eitaa logo
✌🇮🇷جوانان انقلابی🇵🇸✌️
357 دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
4هزار ویدیو
47 فایل
روشنگری تاسیس←98/10/20
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 🌹 👈هر روز یک صفحه از قران کریم براے سلامتے امام زمان( عج )، هدیه به روح امام و شهدا و جمیع رفتگان و آمرزش گناهان و شفاے مریضان کانال جوانان انقلابی @javananenghlabi
|🌱قال علی عليھ السلام : |°يَرْحَمُ اللهُ خَبَّاباً، فَلَقَدْ أَسْلَمَ رَاغِباً، وَهَاجَرَ طَائِعاً، وَ قَنِعَ بالْكَفَافِ وَ رَضِيَ عَنِ اللهِ، وَعَاشَ مُجَاهِداً ||°خدا بيامرزد خبّاب پسر أرتّ را به رغبت اسلام آورد و از روي فرمانبرداري هجرت كرد و به زندگى ساده قناعت نمود و از خدا راضي بود و مجاهد زندگي نمود |||°Imam Ali ibn Abu Talib (PBUH) said the following about Khabbab ibn al-Aratt: May Allah have mercy on Khabbab ibn al-Aratt since he accepted Islam willingly, immigrated (from Mecca) obediently, remained content with what sufficed him, was pleased with Allah and lived the life of a mujahid. کانال جوانان انقلابی @Javananenghelabi
🌱هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنید🌱 🔹امام حسین (ع): هر كس كه با گناه و نافرمانى خدا مبادرت به كارى بكند، آنچه اميد دارد زودتر از دستش برود و از آنچه مى‏ گريزد زودتر به سرش آيد. ⏳امروز سه شنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۹ ۸ ذی‌القعده ۱۴۴۱ ۳۰ ژوئن ۲۰۲۰ کانال جوانان انقلابی @Javananenghelabi
شهید بهشتی قبل از لحظه شهادت دوستان می آید! دکتر بهشتی پشت تریبون قرار گرفت و در بخشی از سخنان خود گفت: ما اجازه نمی دهیم که برای ما چهره سازی کنند و سرنوشت مردم ما را به بازی بگیرند تلاش می کنیم که کسانی که متعهد به مکتب هستند انتخاب شوند. ما باید کاری کنیم که رئیس جمهور آینده ی ما نباشد.وقتی سخن به اینجا رسید ناگهان گفت: دوستان بوی بهشت می آید که ناگهان صدای انفجار و ریختن آوار، فضای جلسه را به هم ریخت و... کانال جواناݩ انـــــقلابی @javananenghelabi
°♡•🌼•••🧡 ⃟’🌿๑. ۅاݪݪہ ڪہ ڔۅزۍ آݗڔ شآڂہ ڴݪ ݩڔڴڛ ݥآ ہݦ ݥۍڔڛڋ... :) 🍃 🌸 ☘\﹉٠🍄٭°••🕊•♡’ کانال جوانان انقلابی @Javananenghelabi
همه عمرتان را صرف این بدنی که قرار است غذای کرمها شود نکنید! صرف چیزی بکنید که فرشتگان میخواهند ببرند :) 👤| الهی‌قمشه‌ای کانال جوانان انقلابی @Javananenghelabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💛 🌻امام حسن عسگری (ع) می فرماید: 💢 «موسی بن عمران با خداوند سخن گفت و از پروردگار خویش پرسید: 💢 خدایا! پاداش کسی که نمازش را اول وقت می خواند چیست؟ خداوند تبارک و تعالی فرمود: خواهش و خواسته او را برآورده می کنم و بهشتم را بر او مباح می گردانم». 📚(بحارالانوار، ج82، ص 204) ⏰قرار منتظران،نماز اول وقت و دعا برای فرج کانال جوانان انقلابی @javananenghlabi
