eitaa logo
کانال اشعار آئینی جواد کریم زاده
264 دنبال‌کننده
209 عکس
61 ویدیو
0 فایل
زنده گردد از دمت هر مرده ای ای مسیح حضرت زهرا حسین
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مولا غمین مباش سلامت نمیکنند یا گر توجهی به کلامت نمیکنند گویی سلام هیچ جواب سلام هم یا اینکه حرمتی به مقامت نمی کنند محتاج ، عالمی به علیک سلام توست پشت فلک خم آمده بر احترام توست این جاهلان که غرق به بحر حماقتند با وعده های پوچ عدو در حمایتند کج رفته های دور ز نور ولایتند یک مشت سست عنصر بس بی لیاقتند تو مقتدای خلق جهان هستی و ولی عالم فدای یک نگه مرتضی علی تا هستم هستِ من بُوَد از هست مرتضی تا آخرین نفس شده پابست مرتضی دستم نهم به دست یدالله مرتضی او مست کوثر است و منم مست مرتضی گر عالمی دهند مرا ، برعلی قسم یک تار موی زلف علی را نمیدهم قومی که با ولایت تو عهد بسته اند عمری بود که بر سر خوانت نشسته اند اینان نمک خوران نمکدان شکسته اند اکنون منافق اند و اگر چند دسته اند هستند اگر علیه علی گرم همهمه هرگز غمین مباش که با توست فاطمه زهرا که بوده ذکر لبش یا علی مدام عمریست ذوالفقار علی بوده در نیام اما کنون که یکه و تنها بُوَد امام از بهر یاوری علی میکند قیام با خطبه‌ کرده خانه ی هر غاصبی خراب گفته فقط به عالم امیرست بوتراب حتی اگر شود به مصافت چهل نفر آندم به خاطر تو شوم پشت در سپر حتی شوم فدایی بین جدار و در جانم که هیچ بهر تو حتی دهم پسر در راه یاری تو دهم بود و هست خود پهلو و سینه و سر و بازو و دست خود هر مادری که دختر طاها نمی‌شود هر دختری که ام ابیها نمی‌شود هر همسر ی که کوثر مولا نمی‌شود هر میوه ای ميوه ی طوبی نمی‌شود یک سیب سرخ چید و نمودش دو نیمه سیب تا بر نبی و بر وصی حق شود نصیب نه سال عمر او که نصیب نبی شد و نه سال دیگرش که نصیب وصی شد و یک عمر گرم گفتن ذکری جلی شد و یعنی که ذکر دائم او یا علی شد و دائم برای بردن نامش وضو گرفت تا عالمی ز نام علی آبرو گرفت @javadkarimzadeh
می‌نویسم روایتی پر درد می‌نویسم حدیث پر اندوه می‌نویسم که‌ غم تلنبار است ذره ذره به روی دل چون کوه می‌نویسم که مرغ دل پر زد باز هم در هوای پاک بقیع می‌نویسم که مرغ دل افتاد باز از غم به روی خاک بقیع آنچنانی که داغ دخت نبی به دل و قلب شیعه آتش زد باز هم آتشی به دلها زد غم تخريب مرقد و گنبد شد بدست حرامیان تخریب مرقد پاک چار امام همام عرش گشته سیاه پوش ای وای از پلیدی نطفه های حرام می نویسم خدا دل آزرده ست باز هم از مصیبتی جانکاه می‌نویسم ملائک افسردند بسکه از این ستم کشیدند آه می نویسم دوباره رفت از هوش فاطمه در جنان ز بی‌تابی صحن و گلدسته ها ، ضریح و حرم خاک شد از جفای وهابی آسمان گوئیا به‌ خاک افتاد شد غمین زین عزا وجود زمین اشکهای علی در آمده‌ است اشک زهرا و اشک اُم بنین ناکسان از عناد لطمه زدند باغ پر لاله و شقایق را خاک کردند قبر سجاد و باقر و مجتبی و صادق را کاش میشد که جمعه ای نزدیک آید از راه تکسوار غریب تا که با دست با کفایت او شود آباد آن دیار غریب آیدو گردد او چو حاکم بر طائف و جده و دمام و ریاض عربستان به کل شود نابود حسنستان شود تمام‌ حجاز و به امر امام خود سازند با طلا نقره مردم ایران گنبدی زرد و چار گلدسته و ضریحی به طرح فرشچیان سمت باب الحسن بسوی حرم همره صاحب الزمان آنگاه ذکر یک دسته یا حسن جان است ذکر دیگر علی ولی الله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شیر پیغمبر خدا حمزه حامی دین مصطفی حمزه مرد یکتا پرست قوم عرب بوده مسلم از ابتدا حمزه بت پرستی مرام بو جهل است لات و عزی کجا ، کجا حمزه با کمان سر شکست از بوجهل در تلافی آن خطا، حمزه در میان دلاوران عرب پهلوان علی نما ، حمزه شیر بَطحا و شیرگیر حجاز یل و سردار با وفا ، حمزه همچو حیدر به یاری اسلام کفر را داده بر فنا حمزه آنکه در بَدر و در اُحُد جنگید دوش تا دوش مرتضی ، حمزه کاشف الکرب مصطفی در حَرب چون علی بوده بارها ، حمزه در نمازش