شب میرود و عطر سحر میگردیم
#در_صبح_ظهور_یار_بر_میگردیم
غم نیست که #قاسم_سلیمانی رفت
ما را بکشید زندهتر میگردیم
🌹او با سپاهی از شهیدان خواهد آمد...
🌷 شبتون شهدایی
کانال جوانان انقلابی
@Javananenghelabi
3.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨حمایت از #سردار_سلیمانی در جمع ارتش آمریکا
🔹 لوئیس فراخان شخصیت مشهور آمریکایی در جمع سربازان ارتش آمریکا:
ترامپ گفته که #قاسم_سلیمانی، بسیاری از آمریکاییها را در عراق می کشت؛ سلیمانی، آمریکاییها را در نیویورک کشت؟ آمریکاییها را درکالیفرنیا کشت؟!
🔹 آمریکاییها را کجا میکشت؟!
🔹آنها را در عراق میکشت. ما در عراق چه غلطی میکنیم؟ چه کسی از شما خواست آنجا بروید؟!
🔻دهها هزارنفر را در عراق کشته ایم بخاطر دروغ بوش درباره سلاح های صدام...شما جوانان را بخاطر شهوتتان به نفت، فرستادید تا کشته شوند. سلیمانی تروریست نبود. او برادر عراقیها بود و ارتش اشغالگر ما را می کشت تا عراق آزاد شود.
کانال جوانان انقلابی
@Javananenghelabi
15.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥خوب گوش کنید.....
ماجرای #طراحی عکس #سردارسلیمانی توسط یک جوان یزدی از زبان #سیدجوادهاشمی
خیلی قشنگ و زیباست😭
#قاسم_سلیمانی
کانال جوانان انقلابی
@Javananenghelabi
✳ شرط این است که نترسید و نترسیم و نترسانیم
📌 من با تجربه این را میگویم که میزان فرصتی که در #بحرانها وجود دارد، در خود فرصتها نیست. اما شرط آن این است که نترسید و نترسیم و نترسانیم.
🔸 انقلاب ما با دورههای طولانی بحرانهای اقتصادی و محاصرهی اقتصادی مواجه بوده است و امروز نیز این بحرانها ادامه دارد. به رغم اینکه خیلی از دولتمردان ما نتوانستند یا فرصت نداشتند همهی اهداف مدنظر خودشان و انقلاب را مهیا کنند اما فرصتهای بزرگی وجود دارد.
👤 سپهبد شهید حاج #قاسم_سلیمانی
✅ #با_یاری_خدا_کرونا_را_شکست_میدهیم
کانال جوانان انقلابی
@Javananenghelabi
3.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹ماجرای جلسات حاج #قاسم_سلیمانی با جوانان فکلی و با ظاهری متفاوت
♦️نقل قول رفیق ۳۵ ساله حاج قاسم از اظهارنظر ایشان درباره برخورد با جوانان با ظواهر خاص: حاجی میگفت دوست دارم با جوانانی برایم جلسه بگذارید و حرفهایشان را بشنوم، که شما قبولشان ندارید.
کانال جوانان انقلابی
@Javananenghelabi
#به_مددالهی_کرونا_را_شکست_میدهیم
1.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 جای خالی حاج #قاسم_سلیمانی در مراسم احیای حسینیه همدانیها
♦️شیخ #حسین_انصاریان: خدایا شهید سلیمانی هر سال هر سه شب احیا مهمان ما بود.
کانال جوانان انقلابی
@Javananenghelabi
4.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کلیپ تصویری
❣نماهنگ لبنانی- یمنی بسیار زیبا با عنوان
" قسم به خون سلیمانی" ❣
#قاسم_سلیمانی
#انتقام_سخت
کانال جوانان انقلابی
@Javananenghelabi
🔴کارگرِ نوجوانِ گوشهی تصویر، در لحظهی ثبت این قاب چه رویایی داشته؟ نمیدانیم. اما این را میدانیم که همین پسرِ گوشهی تصویر، همین کارگرِ سادهی هتلی در کرمان، حالا اسطورهی ماست. قهرمانِ ساده و فروتنِ یک ملت.
