💐صبحت بخیر یا صاحب العصر و الزمان💐
❣در بيابان های تــاريـــــک
و ظلمانی و صحراهای خشک و
بی آب و علف كه دست تطاول
زمان بدان نمیرسد، برای شما
دعــــــ🤲ـــــا میكنم.
😭😭😔
🖋فرازی از نامه💌 حضرت مهــدی عَجَل اللّٰه تعالیٰ، به جناب
شیخ مفید
📚احتجاج طبرسی، ج۲،ص۴۸۹
#امام_زمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
کانال جوانان انقلابی
@javananenghlabi
سلام بر منتظران بقیه الله (اروحنا له الفداء)
ان شاءالله هر روز صبح
همراه باشید با قرار تجدید بیعت روزانه با #امام_زمان عج الله تعالی فرجه الشریف👇
دعای عهد را با هم می خوانیم
☆بسم الله الرحمن الرحيم☆
🌷اَﻟﻠّﻬُﻢَّ رَبَّ اﻟْﻨُّﻮرِ اﻟﻌَﻈﯿﻢِ وَرَبَّ اﻟﻜُﺮْﺳِﻲّ اﻟﺮَّﻓِﯿﻊِ وَرَبَّ اﻟْﺒَﺤْﺮِ اﻟْﻤَﺴْﺠُﻮرِ وﻣُﻨْﺰِلَ اﻟﺘَّﻮْرﯾﺔِ وَاﻷْﻧْﺠِﯿﻞِ وَاﻟﺰَّﺑُﻮرِ وَرَب َاﻟﻈِّﻞِّ وَاﻟْﺤَﺮوُرِ وَﻣُﻨْﺰِلَ اﻟْﻘُﺮْآنِ اﻟْﻌَﻈﯿﻢِ وَرَبَّ اﻟْﻤَﻼﺋِﻜَﺔِ اﻟْﻤُﻘَﺮَّﺑِﯿﻦَ وَاﻷْﻧْﺒﯿﺎءِ وَاﻟْﻤُﺮْﺳَﻠِﯿﻦ
َ اَﻟﻠّﻬُﻢَّإِﻧّﻲ اﺳْﺄَﻟُﻚ ِﺑِﻮَﺟْﻬِﻚَ اﻟْﻜَﺮِﯾﻢِ وَﺑِﻨُﻮرِ وَﺟْﻬِﻚَ اﻟْﻤُﻨِﯿﺮِ وَﻣُﻠْﻜِﻚَ اﻟْﻘَﺪﯾﻢِ ﯾﺎﺣَﻲُّ ﯾﺎﻗَﯿُّﻮمُ أَﺳْﺄَﻟُﻚَ ﺑِﺎﺳْﻤِﻚَ اﻟَّﺬي اَﺷْﺮَﻗَﺖْ ﺑِﻪ اﻟﺴَّﻤﻮاتُ وَاﻷْرﺿُﻮنَ وَﺑِﺈﺳْﻤِﻚَ اﻟَّﺬي ﯾَﺼْﻠَﺢُ ﺑِﻪِ اﻷَوّﻟﻮُنَ واﻵﺧِﺮوُنَ ﯾﺎﺣَﯿّﺎً ﻗَﺒْﻞَ ﻛُﻞَّ ﺣَﻲٍّ وَﯾﺎ ﺣَﯿّﺎً ﺑَﻌْﺪَ ﻛُﻞِّ ﺣَﻲَوَﯾﺎﺣﯿّﺎً ﺣﯿﻦَ ﻻﺣَﻲَّ ﯾﺎﻣُﺤْﯿِﻲَ اﻟْﻤَﻮْﺗﻰ وَﻣُﻤﯿﺖَ اﻷَْﺣﯿﺎءِ ﯾﺎﺣَﻲُّ ﻻ إِﻟﻪَ إِﻻّ أَﻧْﺖ