دوتـآمنبرگوش‌دادی سه‌تاکتابخوندی چھارتا توئیت خونـدی‌ا‌زاینور‌واونـور فڪرکردی‌کارتمـومـه‌‌وشـدی‌‌عـالم؟ احساسبی‌نیازیبہـت‌دست‌داده؟ نه‌‌رفیـق! زوده‌ھنو‌به‌یڪ‌رکعت‌شیطان‌برسـے! ۶۰۰۰سال‌بندگـی‌شـوخی‌نیست🖇❗️ کانال جوانان انقلابی @Javananenghelabi
🍃♻️🍃♻️🍃♻️🍃♻️🍃♻️🍃♻️ روز سه شنبه به نام حضرت زين العابدين و حضرت باقر و حضرت صادق عليهم السّلام است. كن ايشان را در اين روز به اين زيارت: السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا خُزَّانَ عِلْمِ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا تَرَاجِمَةَ وَحْيِ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَئِمَّةَ الْهُدَى، السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَعْلامَ التُّقَى، السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَوْلادَ رَسُولِ اللَّهِ، أَنَا عَارِفٌ بِحَقِّكُمْ، مُسْتَبْصِرٌ بِشَأْنِكُمْ، مُعَادٍ لِأَعْدَائِكُمْ، مُوَالٍ لِأَوْلِيَائِكُمْ، بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي، صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ، اللَّهُمَّ إِنِّي أَتَوَالَى آخِرَهُمْ كَمَا تَوَالَيْتُ أَوَّلَهُمْ، وَ أَبْرَأُ مِنْ كُلِّ وَلِيجَةٍ دُونَهُمْ، وَ أَكْفُرُ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ اللاتِ وَ الْعُزَّى، صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ يَا مَوَالِيَّ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَيِّدَ الْعَابِدِينَ، وَ سُلالَةَ الْوَصِيِّينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بَاقِرَ عِلْمِ النَّبِيِّينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا صَادِقاً مُصَدَّقاً فِي الْقَوْلِ وَ الْفِعْلِ، يَا مَوَالِيَّ هَذَا يَوْمُكُمْ وَ هُوَ يَوْمُ الثُّلاثَاءِ، وَ أَنَا فِيهِ ضَيْفٌ لَكُمْ وَ مُسْتَجِيرٌ بِكُمْ، فَأَضِيفُونِي وَ أَجِيرُونِي بِمَنْزِلَةِ اللَّهِ عِنْدَكُمْ، وَ آلِ بَيْتِكُمْ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ. کانال جوانان انقلابی @javananenghlabi 🍃♻️🍃♻️🍃♻️🍃♻️🍃♻️🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍️ 💠 به محض فرود هلی‌کوپترها، عباس از پله‌های ایوان پایین رفت و تمام طول حیاط را دوید تا زودتر را به یوسف برساند. به چند دقیقه نرسید که عباس و عمو درحالی‌که تنها یک بطری آب و بسته‌ای آذوقه سهم‌شان شده بود، برگشتند و همین چند دقیقه برای ما یک عمر گذشت. 💠 هنوز عباس پای ایوان نرسیده، زن‌عمو بطری را از دستش قاپید و با حلیه به داخل اتاق دویدند. من و دخترعموها مات این سهم اندک مانده بودیم و زینب ناباورانه پرسید :«همین؟» عمو بسته را لب ایوان گذاشت و با جانی که به حنجره‌اش برگشته بود، جواب داد :«باید به همه برسه!» 