eitaa logo
✌🇮🇷جوانان انقلابی🇵🇸✌️
353 دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
4هزار ویدیو
47 فایل
روشنگری تاسیس←98/10/20
مشاهده در ایتا
دانلود
✳ جهان تشنه‌ی ظهور منجی است 🔻 بی‌شک جهان بشری امروز بیش از هر زمان دیگری تشنه‌ی حضور آن منجی یگانه‌ی عالم هستی می‌باشد. انسان‌ها نیز چاره‌ای جز پناه بردن به خداوند سبحان و آخرین حجت او ندارند. 🔹 بر این اساس همگان را توصیه می‌کنم در همه حال و همه زمان‌ها به یاد آن محبوب هستی باشند. خاصه از فرصت پیش رو؛ یعنی شب که در روایات ما از جایگاه والا و بالایی برخوردار است و اعمال خاصی برای این شب و روز ذکر شده است، بهرمند گردیم و برای ظهور آن حضرت دست به دعا برداریم تا و از بشریت برداشته شود. و شاید مهم‌ترین عمل از اعمال نیمه شعبان زیارت حضرت (ع) است که توصیه مؤکد می‌گردد. 🔸 همه بدانند که و اوست. اوست که یک است و اوست که است و ضعف بشر را برطرف می‌کند و اوست که مستکبران را به ذلت می‌کشاند. 💠 بخشی از پیام به مناسبت فرا رسیدن نیمه شعبان 🙏 کانال جوانان انقلابی @Javananenghelabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سیل زلزله آتش سوزی ظهور داعش جنگ در یمن جنگ در عراق جنگ در سوریه ترور قاسم سلیمانی شیوع گسترده کرونا کودک کشی در فلسطین 🔅جهان منتظر توست منجی عالَم 🌐 ‏طوفان توئیتری در شب ‎ در سراسر جهان چهارشنبه ۲۰فروردین ساعت ۲۱ الی۲۳ به وقت تهران و ساعت ١۶:٣٠ الی ١٨:٣٠ به وقت گرینویچ در سراسر کشور های جهان با هشتگ ‎ لطفا تمام سعی خود را انجام دهید که در قالب یک توییت، به غربی ها امام زمان حقیقی را معرفی کنید.و درصورت امکان به یک مترجم برای ترجمه‌ی توییت خود به زبان انگلیسی رجوع کنید 🌐 ThePromisedSaviour.com کانال جوانان انقلابی @Javananenghelabi
بسم رب المهدی(روحی فداه) بَقِیَــةُاللّٰه خــَیْـرٌ لَــکُمـــْ إن کُنتــُم مؤمِنیــِن..... خداوند باقی گذارده ، برایتان بهتر است ؛ اگر ایمان داشته باشید.... ألسَلامُ عَلــَیْکَ یـٰا بَقِیـةَالزَهــرا(سلام الله علیها) آقا جانم امسال سن مبارکتان ؛به ۱۱۸۶ سالِ پر از دوری رسید.وهزارن افسوس ، بر حال زار منتظرانی که چه وقیحانه به نبود شما عادت کرده اند. مولای من؛ میدانم قرار نبود، غیبت کبریٰ شما به غربت صغریتان تبدیل شود... برایم سوال است؛ چگونه بعر از گذشت هزاروصدو دوازده سال نتوانسته ایم؛ آمادن یاری دادنتان شویم.یعنی ؛ به اندازه۳۱۳نفر یار، منتظر نبوده ایم.. آقاجان؛ لحظه های بدون شما؛ سخت و جانسوز میگذرد.هر جمعه این أبناءُ الحُسـَیْن را میخوانیم؛ اما باز هم مثل همیشه، زود فراموش میکنیم ، که منتظر واقعی بمانیم. عزیز دل؛ تقارن عجیبی است؛ که ولادتتان را در این سال ، هنگامی جشن گرفتیم ،که منتظران سراسر عالم ، بیقرارانه ،شما ا صدا میزنند،عجیبت از آن؛ که کعبه روزی برای میلاد حضرت امیر المومنین (علیه السلام) آماده مهمانی شدو امسال دوباره کعبه خلوتِ خلوت ؛ وما بازهم میلادی مبارک..... یادمان رفته که؛ حضرت حیدر کرار(علیه السلام) فرمودند: فَهُوَ مُغـْتَرِب؛ پس او غریب است.... حواسمان هست که ،غربت مولایمان چقدر طول کشیده؛ آقا میدانم؛ این طولانی شدن نشان از بی لیاقتی ما دارد، نشان از بی انصافی شیعه در حق امام زمانش دارد... اما حضرت دلبرم؛ ای کاش این بی انصافی ها به واقعه کربلا ختم نشود .... دلتنگ و سوخته دلیم، در فراقتان ، چرا سهم ما باید اینگونه باشد؟ یا بقیه الله (ارواحنا فداه)؛ این روز ها بیقرارو منتظریم، مضطریم ؛ انگار شیعه دلتنگ تر از همیشه فهمیده؛ روزگارش بدون شما به تلخی در گذر است. آقای من حال این روزها یمان را شاعر به خوبی وصف کرده است: بی تو دارند همه می میرند زودبرگرد مسیحای همه همه ی شهر به چاه افتلدند ممدی یوسف زهرا ی همه بنشین تا بنشانی همه را در بیار از نگرانی همه را وچه بلای عظیمی بر سر عالم نازل شد، هنگامی که نام نبودنتان ؛ را غیبت کبری گذاردیم. ای یوسف زهرا(سلام الله علیها) ؛ تولدتان مبارک .. ولی ای کاش این جمعه های انتظار با پایان میرسیدند. و عاشق به وصال معشوق خودش میرسید. اماخودمانیم ای دلبرجان؛ که این الخی وصال به شرینی اینکه : ما ندیده عاشق شماییم برای ما، خوش است... راستی یا بقیه الزهرا(سلام الله علیها) به قول شاعر ؛ رفته بودی که بیایی چقدر طول کشید.... به قلم🖋: sh.g 📚موضوع مرتبط : 📆 مناسبت مرتبط : کانال جوانان انقلابی @Javananenghelabi
✍️ 💠 حالا من هم در کشاکش پاک احساسش، در عالم انقلابی به پا شده و می‌توانستم به چشم به او نگاه کنم که نه به زبان، بلکه با همه قلبم قبولش کردم. از سکوت سر به زیرم، عمق را حس کرد که نفس بلندی کشید و مردانه ضمانت داد :«نرجس! قول میدم تا لحظه‌ای که زنده‌ام، با خون و جونم ازت حمایت کنم!» 💠 او همچنان عهد می‌بست و من در عالم عشق علیه‌السلام خوش بودم که امداد را برایم به کمال رساند و نه‌تنها آن روز که تا آخر عمرم، آغوش مطمئن حیدر را برایم انتخاب کرد. به یُمن همین هدیه حیدری، عقد کردیم و قرار شد جشن عروسی‌مان باشد و حالا تنها سه روز مانده به نیمه شعبان، شبح عدنان دوباره به سراغم آمده بود. 💠 نمی‌دانستم شماره‌ام را از کجا پیدا کرده و اصلاً از جانم چه می‌خواهد؟ گوشی در دستانم ثابت مانده و نگاهم یخ زده بود که پیامی دیگر فرستاد :«من هنوز هر شب خوابتو می‌بینم! قسم خوردم تو بیداری تو رو به دست بیارم و میارم!» نگاهم تا آخر پیام نرسیده، دلم از وحشت پُر شد که همزمان دستی بازویم را گرفت و جیغم در گلو خفه شد. وحشتزده چرخیدم و در تاریکی اتاق، چهره روشن حیدر را دیدم. 💠 از حالت وحشتزده و جیغی که کشیدم، جا خورد. خنده روی صورتش خشک شد و متعجب پرسید :«چرا ترسیدی عزیزم؟ من که گفتم سر کوچه‌ام دارم میام!» پیام هوس‌بازانه عدنان روی گوشی و حیدر مقابلم ایستاده بود و همین کافی بود تا همه بدنم بلرزد. دستش را از روی بازویم پایین آورد، فهمید به هم ریخته‌ام که نگران حالم، عذر خواست :«ببخشید نرجس جان! نمی‌خواستم بترسونمت!» 💠 همزمان چراغ اتاق را روشن کرد و تازه دید رنگم چطور پریده که خیره نگاهم کرد. سرم را پایین انداختم تا از خط نگاهم چیزی نخواند اما با دستش زیر چانه‌ام را گرفت و صورتم را بالا آورد. نگاهم که به نگاه مهربانش افتاد، طوفان ترسم قطره اشکی شد و روی مژگانم نشست. لرزش چانه‌ام را روی انگشتانش حس می‌کرد که رنگ نگرانی نگاهش بیشتر شد و با دلواپسی پرسید :«چی شده عزیزم؟» و سوالش به آخر نرسیده، پیام‌گیر گوشی دوباره به صدا درآمد و تنم را آشکارا لرزاند. 