به مصطفی و به جنگ بر علی کرده اقتدا حمزه یا علی گو به دشمنان تازد بحرِ خون کرده دشت را حمزه کرده با ذکر یا علی حیدر قبضه قلب سپاه را حمزه مویی از مصطفی نگردد کم تا کنارش علیست با حمزه روی سینه پَر و به کف شمشیر وه که طوفان کُند به پا حمزه همچو حیدر که ضربدر میزد میزند سر دوتا دوتا حمزه احمد و بانگ مرحبا حیدر احمد و بانگ مرحبا حمزه جبرئیل است و ذوالفقار دو دَم دو علی دیده یا دو تا حمزه برلبش ذکر لافتی، لا سیف در دلش شوقِ ایلیا ، حمزه مانده حیران میان ارض و سما تُهفه ی مرتضاست یا حمزه لافتی را به شان حیدر خواند تا که آنجا کند صفا حمزه آنقدر ذوق کرده جبرائیل دیده چون رفته تا خدا حمزه حمزه را دیده در ولای علی ذوب گردیده در ولا ، حمزه با نود زخم علی فدای نبی ست بهر اسلام جان فدا حمزه میرود فاتح اُحُد گردد همره شاه لافتی حمزه و فقط چندضربت شمشیر که کند ختمِ ماجرا حمزه آه از آندم که وحشی از کین داد نیزه بر سینه ی تو جا ،حمزه آه از آندم که سینه ی تو درید وحشیِ هندِ بی حیا، حمزه آه از آندم که مصطفی انداخت بر روی پیکرت عبا حمزه تا نبیند صفیه خواهر تو پیکر مُثله ی تو را حمزه گرچه شد مُثله پیکرت اما سر به تن داشتی اَلا حمزه این همه گفتم از اُحُد اما چه بگویم ز کربلا حمزه چه بگویم ز نعش پاک حسين وز غم شافع جزا حمزه چه بگویم ز خواهری دلخون چه بگویم از این عزا حمزه سوی مقتل ز تَل سراسیمه میدوید او برهنه پا ، حمزه میدوید او میان نا مَحرم ضربه ها خورد بی هوا، حمزه قتلگه بود و پیکری صد چاک پیکری بود سر جدا، حمزه با لب تشنه سر بریدش شمر از گلو نه، که از قفا ، حمزه پیکری را که اِرباً اربا بود خواهری دید بی ردا، حمزه چه بگویم ز نعل تازه ، به رفت هم نکردند اکتفا ، حمزه بر تنش تاختند ده مرکب رفت و برگشت از جفا ، حمزه آنچنانی که استخوانهایش خُرد شد زیر دست و پا ، حمزه پیکری را که تا سه روز و دو شب به دل دشت شد رها ، حمزه سر به نی داشت با لب عطشان تنِ عُریان به نینوا، حمزه کفنت شد عبای پیغمبر سهم او گشت بوریا ، حمزه به اسیری نرفت خواهر تو همره قوم اشقیا، حمزه تازیانه نخورد و شُکر ندید خیزران ، طشتِ از طلا ، حمزه مصطفی را چه میشد اَر میدید زینب و اینهمه بلا، حمزه
السلام علیک یا سیدالشهدا السلام علیک یا سیدالکریم
ای شکوه تو از جلال حسن رخت آیینه ی جمال حسن ای کریمی که ارث برده ای از جود و الطاف بی مثال حسن ای بزرگی که این چنین بخشید حضرت حق به تو کمال حسن بر سر عمامه و عبا بر دوش به کمر بسته ای تو شال حسن سیدی ، خال هاشمی داری وه چه زیبا مثال خال حسن ای که داری هماره حُسن حَسن در عبادت تو شور و حال حسن مُلک ری مُلک بی زوال شماست دو جهان ملک بی زوال حسن گشته محراب جبرئیل و ملک طاق ابروی چون هلال حسن دائما میزند مه و خورشید روز و شب بوسه بر نعال حسن بر تنت خلعت زعامت خلق گشته بر گردنت مدال حسن می رسم تا خدا به لطف شما میرسم با تو تا وصال حسن روی قلبم همیشه نام حسین چشمم آشفته ی خیال حسن صلوات خدا به تو هر دم بر تو و بر حسن و آل حسن وه که مست از ولایتان گردم چون که نوشم می زلال حسن دائما از لب تو دُرّ ریزد نَقلِ قول و حدیث و قالَ حسن آنکه انت ولیُنا فرمود می دهد بر چنین مقام درود @javadkarimzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مادری با تمام دلتنگی هر شب جمعه زار می‌آید سوی کرب و بلا ز عرش برین خسته و بیقرار می‌آید پا گذارد ز هودجی به زمین می‌شود میهمانِ فرزندش میهمانِ قتیلِ مظلومی که به عالَم نَبُد همانندش آمده در حرم که بگذارد سر فرزند خود به دامانش آه و واویلتا هزار افسوس سر به تن نیست، جان به قربانش جای سر بوسه می‌زند بر حلق پیکرش را کشد چو در آغوش گویدش یا بُنَیَّ! یا مظلوم! غرق در ناله می‌رود از هوش آه از آن‌دم که گوشه‌ی گودال دید بر سینه شمر پَست‌ نشست آه از آن‌دم که مادری می‌دید سر فرزند و چشم خود را بست جواد کریم زاده @javadkarimzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا