15.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽؛
" كيميايی است عجب تعزيهداری حسين
كه نبايد ز كسی منت اكسير كشيد "
#حضرتاستادانصاریان
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
@Javanmardi_langarudi
﷽؛
✅ حضور در عزاداری هنگام شیوع بیماری
📝 سؤال : حضور در مجلس و مراسم عزاداری سالار شهیدان علیهالسلام هنگام شیوع بیماری مانند کرونا چه حکمی دارد ؟
📖 جواب : با رعایت نکات بهداشتی و دستورالعمل های مرتبط ، اشکال ندارد ؛ بلکه از بهترین کارها و جزء مستحبات موکّد است .
#مقاممعظمرهبری
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
@Javanmardi_langarudi
11.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽؛
👈 مگه مهمان رو با تیغ و نیزه استقبال میکنن ؟!
👈 حسین جان اینجا تمام غم های عالم به دلم نشست ...
#حضرتاستادانصاریان
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
@Javanmardi_langarudi
هدایت شده از ،، احکام و مسائل شرعی ،،
﷽؛
🔥 عاقبت ننگین یزید
💥 یزید سال اول حادثۀ کربلا را ایجاد کرد ، پشیمان شد ؟ یعنی وقتی داستان کربلا را برایش گفتند و حتی سرهای بریده را جلویش گذاشتند ، صدای نالۀ زن و بچه را از خرابه میشنید پشیمان شد ؟
💥 اگر پشیمان شده بود که سال دوم به ارتشش دستور نمیداد به مدینه هجوم کنید ، مرد و زن را قتلعام کنید و زنان و دختران مدینه هم به شما حلال هستند . آمدند یورش آوردند به مدینه ، به احترام منبر نمیگویم سر زنها و دخترهای مردم چه آوردند ، فقط یک کارشان را میگویم که این چند روزی که میخواستند در مدینه باشند ، میخواستند اسبهایشان یک جا در اختیارشان باشد ، کل حرم پیغمبر و مسجد را اصطبل کردند ، پشیمان شد ؟
💥 سال سوم دستور داد کعبه را خراب بکنید و هر چه دارد و ندارد آتش بزنید و نابود کنید که خدا مهلتش نداد ؛ در بیابان برای شکار میرفت اسبش را خدا رم داد با کله زد زمین و جمجمهاش را خورد کرد و برد جهنم . اگر این گرایشهای منفی ریشهدار بشود برگشت خیلی مشکل است . شنیدید فرشتگان محال است از پاکی خودشان تنزل کنند و کسانی که بهنهایت پستی حیوانیت رسیدند محال است حرکت رو به بالا پیدا بکنند ، همان جا ماندگارند .
#حضرتاستادانصاریان مدظلهالوارف
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
@Javanmardi_langarudi
🌐 کارشناس احکام و مسائل شرعی حجّت الاسلام والمسلمین سیّد شمس الدّین جوانمردی لنگرودی 🌐
هدایت شده از ،، احکام و مسائل شرعی ،،
﷽؛
🌟 آن قبر کوچک در گوشهی خرابهی شام یک ستاره است که هزار و چهارصد سال بگذشته و همچنان میدرخشد .
🌕 قبر سلاطین عالم محو شد ولی قبر این دختر سه ساله مثل پارهی ماه میدرخشد .
☝️🏻 « أَنَّ الله تَعَالَى حَافِظُكُمْ¹ » ؛
خدا اینچنین نگه دارنده است ؛
نام عالمیان گم شود ، اسم شما از میان نرود .
#پےنوشت
۱. مقتل الحسین، مقرم، ص۱۱۹.
مصباح الهدی، ج۳، آیت الله العظمی وحید خراسانی
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
@Javanmardi_langarudi
هدایت شده از ،، احکام و مسائل شرعی ،،
﷽؛
#حضرترقیه با آن دستان کوچک سر را برداشت و بر سینه گرفت . مرتب میگفت : پدر ! چه کسی محاسنت را به خون سرت خضاب کرده است ؟ چه کسی رگهایت را بریده است ؟ چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد ؟ پدر ! چه کسی به فریاد یتیمان برسد ؟ چه کسی از این غصه دارها پرستاری کند ؟
#برگرفته از کتاب مروری بر مقتل سید الشهداء علیهالسلام صفحه 118
#نویسنده استاد حسین انصاریان
هدایت شده از ،، احکام و مسائل شرعی ،،
﷽؛
#رقيه_در_راه_شام
💕 کاروان کربلا ، از کوفه راهي شام شد ، همان کارواني که اهل بيت پيامبر بودند و به اسيري از کربلا آورده شده بودند ، در بين راه که سختي و مشکلات بر رقيه کوچک فشار آورده بود ، شروع به گريه و ناله کرد . يکي از دشمنان چون آن فرياد و ضجه را شنيد، به رقيه (سلام الله علیها) گفت : اي کنيز ، ساکت باش ؛ زيرا با گريه تو ناراحت مي شوم . آن حضرت بيشتر اشک ريخت ، بار ديگر آن نامرد گفت : اي دختر خارجي ، ساکت باش . حرف هاي زجر دهنده آن مرد ، قلب رقيه (سلام الله علیها) را شکست ، رو به سر پدر فرمود : اي پدر ! تو را از روي ستم و دشمني کشتند و نام خارجي را هم بر تو گذاردند ، پس از اين جمله ها ، آن دشمن خدا، غضب کرد و با عصبانيت رقيه را از روي شتر بر زمين انداخت .