َ اَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺑَﻠِّﻎْ ﻣَﻮْﻻﻧﺎ اَﻹﻣﺎم َاﻟﻬﺎدِيَ اﻟْﻤَﻬْﺪِيَّ اﻟْﻘﺎﺋِﻢَ ﺑِﺄﻣْﺮِكَ ﺻَﻠَﻮاتُ اﻟﻠّﻪِ ﻋَﻠَﯿْﻪِ وَﻋَﻠﻰ آﺑﺎﺋِﻪِ اﻟﻄّﺎﻫِﺮﯾِﻦَ ﻋَﻦْ ﺟَﻤِﯿﻊِ اﻟْﻤُﺆْﻣِﻨِﯿﻦ َوَاﻟْﻤُﺆْﻣِﻨﺎتِ ﻓﻲ ﻣَﺸﺎرقِ اﻷْرْضِ وَﻣَﻐﺎرِﺑﻬﺎ ﺳَﻬْﻠِﻬﺎ وَﺟَﺒَﻠِﻬﺎ وَﺑَﺮِّﻫﺎ وَﺑَﺤْﺮِﻫﺎ وَﻋَﻨّﻲ وَﻋَﻦْ وَاﻟِﺪَيَّ ﻣِﻦاﻟﺼَّﻠَﻮاتِ زِﻧَﺔَ ﻋَﺮْشِ اﻟﻠّﻪِ وَﻣِﺪادَ ﻛَﻠِﻤﺎﺗِﻪِ وَﻣﺎ اَﺣْﺼﺎﻩُ ﻋِﻠْﻤُﻪُ وَأَﺣﺎطَ ﺑِﻪِ ﻛِﺘﺎﺑُﻪُ
اَﻟﻠّﻬُﻢَّ إﻧّﻲ اُﺟَﺪِّدُ ﻟَﻪُ ﻓﻲًﺻَﺒِﯿﺤَﺔِ ﯾَﻮْﻣﻲ ﻫﺬا وَﻣﺎ ﻋِﺸْﺖُ ﻣِﻦْ اَﯾّﺎﻣﻲ ﻋَﻬْﺪاً وَﻋﻘْﺪاً وَﺑَﯿْﻌﺔً ﻟَﻪُ ﻓﻲ ﻋُﻨُﻘﻲ ﻻ اَﺣُﻮلُ ﻋَﻨْﻬﺎ وَﻻ أَزُولُ أﺑَﺪا..
َاَﻟﻠّﻬُﻢَّ اﺟْﻌَﻠْﻨﻲ ﻣِﻦْ اَﻧﺼﺎرِﻩِ وَاَﻋْﻮاﻧِﻪِ وَاﻟﺬَّاﺑّﯿﻦَ ﻋَﻨْﻪُ وَاﻟْﻤُﺴﺎرِﻋﯿﻦَ إِﻟَﯿْﻪِ ﻓﻲ ﻗَﻀﺎءِ ﺣَﻮاﺋِﺠِﻪِ واﻟْﻤُﻤْﺘَﺜِﻠﯿﻦ
ُﻷواﻣِﺮِﻩِ وَاﻟْﻤُﺤﺎﻣِﯿﻦَ ﻋَﻨْﻪُ وَاﻟﺴّﺎﺑِﻘﯿﻦَ اِﻟﻰ إِرادَﺗِﻪِ وَاﻟْﻤُﺴْﺘَﺸْﻬَﺪﯾﻦَ ﺑَﯿْﻦَ ﯾَﺪَﯾْﻪِ
اﻟﻠّﻬُﻢَّ إنْ ﺣﺎلَ ﺑَﯿْﻨﻲ وﺑَﯿْﻨَﻪ اﻟْﻤَﻮْتُ اﻟَّﺬي ﺟَﻌَﻠْﺘَﻪُ ﻋَﻠﻰ ﻋِﺒﺎدِكَ ﺣَﺘْﻤﺎً ﻣَﻘْﻀِﯿّﺎً ﻓَﺄَﺧْﺮِﺟْﻨﻲ ﻣِﻦْ ﻗَﺒْﺮي ﻣُﺆْﺗَﺰِراً ﻛَﻔَﻨﻲ ﺷﺎﻫِﺮاً ﺳَﯿْﻔﻲ ﻣُﺠَﺮِّداْﻗَﻨﺎﺗﻲ ﻣُﻠَﺒِّﯿﺎً دَﻋْﻮَةَ اﻟﺪّاﻋﻲ ﻓﻲ اﻟْﺤﺎﺿِﺮِ وَاﻟْﺒﺎدي