#قاسم_سلیمانی
#Baghdad۰۱۲۰
منبع عکس: ویژهنامهی «جهانمرد»
کانال جوانان انقلابی
@Javananenghelabi
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_نوزدهم
💠 به محض فرود هلیکوپترها، عباس از پلههای ایوان پایین رفت و تمام طول حیاط را دوید تا زودتر #آب را به یوسف برساند.
به چند دقیقه نرسید که عباس و عمو درحالیکه تنها یک بطری آب و بستهای آذوقه سهمشان شده بود، برگشتند و همین چند دقیقه برای ما یک عمر گذشت.
💠 هنوز عباس پای ایوان نرسیده، زنعمو بطری را از دستش قاپید و با حلیه به داخل اتاق دویدند.
من و دخترعموها مات این سهم اندک مانده بودیم و زینب ناباورانه پرسید :«همین؟» عمو بسته را لب ایوان گذاشت و با جانی که به حنجرهاش برگشته بود، جواب داد :«باید به همه برسه!»
💠 انگار هول حال یوسف جان عباس را گرفته بود که پیکرش را روی پله ایوان رها کرد و زهرا با ناامیدی دنبال حرف زینب را گرفت :«خب اینکه به اندازه #افطار امشب هم نمیشه!»
عمو لبخندی زد و با صبوری پاسخ داد :«انشاءالله بازم میان.» و عباس یال و کوپال لشگر #داعش را به چشم دیده بود که جواب خوشبینی عمو را با نگرانی داد :«این حرومزادهها انقدر تجهیزات از پادگانهای #موصل و #تکریت جمع کردن که امروزم خدا رحم کرد هلیکوپترها سالم نشستن!»
💠 عمو کنار عباس روی پله نشست و با تعجب پرسید :«با این وضع، #ایرانیها چطور جرأت کردن با هلیکوپتر بیان اینجا؟» و عباس هنوز باورش نمیشد که با هیجان جواب داد :«اونی که بهش میگفتن #حاج_قاسم و همه دورش بودن، یکی از فرماندههای #سپاه ایرانه. من که نمیشناختمش ولی بچهها میگفتن #سردار_سلیمانیِ!»
لبخند معناداری صورت عمو را پُر کرد و رو به ما دخترها مژده داد :«#رهبر ایران فرماندههاشو برای کمک به ما فرستاده #آمرلی!» تا آن لحظه نام #قاسم_سلیمانی را نشنیده بودم و باورم نمیشد ایرانیها به خاطر ما خطر کرده و با پرواز بر فراز جهنم داعش خود را به ما رساندهاند که از عباس پرسیدم :«برامون اسلحه اوردن؟»
💠 حال عباس هنوز از #خمپارهای که دیشب ممکن بود جان ما را بگیرد، خراب بود که با نگاه نگرانش به محل اصابت خمپاره در حیاط خیره شد و پاسخ داد :«نمیدونم چی اوردن، ولی وقتی با پای خودشون میان تو #محاصره داعش حتماً یه نقشهای دارن!»
حیدر هم امروز وعده آغاز #عملیاتی را داده بود، شاید فرماندهان ایرانی برای همین راهی آمرلی شده بودند و خواستم از عباس بپرسم که خبر آوردند حاج قاسم میخواهد با #مدافعان آمرلی صحبت کند.
💠 عباس با تمام خستگی رفت و ما نمیدانستیم کلام این فرمانده ایرانی #معجزه میکند که ساعتی بعد با دو نفر از رزمندگان و چند لوله و یک جعبه ابزار برگشت، اجازه تویوتای عمو را گرفت و روی بار تویوتا لولهها را سر هم کردند.
غریبهها که رفتند، بیرون آمدم، عباس در برابر نگاه پرسشگرم دستی به لولهها زد و با لحنی که حالا قدرت گرفته بود، رجز خواند :«این خمپاره اندازه! داعشیها از هرجا خواستن شهر رو بزنن، ماشین رو میبریم همون سمت و با #خمپاره میکوبیمشون!»
💠 سپس از بار تویوتا پایین پرید، چند قدمی به سمتم آمد و مقابل ایوان که رسید با #رشادتی عجیب وعده داد :«از هیچی نترس خواهرجون! مرگ داعش نزدیک شده، فقط #دعا کن!»