💠 انگار هول حال یوسف جان عباس را گرفته بود که پیکرش را روی پله ایوان رها کرد و زهرا با ناامیدی دنبال حرف زینب را گرفت :«خب اینکه به اندازه امشب هم نمیشه!» عمو لبخندی زد و با صبوری پاسخ داد :«ان‌شاءالله بازم میان.» و عباس یال و کوپال لشگر را به چشم دیده بود که جواب خوش‌بینی عمو را با نگرانی داد :«این حرومزاده‌ها انقدر تجهیزات از پادگان‌های و جمع کردن که امروزم خدا رحم کرد هلی‌کوپترها سالم نشستن!» 💠 عمو کنار عباس روی پله نشست و با تعجب پرسید :«با این وضع، چطور جرأت کردن با هلی‌کوپتر بیان اینجا؟» و عباس هنوز باورش نمی‌شد که با هیجان جواب داد :«اونی که بهش می‌گفتن و همه دورش بودن، یکی از فرمانده‌های ایرانه. من که نمی‌شناختمش ولی بچه‌ها می‌گفتن !» لبخند معناداری صورت عمو را پُر کرد و رو به ما دخترها مژده داد :« ایران فرمانده‌هاشو برای کمک به ما فرستاده !» تا آن لحظه نام را نشنیده بودم و باورم نمی‌شد ایرانی‌ها به خاطر ما خطر کرده و با پرواز بر فراز جهنم داعش خود را به ما رسانده‌اند که از عباس پرسیدم :«برامون اسلحه اوردن؟» 💠 حال عباس هنوز از که دیشب ممکن بود جان ما را بگیرد، خراب بود که با نگاه نگرانش به محل اصابت خمپاره در حیاط خیره شد و پاسخ داد :«نمی‌دونم چی اوردن، ولی وقتی با پای خودشون میان تو داعش حتماً یه نقشه‌ای دارن!» حیدر هم امروز وعده آغاز را داده بود، شاید فرماندهان ایرانی برای همین راهی آمرلی شده بودند و خواستم از عباس بپرسم که خبر آوردند حاج قاسم می‌خواهد با آمرلی صحبت کند. 💠 عباس با تمام خستگی رفت و ما نمی‌دانستیم کلام این فرمانده ایرانی می‌کند که ساعتی بعد با دو نفر از رزمندگان و چند لوله و یک جعبه ابزار برگشت، اجازه تویوتای عمو را گرفت و روی بار تویوتا لوله‌ها را سر هم کردند. غریبه‌ها که رفتند، بیرون آمدم، عباس در برابر نگاه پرسشگرم دستی به لوله‌ها زد و با لحنی که حالا قدرت گرفته بود، رجز خواند :«این خمپاره اندازه! داعشی‌ها از هرجا خواستن شهر رو بزنن، ماشین رو می‌بریم همون سمت و با می‌کوبیم‌شون!» 💠 سپس از بار تویوتا پایین پرید، چند قدمی به سمتم آمد و مقابل ایوان که رسید با عجیب وعده داد :«از هیچی نترس خواهرجون! مرگ داعش نزدیک شده، فقط کن!» احساس کردم حاج قاسم در همین یک ساعت در سینه برادرم قلبی پولادین کاشته که دیگر از ساز و برگ داعش نمی‌ترسید و برایشان خط و نشان هم می‌کشید، ولی دل من هنوز از داعش و کابوس عدنان می‌لرزید و می‌ترسیدم از روزی که سر عباسم را بریده ببینم. 