اَﻟﻠّﻬُﻢَّ اَرِﻧِﻲ اﻟﻄَّﻠْﻌَﺔَ اﻟﺮَّﺷﯿﺪَةَ واﻟْﻐُﺮَّةَ اﻟْﺤَﻤِﯿﺪَةَ واﻛْﺤُﻞُﻧﺎﻇِﺮي ﺑِﻨﻈْﺮَةٍ ﻣِﻨّﻲ إﻟَﯿﻪِ وَﻋَﺠِّﻞْ ﻓَﺮَﺟَﻪُ وَﺳَﻬِّﻞْ ﻣَﺨْﺮَﺟَﻪُ وَاَوُﺳِﻊْ ﻣَﻨْﻬَﺠﻪُ وَاﺳْﻠُﻚْ ﺑﻲ ﻣَﺤَﺠَّﺘَﻪُ وَاَﻧْﻔِﺬْ اَﻣْﺮَﻩ ِّوَاﺷْﺪُدْ اَزْرَﻩُ
واﻋْﻤُﺮِ اﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺑﻪِ ﺑِﻼدَكَ وَاَﺣْﻲ ﺑِﻪِ ﻋﺒﺎدَكَ ﻓَﺈﻧَّﻚَ ﻗُﻠْﺖَ وَﻗَﻮْﻟُﻚَ اﻟْﺤَﻖُّ ﻇَﻬَﺮَ اﻟْﻔَﺴﺎدُ ﻓِﻲ اﻟْﺒَﺮ وَاﻟْﺒَﺤْﺮِ ﺑِﻤﺎ ﻛَﺴَﺒَﺖْ أَﯾْﺪِي اﻟﻨّﺎسِ
ﻓَﺎﻇْﻬِﺮِ اﻟﻠّﻬُﻢَّ ﻟَﻨﺎ وَﻟِﯿَّﻚَ وَاَﺑْﻦَ ﺑِﻨْﺖِ ﻧَﺒِﯿِّﻚَ اﻟْﻤُﺴَﻤّﻰ ﺑِﺎﺳْﻢِ رَﺳْﻮﻟِﻚَ ﺻَﻠّﻰَّاﻟﻠّﻪُ ﻋَﻠَﯿْﻪِ وَآﻟِﻪِ وَﺳَﻠّﻢَ ﺣَﺘّﻰ ﻻﯾَﻈْﻔَﺮَ ﺑِﺸْﻲءٍ ﻣِﻦَ اﻟْﺒﺎﻃِﻞِ إِﻻّ ﻣَﺰَّﻗَﻪُ وَﯾُﺤِﻖَّ اﻟْﺤَﻖَّ وﯾُﺤَﻘّﻘَﻪ
ُ وَاﺟْﻌَﻠْﻪُ اﻟﻠّﻬُﻢًﻣَﻔْﺰَﻋﺎً ﻟِﻤَﻈْﻠﻮُمِ ﻋِﺒﺎدِكَ وَﻧَﺎﺻِﺮاً ﻟِﻤَﻦْ ﻻﯾَﺠِﺪُ ﻟَﻪُ ﻧﺎﺻِﺮاً ﻏَﯿْﺮكَ وَﻣُﺠﺪِّداً ﻟِﻤﺎ ﻋُﻄِّﻞَ ﻣِﻦْ أَﺣْﻜﺎمِ ﻛِﺘﺎﺑِﻚَ وَﻣُﺸَﯿّﺪا لِما وَرَدَ ﻣِﻦْ أَﻋْﻼمِ دِﯾﻨِﻚَ وَﺳُﻨَﻦِ ﻧَﺒِﯿّﻚَ ﺻَﻠَّﻰ اﻟﻠّﻪُ ﻋَﻠَﯿْﻪِ وَآﻟِﻪِ
وَاﺟْﻌَﻠْﻪُ اﻟﻠّﻬُﻢَّ ﻣِﻤِّﻦْ ﺣَﺼَّﻨْﺘَﻪُ ﻣِﻦْ ﺑَﺄْساﻟْﻤُﻌْﺘَﺪﯾﻦَ اَﻟﻠّﻬُﻢَّ وَﺳُﺮَّ ﻧَﺒِﯿّﻚ ﻣُﺤَﻤَّﺪاً ﺻَﻠّﻰ اﻟﻠّﻪُ ﻋَﻠَﯿْﻪِ وَآﻟِﻪِ ﺑِﺮُؤْﯾَﺘِﻪِ وَﻣَﻦْ ﺗَﺒِﻌَﻪُ ﻋَﻠﻰ دَﻋْﻮَﺗِﻪِ وَارْﺣَم اﺳْﺘِﻜﺎﻧَﺘَﻨاُﺑَﻌْﺪَﻩ
ُ
اﻟَﻠّﻬُﻢَّ اﻛْﺸِﻒْ ﻫﺬِﻩِ اﻟْﻐُﻤَّﺔَ ﻋَﻦْ ﻫِﺬﻩِ اﻻُْﻣَّﺔِ ﺑِﺤُﻀُﻮرِﻩِ وَﻋﺠِّﻞْ ﻟَﻨﺎ ﻇُﻬُﻮرَﻩُ إِﻧَّﻬُﻢْ ﯾَﺮَوْﻧَﻪُ ﺑَﻌﯿﺪاً وَﻧَﺮاﻩ