احساس کردم حاج قاسم در همین یک ساعت در سینه برادرم قلبی پولادین کاشته که دیگر از ساز و برگ داعش نمیترسید و برایشان خط و نشان هم میکشید، ولی دل من هنوز از #وحشت داعش و کابوس عدنان میلرزید و میترسیدم از روزی که سر عباسم را بریده ببینم.
💠 بیش از یک ماه از محاصره گذشت، هر شب با دهها خمپاره و راکتی که روی سر شهر خراب میشد از خواب میپریدیم و هر روز غرّش گلولههای تانک را میشنیدیم که به قصد حمله به شهر، خاکریز #رزمندگان را میکوبید، اما دلمان به حضور حاج قاسم گرم بود که به نشانه #مقاومت بر بام همه خانهها پرچمهای سبز و سرخ #یاحسین نصب کرده بودیم.
حتی بر فراز گنبد سفید مقام #امام_حسن (علیهالسلام) پرچم سرخ #یا_قمر_بنی_هاشم افراشته شده بود و من دوباره به نیت حیدر به زیارت مقام آمده بودم.
💠 حاج قاسم به مدافعان رمز مقاومت را گفته بود اما من هنوز راز تحمل #دلتنگی حیدر را نمیدانستم که دلم از دوریاش زیر و رو شده بود.
تنها پناهم کنج همین مقام بود، جایی که عصر روز عقدمان برای اولین بار دستم را گرفت و من از حرارت لمس #احساسش گرما گرفتم و حالا از داغ دوریاش هر لحظه میسوختم.
💠 چشمان #محجوب و خندههای خجالتیاش خوب به یادم مانده و چشمم به هوای حضورش بیصدا میبارید که نیت کردم اگر حیدر سالم برگردد و خدا فرزندی به ما ببخشد، نامش را #حسن بگذاریم.
ساعتی به #افطار مانده، از دامن امن امام دل کَندم و بیرون آمدم که حس کردم قدرتی مرا بر زمین کوبید...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
کپی ممنوع
ڪانال جوانان انـــــقلابی
@Javananenghelabi
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_دوم
💠 در حیاط بیمارستان چند تخت گذاشته و #رزمندگان غرق خون را همانجا مداوا میکردند.
پارگی پهلوی رزمندهای را بدون بیهوشی بخیه میزدند، میگفتند داروی بیهوشی تمام شده و او از شدت #درد و خونریزی خودش از هوش رفت.
💠 دختربچهای در حمله #خمپارهای، پایش قطع شده بود و در حیاط درمانگاه روی دست پدرش و مقابل چشم پرستاری که نمیدانست با این #جراحت چه کند، جان داد.
صدای ممتد موتور برق، لامپی که تنها روشنایی حیاط بود، گرمای هوا و درماندگی مردم، عین #روضه بود و دل من همچنان از نغمه نالههای حیدر پَرپَر میزد که بلاخره عمو پرستار مردی را با خودش آورد.
💠 نخ و سوزن بخیه دستش بود، اشاره کرد بلند شوم و تا دست سمت پیشانیام برد، زنعمو اعتراض کرد :«سِر نمیکنی؟» و همین یک جمله کافی بود تا آتشفشان خشمش فوران کند :«نمیبینی وضعیت رو؟ #ترکش رو بدون بیهوشی درمیارن! نه داروی سرّی داریم نه بیهوشی!»
و در برابر چشمان مردمی که از غوغایش به سمتش چرخیده بودند، فریاد زد :«#آمریکا واسه سنجار و اربیل با هواپیما کمک میفرسته! چرا واسه ما نمیفرسته؟ اگه اونا آدمن، مام آدمیم!»
💠 یکی از فرماندهان شهر پای دیوار روی زمین نشسته و منتظر مداوای رفیقش بود که با ناراحتی صدا بلند کرد :«دولت از آمریکا تقاضای کمک کرده، اما اوباما جواب داده تا #قاسم_سلیمانی تو آمرلی باشه، کمک نمیکنه! باید #ایرانیها برن تا آمریکا کمک کنه!» و با پوزخندی عصبی نتیجه گرفت :«میخوان #حاج_قاسم بره تا آمرلی رو درسته قورت بدن!»