💠 بیش از یک ماه از محاصره گذشت، هر شب با ده‌ها خمپاره و راکتی که روی سر شهر خراب می‌شد از خواب می‌پریدیم و هر روز غرّش گلوله‌های تانک را می‌شنیدیم که به قصد حمله به شهر، خاکریز را می‌کوبید، اما دل‌مان به حضور حاج قاسم گرم بود که به نشانه بر بام همه خانه‌ها پرچم‌های سبز و سرخ نصب کرده بودیم. حتی بر فراز گنبد سفید مقام (علیه‌السلام) پرچم سرخ افراشته شده بود و من دوباره به نیت حیدر به زیارت مقام آمده بودم. 💠 حاج قاسم به مدافعان رمز مقاومت را گفته بود اما من هنوز راز تحمل حیدر را نمی‌دانستم که دلم از دوری‌اش زیر و رو شده بود. تنها پناهم کنج همین مقام بود، جایی که عصر روز عقدمان برای اولین بار دستم را گرفت و من از حرارت لمس گرما گرفتم و حالا از داغ دوری‌اش هر لحظه می‌سوختم. 💠 چشمان و خنده‌های خجالتی‌اش خوب به یادم مانده و چشمم به هوای حضورش بی‌صدا می‌بارید که نیت کردم اگر حیدر سالم برگردد و خدا فرزندی به ما ببخشد، نامش را بگذاریم. ساعتی به مانده، از دامن امن امام دل کَندم و بیرون آمدم که حس کردم قدرتی مرا بر زمین کوبید... ✍️نویسنده: کپی ممنوع ڪانال جوانان انـــــقلابی @Javananenghelabi
✍️ 💠 از موقعیت اطرافم تنها هیاهوی مردم را می‌شنیدم و تلاش می‌کردم از زمین بلند شوم که صدای بعدی در سرم کوبیده شد و تمام تنم از ترس به زمین چسبید. یکی از مقام به سمت زائران دوید و فریاد کشید :«نمی‌بینید دارن با تانک اینجا رو می‌زنن؟ پخش شید!» 💠 بدن لمسم را به‌سختی از زمین کَندم و پیش از آنکه به کنار حیاط برسم، گلوله بعدی جای پایم را زد. او همچنان فریاد می‌زد تا از مقام فاصله بگیریم و ما می‌دویدیم که دیدم تویوتای عمو از انتهای کوچه به سمت مقام می‌آید. 💠 عباس پشت فرمان بود و مرا ندید، در شلوغی جمعیت به‌سرعت از کنارم رد شد و در محوطه مقابل مقام ترمز کشید. برادرم درست در آتش رفته بود که سراسیمه به سمت مقام برگشتم. رزمنده‌ای کنار در ایستاده و اجازه ورود به حیاط را نمی‌داد و من می‌ترسیدم عباس در برابر گلوله تانک شود که با نگاه نگرانم التماسش می‌کردم برگردد و او در یک چشم به هم زدن، گلوله‌های خمپاره را جا زد و با فریاد شلیک کرد. 💠 در سه گلوله تانک که به محوطه مقام زدند، با چند خمپاره داعشی‌ها را در هم کوبید، دوباره پشت فرمان پرید و به‌سرعت برگشت. چشمش که به من افتاد با دستپاچگی ماشین را متوقف کرد و همزمان که پیاده می‌شد، اعتراض کرد :«تو اینجا چیکار می‌کنی؟» 💠 تکیه‌ام را به دیوار داده بودم تا بتوانم سر پا بایستم و از نگاه خیره عباس تازه فهمیدم پیشانی‌ام شکسته است. با انگشتش خط را از کنار پیشانی تا زیر گونه‌ام پاک کرد و قلب نگاهش طوری برایم تپید که سدّ شکست و اشک از چشمانم جاری شد. 💠 فهمید چقدر ترسیده‌ام، به رزمنده‌ای که پشت بار تویوتا بود اشاره کرد ماشین را به خط مقدم ببرد و خودش مرا به خانه رساند. نمی‌خواستم بقیه با دیدن صورت خونی‌ام وحشت کنند که همانجا کنار حیاط صورتم را شستم و شنیدم عمو به عباس می‌گوید :«داعشی‌ها پیغام دادن اگه اسلحه‌ها رو تحویل بدیم، کاری بهمون ندارن.» 