eitaa logo
کانال اشعار آئینی جواد کریم زاده
268 دنبال‌کننده
229 عکس
67 ویدیو
1 فایل
حس میکنم برای خودم آدمی شدم وقتی مرا به روضه ی خود راه می‌دهی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با صبا گفتم بگو از این شمیم جانفزا ؟ گفت این عطری که دارم بوی تربت می‌دهد گفتمش خاک بقیع یا کربلا ؟ با اشک گفت هر کدامش را ببویی بوی غربت می‌دهد
ای مه ده چهار من، ای گل من بهار من نام گلت شعار من ، باغ و بهار من بیا نور مه امامتی،بر همگان کرامتی سرو به قد و قامتی،دارو ندار من بیا ای که مهی به هر کران،هم به حجاز و جمکران مخزن جود بی کران ،ای تو نگار من بیا شانه ی زلف و موی تو،عاشق خال روی تو مست ز عطر و بوی تو،این دل زار من بیا ای گل ناز نرگسم ،بین که چگونه بی کِسم کاش شوی تو مونسم،چاره ی کار من بیا نور تو نور سرمدی،ای گل باغ احمدی دسته گل محمدی،یاور و یار من بیا پرده گشای از کَرم ،تکیه بزن تو بر حرم پای به دیده ی ترم،نِه تو قرار من بیا آب زدیم راه را ،بنده شدیم شاه را خیره شدیم چاه را، شاه کبار من بیا جاده ی گشته پر ز گل ،فرش ره تو عقل کل خاک تو هادی سُبُل، ایل و تبار من بیا کاش بیایی از سفر ،چاره شوی تو کار را زنی به خرمن عدو ،شعله ی ذوالفقار را @javadkarimzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حمد و تسبیح حی داور کافریده ست دل و دلبر را مهر تابان و ماه و اختر را چهارده نور پاک انور را و شفیعان روز محشر را صبح آخر به اذن رب جلیل زد ملک در فلک چو بانگ رحیل قبل از آنکه بیاید عزرائیل فاطمه با اذان جبرائیل بست قامت نماز آخر را نزد خالق بسی خضوع نمود در نمازش بسی خشوع نمود مهر با امر حق طلوع نمود فاطمه روز خود شروع نمود هم که آماده کرد بستر را بر لبش گرچه ذکر یا هو داشت یک طرف درد سخت پهلو داشت یک طرف هم ورم به بازو داشت باز در دست خویش جارو داشت کرد جارو حیاط تا در را یادش آمد به در شرر افتاد با لگد ناگهان چو در افتاد روی در خیل قوم شر افتاد همره مادری پسر افتاد و که پرسید حال مادر را ؟ پس از آن حال مادری بد شد لشگر از روی پیکرش رد شد ظلم بر دختر محمد شد در جنان زار حال احمد شد داده شد مزد آن پیمبر را باز در ذهن خویش کرد مرور حمله ی آن گروه پست شرور که چگونه ز در نموده عبور سوی بیت الولا شدند به زور دست بستند میر خیبر را سوی دشمن چو در مصاف آمد گرد مولایش در طواف آمد کشته ی ضربت غلاف آمد معنی عین و شین و قاف آمد کرد تفسیر نام کوثر را یادش آمد ز سینه خون می‌ریخت گرد حیدر بسی قشون می ریخت بر سرش تیغ از جنون می ریخت خواست نفرین کند ستون می‌ریخت به اطاعت شد امر شوهر را خسته شد سوی حجره رو آورد تشتی همراه با سبو آورد با وضو باز هم وضو آورد پسران را به شستشو آورد شانه زد گیسوان دختر را باز با ذکر یا علی گفتن کرد زهرا تنور را روشن شد مهیا بساط نان پختن نان‌ تازه به سفره آوردن داد بر خانه شوق دیگر را گفت زهرا به عهد و پیمانم من به پای تو تا ابد مانم بر رسول خدای مهمانم کن حلالم پسر عمو جانم و ببخشای یاس پرپر را حال علی جان شنو وصیت من این تو و زینب و حسین و حسن دفن کن نیمه شب تو پاره ی تن و شبانه نمای غسل و کفن منع کن آن گروه کافر را سوی مسجد روانه مولا شد سوی بستر روانه زهرا شد راحت از ظلم قوم اعدا شد در جنان میهمان بابا شد رفت و تنها گذاشت حیدر را @javadkarimzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ممنون مادریم که ما را به روضه اش از لطف مادرانه ی خود راه می‌دهد جواد_کریم_زاده @javadkarimzadeh
دل پر از خونست و پر غم نیز هم در فراقت دیده پر نم نیز هم ای بهار از هجر روی باغبان غنچه بیتاب ست و شبنم نیز هم تو طبيبی بر دل بیمار ها هم دوای درد و مرهم نیز هم گریه بر هر درد بی درمان‌ دواست گریه بر داغ محرم نیز هم باز آمد فاطمیه، باز غم همره آن اشک ماتم نیز هم صحبت از مسمار و دیوار و در و کوچه و سیلی محکم نیز هم یک طرف پرپر گل یاس کبود یک طرف داغ مجسم نیز هم تا به کی باشد حسامت در نیام صبر تا کی؟ چهره در هم نیز هم با همان‌ یاران اندک هم بیا با همان جمع فراهم‌ نیز هم با سلیمانی و سلمان و مسیح مالک وعمار و میثم نیز هم عالمی را پر ز عدل و داد کن گرچه هستی شاه عالم نیز هم بر ظهور خود دعا کن ای غریب گرچه بر آنی مصمم نیز هم شهسوارا کی کنی پا در رکاب؟ تیغ در دستان و پرچم نیز هم کاش این آدینه روز وصل بود وصل یار و دوری غم نیز هم