پرستار نخ و سوزنی که دستش بود، بالا گرفت تا شاهد ادعایش باشد و با عصبانیت اعتراض کرد :«همینی که الان تو درمانگاه پیدا میشه کار حاج قاسمِ! اما آمریکا نشسته #قتل_عام مردم رو تماشا میکنه!»
💠 از لرزش صدایش پیدا بود دیدن درد مردم جان به لبش کرده و کاری از دستش برنمیآمد که دوباره به سمت من چرخید و با #خشمی که از چشمانش میبارید، بخیه را شروع کرد.
حالا سوزش سوزن در پیشانیام بهانه خوبی بود که به یاد نالههای #مظلومانه حیدر ضجه بزنم و بیواهمه گریه کنم.
💠 به چه کسی میشد از این درد شکایت کنم؟ به عمو و زنعمو میتوانستم بگویم فرزندشان #غریبانه در حال جان دادن است یا به خواهرانش؟
حلیه که دلشوره عباس و غصه یوسف برایش بس بود و میدانستم نه از عباس که از هیچکس کاری برای نجات حیدر برنمیآید.
💠 بخیه زخمم تمام شد و من دردی جز #غربت حیدر نداشتم که در دلم خون میخوردم و از چشمانم خون میباریدم.
میدانستم بوی خون این دل پاره رسوایم میکند که از همه فرار میکردم و تنها در بستر زار میزدم.
💠 از همین راه دور، بی آنکه ببینم حس میکردم #عشقم در حال دست و پا زدن است و هر لحظه نالهاش را میشنیدم که دوباره نغمه غم از گوشی بلند شد.
عدنان امشب کاری جز کشتن من و حیدر نداشت که پیام داده بود :«گفتم شاید دلت بخواد واسه آخرین بار ببینیش!» و بلافاصله فیلمی فرستاد.
💠 انگشتانم مثل تکهای یخ شده و جرأت نمیکردم فیلم را باز کنم که میدانستم این فیلم کار دلم را تمام خواهد کرد.
دلم میخواست ببینم حیدرم هنوز نفس میکشد و میدانستم این نفس کشیدن برایش چه زجری دارد که آرزوی خلاصی و #شهادتش به سرعت از دلم رد شد و به همان سرعت، جانم را به آتش کشید.
💠 انگشتم دیگر بیتاب شده بود، بیاختیار صفحه گوشی را لمس کرد و تصویری دیدم که قلب نگاهم از کار افتاد.
پلک میزدم بلکه جریان زندگی به نگاهم برگردد و دیدم حیدر با پهلو روی زمین افتاده، دستانش از پشت بسته، پاهایش به هم بسته و حتی چشمان زیبایش را بسته بودند.
💠 لبهایش را به هم فشار میداد تا نالهاش بلند نشود، پاهای به هم بستهاش را روی خاک میکشید و من نمیدانستم از کدام زخمش درد میکشد که لباسش همه رنگ #خون بود و جای سالم به تنش نمانده بود.
فیلم چند ثانیه بیشتر نبود و همین چند ثانیه نفسم را گرفت و #طاقتم را تمام کرد. قلبم از هم پاشیده شد و از چشمان زخمیام بهجای اشک، خون فواره زد.
💠 این درد دیگر غیر قابل تحمل شده بود که با هر دو دستم به زمین چنگ میزدم و به #خدا التماس میکردم تا #معجزهای کند.
دیگر به حال خودم نبودم که این گریهها با اهل خانه چه میکند، بیپروا با هر ضجه تنها نام حیدر را صدا میزدم و پیش از آنکه حال من خانه را به هم بریزد، سقوط خمپارههای #داعش شهر را به هم ریخت.
💠 از قدارهکشیهای عدنان میفهمیدم داعش چقدر به اشغال #آمرلی امیدوار شده و آتشبازی این شبها تفریحشان شده بود.