💠 ردّ تردید نگاهش از چشمانم تا صفحه روشن گوشی در دستم کشیده شد و جان من داشت به لبم می‌رسید که صدای گریه زن‌عمو فرشته نجاتم شد. حیدر به سمت در اتاق چرخید و هر دو دیدیم زن‌عمو میان حیاط روی زمین نشسته و با بی‌قراری گریه می‌کند. عمو هم مقابلش ایستاده و با صدایی آهسته دلداری‌اش می‌داد که حیدر از اتاق بیرون رفت و از روی ایوان صدا بلند کرد :«چی شده مامان؟» 💠 هنوز بدنم سست بود و به‌سختی دنبال حیدر به ایوان رفتم که دیدم دخترعموها هم گوشه حیاط کِز کرده و بی‌صدا گریه می‌کنند. دیگر ترس عدنان فراموشم شده و محو عزاخانه‌ای که در حیاط برپا شده بود، خشکم زد. عباس هنوز کنار در حیاط ایستاده و ظاهراً خبر را او آورده بود که با صدایی گرفته به من و حیدر هم اطلاع داد :« سقوط کرده! امشب شهر رو گرفت!» 💠 من هنوز گیج خبر بودم که حیدر از پله‌های ایوان پایین دوید و وحشتزده پرسید :« چی؟!» با شنیدن نام تلعفر تازه یاد فاطمه افتادم. بزرگترین دخترِ عمو که پس از ازدواج با یکی از شیعه تلعفر، در آن شهر زندگی می‌کرد. تلعفر فاصله زیادی با موصل نداشت و نمی‌دانستیم تا الان چه بلایی سر فاطمه و همسر و کودکانش آمده است. 💠 عباس سری تکان داد و در جواب دل‌نگرانی حیدر حرفی زد که چهارچوب بدنم لرزید :«داعش داره میره سمت تلعفر. هر چی هم زنگ می‌زنیم جواب نمیدن.» گریه زن‌عمو بلندتر شد و عمو زیر لب زمزمه کرد :«این حرومزاده‌ها به تلعفر برسن یه رو زنده نمی‌ذارن!» حیدر مثل اینکه پاهایش سست شده باشد، همانجا روی زمین نشست و سرش را با هر دو دستش گرفت. 💠 دیگر نفس کسی بالا نمی‌آمد که در تاریک و روشن هوا، آوای مغرب در آسمان پیچید و به «أشْهَدُ أنَّ عَلِيّاً وَلِيُّ الله» که رسید، حیدر از جا بلند شد. همه نگاهش می‌کردند و من از خون که در صورتش پاشیده بود، حرف دلش را خواندم که پیش از آنکه چیزی بگوید، گریه‌ام گرفت. 💠 رو به عمو کرد و با صدایی که به سختی بالا می‌آمد، مردانگی‌اش را نشان داد :«من میرم میارم‌شون.» زن‌عمو ناباورانه نگاهش کرد، عمو به صورت گندمگونش که از ناراحتی گل انداخته بود، خیره شد و عباس اعتراض کرد :«داعش داره شخم می‌زنه میاد جلو! تا تو برسی، حتماً تلعفر هم سقوط کرده! فقط خودتو به کشتن میدی!»... ✍️نویسنده: کانال جوانان انقلابی @javananenghelabi
✍️ 💠 و صدای عباس به‌قدری بلند بود که حیدر شنید و ساکت شد. احساس می‌کردم فکرش به‌هم ریخته و دیگر نمی‌داند چه کند که برای چند لحظه فقط صدای نفس‌هایش را می‌شنیدم. انگار سقوط یک روزه و و جاده‌هایی که یکی پس از دیگری بسته می‌شد، حساب کار را دستش داده بود که به‌جای پاسخ به هشدار عباس، قلب کلماتش برای من تپید :«نرجس! یادت نره بهم چه قولی دادی!» 