eitaa logo
کانال اشعار آئینی جواد کریم زاده
262 دنبال‌کننده
205 عکس
61 ویدیو
0 فایل
زنده گردد از دمت هر مرده ای ای مسیح حضرت زهرا حسین
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امشب شبِ شهادت پیغمبر خداست امشب تمام عرش سیه پوش این عزاست جن و مَلک بر آدمیان نوحه میکنند گویا عزای اشرف سلطان انبیاست خیل رُسُل به ماتم و جبریل نوحه گر فریادشان به ارض و سما وا محمّدا ست زهرا و حیدر و حسنینند غرق غم زینب ز کودکی به غم و رنج مبتلاست در کُنج بستر است و نگاه مبارکش گاهی به سوی فاطمه گاهی به مرتضی ست گاهی به دیده ی نگران غرقِ در غم است دلشوره اش شروع نخستین فتنه هاست مزد رسالت نبوی را چه خوش دهند آندم که پاره ی تن او بین شعله هاست در بین آتش و در و دیوار مانده است زهرا که پاره ی تن و ناموس کبریاست گویا به چشم دیده که از کینه بسته اند دستان مرتضی که شه مُلک لافتی ست چشمش گهی به سوی حسین است و گاه بر رخسار پاک و دیده ی گریان مجتبی ست در تشت دیده لخته ی خونِ جگر بسی کان آتشش ز اخگر الماس ریزه هاست گریان تر آن دمی ست که بیند به گوشه ای در بر گرفته زانوی غم ، شاه کربلاست یاد آرد آن دمی که حسینش به دوش او بود و سرش به کرب و بلا از بدن جداست یاد آرد آن دَمی که شود تشنه لب شهید پیکر به روی خاک و سرش روی نیزه هاست ای مسلمین نبی ز جهان میرود ولی تازه شروع فتنه ی آن قوم بی حیاست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امشب تمام زمزمه ها گشته یا حسن دلهای عاشقان شده همراه با حسن امشب تمام نغمه ی پیغمبران شده همراه ذکر روی لب مصطفی حسن یک بار علی و فاطمه گویند یاحسین صدبار گفته اند که واویلتا حسن امشب تمام عرش سیه پوش این عزاست شد ناله ی ملائکه ی در سما حسن حور و ملک به روضه ی او غرق در عزا گوید به ناله حضرت خیرالنسا حسن حی علی العزا شنوید از مناره ها ذکر کبوترانِ ز گلدسته ها حسن آن کس که در تمامی عمرش غریبوار بوده غریب و با همه کس آشنا حسن یک عمر بوده همسر او بدتر از عدو جعده چو جغد شوم و چو مرغ هما حسن ای کاش بشکند دم افطار این سبو ای کاش نخورده بود ز زهر جفا حسن سم جفا نکشت حسن را که پیش از آن همواره بود کشته ی در کوچه ها حسن گرچه نبد به ماریه در یاری حسین صلحش که بود رایت کرب وبلا حسن نازم به آن که با علم صلح داده است بر این قیام کرب و بلا اعتلا حسن تابوت او اگرچه پر از تیر خصم شد اما نشد دگر سرش از تن جدا حسن جسمش کفن شد و سر پاکش به پیکرش دیگر نشد به جای کفن بوریا حسن گرچه حرم ندارد و گلدسته و ضریح اما بود مزارش در قلب ما حسن باشد کریم و چشم جهان سوی دست اوست روزی رسد ز او چو تکاند عبا حسن امشب برات هیئت ما را ز روی لطف گردان زیارت حرم اولیا حسن زائر به کربلا و نجف مشهد الرضا مکه مدینه کرب و بلا سامرا حسن بهر ظهور منجی عالم دعای ما گردیده بی اثر به خدا کن دعا حسن مدحت جواد گفت ز ظلمت رهانی اش چون نور ابتدایی و بی انتها حسن @javadkarimzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جانم حسن مظهر داور حسن جانم حسن سبط پیمبر حسن آنکه بود پُردل و شیر و شجاع شیر خدا ثانی حیدر حسن نیست کسی همچو حسن مادری زاده ی زهرای مطهر حسن احمدی و حیدری و فاطمی سجده گر درگه داور حسن خادم درگاه حسن جبرئیل ذکر ملک بوده مکرر حسن آنکه به میخانه ی عشق از ازل بوده می و باده و ساغر حسن شاه کرم مظهر جود و عطا در یم احسان دُر و گوهر حسن بازوی حیدر به همه جنگ ها قوت قلب یل خیبر حسن در صف صفین و جمل بی هراس بهر علی یک تنه لشکر حسن آنکه کند پِی شتر سرخ موی شیر جمل شیر دلاور حسن غائله ی جنگ جمل کرده است داده به کفار چو کیفر حسن صلح حسن پرچم