصطلاح (اهالی فرنگستان) در دنیا کامل تر از (فیلسوف) وجود نمی باشد! ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
(1) ⛔️ آخوندی با گرایشات مارکسیستی⛔️ 💢 سید محمد موسوی متولد 31 فروردین 1320 در قزوین از شخصیت‌هایی است که مانند برخی دیگر، در سال‌های منتهی به پیروزی انقلاب به مخالفت با نظام شاهنشاهی پرداخت! 💢او در دهه پنجاه در مسجد «» در تهران به تفسیر قرآن مشغول شد. کلاس‌های خوئینی‌ها با دستگیری او توسط پایان یافت. 💢خویینی ها پس از پیروزی انقلاب، عهده دار مسئولیت‌های مهمی از قبیل: عضویت در شورای سرپرستی صدا و سیما، عضو مجلس خبرگان، نماینده تام الاختیار امام در داوطلبان اولین دوره ریاست جمهوری، دادستان کل کشور و ... بوده است. 💢مهم‌ترین فعالیت موسوی خوئینی‌ها پیش از پیروزی انقلاب، مربوط به جلسات تفسیر وی در مسجد «جوستان» تهران بود. او نزاع و درگیری و مبارزه را به عنوان اصل حاکم و جاری در آیات قرآن می‌دانست و سعی می‌کرد تمام آیات قرآن را بر همین اصل تفسیر کند. 💢 و به شیوه و محتوایی که خوئینی‌ها در جلسات تفسیر خود ارائه می‌داد اعتراض داشتند اما خوئینی ها به این اعتراضات توجهی نمیکرد. 💢جالب است که خوئینی‌ها توسط ساواک به اتهاماتی از جمله همکاری و کمک به سازمان دستگیر شده بود اما نکته حائز اهمیت این است سال‌هایی که او به این اتهام دستگیر می‌شود، سال‌های بعد از تغییر ایدئولوژیک سازمان و اعلام رسمی است! یعنی او پس از اعلام رسمی تغییر ایدئولوژیک نیز با سازمان مجاهدین همکاری داشته. 💥 ادامه دارد... ✍️ https://eitaa.com/antisecular_ir
💠در زندگىِ پیچیده‌ی اجتماعىِ امروز، بدون بصیرت نمیشود حرکت کرد. جوانها باید فکرکنند،بیندیشند، بصیرت خودشان را افزایش بدهند. معلمان روحانی، متعهدان موجود در جامعه‌ی ما از اهل سواد و فرهنگ، از دانشگاهی و حوزوی، باید به مسئله‌ی بصیرت اهمیت بدهند؛  🔸بصیرت در هدف، 🔹بصیرت در وسیله، 🔸 بصیرت در شناخت دشمن،  🔹بصیرت در شناخت موانع راه،  🔸بصیرت در شناخت راه‌های جلوگیری از این موانع و برداشتن این موانع؛ این بصیرتها لازم است.(۱۳۸۸/۷/۱۵) -------- 🆔 @jarianshenasi
📚 روشنفکری در غرب و ایران ✍🏼 قسمت ۱۰۹ 🔰 ادامه میرزا فتحعلی آخوند زاده... او درباره لیبرالیزم می‌گوید: «لیبرال، عبارت از آن کسی است که در خیالات خود به کلّی آزاد بوده، ابداً به تحدیدات دینیه مقیّد نشده و به اموری که خارج از گنجایش عقل و بیرون از دایره قانون طبیعت باشد، هرگز اعتبار نکند ...». به نظر او ویژگی دیگری که دین بازسازی‌ شده باید داشته باشد، جدایی آن از سیاست است؛ زیرا به نظر او دخالت دین در امور سیاسی که با غیر مشروع‌ خواندن حاکمیت‌های غیر دینی همراه است، از دلایل اصلی دوری ما از فرهنگ غرب است. ♦️وی عنوان می‌کند: «سبب مغایرت فیمابین ملّت و سلطنت، علماست. آیا به چه سبب علما در امزجه و طبایع مردم آن‌قدر تصرّف دارند که مردم بلا بحث و ایراد به حرف ایشان گوش می‌دهند و از سلطنت باطناً‌ تنفّر می‌ورزند؟ به سبب آنکه علما، مرجع ناسند... به سبب آنکه حوائج مردم از علما رفع می‌شود و سلطنت امر عارضی است. در حقیقت، عمّال سلطنت نسبت به علما به‌ منزله چاکرانند که باید احکام ایشان را مجری بدارند. نهایت منافع ملّت و آبادی مملکت و وطن، مقتضی آن است که در میان ملّت و سلطنت، اتّحاد و الفت پیدا شود و سلطنت استقلال باطنی و ظاهری پیدا کند و خودش تنها مرجع ملّت گردد و علما را در امور اداره شریک خود نسازند ... علمای دین خود را تابع دولت نمی‌سازند؛ بلکه نایب امام غایب و صاحب‌الزّمان (عج) می‌دانند ... حتی روحانیون را به شاهان تفوّق است و آن را کلب آستان امام خطاب می‌نماید. سلاطین هم ـ طوعاً یا کرهاً ـ به این امر رضا داده‌اند و هر یک، اندیشه نکرده و نفهمیده‌اند که کسی که نسبت به امام، درجه کلبیت داشته باشد، نسبت به نایب امام درجه آقایی که نمی‌تواند داشت. در واقع، نایب امام هم چگونه خود را تابع و محکوم کلب امام بداند». 🔹تفسیری که آخوندزاده از حق، عدالت و همچنین آزادی می‌دهد، تفسیری تماماً دنیوی و زمینی است و هیچ چهره الهی و آسمانی و یا حتی عقلانی و ایدئولوژیکی نمی‌تواند داشته باشد. او به تبعیّت از «جان استوارت میل»، هیچ‌گونه تعریف و تبیینی را از آزادی که عهده‌دار جهت و یا کمال خاص برای انسان باشد، نمی‌پذیرد و معتقد است که ضوابط اخلاقی دینی، آزادی روحی ما را سلب می‌کند، همان‌گونه که حاکمیت‌های استبدادی، آزادی جسمانی را سلب کرده است. توصیه‌ای که در نهایت، آخوندزاده به ملّت ایران می‌کند، رهایی از آزادگی دینی و عبودیت الهی ... و روی‌آوردن به آزادی به‌معنای لیبرالیستی و غربی آن و استفاده از علم تجربی است. صرف نظر از اینکه این رویکرد در قالب دینی و به نام پروتستانیزم اسلامی و یا با پوششی سیاسی و به دست پادشاه باشد. به گفته برخی محقّقان، آخوندزاده هواخواه تشکیل فراماسونری در ایران بوده و این کار را از لوازم آزادی و آزادی‌خواهی می‌دانسته است. 🔸خلاصه اینکه آخوندزاده گرچه با آموزش قرآن و فقه آغاز کرد و اعتقاد به اسلام داشت، ولی به مرور زمان، گرفتار تفکّر التقاطی و آمیختن آموزه‌های اسلام با اندیشه‌های غرب و در نهایت، اسیر الحاد و مخالفت با اسلام گردید. اعتقادات آخوندزاده را می‌توان در کتاب‌ها و نمایشنامه‌ها و داستان‌هایش به ترتیب ذیل بیان کرد : ۱. اعتقاد به پروتستانتیزم به‌معنای نفی حقوق الهی و تکالیف عبادالله و جایگزینی حقوق‌النّاس؛ ۲. انکار معجزات و وحی و کرامت الهی و حقایقی مانند ملائکه،‌ جن و شیطان و در یک کلام،‌ آزادی از اعتقادات دینی؛ ۳. اصالت‌دادن به دنیای مدرنیته و اندیشه لیبرالیسم؛ ۴. لزوم تغییر خط و الفبای ممالک اسلامی، جهت تغییر فرهنگ و آداب و رسوم ایرانی ـ اسلامی و توصیه به ایجاد الفبای جدید و تعلیم علوم فرنگستان؛ ۵. شمردن دین به‌عنوان مهم‌ترین عامل عقب‌ماندگی و مانع علم و معرفت؛ ۶. مخالفت با مراسم تعزیه و عزاداری امام حسین (ع) و بی‌فایده‌دانستن آن؛ ۷. مخالفت با روحانیت و تفکّرات حوزه‌های علمیه. 🆔 @Jarianshenasi
(2) ⛔️تفسیر تفنگی⛔️ 💢مهم‌ترین فعالیت پیش از انقلاب مربوط به جلسات تفسیرش در مسجد جوزستانِ تهران است. 💢 درباره گرایش‌های فکری موسوی‌خوئینی‌ها می‌گوید: «موسوی‌خوئینی‌ها در مسجد جوزستان، برای خودش جریانی شده بود و سخنرانی‌هایی با این گرایش (مارکسیسم) می‌کرد.» 💢نکته دیگر اینکه اکبر گودرزی، همان کسی که دستور شهید مطهری را داد نیز در این جلسات دیده شده! حتی نقل است که: «موسوی‌خوئینی‌ها در یکی از منبرهایش، درحالیکه گودرزی و یکی دیگر از اعضای اصلی به‌شدت مجذوب و محو سخنان او شده بودند، آیه (و یصدون عن سبیل الله) را بر استاد مطهری تطبیق می‌کرد و مدعی می‌شد که وی با رژیم همکاری می‌کند.» 💢حجت‌الاسلام تصریح می‌کند: «آقای مطهری معتقد بود که او (موسوی‌خوئینی‌ها) مارکسیست شده است، تا آنجا که شهید مطهری در یکی از جلسات خصوصی، به روحانیون انقلابی حاضر خطاب می‌کند: خبر دارید (موسوی‌خوئینی‌ها) مارکسیست شده؟!» 💢 درباره خوئینی‌ها می‌گوید: «من بعدها در دادگاه فرقان، از یکی از این‌ها سوال کردم که شما از کجا به اینجا رسیدید؟ او گفت ما اول تفسیر پرتوی از قرآن را خواندیم. بعد دیدیم یک کسی روشنفکرتر از او تفسیر می‌گوید و رفتیم به مسجد «جوزستان» در خیابان نیاوران قدیم! بعد دیدیم یکی انقلابی از همه این‌ها آمده و روشنفکرتر از همه این‌هاست و او اکبر گودرزی است.» ادامه دارد... ✍🏻 https://eitaa.com/antisecular_ir
📚 روشنفکری در غرب و ایران ✍🏼 قسمت ۱۱۰ 🔰 میرزا ملکم‌خان ناظم‌الدّوله (آیینه تمام‌نمای لیبرالیسم و پدر منوّرالفکری در ایران) میرزا ملکم‌خان پسر میرزا یعقوب ، در سال ۱۲۴۹ ق/ ۱۸۳۳ م، از پدری ارمنی تازه‌ مسلمان‌ شده درجلفای اصفهان به دنیا آمد. میرزا یعقوب، پدر میرزا ملکم‌خان جزو هواداران میرزا آقاخان نوری، صدر اعظم وقت و رقیب میرزا تقی‌خان امیرکبیر بود و با این نفوذ توانست پسرش را در ده سالگی به پاریس بفرستد تا در علوم طبیعی و سپس سیاسی در مدارس ارمنی و پلی‌تکنیک به تحصیل بپردازد. میرزا یعقوب بنا به وصیتش در قبرستان ارامنه در استانبول ترکیه دفن شد. او همچنین از کسانی بود که برای انگلیسی‌ها جاسوسی می‌کرد. «خان ملک ساسانی» در جلد اوّل سیاستگران دوره قاجار درباره انجام مأموریت‌های سیاسی توسط میرزا یعقوب برای انگلیسی‌ها سخن گفته است، او همچنین درباره جاسوسی میرزا یعقوب برای انگلیسی‌ها می‌نویسد: «میرزا یعقوب در سفارت روس، سمت مترجمی داشت و در تمام عمر برای انگلیسی‌ها جاسوسی می‌کرد و به موجب اسناد و نوشتجات موجود، دو فقره جاسوسی از او در دست می‌باشد». ♦️اما فرزند او میرزا ملکم پس از بازگشت به ایران مترجم ناصرالدّین شاه شد. بعد از مدّتی جهت حلّ اختلافات ایران و انگلیس به آنجا فرستاده ‌شد و در این زمان رسماً‌ عضو تشکیلات فراماسونری می‌گردد. وی پس از قتل امیرکبیر و در زمان صدارت میرزا آقاخان نوری به‌عنوان یکی از مهره‌های سیاست استعماری انگلیس به ایران بازگشت و به سمت مترجم استادان اتریشی و فرانسوی در دارالفنون مشغول به کار گردید و با کمک پدرش، با اجازه ناصرالدّین شاه، اقدام به تأسیس لژ فراماسونری به نام «فراموش‌خانه» می‌کند. او در خانه جلال الدین میرزا پسر فتحعلی شاه واقع در محله ی مسجد حوض تهران این انجمن سری را دایر کرد. 