💠 و من از همین جمله، فهمیدم فاتحه رسیدن به را خوانده که نفسم گرفت، ولی نیت کرده بودم دیگر بی‌تابی نکنم که با همه احساسم خیالش را راحت کردم :«منتظرت می‌مونم تا بیای!» و هیچکس نفهمید چطور قلبم از هم پاشید! این انتظار به حرف راحت بود اما وقتی غروب رسید و در حیاط خانه به جای جشن عروسی بساط تقسیم آرد و روغن بین مردم محله برپا بود تازه فهمیدم درد جدایی چطور تا مغز استخوانم را می‌سوزانَد. 💠 لباس عروسم در کمد مانده و حیدر ده‌ها کیلومتر آن طرف‌تر که آخرین راه دسترسی از هم بسته شد و حیدر نتوانست به آمرلی برگردد. آخرین راننده کامیونی که توانسته بود از جاده کرکوک برای عمو آرد بیاورد، از چنگ گریخته و به چشم خود دیده بود داعشی‌ها چند کامیون را متوقف کرده و سر رانندگان را کنار جاده بریده‌اند. 💠 همین کیسه‌های آرد و جعبه‌های روغن هم دوراندیشی عمو و چند نفر دیگر از اهالی شهر بود تا با بسته‌شدن جاده‌ها آذوقه مردم تمام نشود. از لحظه‌ای که داعش به آمرلی رسیده بود، جوانان برای در اطراف شهر مستقر شده و مُسن‌ترها وضعیت مردم را سر و سامان می‌دادند. 💠 حالا چشم من به لباس عروسم بود و احساس حیدر هر لحظه در دلم آتش می‌گرفت. از وقتی خبر بسته شدن جاده کرکوک را از عمو شنید، دیگر به من زنگ نزده بود و خوب می‌فهمیدم چه احساس تلخی دارد که حتی نمی‌تواند با من صحبت کند. احتمالاً او هم رؤیای را لحظه لحظه تصور می‌کرد و ذره ذره می‌سوخت، درست مثل من! شاید هم حالش بدتر از من بود که خیال من راحت بود عشقم در سلامت است و عشق او در داعش بود و شاید همین احساس آتشش زده بود که بلاخره تماس گرفت. 💠 به گمانم حنجره‌اش را با تیغ بریده بودند که نفسش هم بریده بالا می‌آمد و صدایش خش داشت :«کجایی نرجس؟» با کف دستم اشکم را از صورتم پاک کردم و زیرلب پاسخ دادم :«خونه.» و طعم گرم اشکم را از صدای سردم چشید که بغضش شکست اما مردانه مقاومت می‌کرد تا نفس‌های خیسش را نشنوم و آهسته زمزمه کرد :«عباس میگه مردم می‌خوان کنن.» به لباس عروسم نگاه کردم، ولی این لباس مقاومت نبود که با لب‌هایی که از شدت گریه می‌لرزید، ساکت شدم و این‌بار نغمه گریه‌هایم آتشش زد که صدای پای اشکش را شنیدم. 💠 شاید اولین بار بود گریه حیدر را می‌شنیدم و شنیدن همین گریه غریبانه قلبم را در هم فشار داد و او با صدایی که به‌سختی شنیده می‌شد، پرسید :«نمی‌ترسی که؟» مگر می‌شد نترسم وقتی در محاصره داعش بودم و او ترسم را حس کرده بود که آغوش لحن گرمش را برایم باز کرد :«داعش باید از روی جنازه من رد شه تا به تو برسه!» و حیدر دیگر چطور می‌توانست از من حمایت کند وقتی بین من و او، لشگر داعش صف کشیده و برای کشتن مردان و تصاحب زنان آمرلی، لَه‌لَه می‌زد. 💠 فهمید از حمایتش ناامید شده‌ام که گریه‌اش را فروخورد و دوباره مثل گذشته مردانه به میدان آمد :«نرجس! به‌خدا قسم می‌خورم تا لحظه‌ای که من زنده هستم، نمی‌ذارم دست داعش به تو برسه! با دست (علیه‌السلام) داعش رو نابود می‌کنیم!» احساس کردم از چیزی خبر دارد و پیش از آنکه بپرسم، خبر داد :«آیت‌الله سیستانی حکم داده؛ امروز امام جمعه اعلام کرد! مردم همه دارن میان سمت مراکز نظامی برای ثبت نام. منم فاطمه و بچه‌هاشو رسوندم و خودم اومدم ثبت نام کنم. به‌خدا زودتر از اونی که فکر کنی، محاصره شهر رو می‌شکنیم!» 