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
#رقيه_در_خرابه_شام
💕 بعد از ورود اهل بيت امام حسين (علیه السلام) به شام ، آنان را در خرابه اي نزديک کاخ سبز يزيد جاي دادند . روزها آفتاب و شب ها ، سرما به شدت آنان را اذيت مي کرد . علاوه بر آن ، نگاه مردم شام که به تماشاي خرابه نشينان مي آمدند ، داغي جان سوز بود . روزي حضرت رقيه (سلام الله علیها) ، به جمع شاميان که در حال برگشتن به خانه هاي خود بودند ، اشاره کرد و ناله اي دردناک از دل برآورد و به عمه اش گفت : اي عمه ، اينان کجا مي روند ؟ آن حضرت فرمود : اي نور چشمم اينان ره سپار خانه و کاشانه خود هستند . رقيه گفت : عمه جان مگر ما خانه نداريم ، و زينب (سلام الله علیها) فرمود : نه ، ما در اين جا غريبه هستيم و خانه اي نداريم ، خانه ما در مدينه است. با شنيدن اين سخن ، صداي ناله و گريه رقيه بلند شد .
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
#رقيه و #خواب_پدر
💕 سختي هاي اسارت ، رقيه (سلام الله علیها) را به شدت مي رنجاند و او يک سره بهانه بابا را مي گرفت ، شبي در خرابه شام و در خواب ، پدر را ديد ، چون از خواب برخاست و چشم گشود ، خود را در خرابه يافت و از پدر نشاني نديد . از عمه سراغ پدر را گرفت و زينب (سلام الله علیها) بسيار گريه کرد و رقيه (سلام الله علیها) نيز با عمه گريست . آن شب باز صداي عزاداري زنان اهل بيت بلند شد ؛ مجلسي که نوحه سرايش رقيه (سلام الله علیها) بود . از سر و صداي اهل بيت ، يزيد از خواب بيدار شد و پرسيد چه خبر است ؟ به او خبر دادند که کودکي سراغ پدرش را گرفته است . يزيد دستوري داد ، سر پدرش را براي او ببرند . اين دستور يزيد نشان از رذالت و شقاوت طينت او بود و برگي ديگر از دفتر مظلوميت هاي بي شمار اهل بيت را گشود .
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
#پرواز_به_سوي_پدر
💕 وقتي به دستور يزيد ، سر پدر را براي رقيه (سلام الله علیها) آوردند ، رقيه سر را در بغل گرفت و عقده هاي دل را باز کرد و هر چه مي خواست با سر بابا گفت . آن شب رقيه (سلام الله علیها) ، گم شده خود را يافته بود ، اما بي نوازش و آغوش گرم . پس لب هايش را بر لب هاي بابا گذاشت و آن قدر گريست تا جان به جان آفرين تسليم کرد. پشت خميده زينب (سلام الله علیها) شکست ، رو به سر برادر فرمود : آغوش بگشا که امانتت را باز گرداندم . ديگر کسي ناله هاي شبانه رقيه (سلام الله علیها) را در فراق پدر نشنيد .
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
#راز_دل_با_پدر
💕 هنگامي که در خرابه شام ، سر پدر را نزد رقيه (سلام الله علیها) آوردند ، آن دختر کوچک بسيار گريست و سخناني بر زبان آورد که شيون اهل بيت (علیهماالسلام) را بلند کرد و آتش بر دل زينب (سلام الله علیها) نشاند :
پدر جان !
کدام سنگ دلي سرت را بريد و محاسن تو را به خون پاکت خضاب کرد ؟
پدر جان !
چه کسي مرا در کودکي يتيم کرد ؟ پس از مادر از غم فراق او به دامان تو پناه مي آوردم و محبت او را در چشم هاي تو سراغ مي گرفتم ، اکنون پس از تو به دامان که پناه برم ؟
پدر جان !
پس از تو چه کسي نگهبان دختر کوچکت خواهد بود ، تا اين نهال نو پا به بار بنشيند ؟
پدر جان !
پس از تو چه کسي غم خوار چشم هاي گريان من خواهد بود ؟
پدر جان !
در کربلا ، مرا تازيانه زدند ، خيمه ها را سوزاندند ، طناب بر گردن ما انداختند و بر شتر بي جحاز سوار کردند و ما را همچون اسیران از کوفه به شام آوردند .
