✅اهمیت سواد رسانه ای در حوادث اخیر (بخش دوم)
🚨قابل توجه #تفرقه_افکنان داخلی و خارجی :
1⃣ دفتر نخست وزیری عراق با انتشار بیانیهای مدعی شد «ایران پیش از عملیات، ما را در جریان آن قرار داد.»
این بیانیه مدعی است «ایران به اطلاع ما رساند که حملات تنها محدود به پایگاههای ارتش آمریکا میشود.»
دفتر نخست وزیری عراق افزود «ایران بدون اینکه مشخص کند قصد حمله به کدام پایگاهها را دارد به ما اطلاع داد که این حمله تنها محدود به پایگاههای آمریکا میشود.» (منبع :خبرگزاری میزان)
2⃣عراق: ایران پیش از پاسخ موشکی به آمریکا به ما اطلاع داد
👈فرماندهی کل نیروهای مسلح عراق:
🔹ما پیام شفاهی و رسمی ایران درباره پاسخگویی به ترور سلیمانی را دریافت کردیم و فورا، درباره این حمله به فرماندهان نظامی عراق هشدار دادیم تا احتیاطهای لازم را رعایت کنند.
🔹تاکنون هیچ گزارشی درباره خسارات جانی احتمالی از سوی طرف عراقی و همچنین نیروهای ائتلاف دریافت نکردهایم.
🔹نخستوزیر عراق تماسهای داخلی و خارجی متعددی برای مهار این مسئله و عدم ورود به جنگی باز برقرار کرد. (منبع خبرگزاری فارس)
3⃣ظریف: حمله ایران با اطلاع دولت عراق بوده است
👈وزیر امور خارجه: اقدام ایران در ارتباط با پایگاهی بوده که علیه سردار سلیمانی و شهید ابومهدی و سایر شهدای اقدام جنایتکارانه آمریکا صورت گرفته و با اطلاع دولت عراق بوده است. (منبع :خبرگزاری فارس)
📝 دوستان قبلا در کانال حقیقت واصل نوشته بودیم آمریکا بعد از شکست در زمینه نظامی دست به کار #عملیات #روانی شده
✅ #سواد_رسانه_ای خود را بالا ببریم و هر خبری را تا منبع آن معتبر نباشد زود باور نکنیم .
🔺منبع خبری که نوشته بود که مقامات عراقی گفتند ایران بدون اطلاع آنها به پایگاه های آمریکایی در عراق شلیک کرده رسانه های بیگانه است از جمله بنده در رادیو فردای آمریکا دیدم .
✅وقتی میگوییم سواد رسانه ای خود را بالا ببریم به خاطر این است که
📍وقتی در #راهپیمایی_اربعین اینهمه محبت عراقی ها و مهمان نوازی شان را دیدیم ،
📍وقتی #تشییع باشکوه سردار سلیمانی را در شهرهای عراق دیدیم .
📍وقتی سردار سلیمانی به همراه رفیق عراقی اش ابومهدی المهندس شهید شد
📍وقتی پارلمان عراق بعد از شهادت ایشان مصوبه اخراج آمریکا از عراق را صادر کرد
✅پس باید بدانیم که #اتحاد ملت ایران وعراق به مذاق دشمنان نظام خوشایند نیست چون این اتحاد و خونخواهی مشترک شهادت سرداران ایرانی و عراقی به ضرر آمریکاست.
➖➖➖➖➖
🚨اما درباره خبر جعلی حمله موشکی سپاه به #هواپیمای #بوئینگ #اوکراینی که منجر به کشته شدن تعدادی از هم وطنانمان شد
#بخوانید👇
1⃣«سلیمانی» وزیر اسبق ارتباطات:
🔹آمریکا برای #رهایی از #آبرو_ریزی «عینالاسد» دست به #خبرسازی درباره سقوط بوئینگ زده است.
🔹آمریکاییها که میدانند خواندن جعبهسیاه هواپیما، زمانبر است با بازی رسانهای، بهرهبرداری از آن را شروع کردهاند تا آبروی رفته را بازگردانند یا ذهنها را به موضوعات دیگر #منحرف کنند.
👈حمله موشکی سپاه به مواضع آمریکا، #نیمه_شب انجام شده و هواپیمای مسافربری، #صبح سقوط کرده، از طرفی، سقوط هواپیما در #غرب_تهران رخ داده و حمله موشکی سپاه از #غرب کشور انجام شده است.