خمپاره آخر، حیاط خانه را در هم کوبید طوری که حس کردم زمین زیر پایم لرزید و همزمان خانه در تاریکی مطلق فرو رفت...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
کانال جوانان انقلابی
کپی ممنوع
@Javananenghelabi
🔴 یادآوری توصیه رهبر معظم انقلاب به ستادکرونا
♨️توصیه خواندنی حاج قاسم برای بحران ها
✅ مطالبه مردم از ستاد کرونا درباره پیاده روی #اربعین
🔸رهبر معظم انقلاب در جلسه با ستاد ملی مبارزه با کرونا نکته مهمی درباره اهمیت و ضرورت برگزاری مراسم عبادی مطرح کردند و تاکید کردند که این مراسم ها جز نیازهای حتمی و اساسی مردم است و حتی ذکر کردن از یک نظر با نیازهای مادی تفاوتی ندارد و از یک نظر بالاتر است.
🔹یکی از دلایل درخشش ملت ایران در ایام سخت کرونا و همدلی و مواسات مردم با هم برخلاف مردم کشورهای غربی، تحت تاثیر روحیه مواسات و ایثاری است که بواسطه ارتباط با خدا و عشق و ارادت به اهل بیت(ع) ایجاد شده است.
🔸ایثار و مواسات در پیاده روی اربعین قابل وصف نیست و نمونه بسیار پرشکوه از تمدن اسلامی است که امسال اهمیت و ضرورت برگزاری آن بیشتر از همیشه است!
🔹امسال که غرب بدون روتوش و عریان، حقیقت زشت خودش را به همه جهانیان نشان داده، اهمیت و ضرورت برگزاری راهپیمایی پیاده روی اربعین (با رعایت قواعد بهداشتی) بیشتر از همیشه است تا راه جایگزین برای نجات جهان از ظلم و ستم نشان داده شود.
🔸در برابر مشکلات و محدودیت هایی که کرونا ایجاد کرده نباید منفعل شد و باید با ابتکار از این بحران و محدودیت فرصت بسازیم! باید به سخنان حکیمانه شهید حاج #قاسم_سلیمانی گوش کنیم که فرمود: «من با تجربه این را میگویم که میزان فرصتی که در بحرانها وجود دارد در خود فرصتها نیست. اما شرط آن این است که نترسید و نترسیم و نترسانیم» تا همانطور که عزاداری دهه اول #محرم پدیده شد و مورد تایید و تقدیر رهبرمعظم انقلاب قرار گرفت اربعین امسال هم در بین اربعین ها پدیده شود.
✅مطالبه مردم از ستاد کرونا این است که با توجه به تجربه موفق برگزاری عزاداری محرم با وجود همه قواعد سخت گیرانه و حتی تغییر ناگهانی آن دو روز قبل از محرم، درباره اربعین بجای تعطیلی قواعد بهداشتی را مشخص کند و بخاطر نگرانی از حملات جریان غرب زده در کشور منفعل نشوند که این امتحان بزرگی است که سربلندی از آن باعث توجه و عنایت خاص سیدالشهدا(ع) خواهد شد!
🔸با توجه به توصیه رهبر معظم انقلاب اهمیت مسائل معنوی از امور مادی کمتر نیست، پس همانطور که مدارس، بازارها، پاساژها و حتی رستوران ها و مترو با قواعد بهداشتی باز شد، اجازه برگزاری پیاده روی اربعین را با رعایت قواعد بهداشتی بدهید!
هدایت شده از کانال تبلیغی خانم عشقی
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸چشمهایش ...🔸
[حافظ میگوید:]
من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم
وقتی #چشم یک حالتی پیدا بکند، دریدگی نداشته باشد، خیرگی نداشته باشد، حیا داشته باشد، مثل حالت نیمه خوابی داشته باشد، به این حالت می گویند «چشم بیمار».
شما نگاه به چشم #قاسم_سلیمانی بکنید، چشمش محبت دارد. این چشم، خیره نیست. به خاطر روحش است که شما این را می بینی.
#روح انسان در چشمش تجلی می کند. وقتی یک کسی قلب دارد، وقتی نگاه به برادر دینی اش می کند، او را دگرگون می کند.
* (بیانات در مسجد نور الاصفیاء تهران. 1395/07/06)