ﻗﺮﯾﺒﺎً ﺑِﺮَﺣْﻤَﺘِﻚَ ﯾﺎ اَرْﺣَﻢَ اﻟﺮّاﺣِﻤﯿﻦ 🌷
🍃پس سه مرتبه دست بر ران راست خود میزنی و در هر مرتبه میگوئی:🍃
🌸العجل العجل یا مولای یاصاحب الزمان 🌸
کانال جوانان انقلابی
@Javananenghelabi
🌹 #طرح_روزانه_انس_با_قرآن🌹
👈هر روز یک صفحه از قران کریم براے سلامتے امام زمان( عج )، هدیه به روح امام و شهدا و جمیع رفتگان و آمرزش گناهان و شفاے مریضان
#بقره_38
کانال جوانان انقلابی
@javananenghlabi
🌸🍃
پنج حیوان که پیامبر(ص) کشتن آنها را منع کرد...
#امام_صادق(ع) روایت کردند که حضرت رسول اکرم(ص) فرمود:
از کشتن زنبور عسل🐝 ، مورچه🐜 ، قورباغه 🐸 ، گنجشک 🐦 ، شانه به سر و پرستو 🐧 بپرهیزید.
🐝 زنبور عسل 🐝 :
به این سبب که پاکیزه میخورد و پاکیزه پس میدهد، حیوانی است که خدای ارجمند به او وحی کرد و حیوانی است نه از جن و نه در شمار انسان.
🐜 مورچه 🐜 :
به این دلیل که مردم در روزگار حضرت سلیمان بن داوود(ع) به قحطی گرفتار شدند، پس هنگامی که به سوی نماز باران میرفتند، مورچهای 🐜 را دیدند که روی دو پای خود ایستاده دستهایش را به سوی آسمان بلند کرده و میگوید:
"خدایا، ما آفریدهای از آفریدگان تو هستیم و از فضل تو بینیاز نیستیم، ما را از نزد خود روزی ده و ما را به گناهان کمخردان آدمی زادگان بازخواست منما."
پس سلیمان به مردم گفت: به خانههایتان برگردید که همانا خدا بر اثر دعای دیگران به شما آب💧داد.