🔹حمله سپاه به بزرگترین پایگاه آمریکا در عراق نشان داد که قدرت آمریکا پوشالی است و آسیبپذیری آنها بسیار بالا است"
2⃣کاپیتان شهبازی کارشناس حمل و نقل هوایی در گفتگو با تسنیم:
👈 هواپیمایی که به آن موشک برخورد کند بلافاصله در آسمان منفجر میشود و اینگونه نیست که بخواهد به فرودگاه مبداء برگردد
◀️ بنده ۳۵ سال سابقه پرواز دارم، چنانچه به این هواپیما موشک میزدند همان بالا در آسمان پخش میشد و قطعات آن در زمین کیلومترها از همدیگر فاصله داشتند.
◀️ این هواپیما مشخص است که آتش گرفته و در تاریکی در حال حرکت است و پس از آن با برخورد به زمین متلاشی شده است"
📝قبلا هم ما در کانال حقیقت واصل در این رابطه نوشتیم که معلوم نیست دشمنان روی چه حسابی عقلانیت مردم را زیر سوال میبرند ، آخه سپاهی که همیشه جان بر کف به مردم خدمت میکند اصلا چه طور میتواند دست به چنین اقدامی بزند..
✅✅✅اینجاست که دوباره تاکید میکنم که بالابردن سواد رسانه ای برای مردم کشورمان واقعا لازم است.
👈چون تمام دستاوردهای دیگر کشورمان در زمینه های مختلف با نداشتن سواد رسانه ای به حاشیه میرود و اینجاست که به جای حس غرور و تشکر ، حس ناامیدی و ترس در دل مردم می نشیند.
#سواد_رسانه_ای
#عراق
#هواپیمای_اکراینی
#اقدام_سپاه
#افول_آمریکا
📝سید محمدعلی علوی تبار
☘ گاهی عشق #معجزه میکند و بیسیمچی گردان، آشنای غریب #شهدا می شود.
🍀#امیر_امینی ، #رزمنده ی ساده ی گردان که حال و هوای هر #عملیات را با #بیسیم به جاماندگان خبر میداد.
☘ فرمانده قلبش شد و #بیسیمچی #اشک و مناجاتش برای خــ💚ــدا .
🍀 آنقدر دعا کرد تا عاشق ، مخلص و #شهید شد.
☘ عکاس #جنگ، با دوربینی که از زیر خاک پیدا کرد ، #شهادت بیسیمچی عاشق را ثبت کرد و این #عکس برگی شد از دفتر #عشق، که این روزها دل هر آدم #سردرگمی را می لرزاند😣
◾️سربندش...
◾️چشم هایش که از خستگی #دنیا آرام گرفته است...
◾️ و لب های خونینش، که گویی هنوز هم #ذکر میگویند... اینها هرکدام روضه ای است برای آنان که #گرفتار دنیا شدهاند💔
🍀 او با #مناجات و گریههایش خالص شد برای خدا و خدا عزت نصیبش کرد و #عزیز شد برای دنیا و آدمهایش.
☘ کاش میشد عکس او را بر سر در قلب هایمان بیاویزیم، تا در دنیای #غفلت و #گناه کمی بندگی کنیم...
و او با بیسیمش از عشق به محبوب بگوید...😢❤️
به مناسبت سالروز شهادت #شهید_امیر_حاج_امینی🌹
کانال جوانان انقلابی
@Javananenghelabi
F Hemati:
🔴واقعه #طبس، تجلی نصرت الهی✌️
♦️پنجم ارديبهشت 1359 يكي از روزهاي حساس و سرنوشت ساز و به يادماندني در تاريخ ايران اسلامي است. در اين روز بزرگ يك بار ديگر خداوند قهار به ياري امت انقلابی آمد و از عالم غیب ؛ جنودِ رحمانی که بادها و شن ها بودند برای نصرت نظام اسلامی برانگیخته شدند و مُهر ذلت و خذلان را بر سر شیطان بزرگ تا ابد کوبیدند..
🦋چرا كه خود در قرآن شريفاش فرموده: «ان تنصرواالله ينصركم ويثبت اقدامكم» و وعده او تخلف ناپذير است.