💠 خون در صورت عباس پاشید و با عصبانیت صدا بلند کرد :«واسه همین امروز مقام رو به توپ بستن؟» عمو صدای انفجارها را شنیده بود ولی نمی‌دانست مقام حضرت مورد حمله قرار گرفته و عباس بی‌توجه به نگرانی عمو، با صدایی که از غیرت و غضب می‌لرزید، ادامه داد :«خبر دارین با روستای بشیر چیکار کردن؟ داعش به اونا هم داده بود، اما وقتی تسلیم شدن ۷۰۰ نفر رو قتل عام کرد!» 💠 روستای بشیر فاصله زیادی با آمرلی نداشت و از بلایی که سرشان آمده بود، نفسم بند آمد و عباس حرفی زد که دنیا روی سرم خراب شد :«می‌دونین با دخترای بشیر چیکار کردن؟ تو بازار حراج‌شون کردن!» دیگر رمقی به قدم‌هایم نمانده بود که همانجا پای دیوار زانو زدم، کابوس آن شب دوباره بر سرم خراب شد و همه تنم را تکان داد. 💠 اگر دست داعش به می‌رسید، با عدنان یا بی عدنان، سرنوشت ما هم همین بود، فروش در بازار موصل! صورت عباس از عصبانیت سرخ شده بود و پاسخ داعش را با داد و بیداد می‌داد :«این بی‌شرف‌ها فقط می‌خوان ما رو بشکنن! پاشون به شهر برسه به صغیر و کبیرمون رحم نمی‌کنن!» 💠 شاید می‌ترسید عمو خیال شدن داشته باشد که مردانه اعتراض کرد :«ما داریم با دست خالی باهاشون می‌جنگیم، اما نذاشتیم یه قدم جلو بیان! اومده اینجا تا ما تسلیم نشیم، اونوقت ما به امان داعش دل خوش کنیم؟» اصلاً فرصت نمی‌داد عمو از خودش دفاع کند و دوباره خروشید :«همین غذا و دارویی که برامون میارن، بخاطر حاج قاسمِ که دولت رو راضی می‌کنه تو این جهنم هلی‌کوپتر بفرسته!» 💠 و دیگر نفس کم آورد که روبروی عمو نشست و برای مقاومت التماس کرد :«ما فقط باید چند روز دیگه کنیم! ارتش و نیروهای مردمی عملیات‌شون رو شروع کردن، میگن خیلی زود به آمرلی می‌رسن!» عمو تکیه‌اش را از پشتی برداشت، کمی جلو آمد و با غیرتی که گلویش را پُر کرده بود، سوال کرد :«فکر کردی من تسلیم میشم؟» و در برابر نگاه خیره عباس با قاطعیت داد :«اگه هیچکس برام نمونده باشه، با همین چوب دستی با داعش می‌جنگم!» 💠 ولی حتی شنیدن نام امان‌نامه حالش را به هم ریخته بود که بدون هیچ کلامی از مقابل عمو بلند شد و از روی ایوان پایین آمد. چند قدمی از ایوان فاصله گرفت و دلش نیامد حرفی نزند که به سمت عمو برگشت و با صدایی گرفته را گواه گرفت :«والله تا وقتی زنده باشم نمیذارم داعش از خاکریزها رد بشه.» و دیگر منتظر جواب عمو نشد که به سرعت طول حیاط را طی کرد و از در بیرون رفت... ✍️نویسنده: کپی ممنوع کانال جوانان انقلابی @Javananenghelabi
ذکر صلوات برای خواندن هر قسمت به نیت ظهور فراموش نشود🍎✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خودتان فرموده‌اید «لا ناسین لذڪرکُم...» یعنی لحظه اے از یاد شما غافل نیستیم سلام آقایے ڪہ ما از یاد شما غافلیم اما شما نه ... سه شنبه است و هواے مهربانےات بغض راهِ نفس کشیدنم را گرفته به بدحالے این روزهاے مادرت برای بدحالے ام دعا کن ....😔 ⚘أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج⚘. ⚘کانال جــــــوانان انـــــقلاݕے @javananenghalabi
💕 وصالِ ما و شما دیر متّفق گردد؛ ڪه من اسیر نیازم؛ تو صاحب نازی ..! 💚 کانال جوانان انقلابی @Javananenghelabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔥ڪسی ڪہ خداوند در روز بہ او مقامی میدهد ڪہ سلمان فارسی بہ او غبطہ میخورد... در آخرالزمان دین داری سخت است...😔 🔰 استاد دانشمند کانال جوانان انقلابی @javananenghelabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گفتم که به پیری رسم و توبه کنم آنقدر جوان مُرد و یکی پیر نشد ... خدايا توفيق توبه نصيبمان گردان😔 کانال جوانان انقلابی @javananenghelabi
🌼 • هم اڪنون شبڪہ قرآن 🍃 حرم امام رضا علیه السلام😍❤️ • ✨ کانال جوانان انقلابی @Javananenghelabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸🌸🍃 💌پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم): اولین چیزی که از اعمال امتم بالا برده میشود نمازهای پنجگانه است ✨✨✨✨✨ کانال جوانان انقلابی @javananenghlabi
🦋بسم الله الرحمن الرحیم🦋 🌷اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم🌷 سلام عرض وادب خدمت دوستان 🌹بحث امشب رو تقدیم می کنیم بہ شهید محمد رضا دستواره 🌹
🌷مهدی شناسی ۲۲۸🌷 🌹... و قادة الامم...🌹 🔹زیارت جامعه کبیره🔹 ♦️ﺑﻮﯼ ﮔﻞ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﮔﻞ ﻣﯽ‌ﮐﺸﺎﻧﺪ. ﺷﻤﺎ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﻣﯽ‌ﺭﻭﯾﺪ ﺩﺭ ﺑﺎﻏﭽﻪ ﮔﻞ ﻧﺮﮔﺲ و ﯾﺎﺱ ﺍﺳﺖ. ﻧﺎ ﺧﻮﺩ ﺁﮔﺎﻩ و ﻧﺎ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻮﯼ ﺁﻥ ﮔﻞ ﺑﻪ ﻣﺸﺎﻡ ﺷﻤﺎ ﻣﯽ‌ﺭﺳﺪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﯽ‌ﮐﺸﺎﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺁﻥ ﺧﻢ ﻣﯽ‌ﺷﻮﯾﺪ ﻭ ﺑﻮﯼ ﺑﻬﺘﺮ ﻭ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺍﺳﺘﺸﻤﺎﻡ ﻣﯽ‌ﮐﻨﯿﺪ. ♦️ﺧﺪﺍ ﮔﻞ ﻋﺎﻟﻢ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﺳﺖ و امام زمان ﺑﻮﯼ ﮔلند. ﯾﻌﻨﯽ ایشان هست ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﺑﻮﯼ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻣﯽ‌ﺩﻫد. ♦️ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺧﺎﻃﺮ امامان ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺁﺩﻡ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺧﺪﺍ ﻣﯽ‌ﮐﺸﺎﻧﻨﺪ.ﻫﻤﺎﻥ ﻃﻮﺭ ﮐﻪ ﺑﻮﯼ ﮔﻞ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ما ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﮔﻞ ﻣﯽ‌ﮐﺸﺎﻧﺪ. ♦️ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﺩﺭ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﻪ اهل بيت قادة ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﻨﺪ که ﺟﻤﻊ ﻗﺎﺋﺪ ﺍﺳﺖ.ﺍﺯ ﺭﯾﺸﻪ‌ﯼ ﻗﻮﺩ.ﯾﻌﻨﯽ ﮐﺸﺎﻧﺪﻥ. ♦️ﻗﺎﺋﺪ ﯾﻌﻨﯽ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ‌ﮐﺸﺎﻧﺪ. ﺑﻪ ﺭﻫﺒﺮ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﻨﺪ ﻗﺎﺋﺪ، ﭼﻮﻥ ﺍﻣﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﻪ ﺳﻤﺘﯽ ﻭ ﻣﻘﺼﻮﺩﯼ ﻣﯽ‌ﮐﺸﺎﻧﺪ. ♦️امام مهدی علیه السلام ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺧﺪﺍ ﻣﯽ‌ﮐﺸﺎﻧﻨﺪ. ﺑﻪ ﺷﺮﻁ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺭ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ. 🌱 ﯾﮏ ﺩﺍﻧﻪ ﮔﻨﺪﻡ ﺍﮔﺮ ﭼﻬﺎﺭ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺯﯾﺮ ﺧﺎﮎ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺎ ﺁﺏ ﺑﺎﺭﺍﻥ بالا ﻣﯽ‌ﺁﯾﺪ.ﻭﻟﯽ ﺍﮔﺮ ﺍﯾﻦ ﺩﺍﻧﻪ‌ﯼ ﮔﻨﺪﻡ ﭼﻬﺎﺭ ﻣﺘﺮ ﺭﻓﺖ ﺯﯾﺮ ﺧﺎﮎ،ﺩﯾﮕﺮ ﺁﺏ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻣﯽ‌ﺭﺳﺪ ﺑﻪ ﺁﻥ؟ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﻧﺪﺍﺭﺩ. 🌱ﺍﻫﻞ ﺑﯿﺖ ﻫﻢ ﻗﺎدة ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﻣﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ‌ﮐﺸﺎﻧﻨﺪ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺷﺮﻁ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﻘﻮﻁ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﯿﻢ. 🌱 ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﯿﻦ ﭼﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺑﻦ ﻣﻠﺠﻢ ﺑﮑﻨﺪ؟ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺭ ﺷﺪﻩ.ﺧﯿﻠﯽ ﺳﻘﻮﻁ ﮐﺮﺩﻩ. ﻭﻟﯽ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺣﺮ ﻣﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﺪ ﮐﺎﺭﯼ ﺑﮑﻨﺪ. ﭼﻮﻥ ﺣﺮ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺭ ﻧﺸﺪﻩ، ﺧﯿﻠﯽ ﺳﻘﻮﻁ ﻧﮑﺮﺩﻩ. 🌱ﺍمام مهدی علیه السلام قائد ﻫﺴﺘﻨﺪ. ما را ﻣﯽ‌ﮐﺸﺎﻧﻨﺪ ﺑﻪ ﺷﺮﻃﯽ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﻘﻮﻁ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﯿﻢ... کانال جوانان انقلابی @Javananenghelabi
‌‌🌷مهدی شناسی ۲۲۹🌷 🌹... و قادة الامم...🌹 🔸زیارت جامعه کبیره🔸 🔵ﺍﻣﻢ ﺟﻤﻊ ﺍمتﺍﺳﺖ. ﻫﻤﺎﻥ ﮔﺮﻭﻩ ﻭ ﺩﺳﺘﻪ ﻭ ﺟﻤﺎﻋﺖ.ﺍﻣﻢ ﯾﻌﻨﯽ ﮔﺮﻭﻩ‌ﻫﺎ ﻭ ﺩﺍﺭ ﻭ ﺩﺳﺘﻪ‌ﻫﺎ. 🔵هر کس ﺍﺯ ﻫﺮ ﺩﺍﺭ ﻭ ﺩﺳﺘﻪ‌ﺍﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﺷد، ﺑﺎشد! ﺍﺻﻼ‌ ﺍﺯ ﻃﺎﺋﻔﻪ‌ﯼ ﺍﻟﻮﺍﻁ ﻭ ﺍﻭﺑﺎﺵ ﺷﻬﺮ! ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ!اﻣﺎم مهدی می تواند او را به سمت خدا بکشاند. 🔵ﻃﯿﺐ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﮐﺸﺎﻧﺪﻧﺪ،ﺁﺧﻮﻧﺪ ﮐﺎﺷﯽ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﮐﺸﺎﻧﺪﻧﺪ.ﻃﺮﻑ،ﺗﻤﺎﻡ ﺑﺪﻧﺶ ﺧﺎﻟﮑﻮﺑﯽ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺭﺳﯿﺪ ﮐﻪ ﺷﺪ ﺍﺳﺘﺎﺩ و معلم ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻈﻤﯽ ﺑﺮﻭﺟﺮﺩﯼ.ﭼﻬﻞ ﻣﺠﺘﻬﺪ ﺭﺍ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﮐﺮﺩ. ﭼﺮﺍ؟ ﭼﻮﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺭ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩ. 🔵 ﺍﺯ ﻫﺮ ﺩﺍﺭ ﻭ ﺩﺳﺘﻪ ﻭ ﻃﺎﺋﻔﻪ‌ﺍﯼ ﻫﺴﺘیم، ﺍﻏﻨﯿﺎﯾیم،ﻓﻘﺮﺍییم،ﺑﺎﻻ‌ﯾیم،ﭘﺎﯾﯿﻨیم، ﭘﻮﻟﺪﺍﺭیم، ﺑﯽ ﭘﻮﻟیم؛باید ﯾﮏ ﮐﺎﺭﯼ ﺑﮑنیم که ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﺍمام مهدی علیه السلام ﺑﯿﺎییم. ﺍﺯ ﭼﺸﻢ ﺍﯾشان ﺩﻭﺭ ﻧﺸویم تا ما ﺭﺍ ﺑﺎﻻ‌ بکشند. 🌿ﺯﯾﺎﺭﺕ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻻ‌ﯾﻪ ﻻ‌ﯾﻪ ﻭ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ.ﻣﺎ ﻓﻘﻂ ﺁﻥ ﻻ‌ﯾﻪ‌ﯼ ﮐﻒ ﻭ ﺳﻄﺤﺶ ﺭﺍ ﻣﯽ فهمیم ﻭ ﺍﻻ‌ ﺩﻧﯿﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﻣﻌﻨﺎ ﻭ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩﺍﺕ ﺯﯾﺮ ﺍﯾﻦ‌ﻫﺎ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﻭﻟﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﻧﯿﺴﺖ. 🌿 ﻣﺎ ﺩﻗﯿﻘﺎ ﻣﺜﻞ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﯿﻢ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺣﺮﻑ‌ﻫﺎ ﺑﺰﻧﯿﻢ ﻫﻢ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻧﻤﯽ‌ﻓﻬﻤﯿﻢ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ‌ﺷﻮﺩ ﻓﻬﻤﺎﻧﺪ. 🌿ﻣﺜﻞ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﺍﻧﺠﯿﺮﯼ ﺑﺪﻫﯿﺪ ﺑﻪ ﯾﮏ ﮔﻨﺠﺸﮏ.ﺍﯾﻦ ﺍﻧﺠﯿﺮ ﻟﻘﻤﻪ‌ﯼ ﮔﻨﺠﺸﮏ ﻧﯿﺴﺖ. ﺑﺎﯾﺪ ﺧﻮﺭﺩ ﺧﻮﺭﺩ ﮐﻨﯽ، ﺫﺭﻩ ﺫﺭﻩ ﮐﻨﯽ، ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺯ ﺷﮑﻞ ﻭ ﻗﯿﺎﻓﻪ‌ﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﯽ‌ﺍﻓﺘﺪ. پس ﻗﺎدة ﺍﻻ‌ﻣﻢ ﻣﻌﺎﻧﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺎﻻ‌ ﻭ ﺑﻠﻨﺪﯼ دارد. 🌿ﺍﻣﻢ ﯾﮏ ﻣﻌﻨﺎﯾﺶ ﺗﻤﺎﻡ ﻫﺴﺘﯽ ﻭ ﮐﺎﺋﻨﺎﺕ است. يعنی ﻓﻘﻂ ﻣﺎ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﺍﻣﺖ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﻣﯽ‌ﺩﻫﯿﻢ.ﭘﺮﻧﺪﮔﺎﻥ ﻫﻢ ﺍﻣﺖ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﻣﯽ‌ﺩﻫﻨﺪ. ﻗﺮﺁﻥ ﻣﯽ‌ فرماید: ﭘﺮﻧﺪﮔﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻨﺪ ﺍﯾﻦ‌ﻫﺎ ﺍﻣﺖ‌ﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻣﺜﻞ ﺷﻤﺎ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﺜﻞ ﺷﻤﺎ. ﺍﻣﺎﻡ و قائد ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﻣﺜﻞ ﺷﻤﺎ. 🌿 ﺗﻤﺎﻡ ﮔﯿﺎﻫﺎﻥ، ﺗﻤﺎﻡ ﮔﻞ‌ﻫﺎ، ﺗﻤﺎﻡ ﺩﺭﯾﺎ‌ﻫﺎ و... ﺍﻣﻢ هستند.ﺍﯾﻦ ﻣﻌﺎﻧﯽ ﻣﺎﻝ ﻣﺎ ﻧﯿﺴﺖ. ﺩﺭﮐﺶ ﻫﻢ ﺳﺨﺖ است و ﮔﺎﻫﯽ ﻣﺤﺎﻝ. ﻭ ﻣﺎ ﻫﻢ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻭﺍﺭﺩ ﺍﯾﻦ ﻭﺍﺩﯼ‌ﻫﺎ شویم... کانال جوانان انقلابی @Javananenghelabi