کرب و بلاست همچو علی بر همه رهبر حسن صبر به نزدش سپر انداخته صبر و رضا راست چو مظهر حسن اوست که استاد ابالفضل هاست جان حسین است به پیکر حسن هست حسین دلبر نزد خدا نزد خدا مونس و دلبر حسن هست حسین سرور آزادگان بهر حسین سید و سرور حسن داشته هفتاد و دو یاور حسین لیک بُوَد بی کس و یاور حسن داشت حسین همسری همچون رباب سم جفا خورده ز همسر حسن نیست حسن کشته ی زهر جفا دیده بسی داغ ، مکرر حسن گشته حسن کشته ی در کوچه ها کشته شده از غم مادر حسن آه که زینب چو خبر دار شد کرد طلب طشت ز خواهر حسن ریخت برون لخته و خون جگر در بر خواهر چو برادر حسن سوخت چو از اخگر الماس ها گشت بسان لاله ی پر پر حسن سر چو به زانوی حسینش نهاد گفت که ای کشته ی خنجر، حسن ناله ام از ماتم عاشور توست ناله کند ناله ی بی مر حسن شکر سرم بر روی دامان توست گرفتی از مهر تو در بر حسن شُکرِ خدا نیست به کرب و بلا نیست تو را بیند بی سر حسن قاسم و عبدالله یار تو اند گو چه کند بهر تو دیگر حسن من ز غم مادر جان بر لبم هرچه شدی جان تو و زینبم @javadkarimzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تا از کسی رضا، به رضایت، رضا نشد هرگز از او رضا، به رضایت، خدا نشد خرم دلی که تا به ابد مبتلای اوست بیچاره آن دلی که بر او مبتلا نشد آنکه طبیب و بر همه ی درد ها دواست از چه به درد زهر جفا خود دوا نشد در کوچه بارها به زمین خورد و بعد از آن از سوز سم کین به تن او چه ها نشد بر سر عبا کشیده و از سوز تشنگی آمد میان حجره زمین خورد و پا نشد بر خاک حجره صورت خود را نهاده بود ای وای خاک حجره برایش شفا نشد درهای حجره وا شد و ناگه پسر رسید صد شکر پای غیر به آن حجره وا نشد اینجا پسر گرفته به دامان سر پدر صد شکر همچو حادثه ی کربلا نشد آنجا پدر سر پسرش بُد به دامنش داغی چو داغ اکبر فرّخ لقا نشد گرچه به خاک حجره سرش را رضا نهاد اما سرش به خاک ز پیکر جدا نشد بر دامن جواد سرش را نهاده بود بر روی نیزه ها سرش از کینه جا نشد گر سوخت سینه اش ز عطش استخوان آن در زیر نعل تازه دگر جابه جا نشد غسل و کفن شد آن تن پاک و مطهرش دیگر تنش به جای کفن بوریا نشد تشییع گشت پیکر پاکش به دوش خلق اما تنش به پهنه ی هامون رها نشد ناموس او اسیر نگشتند و خواهرش خیره به خیزران و به تشت طلا نشد @javadkarimzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بال میزد کبوتری زیبا گرد گلدسته دور یک گنبد با نسیم سحر صفا می‌کرد در هوای معطر مشهد دائما ذکر یا امام رضا می‌چکید از زبان و منقارش گویی آرامشی به او میداد همچو مرهم به قلب تبدارش خسته شد تشنه بود و پایین شد آمد از اوج تا که آب خورد بعد از آن هم به صحن مرمر شاه دانه های طلای ناب خورد دید آنجا کبوتری خسته گویی از راه دور آمده بود بال هایش تمام خاکی بود سوی دریای نور آمده بود گفت ای خسته و غریب سلام دوست دارم شوی تو مهمانم پس بنوش آب و خستگی در کن بعد از آن هم نشین تو بر خوانم دانه های طلای گندم را زائران از برای ما آرند خادمین حرم گه و بیگاه همگی بهر ما پرستارند راستی از کجا تو آمده ای حال و روزت گمان کنم حاکیست که پریشانی و شکسته دلی از چه رو بال های تو خاکیست به پر و بال خود تکانی داد گفت که ای هم نفس علیک سلام من غریبم غریب و مینالم بر غریبی چار امام همام منِ دل خسته را که میبینی زائر حضرت رضا هستم من سفیر کبوتران بقیع در غم و ماتم و عزا هستم آخرین روز های ماه صفر ما عزادار مجتبی هستیم همره ماتم رسول الله ما به اندوه مبتلا هستیم سی امین روز ماه هم تنها من به مشهد مسافرم آری میرسم از بقیع بر مشهد تا کنم بر رضا عزاداری گرچه از ره رسیده ام اما نه گرسنه نه تشنه ام