🔴شرح #عملیات
♦️در ۵ اردیبهشت ۱۳۵۹(۲۴آوریل ۱۹۸۰)
۶ هواپیما و ۸ بالگرد #آمریکایی برای آزادی ۵۳ گروگان در تهران وارد فضای پروازی #ایران شدند.
♦️ در هنگام اجرای عملیات با ورود به حریم هوایی #ایران یکی از بالگردها در ۱۲۰ کیلومتری راور #کرمان دچار نقص فنی شده و به اجبار فرود میآید و سرنشینان آن به بالگردی دیگر منتقل میشوند و همان بالگرد نیز دچار نقص فنی شده و به ناچار به ناو هواپیما بر بازمیگردد.
♦️۶ هواپیما و ۶ بالگرد دیگر خود را به #طبس رسانده و در تاریکی شب در منطقهای دور افتاده بدون متوجه شدن نیروهای نظامی ایرانی فرود میآیند.
♦️در حین سوختگیری یکی دیگر از بالگردها دچار نقص فنی شده و در مجموع در حالیکه هنوز عملیات آغاز نشده، ۳ فروند بالگرد از دست رفته بود.
♦️ پس از تماس با مرکز عملیات، #کارتر دستور بازگشت نیروها را میدهد؛ ولی هنگام برخاستن هواپیماها و بالگردها طوفانِشن آغاز شد و یک هواپیمای سی۱۳۰ویک بالگرد سیاچ-۵۳ به هم خورده و هر دو آتش میگیرند که در این حادثه ۸ نفر از نیروهای #آمریکایی در #آتش سوخته و ۴ بالگرد ناتوان از پرواز پس روی زمین باقی میمانند، نیروها با ۵ هواپیما خود را به ناو هواپیمابر ناو نیمیتز میرسانند و بدین ترتیب عملیات بطور کامل شکست میخورد.✌️
♦️جالب است بدانید که شبی که عملیات در آن به وقوع پیوست #مهتابی بود و معمولاً در این شب ها از طوفان و بادهای تند خبری نیست و افزون بر این، براساس پیشبینیهای علمی ادارهی هواشناسی امریکا، در #شب عملیات،
هوای کویر طوفانی نبوده است❗️
♦️برژینسكى مشاور امنيت ملي رئيس جمهور #آمريکا حالت كارتر را پس از صدور دستور توقف عملیات و عقبنشینى و آتش گرفتن هواپیما و هلیكوپتر آمریكایى چنین توصیف كرده است:
♦️«وى بعداً سرش را میان دو دستش گرفت و به مدت چند ثانیه روى میز گذاشت...
با شنیدن این خبر، به مانند مار زخمى به خود پیچید و آثار درد و نگرانى بر تمامى صورت او آشكار شد و به اطرافیانش بدوبیراه میگفت».
🔴دوباره #خیانت داخلی:❌
♦️پس از فرار امریکاییها و
صدور اعلامیه توسط کاخ سفید مبنی بر شکست عملیات و این که اسنادی سری و مهمی در درون هلی کوپترها به جای مانده است.
به دستور مستقیم #بنی_صدر که در آن زمان سمت فرماندهی کل قوا را داشت، هلی کوپترهای به جا مانده بمباران شدند❗️ و اسناد سری و مهم باقی مانده در آتش سوختند و محمد منتظر قائم فرمانده #سپاه پاسداران یزد که از هلی کوپترها حفاظت میکرد،
به #شهادت رسید..
🌹امام خمینی(ره) در پیامی در تاریخ ۵ اردیبهشت ماه ۱۳۵۹ گفت:
♦️آیا جز این بود که یک دست غیبی در کار است؟
چه کسی هلی کوپترهای آقای کارتر را ساقط کرد؟
ما ساقط کردیم؟
#شنها ساقط کردند.
شنها مأمور خدا بودند،
#باد مأمور خداست..💚
#اسلام ناب محمدی(ص)_رمزینه نصرت الهی
#اسلام آمریکائی_ذلت ابدی
#طبس
#5اردیبهشت
@khademsho
کانال جوانان انقلابی
@Javananenghelabi
#دلم_رفیق_میخواهد
💢دلم #رفیقی میخواهد از جنس #مهدی_باکری که از اربابش علے ابن ابے طالب حضرت ابوتراب یاد گرفت خاکی باشد
♻️دلم رفیقب میخواهد از جنس
#مهدی_زین_الدین ڪه در موقع عملیات عڪس📸 فرزند نازنینش رو آوردند گفتن آقا مهدے بچه ت به دنیا اومده اینم عڪسش، عڪسش رو گرفت گذاشت داخل جیبش گفت الان #عملیات واجتره✔️
💢دلم رفیقے میخواهد از جنس شهید زهرایے🌷 حاج مهدے #اسلامے نسب ڪه تیر به پهلوش میخوره💥 و مانند مادرش بے بے فاطمه زهرا سلام الله علیها #شهید میشود
♻️دلم رفیقے میخواهد از جنس شهید زهرایے #علیرضا_هاشم_نژاد ڪه در روز شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها گفت من دیگه باید برم و موقعش هست ڪه در آن روز شهید شد🕊
بلـــه !!!!!
آی شهدا🌷 ڪارے ڪنید براے ما
ما در این دنیاے #پرگناه و شلوغ گم شدیم
#شهدا_گاهے_نگاهے 😔😔
کانال جوانان انقلابی
@Javananenghelabi
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_یکم
💠 در را که پشت سرش بست صدای #اذان مغرب بلند شد و شاید برای همین انقدر سریع رفت تا افطار در خانه نباشد.
دیگر شیره توتی هم در خانه نبود، #افطار امشب فقط چند تکه نان بود و عباس رفت تا سهم ما بیشتر شود.
💠 رفت اما خیالش راحت بود که یوسف از گرسنگی دست و پا نمیزند زیرا #خدا با اشک زمین به فریادمان رسیده بود.
چند روز پیش بازوی همت جوانان شهر به کار افتاد و با حفر چاه به #آب رسیدند. هر چند آب چاه، تلخ و شور بود اما از طعم تلف شدن شیرینتر بود که حداقل یوسف کمتر ضجه میزد و عباس با لبِ تَر به معرکه برمیگشت.
💠 سر سفره افطار حواسم بود زخم گوشه پیشانیام را با موهایم بپوشانم تا کسی نبیند اما زخم دلم قابل پوشاندن نبود و میترسیدم اشک از چشمانم چکه کند که به آشپزخانه رفتم.
پس از یک روز روزهداری تنها چند لقمه نان خورده بودم و حالا دلم نه از گرسنگی که از #دلتنگی برای حیدر ضعف میرفت.
💠 خلوت آشپزخانه فرصت خوبی بود تا کام دلم را از کلام شیرینش تَر کنم که با #رؤیای شنیدن صدایش تماس گرفتم، اما باز هم موبایلش خاموش بود.
گوشی در دستم ماند و وقتی کنارم نبود باید با عکسش درددل میکردم که قطرات اشکم روی صفحه گوشی و تصویر صورت ماهش میچکید.
💠 چند روز از شروع #عملیات میگذشت و در گیر و دار جنگ فرصت همصحبتیمان کاملاً از دست رفته بود.
عباس دلداریام میداد در شرایط عملیات نمیتواند موبایلش را شارژ کند و من دیگر طاقت این تنهایی طولانی را نداشتم.
💠 همانطورکه پشتم به کابینت بود، لیز خوردم و کف آشپزخانه روی زمین نشستم که صدای زنگ گوشی بلند شد. حتی #خیال اینکه حیدر پشت خط باشد، دلم را میلرزاند.
شماره ناآشنا بود و دلم خیالبافی کرد حیدر با خط دیگری تماس گرفته که مشتاقانه جواب دادم :«بله؟» اما نه تنها آنچه دلم میخواست نشد که دلم از جا کنده شد :«پسرعموت اینجاس، میخوای باهاش حرف بزنی؟»
💠 صدایی غریبه که نیشخندش از پشت تلفن هم پیدا بود و خبر داشت من از حیدر بیخبرم!
انگار صدایم هم از #ترس در انتهای گلویم پنهان شده بود که نتوانستم حرفی بزنم و او در همین فرصت، کار دلم را ساخت :«البته فکر نکنم بتونه حرف بزنه، بذار ببینم!» لحظهای سکوت، صدای ضربهای و نالهای که از درد فریاد کشید.