🔹ناصرالدّین شاه، در آغاز تصور می‌کرد که فراموش‌خانه محلّی است که در آن ملکم‌خان، با شعبده‌بازی ـ که با برخی از ترکیبات شیمیایی و کارهای فیزیکی انجام می‌شد، اوقات فراغت درباریان را پر می‌کند، ولی پس از مدّتی متوجّه تغییر رفتار و مخفی‌کاری‌های افراد فراموش‌خانه شد و چون عده‌ای را برای تجسّس درون لژ فرستاد، آنها نیز به عضویت لژ درآمدند. محمود کتیرایی، حوالی سال‌های ۱۲۷۷ و ۱۲۷۸ را زمان برپایی نخستین مجمع فراماسونری در ایران توسّط میرزا ملکم می‌داند. حسّاسیت فراموش‌خانه، همراه با مخالفت کسانی که نسبت به آموزش‌های آن احساس خطر می‌کردند، در نهایت، به بسته‌شدن فراموش‌خانه انجامید که پس از آن ملکم‌خان، لژ «مجمع آدمیت» را به‌صورت مخفی تشکیل داد. 🔸پس از تعطیلی فراموشخانه به جهت ایجاد مشکلات سیاسی، میرزا ملکم به دستور ناصرالدین شاه ، تحت الحفظ به خانقین تبعید و پس از مدتی آزاد شد وی از آنجا به بغداد رفت و در بغداد مدتی با (بابیان) رابطه و آمیزش پیدا کرد. وی پس از آن به استانبول ترکیه رفت و برای مدتی تابعیت ایرانی را ترک کرده و به تابعیت عثمانی (ترکیه) در آمد و در روزنامه‌های آنجا علیه ایران و ایرانی هتّاکی می نمود. او در زمان پذیرش تابعیت عثمانی ، کلاه فینه ی قرمز بر سر می گذاشت و با ماهی ۴۰ لیره در وزارت امورخارجه عثمانی استخدام شده بود. وی همچنین در استانبول برای ازدواج با «هانریت» دختر اراکل بیک ارمنی، در کلیسای (ایا استفانوس)، دین اسلام را ترک کرد و به کیش ارامنه پیوست! ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
(3) صندوقچه اسرار سفارت 💢یکی از حوادث دهه اول انقلاب، حادثه تسخیر است. امام در جریان حمله اول چریک های فدایی خلق به سفارت آمریکا در 25 بهمن 57، به مخالفت با آن پرداخت اما حمله دوم به سفارت در 13 آبان 58 بدون اطلاع امام صورت گرفت. 💢بعد از اینکه پیشنهاد تسخیر سفارت در انجمن اسلامی دانشجویان، اجماع عمومی پیدا نمی‌کند، گروه طرفدار تسخیر سفارت تصمیم می‌گیرند، به تنهایی این کار را انجام دهند؛ لذا نزد استاد تفسیر سابق خود، می‌روند. او نیز بدون در میان گذاشتن این موضوع با امام پیشنهاد دانشجویان را می‌پذیرد. 💢پس از تسخیر سفارت، امام از دانشجویان می‌خواهد که تمام اسناد، بی کم ‌وکاست افشا شود؛ اما در عمل چنین کاری از دانشجویان پیرو خط امام صورت نمی‌گیرد. آن چه در عدم افشای اسناد قطعی است، نقش کلیدی موسوی خوئینی ها است بطوریکه اسناد تا به تائید او نمی‌رسید، افشا نمی‌شد. 💢هم‌چنین بسیاری از اسناد محرمانه از لانه خارج شد تا اینکه برخی از آنها سال‌ها بعد در منزل شخصی یکی از دانشجویان اصلی و نزدیک‌ترین افراد به موسوی‌خوئینی‌ها کشف شد. 💢یکی از مسئولانی که وظیفه جمع‌آوری اسناد لانه جاسوسی را بر عهده داشت، روایت می‌کند که «روزی موسوی‌خوئینی‌ها آمد پیش ما و گفت: آیا سندی از ارتباط آیت الله بهشتی با وجود دارد یا نه؟» 💢اهمیت این واقعه زمانی معلوم می شود که بدانیم شهید بهشتی با مشی موسوی‌خوئینی‌ها به شدت بود و انحرافات او را گوشزد می‌کرد. ادامه دارد... @antisecular_ir