ای دوست داد بر من ز آب و دانه بسی آن امامی که آب و دانه از اوست گر پریشانم و شکسته دلم ز غم اهل بیت اطهار است حال غم دیده ی رضا هستم کو شفا و طبیب بیمار است پیش از این هم دخیل گردیدم به ضریح و به پنجره پولاد دور گلدسته ها زدم چرخی بعد رفتم حرم ز باب جواد خوش به حالت که در رفاه هستی هم که سرمست هستی و آزاد دور گلدسته ی طلا بپری دور گنبد و صحن گوهرشاد روی مرمر قدم زنی و خوری دانه های طلای گندم را هر طرف سر تکان دهی بینی زائران امام هشتم را آب خوردی ز حوض فیروزه گاه فواره گاه بر لب جو می‌نشینی به همره رفقا سردهی ذکر ضامن آهو بسکه اینجا بود چراغانی شب تیره ز روز روشن تر در و دیوار و گنبدش پرنور بوی عطر و گلابش از قمصر لیک ما در بقیع در غربت سپری میکنیم عمر گران ما ز ظلم و جفای وهابی دائم هستیم خسته و نگران زائری گفت یا امام رضا السلام ای غریب ای آقا گفتم از او غریب تر هم هست باورت نیست تا بقیع بیا این همه چلچراغ و زیبایی که در این جا بُوَد در آنجا نیست روز ها گرم و سایه بانی نیست بانی این همه ستم ها کیست دانه هامان به خاک آغشته ست و فضا پر ز خاک و گرد و غبار زائران را به قبرها ره نیست چار قبر غریب هم به کنار چه خوش آب و هواست مشهدتان چار فصل و همیشه معتدل است روی ما زرد همچو پاییز است به دل ما همیشه خون دل است زائران هم به پشت پنجره ها راه بر لاله و شقایق نیست راه بر قبر پاک سجاد و باقر و مجتبی و صادق نیست از غم فاطمه همین بس که در بقیع شد مزار او پنهان خاک ماتم به سر کنیم ای دوست تا بیاید مگر امام زمان مطمئنم اگر بیاید او چاره سازد کنار هم باشیم دور گلدسته های یک گنبد روز و شب زائر حرم باشیم کفتر مشهدی به او گفتا با طلاهای مردم ایران روی مرقد ضریح می‌سازیم همچو مشهد به طرح فرشچیان و سپس روی آن ضریح قشنگ گنبدی از طلا و گلدسته مثل این گنبد امام رضا خشت هایش طلای پیوسته زائران از سراسر دنیا چون بیایند با تنی آزاد روبه روی ضریح چار امام می‌شود ذکر یا حسن سر داد روضه میخواند روضه ی غربت روضه ی غربت و غم و هجران گفت فرموده ای که یا بن شبیب گریه کن روضه ی حسین بخوان دو کبوتر به حال آل الله گریه کردند مدتی باهم بال در بال هم سپس رفتند در هوا پرزنان به سوی حرم ای امام رئوف بخشنده ضامن ناقه ، ضامن آهو ای امامی که از لبت می‌ریخت نغمه ی لا اله الا هو گرچه من کمتر از کبوتر تو هستم اما بیا و راهم ده جان زهرا من سیه رو را در جوار حرم پناهم ده ای که فرموده ای که هر کس شد زائر من ز روی عهد و وفا من به فریاد او سه جا برسم چشم در راهم ،هر سه بار بیا @javadkarimzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عمری ز خلق زخم زبانها شنیده ای زهری ز نیش زخم زبانها چشیده ای گه گفته اند ابتری و گاه گفته اند در قصر پادشاه اقامت گزیده ای عالم فدای آن سر پاک و مطهرت از چه عبا به روی سر خود کشیده ای سم جفا چه کرده که برگشته ای کنون با قامتی خمیده و رنگ پریده ای در کوچه بارها به زمین خورده ای و بعد هردم به یاد مادر قامت خمیده ای زهرا شده ست از غم داغ تو درخروش در حال گریه از غم تو میرود ز هوش بر روی خاک حجره سر خود نهاده ای بر داغ شاه کرب و بلا روضه خوانده ای آمد درون حجره ی تو نور دیده ات گفتی بیا که خوب خودت را رسانده ای از سوز تشنگی جگرت پاره پاره شد با روضه ی عطش به برش جان بداده ای غسل و کفن نموده تن پاک و اطهرت سر را به دامن پسر خود نشانده ای اما به کربلا پدری داشت در برش راس جوان و پیکر درخون فتاده ای تشییع گشت پیکر پاکت بدوش خلق بی سر دگر به پهنه ی هامون نمانده ای رخت اسارتی به تن خواهرت نگشت خیره به خیزران و لب اطهرت نگشت @javadkarimzadeh