💠 ناله حیدر قلبم را از هم پاره کرد و او فهمید چه بلایی سرم آورده که با تازیانه #تهدید به جان دلم افتاد :«شنیدی؟ در همین حد میتونه حرف بزنه! قسم خورده بودم سرش رو برات میارم، اما حالا خودت انتخاب کن چی دوست داری برات بیارم!»
احساس نمیکردم، یقین داشتم قلبم آتش گرفته و بهجای نفس، خاکستر از گلویم بالا میآمد که به حالت خفگی افتادم.
💠 ناله حیدر همچنان شنیده میشد، عزیز دلم درد میکشید و کاری از دستم برنمیآمد که با هر نفس جانم به گلو میرسید و زبان #جهنمی عدنان مثل مار نیشم میزد :«پس چرا حرف نمیزنی؟ نترس! من فقط میخوام بابت اون روز تو باغ با این تسویه حساب کنم، ذره ذره زجرش میدم تا بمیره!»
از جان به لب رسیده من چیزی نمانده بود جز هجوم نفسهای بریدهای که در گوشی میپیچید و عدنان میشنید که مستانه خندید و اضطرارم را به تمسخر گرفت :«از اینکه دارم هردوتون رو زجر میدم لذت میبرم!»
💠 و با تهدیدی وحشیانه به دلم تیر خلاص زد :«این کافر #اسیر منه و خونش حلال! میخوام زجرکشش کنم!» ارتباط را قطع کرد، اما ناله حیدر همچنان در گوشم بود.
جانی که به گلویم رسیده بود، برنمیگشت و نفسی که در سینه مانده بود، بالا نمیآمد.
💠 دستم را به لبه کابینت گرفتم تا بتوانم بلند شوم و دیگر توانی به تنم نبود که قامتم از زانو شکست و با صورت به زمین خوردم. #جراحت پیشانیام دوباره سر باز کرد و جریان گرم #خون را روی صورتم حس کردم.
از تصور زجرکُش شدن حیدر در دریای درد دست و پا میزدم و دلم میخواست من جای او #جان بدهم.
💠 همه به آشپزخانه ریخته و خیال میکردند سرم اینجا شکسته و نمیدانستند دلم در هم شکسته و این خون، خونابه #غم است که از جراحت جانم جاری شده است.
عصر، #عشق حیدر با من بود که این زخم حریفم نشد و حالا شاهد زجرکشیدن عشقم بودم که همین پیشانی شکسته #قاتل جانم شده بود.
💠 ضعف روزهداری، حجم خونی که از دست میدادم و #وحشت عدنان کارم را طوری ساخت که راهی درمانگاه شدم، اما درمانگاه #آمرلی دیگر برای مجروحین شهر هم جا نداشت.
گوشه حیاط درمانگاه سر زانو نشسته بودم، عمو و زنعمو هر سمتی میرفتند تا برای خونریزی زخم پیشانیام مرهمی پیدا کنند و من میدیدم درمانگاه #قیامت شده است...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
کانال جوانان انقلابی
کپی ممنوع
@Javananenghelabi
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_سی_و_پنجم
💠 حیدر چشمش به جاده و جمعیت رزمندهها بود و دل او هم پیش #حاج_قاسم جا مانده بود که مؤمنانه زمزمه کرد :«عاشق #سید_علی_خامنهای و #حاج_قاسمم!»
سپس گوشه نگاهی به صورتم کرد و با لبخندی فاتحانه شهادت داد :«نرجس! بهخدا اگه #ایران نبود، آمرلی هم مثل سنجار سقوط میکرد!» و در رکاب حاج قاسم طعم قدرت #شیعه را چشیده بود که فرمان را زیر انگشتانش فشار داد و برای #داعش خط و نشان کشید :«مگه شیعه مرده باشه که حرف #سید_علی و #مرجعیت روی زمین بمونه و دست داعش به کربلا و نجف برسه!»
💠 تازه میفهمیدم حاج قاسم با دل عباس و سایر #مدافعان شهر چه کرده بود که مرگ را به بازی گرفته و برای چشیدن #شهادت سرشان روی بدن سنگینی میکرد و حیدر هنوز از همه غمهایم خبر نداشت که در ترافیک ورودی شهر ماشین را متوقف کرد، رو به صورتم چرخید و با اشتیاقی که از آغوش حاج قاسم به دلش افتاده بود، سوال کرد :«عباس برات از #حاج_قاسم چیزی نگفته بود؟»
و عباس روزهای آخر آیینه حاج قاسم شده بود که سرم را به نشانه تأیید پایین انداختم، اما دست خودم نبود که اسم برادر #شهیدم شیشه چشمم را از گریه پُر میکرد و همین گریه دل حیدر را خالی کرد.