💠 نمی‌توانستم وعده‌هایش را باور کنم که سقوط شهرهای بزرگ عراق، سخت ناامیدم کرده بود و او پی در پی رجز می‌خواند :«فقط باید چند روز مقاومت کنید، به مدد (علیه‌السلام) کمر داعش رو از پشت می‌شکنیم!» کلام آخرش حقیقتاً بود که در آسمان صورت غرق اشکم هلال لبخند درخشید. نبض نفس‌هایم زیر انگشت احساسش بود و فهمید آرامم کرده است که لحنش گرم‌تر شد و هوای به سرش زد :«فکر می‌کنی وقتی یه مرد می‌بینه دور ناموسش رو یه مشت گرگ گرفتن، چه حالی داره؟ من دیگه شب و روز ندارم نرجس!» و من قسم خورده بودم نگذارم از تهدید عدنان باخبر شود تا بیش از این عذاب نکشد... ✍️نویسنده: کانال جوانان انقلابی کپی اصلا مجاز نیست @Javananenghelabi
🌹🎁چند پیشنهاد برای شب و روز نیمه شعبان...🎁🌹 💡شایسته نیست در هیاهوی روزگار فعلی، نیمه شعبان کمرنگ شود... از الآن برنامه داشته باشیم بیرق و چراغ تهیه کنیم تا به دروازه خانه‌هایمان بزنیم... 1️⃣0️⃣ اهدای گل و پخش شیرینی به همسایه‌ها و خانواده و اقوام خود در روز ولادت امام زمان عجل الله فرجه 2️⃣0️⃣ رایگان سوار كردن مسافر در روز ولادت و ارائه بروشور به مسافران 3️⃣0️⃣ پذیرایی از مأموران زحمتکش پاکسازی شهر، بویژه در مکان‌هایی که زباله‌های ناشی از پخش پذیرایی دارد. 4️⃣0️⃣ خرید هدیه برای فرزندمان تا خاطره خوشی از نیمه شعبان در ذهنش بماند 5️⃣0️⃣ تهیه پوستر و نصب در سطح شهر (مغازه‌ها، تابلوهای تبلیغاتی محلات، مساجد و...) 6️⃣0️⃣ ارسال پیامک تبریك به مخاطبان تلفن همراه 7️⃣0️⃣ خواندن دعای عهد و دعا برای خدمتگزاران حضرت جهت توفیق بیشتر در امر خدمتگزاری 8️⃣0️⃣ احیا شب نیمه شعبان و انجام اعمال توصیه شده در شب ولادت و دعا برای سلامتی و ظهور آن حضرت 9️⃣0️⃣ داشتن سیر مطالعاتی در روزهای قبل از ولادت و خواندن حداقل یک كتاب مربوط به آن حضرت در این ایام برای شناخت بیشتر ایشان 0️⃣1️⃣ پوشیدن لباس نو و صِله رحم در روز ولادت 1️⃣1️⃣ گذاشتن آهنگ پیشواز برای موبایل‌ها مرتبط با آن حضرت 2️⃣1️⃣ زیارت ائمه و امامزادگان علیهم‌السلام به نیابت از آن حضرت 3️⃣1️⃣ شاد كردن و محبت و کمک مالی حتی کم به یك یا چند یتیم یا فقیر به نیابت آن حضرت 4️⃣1️⃣ انجام هر كار خِیر روزمره خود به نیابت آن حضرت 5️⃣1️⃣ ترك حداقل یك كار منفی به خاطر محبت آن حضرت 6️⃣1️⃣ بردن نان تازه به درب منزل همسایه‌ها در صبح روز ولادت 7️⃣1️⃣ پرداخت هزینه پخت نان به نانوایی محله در حد توان مالی 8️⃣1️⃣ آشتی کردن با اقوامی که بر اثر کدورت قهر کرده‌اند و یا آشتی دادن بین افراد یا اقوام 9️⃣1️⃣ عیادت از بیماران در بیمارستان‌ها با رعایت شرایط بهداشتی 0️⃣2️⃣ تبریک به کسبه محل، مانند آرایشگرها، کارگران آماده به کار در میادین، کارکنان آتش نشانی و... 1️⃣2️⃣ برگزاری مسابقه كتابخوانی در مدارس، محلات، هیأت و… 2️⃣2️⃣ دعوت کردن حداقل چند نفر از دوستان و آشنایان به گروه‌های مرتبط با حضرت 3️⃣2️⃣ ارسال این مطلب برای نشر بیشتر، به سایرین... 🌷امشب و فردا هم خودمان شاد باشیم و شکر گزار از خداوند به خاطر نعمت وجود مولای مهربانمان، هم دیگران را شاد کنیم، هم با ترک گناه و دعای متحد و دسته جمعی در جمع خانواده و اقوام برای ظهور، قلب مولایمان را شاد کنیم. ✨خدایا به حق حضرت زینب سلام الله علیها در ظهور مولایمان تعجیل بفرما (عج)