🐸 قورباغه 🐸 :
چون بر ابراهیم(ع) آتش 🔥 برافروختند، همه جانداران زمین از خدای بزرگ خواهش کردند که بر آتش 🔥آب💧 بریزند، خدا به هیچ یک از آنان اجازه نداد مگر قورباغه 🐸 که دو سوم پیکر قورباغه 🐸 در انجام این کار سوخت و تنها یک سوم از پیکرش سالم ماند.
شانه به سر (هدهد) :
او راهنمای سلیمان(ع) به کشور بلقیس بود.
🐦 گنجشک 🐦 :
یک ماه راهنمای حضرت آدم(ع) از سرزمین سراندیب به سرزمین جده بود.
🐧 پرستو 🐧
گردش او در آسمان به دلیل اندوه خوردن بر ستمهایی است که ظالمان روا داشتند و عبادت او خواندن «سوره حمد» است و آیا نمیبینید که او میگوید: «ولاالضالین».
📚منبع: صفات پسندیده و نکوهیده، ج 1، ص 451 نوشته شیخ صدوق
کانال جــــوانان انقلابی
@Javananenghelabi
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
✅گاهی_یک_تلنگر_کافیست
#حجاب
دختری یک تبلت خریده بود.
پدرش وقتی تبلت را دید پرسید:
وقتی آنرا خریدی اولین کاری که کردی چی بود؟
دختر گفت: روی صفحه اش را با برچسب ضدخش پوشاندم و یک کاور هم برای جلدش خریدم.
پدر: کسی مجبورت کرد اینکار را بکنی؟
دختر: نه!
پدر: به نظرت با این کارت به شرکت سازنده اش توهین شد؟
دختر: نه پدر، اتفاقا خود شرکت توصیه میکند که از کاور استفاده کنیم.
پدر: چون تبلت زشت و بی ارزشی بود اینکار را کردی؟
دختر: اتفاقا چون دلم نمیخواهد ضربه ای بهش بخوره و از قیمت بیفته این کار را کردم.
پدر: کاور که کشیدی زشت شد؟
دختر: به نظرم زشت نشد؛ ولی اگه زشت هم میشد، به حفاظتی که از تبلتم میکنه می ارزه.
پدر نگاه با محبتی به چهره دخترش انداخت، و فقط گفت:
"حجاب" یعنی همین"
💞🍃💞🍃💞🍃💞🍃💞🍃💞🍃
کانال جوانــــــان انقلابی
@Javananenghelabi
🍀🍎🍀🍎🍀🍎🍀
حدیـــــث قدسے↓
ای فرزند آدم، 🕊
°.•
من همدل آن کسم که همراهم باشد🙂
پس به سوی کرامت و مصاحبت من بشتاب
و با من انس بگیر تا با تو انس بگیرم👌
مرا انتخاب کن تا من هم تو را برگزینم
از من بپذیر تا من نیز از تو بپذیرم و در محبت به تو شتاب کنم ❣
کانال جـــــوانان انقلابی
@Javananenghelabi
﴾﷽﴿
♡دختࢪڪ ࢪو بہ من ڪࢪد و گفت: واقعا آقا؟!
گفتم :ببخشید چے واقعا ؟!😕
گفت:واقعا شما بچہ بسیجے ها از دختࢪای چادࢪ بہ سࢪ،
بیشتࢪ از ما خوشتون میاد!
گفتم :بلہ
گفت: اگہ آره،پس چࢪا پسࢪای امثاݪ ما،کہ از ماهاخوششون میاد از کناࢪ ما کہ میگذࢪند محو ما میشن،ولے همین خود تو و امثاݪ تو از چند متࢪی یه دختࢪ چادࢪی کہ ࢪد میشید فقط سࢪ پایین میندازید و ࢪد میشید!
گفتم:آࢪه ࢪاست میگے، سࢪ پایین انداختن کمہ!