📚 روشنفکری در غرب و ایران ✍🏼 قسمت ۱۱۱ 🔰 ادامه میرزا ملکم خان ناظم الدوله... میرزا ملکم‌خان همچنین در ترکیه با میرزا حسین‌خان سپهسالار ( مشیرالدّوله) وزیر مختار ایران در استانبول رابطه رفاقت پیدا کرد و میرزا حسین خان وی را به سمت مستشار سفارت برگزید و چندی بعد او را به سمت سرکنسول ایران به مصر فرستاد تا از فحاشی علیه ایران دست بردارد. او در مصر از اسماعیل پاشا ده هزار تومان پول گرفت و به همین دلیل احضار شد. ملکم طی نامه ای تهدید کرد که اگر به سمت وزیر مختار ایران به لندن فرستاده نشود، اسرار دولتی را به عثمانی خواهد فروخت. پس از چندی میرزا حسین خان سپهسالار (مشیرالدوله) به مقام صدر اعظمی رسید. وی میرزا ملکم را به تهران فرا خواند و مشاور مخصوص خود گردانید. ♦️ملکم پس از مدتی به سمت وزیر مختاری لندن برگزیده شد تا مقدمات اولین سفر ناصرالدین شاه را به انگلیس فراهم نماید. میرزا حسین‌خان سپهسالار که از شاگردان ملکم در فراموش‌خانه بود، با مشورت ملکم که درآن زمان در سفارت ایران در انگلیس به‌ سر می‌برد، به انعقاد قرارداد اسفبار «رویتر» پرداخت. ملکم در این قرارداد نقش یک واسطه و دلال را بازی می کرد . مطابق مفاد این قرارداد (۱۲۵۰ هـ.ش/۱۲۹۰ هـ.ق) امتیاز بهره‌برداری انحصاری از معادن نفت، زغال سنگ، آهن،‌ مس و سرب و همچنین مراتع، جنگل‌ها، زمین‌های حاصل‌خیز، گمرکات جنوب، حقّ کشیدن خطوط مخابرات، راه ‌آهن، مترو برای تهران، تأسیس شعبه‌های پست و بانک و نیز معافیت مأموران انگلیسی از پرداخت گمرک و مالیات، در برابر یک وام ۲۵ ساله که با سود پنج درصد به طور اقساط پرداخت می‌شد، به مدّت هفتاد سال به «بارون جولیوس دو رویتر» ـ تاجر یهودی انگلیسی ـ واگذار شد. از این قرارداد، معادن طلا و فیروزه و جواهرات استثنا شد، علاوه بر آن جهت انعقاد این قرارداد، مبلغ دویست هزار لیره؛ یعنی پنجاه هزار لیره به سپهسالار، پنجاه هزار لیره به مشیرالدّوله (وزیر خارجه که برادر سپهسالار است) و بقیه به ملکم‌خان که سفیر ایران در لندن و بانی قرارداد بود،‌ به‌صورت رشوه پرداخت می‌شد. 🔹این قرارداد که بین یک فرد با یک دولت منعقد شد، تا آن زمان، در بین قراردادهایی که بین دولت‌ها منعقد شده است، بی‌سابقه بود؛ به همین دلیل، مجلس انگلیس، ابتدا در صحّت آن تردید کرد. در واقع این قرارداد به‌ معنای واگذاری کامل خاک ایران به انگلیس بود. خبر این قرارداد، علاوه بر آنکه دشمنی و حسادت دولت‌های رقیب را برانگیخت، مخالفت فراگیر و گسترده‌ای را در بین نیروهای مذهبی به رهبری «ملاعلی کنی» در تهران به همراه داشت؛ چندان که ناصرالدّین شاه تا زمان لغو این قرارداد، از حضور در محافل عمومی سر باز می‌زد و نیز میرزا حسین‌خان از تأمین جان خود در تهران به هراس افتاد. 