💠 ردیف ماشینها به راه افتادند، دوباره دنده را جا زد و با نگرانی نگاهم میکرد تا حرفی بزنم و دردی جز داغ عباس و عمو نبود که حرف را به هوایی جز هوای #شهادت بردم :«چطوری آزاد شدی؟»
حسم را باور نمیکرد که به چشمانم خیره شد و پرسید :«برا این گریه میکنی؟» و باید جراحت جالی خالی عباس و عمو را میپوشاندم و همان نغمه نالههای حیدر و پیکر #مظلومش کم دردی نبود که زیر لب زمزمه کردم :«حیدر این مدت فکر نبودنت منو کشت!»
💠 و همین جسارت عدنان برایش دردناکتر از #اسارت بود که صورتش سرخ شد و با غیظی که گلویش را پُر کرده بود، پاسخ داد :«اون شب که اون نامرد بهت زنگ زد و #تهدیدت میکرد من میشنیدم! به خودم گفت میخوام ازت فیلم بگیرم و بفرستم واسه دخترعموت! بهخدا حاضر بودم هزار بار زجرکشم کنه، ولی با تو حرف نزنه!»
و از نزدیک شدن عدنان به #ناموسش تیغ غیرت در گلویش مانده و صدایش خش افتاد :«امروز وقتی فهمیدم کشونده بودت تو اون خونه خرابه، مرگ رو جلو چشام دیدم!» و فقط #امیرالمؤمنین مرا نجات داده و میدیدم قفسه سینهاش از هجوم #غیرت میلرزد که دوباره بحث را عوض کردم :«حیدر چجوری اسیر شدی؟»
💠 دیگر به ورودی شهر رسیده و حرکت ماشینها در استقبال مردم متوقف شده بود که ترمز دستی را کشید و گفت :«برای شروع #عملیات، من و یکی دیگه از بچهها که اهل آمرلی بودیم داوطلب شناسایی منطقه شدیم، اما تو کمین داعش افتادیم، اون #شهید شد و من زخمی شدم، نتونستم فرار کنم، #اسیرم کردن و بردن سلیمان بیک.»
از تصور درد و #غربتی که عزیز دلم کشیده بود، قلبم فشرده شد و او از همه عذابی که عدنان به جانش داده بود، گذشت و تنها آخر ماجرا را گفت :«یکی از شیخهای سلیمان بیک که قبلا با بابا معامله میکرد، منو شناخت. به قول خودش نون و نمک ما رو خورده بود و میخواست جبران کنه که دو شب بعد فراریم داد.»
💠 از #اعجازی که عشقم را نجات داده بود دلم لرزید و ایمان داشتم از کرم #کریم_اهل_بیت (علیهمالسلام) حیدرم سالم برگشته که لبخندی زدم و پس از روزها برایش دلبرانه ناز کردم :«حیدر نذر کردم اسم بچهمون رو حسن بذاریم!» و چشمانش هنوز از صورتم سیر نشده بود که عاشقانه نگاهم کرد و نازم را خرید :«نرجس! انقدر دلم برات تنگ شده که وقتی حرف میزنی بیشتر تشنه صدات میشم!»
دستانم هنوز در گرمای دستش مانده و دیگر تشنگی و گرسنگی را احساس نمیکردم که از جام چشمان مستش سیرابم کرده بود.
💠 مردم همه با پرچمهای #یاحسین و #یا_قمر_بنی_هاشم برای استقبال از نیروها به خیابان آمده بودند و اینهمه هلهله خلوت عاشقانهمان را به هم نمیزد.
بیش از هشتاد روز #مقاومت در برابر داعش و دوری و دلتنگی، عاشقترمان کرده بود که حیدر دستم را میان دستانش فشار داد تا باز هم دلم به حرارت حضورش گرم شود و باور کنم پیروز این جنگ ناجوانمردانه ما هستیم.
#پایان
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@Javananenghelabi