گفت:کمہ؟ببخشید متوجه نمیشم؟
گفتم:بࢪای تعظیم مقابݪ حجاب حضرت زهراۜ باید زانو زد حقا کہ سࢪ پایین انداختن کمہ🌸🌸
🍂اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🍂
کانال جوانان انقلابی
@Javananenghelabi
📣📣 #اشتغال #کارآفرینی
کار در کارخانه صنایع تبدیلی، شهرک شکوهیه
🧔👱♂برادران:
روزانه ۱۲ ساعت در دو شیفت روز کاری و شب کاری (۷صبح تا ۱۹ عصر، ۱۹عصر تا ۷صبح)
💳دستمزد ۳ میلیون تومان
🧕خواهران:
روزانه ساعت ۷صبح تا۱۴
💳دستمزد یکمیلیون و هشتصد هزارتومان
جهت کسب اطلاعات بیشتر با برادر شهبازی ۰۹۱۲۴۵۱۲۵۳۷ تماس حاصل فرمایید
ڪانال جوانان انـــــقلابی
@Javananenghelabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید جهاد مغنیه👌
🎤با نوای:سیدرضانریمانی
توکه هم سن منی
تو که هم سال منی
یه جورایی با تو احساس رفاقت میکنم
#پیشنهاد_دانلود👌
کانال جوانان انقلابی
@javananenghlabi
|🌱قال علی عليه السلام :
|°طُوبَى لِمَنْ ذَكَرَ الْمَعَادَ، وَعَمِلَ لِلْحِسَابِ، وَقَنِعَ بِالْكَفَافِ، وَرَضِيَ عَنِاللهِ.
||°خوشا به حال كسيكه بياد معاد باشد و براى روز حساب عمل كند و بمقدار كفايت قناعت نمايد و از خدا راضى باشد.
|||°Imam Ali ibn Abu Talib (PBUH) said the following: Blessed is the person who kept in mind the next life acted so as to be able to render his account, remained content with what sufficed him and remained pleased with Allah
#حکمت_چھل_چھارم_نھج_البلاغہ
کانال جوانان انقلابی
@Javananenghelabi
#حی_علی_الصلاة
♥️سیـــــدابراهیـم:↯
حیـــــفہ نماز اول وقت مون از دست برهツ
💐💐💐
امام صادق (؏):↯
«ملك الموت در هنگام مردݩ، شیطان ࢪرا از محافظ بر نماز دور مے ڪند و شهادت به یگانگے خدا و نبوت پیامبرش ࢪرا در آݩ هنگامہ بزرگ بہ او تلقیݩ می نماید.»
#نمازاول_وقت 🌱
کانال جوانان انقلابی
@javananenghlabi
🌺السلام علیک یا ابا صالح المهدی🌺
+خوشبخٺے یعنے :
جلوے امام زمانٺـ💚
وایسـے و بڪَے :↶
آخرین ڪَناهمو یادم نمیاد :).
✨✨✨
اَللُّهمَ عـَـجّل لِوَلیـــڪَ الَفرج ✨💙
کانال جوانان انقلابی
@javananenghlabi
#شهیدانہ🕊
یهروزمحسنبهـــمگفت:
حـاجیچجـورمیشهآدمهممثل #حضرتزهـراس و هممثل #امـامحسینع شهــیدبشہ؟
حاجیمیگهاونموقعخنـدیدم.
ولیبعدشهادتشفهمیدماولتیـرخوردهبہ پهلـوشبعدســرمبـارڪشروبریدن...!
#شهیدمحسنحججے...🌷
شاد ِروح پاک شهدا صلوات♥️
ڪانال جوانان انقلابی
@javananenghelabi
یہ سربند داده بود گفت:
شهید ڪہ شدم ببندیدش بہ سینہام
پیکرش کہ اومدسر نداشت😔
سر بند رو بستیم بہ سینہاش
رویِ سربند نوشتہ بود:
|انا زائر الحسین|😭💔
#شهیدمحسنحججے...
كانال جوانان انقلابی
@Javananenghelabi
بسم رب الشهداءوالصدیقین❤️
زندگینامه شهید مدافع حرم محسن حججی
محسن حججی در سال ۱۳۷۰ در شهر نجفآباد اصفهان به دنیا آمد و از جمله رزمندگان دلاور مدافع حرم بود که در خاک سوریه به شهادت رسید.