🔸او همچنین در دوران سفارت خود در انگلیس، در سومین سفرناصرالدین شاه و در زمان صدارت میرزا علی اصغر امین السلطان(اتابک اعظم)، امتیاز «لاتاری» (چیزی شبیه بلیط بخت‌آزمایی) را از دولت ایران خرید و چون به‌ دلیل غیر مشروع بودن، مورد مخالفت و اعتراض علمای دینی قرار گرفت، این امتیاز لغو شد، وی قبل از آنکه خبر لغو آن به‌طور رسمی در لندن پخش شود، این امتیاز را به یک انگلیسی به مبلغ چهل هزار لیره فروخت. با پخش خبر لغو امتیاز، خریدار از ملکم‌خان به‌عنوان کلاهبردار در دادگاه شکایت کرد و این مسئله رسوایی بزرگی برای او و سفارت ایران به‌وجود آورد که در نهایت، به عزل وی از سفارت و لغو تمام القاب و سمتهای او از طرف شاه انجامید. پس از عزل، میرزا ملکم به‌عنوان یک چهره انقلابی در مخالفت با استبداد ناصرالدّین شاه، به انتشار نشریه «قانون» پرداخت و درآن به شدت به صدراعظم و دربار حمله می نمود، چاپ این نشریه از دیدگاه او به رمز عقب‌افتادگی ایران اشاره داشت پس از کشته شدن ناصرالدین شاه ، برای سفارت ایران در رم انتخاب شده و بدین ترتیب به انتشار روزنامه قانون و حمله به دربار و صدراعظم پایان داد. ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
(4) 🔥 ارتباط شوم بنی صدر و خوئینی ها 💢 یکی از ابهامات مرتبط با تسخیر لانه جاسوسی، در ماجرای تأیید صلاحیت خودنمایی می‌کند. 💢 اسناد مربوط به بنی‌صدر از اولین اسنادی بود که کشف شد؛ زیرا این اسناد در گاو صندوق سفارت بود و یا بنا به نقلی بر اثر سهل‌انگاری کارمندان سفارت، روی میز باقی مانده بود و کاملاً سالم به دست دانشجویان افتاد. 💢اندکی بعد از این ماجرا، موسوی‌خوئینی‌ها به‌عنوان نماینده امام در بررسی صلاحیت کاندیداها معرفی شد. 💢 او از میان 106 نامزدی که وزارت کشور لیست آن‌ها را برای بررسی صلاحیت به امام داده بود، صلاحیت حدود 100 نفر را رد کرد. بنی‌صدر نیز که برای اولین دوره ریاست جمهوری ثبت‌نام کرده بود، بی‌هیچ واکنشی از سوی تأیید صلاحیت شد! 💢 در خاطرات دانشجویان حاضر در لانه جاسوسی به ارتباط بنی صدر با غربی ها اشاره شده و آمده: خوئینی‌ها اجازه نداد تا این مدارک را در اختیار قرار دهیم! 💢 در دوره اول انتخابات، رقابت بین بنی‌صدر و کاندیدای حزب جمهوری اسلامی با مدیریت بود. در آن شرایط عده زیادی از اطرافیان بنی‌صدر بودند که از شدت حسادت و کینه نسبت به شهید بهشتی، سراغ او رفته بودند. 💢 درواقع انتشار اسناد خیانت بنی‌صدر، به نفع جریان مقابل یعنی شهید بهشتی بود که خوئینی‌ها رابطه خوبی با آن‌ها نداشت. 💢 سؤال اینجاست که چرا بنی‌صدر به استناد همان مدارکی که وجود داشت، توسط خوئینی ها نشد؟ چه رابطه ای بین این دو خائن وجود داشت؟ ✍🏻 https://eitaa.com/antisecular_ir