🌹 بانگ ”یا مهدی ادرکنی”،ساعت امشب در سراسر کشور ♦️شـورای هماهـنگی تبلیـغات اسـلامی در آستانۀ میلاد حضرت مهدی (ع) اعلام کرد: بانگ “یا مهدی ادرکنی“ ساعت ۲۱ شب نیمـه شعبان (یکشنبه ۸ فروردین) در سراسر کشور طنین انداز خواهد شد
هدایت شده از ایران من2
خدایاکمکمون‌کن‌🤲جوری‌بگیم😭 🍃اللّھمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج🍃 😔که‌امام‌زمان‌(عج) یادمردم‌کوفه‌نیوفته 🍂 ✨شبتون در پناه خدا ان‌شاءالله ✨ 🌷 اللّھمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج 🤲 🕊 🆔 @iran_sarafraaz
هدایت شده از سیصدودلتنگ نفر💔
🌸بر جلوه‌ ى روى ماه مهدى، صلوات 🍃بر جذبه ى هر نگاه مهدى، صلوات... 🌸ما را نبود چو هدیه ‌اى در خور او 🍃بفرست به پیشگاه مهدى، صلوات... ✨با سلام و عرض تبریک مجدد به مناسبت و میلاد با سعادت مولایمان حضرت صاحب الزمان ارواحنا فداه خدمت شما همراهان مهدوی؛ 🔸به مناسبت میلاد سراسر نور حضرت صاحب الزمان عجل‌الله ختم صلواتی هدیه به مولا برگزار خواهیم کرد و از شما بزرگواران خواهشمندیم که‌ مثل همیشه با نفس های گرمتون همراهی بفرمائید. اجر همه بزرگواران با حضرت نرجس خاتون سلام الله علیها ⚘ لطفا تعداد صلواتهای خودتون رو در ربات زیر وارد کنید👇👇👇 https://EitaaBot.ir/counter/kbtnr با تشکر از همراهی شما 🌹🙏
بنویسید ڪه شبِ‌تـار سحر میگردد یڪ‌نفر مانده ازاین قوم ڪه برمیگردد :)💛🦋 ¦ 🎊✨
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 برگزاری ، باید مثل برگزاری جشن باشد 🍃🌹🍃 🔻”برگزاری دهه‌ی فجر، باید مثل برگزاری جشن نیمه‌ شعبان باشد... روی این قضیه کار کنید. 🔸چه‌کار باید بکنید که وقتی آدم در شب بیستم و بیست‌ویکم و بیست‌ودوم بهمن به خیابان میرود، همه جا پرچم زده باشند و فقط سر در ادارات پرچم و چراغ نباشد؟. 🔹اصل قضیه این است که برگزاری این‌گونه مراسم، باید در میان مردم برود. جلساتی که برپا میشود، باید شاد باشد... 🔸همین‌قدر مردم بدانند که به مناسبت دهه‌ی فجر، شب یک چراغ در این‌جا روشن است و دسته دسته بیایند و بروند... 🔺جوانان، نوجوانان، بچه‌مدرسه‌ای‌ها و امثال اینها، در هر خانه‌یی که هستند، متعهد بشوند که کوچه‌های خودشان را با این کاغذهای رنگی تزیین کنند و خودشان را مشغول نمایند...“ ۱۱/۱۰/۱۳۶۹ 🌺 حضرت امام خامنه‌اے؛ ولےفقیه مسلمین و فرمانده کل قوا | 🆔 @fanoosebameiran 🆔 sapp.ir/fanoosebameiran 🆔https://rubika.ir/fanoosebameiran
دور نیست زمانی که زمین و آسمان، میزبان نوای دل‌نشین اناالمهدی بشود ... اللهم چشم‌های پر از اشک شوق به هنگام ظهور قرائت سوره فتح و حشر و خواندن نماز استغاثه به نیت فرج🌹 ۴ روز تا
هدایت شده از مامان فاطمه 🧕🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب نیمه شعبان ناامید برنمیگردی🥺 خود خدا قسم خورده 🕋 با ایمان قلبی برو در خونشون 🤲🏻❤️🫂 مامان فاطمه👇🏻عضو بشید 🧕🏻@maman_fatemeh1376