محسن حججی از جهادگران و اعضای فعال مؤسسه شهید احمد کاظمی بود که در عملیاتی مستشاری نزدیک مرز سوریه با عراق به اسارت گروه تروریستی داعش درآمد و پس از دو روز بهدست تروریستهای تکفیری در سوریه به شهادت رسید.
داعش چندی پس از انتشار فیلمی که ادعای به اسارت درآوردن محسن حججی را داشت، اعلام کرد که وی را به قتل رسانده است.
شهید حججی دهمین عضو از لشکر زرهی ۸ نجف اشرف است که طی جنگ در خاک سوریه به شهادت رسیدهاند.
این جهادگر فرهنگی از فعالان ترویج و تبلیغ کتاب بود و اقدامات جهادی را در اردوهای سازندگی برای خدمت به مناطق محروم انجام داده و از خادمین راهیان نور در مناطق عملیاتی دوران دفاع مقدس بود. «پسرم، دفاع مقدس و رشادت و مجاهدت برای اسلام و دین هیچوقت تمامشدنی نیست و تا دنیا هست مبارزه بین حق و باطل هم خواهد بود انشاءالله روزی هم نوبت تو خواهد شد» همچنین شهید حججی در مدارس به تبلیغ کتاب میپرداخت و از زمره پیشگامان معرفی کتاب در نماز جمعه بود. او در نجفآباد استان اصفهان به معرفی و تبلیغ کتاب میپرداخت.
شهید محسن حججی در سال 1391 ازدواج کرد، ثمر ازدواجش پسری بهنام علی است. این جوان رشید پاسدار در دومین اعزام خود به سوریه در مرز عراق با این کشور در روز دوشنبه 16 مرداد 1396 به اسارت داعش درآمد و در روز چهارشنبه 18 مرداد 1396 در منطقهای به نام تنفت به شهادت رسید.
ڪانال جوانان انقلابی
@Javananenghelabi
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_یکم
💠 در را که پشت سرش بست صدای #اذان مغرب بلند شد و شاید برای همین انقدر سریع رفت تا افطار در خانه نباشد.
دیگر شیره توتی هم در خانه نبود، #افطار امشب فقط چند تکه نان بود و عباس رفت تا سهم ما بیشتر شود.
💠 رفت اما خیالش راحت بود که یوسف از گرسنگی دست و پا نمیزند زیرا #خدا با اشک زمین به فریادمان رسیده بود.
چند روز پیش بازوی همت جوانان شهر به کار افتاد و با حفر چاه به #آب رسیدند. هر چند آب چاه، تلخ و شور بود اما از طعم تلف شدن شیرینتر بود که حداقل یوسف کمتر ضجه میزد و عباس با لبِ تَر به معرکه برمیگشت.
💠 سر سفره افطار حواسم بود زخم گوشه پیشانیام را با موهایم بپوشانم تا کسی نبیند اما زخم دلم قابل پوشاندن نبود و میترسیدم اشک از چشمانم چکه کند که به آشپزخانه رفتم.
پس از یک روز روزهداری تنها چند لقمه نان خورده بودم و حالا دلم نه از گرسنگی که از #دلتنگی برای حیدر ضعف میرفت.
💠 خلوت آشپزخانه فرصت خوبی بود تا کام دلم را از کلام شیرینش تَر کنم که با #رؤیای شنیدن صدایش تماس گرفتم، اما باز هم موبایلش خاموش بود.
گوشی در دستم ماند و وقتی کنارم نبود باید با عکسش درددل میکردم که قطرات اشکم روی صفحه گوشی و تصویر صورت ماهش میچکید.
💠 چند روز از شروع #عملیات میگذشت و در گیر و دار جنگ فرصت همصحبتیمان کاملاً از دست رفته بود.
عباس دلداریام میداد در شرایط عملیات نمیتواند موبایلش را شارژ کند و من دیگر طاقت این تنهایی طولانی را نداشتم.