📚 روشنفکری در غرب و ایران ✍🏼 قسمت ۱۱۲ 🔰 ادامه میرزا ملکم خان ناظم الدوله... کمی بعد از به توپ بسته شدن مجلس توسط محمدعلی شاه، وی در سال ۱۹۰۸ م درحالی‌که ده سال بود که سفارت ایران را در ایتالیا نمایندگی می‌کرد، در سوئیس از دنیا رفت و بنا به وصیتش، جسدش سوزانده شد. ملکم از مجموع ۷۵ سال عمر خود ، غیر از ده سال خرد سالی، فقط یازده سال را در ایران سپری کرد و باقی عمر خویش را در خارج از ایران به سر برد. ♦️بازهم درباره میرزا ملکم‌خان میرزا ملکم‌خان اوّلین ایرانی‌ای بود که در ایران به تأسیس لژ پرداخت و اندیشه‌های ماسونی را در سطحی گسترده تبلیغ کرد؛ به‌گونه‌ای که او را پدر منوّرالفکری در ایران لقب داده‌اند. درباره سیر زندگی سیاسی میرزا ملکم‌خان به اختصار سخن گفتیم، اکنون درباره آراء، افکار و خصوصیات اخلاقی او سخن خواهیم گفت. میرزا ملکم‌خان خود را این‌گونه معرفی می‌کند: «من ارمنی‌زاده مسیحی هستم، ولی در میان مسلمین پرورش یافته‌ام و وجهه نظرم اسلامی است. جوان بودم که به فساد مملکتم پی‌بردم و انحطاط مادی آن را شناختم، پس شعله اصلاح‌طلبی در من فروزان گشت. 🔹در اروپا که بودم، سیاست‌های اجتماعی و سیاسی و مذهبی مغرب را مطالعه کردم، با اصول مذاهب گوناگون دنیای نصرانی و همچنین با تشکیلات جمعیت‌های سرّی فراماسونری آشنا گردیدم، طرحی ریختم که عقل سیاست مغرب را با خرد دیانت شرق به هم آمیزم، چنین دانستم که تغییر ایران به‌صورت اروپا کوششی بی‌فایده است. از این‌رو فکر ترقّی مادّی را در لفّافه دین عرضه داشتم تا هموطنانم آن معانی را نیک دریابند. دوستان و مردم معتبری را دعوت کردم، در محفل خصوصی از لزوم پیرایشگری اسلام سخن راندم و به شرافت معنوی و جوهر ذاتی آدمی توسّل جستم». 🔸میرزا ملکم‌خان درباره آشنایی خود با انجمن‌های ماسونی و اهداف ریاکارانه‌اش می‌نویسد: «به اروپا رفتم، در آنجا با مبادی و اصول دین و اجتماع و سیاست ... از راه تحصیل آشنا شدم و کیفیت و ترتیب و تنظیم انجمن‌های مخفی و سرّی و تشکیل محافل فراماسونی را آموختم، سپس در میان فلسفه سیاسی اروپا و حکمت دینی آسیا سازش دادم و دریافتم که سعی و تلاش برای انتظام امور ایران به شیوه ممالک اروپایی کاری بیهوده خواهد بود و از این جهت، نقشه عملی خویش را در لفافه دین (که با روحیات مردم ایران، سازگارتر بود) پوشیدم». ♦️محمود کتیرایی به نقل از خان ملک ساسانی و قزوینی درباره اخلاقیات و صفات شخصیتی ملکم‌خان چنین می‌نگارد: «ملکم، آدمی بوده است شارلاتان، بی‌ایمان،‌ بی‌وطن، طمّاع، جاه‌طلب، پول‌پرست، بی‌عار و ننگ، حقّه‌باز و هوچی، بامبول‌زن، متقلّب، طرّار و کلاه‌بردار». یکی از مورّخان منوّرالفکران معاصر، درباره پول‌پرستی ملکم می‌نویسد: «در زمینه پول‌پرستی ملکم، دو لکّه سیاه بزرگ در زندگی او وجود دارد: امتیاز رویتر و امتیاز لاتاری و در این دو مسئله، دوست و دشمن هم‌رأیند ...». ملکم، جدا از پول‌پرستی، بسیار شهرت‌طلب، خودخواه و مقام‌پرست نیز بوده است. ادامه دارد 🆔 @Jarianshenasi