💠 همانطورکه پشتم به کابینت بود، لیز خوردم و کف آشپزخانه روی زمین نشستم که صدای زنگ گوشی بلند شد. حتی #خیال اینکه حیدر پشت خط باشد، دلم را میلرزاند.
شماره ناآشنا بود و دلم خیالبافی کرد حیدر با خط دیگری تماس گرفته که مشتاقانه جواب دادم :«بله؟» اما نه تنها آنچه دلم میخواست نشد که دلم از جا کنده شد :«پسرعموت اینجاس، میخوای باهاش حرف بزنی؟»
💠 صدایی غریبه که نیشخندش از پشت تلفن هم پیدا بود و خبر داشت من از حیدر بیخبرم!
انگار صدایم هم از #ترس در انتهای گلویم پنهان شده بود که نتوانستم حرفی بزنم و او در همین فرصت، کار دلم را ساخت :«البته فکر نکنم بتونه حرف بزنه، بذار ببینم!» لحظهای سکوت، صدای ضربهای و نالهای که از درد فریاد کشید.
💠 ناله حیدر قلبم را از هم پاره کرد و او فهمید چه بلایی سرم آورده که با تازیانه #تهدید به جان دلم افتاد :«شنیدی؟ در همین حد میتونه حرف بزنه! قسم خورده بودم سرش رو برات میارم، اما حالا خودت انتخاب کن چی دوست داری برات بیارم!»
احساس نمیکردم، یقین داشتم قلبم آتش گرفته و بهجای نفس، خاکستر از گلویم بالا میآمد که به حالت خفگی افتادم.
💠 ناله حیدر همچنان شنیده میشد، عزیز دلم درد میکشید و کاری از دستم برنمیآمد که با هر نفس جانم به گلو میرسید و زبان #جهنمی عدنان مثل مار نیشم میزد :«پس چرا حرف نمیزنی؟ نترس! من فقط میخوام بابت اون روز تو باغ با این تسویه حساب کنم، ذره ذره زجرش میدم تا بمیره!»
از جان به لب رسیده من چیزی نمانده بود جز هجوم نفسهای بریدهای که در گوشی میپیچید و عدنان میشنید که مستانه خندید و اضطرارم را به تمسخر گرفت :«از اینکه دارم هردوتون رو زجر میدم لذت میبرم!»
💠 و با تهدیدی وحشیانه به دلم تیر خلاص زد :«این کافر #اسیر منه و خونش حلال! میخوام زجرکشش کنم!» ارتباط را قطع کرد، اما ناله حیدر همچنان در گوشم بود.
جانی که به گلویم رسیده بود، برنمیگشت و نفسی که در سینه مانده بود، بالا نمیآمد.
💠 دستم را به لبه کابینت گرفتم تا بتوانم بلند شوم و دیگر توانی به تنم نبود که قامتم از زانو شکست و با صورت به زمین خوردم. #جراحت پیشانیام دوباره سر باز کرد و جریان گرم #خون را روی صورتم حس کردم.
از تصور زجرکُش شدن حیدر در دریای درد دست و پا میزدم و دلم میخواست من جای او #جان بدهم.
💠 همه به آشپزخانه ریخته و خیال میکردند سرم اینجا شکسته و نمیدانستند دلم در هم شکسته و این خون، خونابه #غم است که از جراحت جانم جاری شده است.
عصر، #عشق حیدر با من بود که این زخم حریفم نشد و حالا شاهد زجرکشیدن عشقم بودم که همین پیشانی شکسته #قاتل جانم شده بود.
💠 ضعف روزهداری، حجم خونی که از دست میدادم و #وحشت عدنان کارم را طوری ساخت که راهی درمانگاه شدم، اما درمانگاه #آمرلی دیگر برای مجروحین شهر هم جا نداشت.
گوشه حیاط درمانگاه سر زانو نشسته بودم، عمو و زنعمو هر سمتی میرفتند تا برای خونریزی زخم پیشانیام مرهمی پیدا کنند و من میدیدم درمانگاه #قیامت شده است...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
کانال جوانان انقلابی
کپی ممنوع
@Javananenghelabi