✍ پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت استاد انصاریان
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
🎆💎{ کارشناس احکام و مسائل شرعی حجت الاسلام والمسلمین سیدشمس الدین جوانمردی لنگرودی }💎🎆
@Javanmardi_langarudi
🌧أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌧
هدایت شده از ،، احکام و مسائل شرعی ،،
﷽؛
#رقيه_در_کربلا
💕 از لحظه ورود کاروان به کربلا ، رقيه لحظه اي از پدر جدا نمي شد ، شريکِ غم ها و مصيبت هاي او بود و با ديگر ياران امام از درد تشنگي مي سوخت . يکي از افراد سپاه يزيد مي گويد : من در ميان دو صف لشکر ايستاده بودم ، ديدم کودکي از حرم امام حسين (علیه السلام) بيرون آمد ، دوان دوان خود را به امام رسانيد ، دامن آن حضرت را گرفت و گفت : اي پدر ، به من نگاه کن ! من تشنه ام. اين تقاضاي جان سوز آن دختر تشنه کام و شيرين زبان، چون نمکي بر زخم هاي دل امام بود و او را منقلب کرد ، بي اختيار اشک از چشمان اباعبداللّه (علیه السلام) جاري گرديد و با چشمي اشک بار فرمود : « دخترم ، رقيه ! خداوند تو را سيراب کند ؛ زيرا او وکيل و پناه گاه من است ». پس دست کودک را گرفت و او را به خيمه آورد و او را به خواهرانش سپرد و به ميدان برگشت .
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
#رقيه و #سجاده_پدر
💕 گاه سجاده امام حسين (علیه السلام) ، با دست هاي کوچک حضرت رقيه (سلام الله علیها) باز مي شد و او به انتظار پدر مي نشست تا مي آمد و در آن سجاده به نماز مي ايستاد و رقيه (سلام الله علیها) از آن رکوع و سجود امام لذت مي برد. در کربلا نيز رقيه (سلام الله علیها) ، هر بار هنگام نماز، سجاده امام را مي گشود . ظهر عاشورا به عادت هميشگي منتظر بابا بود ، ولي پس از مدتي ، شمر وارد خيمه شد و رقيه (سلام الله علیها) را کنار سجاده پدر ديد که سراغ او را مي گرفت ، آن ملعون نيز جواب اين سؤال را با سيلي محکمي که به صورت کوچک او نواخت ، پاسخ گفت .
✍ پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت استاد انصاریان
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
🎆💎{ کارشناس احکام و مسائل شرعی حجت الاسلام والمسلمین سیدشمس الدین جوانمردی لنگرودی }💎🎆
@Javanmardi_langarudi
🌧أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌧
هدایت شده از ،، احکام و مسائل شرعی ،،
﷽؛
💕 دخترى رنجور اگر بيدار شد
خواب ديد و تشنهى ديدار شد
چون به ديدارم سپارد جان پاک
در خرابه گنج را بِسپُر به خاک 💕
#بخشی از سرودهی آیت الله العظمی وحید خراسانی
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
@Javanmardi_langarudi
هدایت شده از ،، احکام و مسائل شرعی ،،
﷽؛
#غمنامهحضرترقیه سلام الله علیها
💎 هنگامى كه سر مقدس امام حسين عليه السلام را نزد آن دختر خردسال آوردند ، آن دختر لبانش را بر لبهاى پدر نهاد و آنقدر گريست كه بيهوش شد ؛ وقتى كه او را حركت دادند مشاهده كردند كه از دنيا رفته و اینچنین دختر سه ساله امام حسين عليه السلام در خرابه شام با آن وضع دلخراش و رقت بار به شهادت رسید .
#حضرتآیتاللهمکارمشیرازی
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
@Javanmardi_langarudi
هدایت شده از ،، احکام و مسائل شرعی ،،
﷽؛
⚰ تعمیر قبر #حضرترقیهخاتون "عمهسادات"
👤 عالم بزرگوار مرحوم ملا محمد هاشم خراسانی می نویسد : عالم جلیل شیخ محمد علی شامی که از جمله ی علماء نجف اشرف می باشد به حقیر فرمود : جد امی من جناب آقا سیدابراهیم دمشقی که نسبش به سید مرتضی علم الهدی منتهی می شد ، و سن شریفش بیش از 90 سال بود ، سه دختر داشت و اولاد پسر نداشت .
شبی دختر بزرگ ایشان حضرت رقیه دختر امام حسین علیه السلام را در خواب دید که فرمودند : به پدرت بگو : به والی بگوید : میان لحد و جسد من آب افتاد ، و بدن من در اذیت است ، بیاید قبر و لحد مرا تعمیر کند . دختر به سید عرض کرد ، ولی سید از ترس اهل تسنن ، به خواب اعتنا ننمود .
شب دوم دختر وسطی سید همین خواب را دید و به پدر گفت ، ترتیب اثری نداد .
شب سوم دختر کوچک سید همین خواب را دید و به پدر گفت ، باز ترتیب اثری نداد .
شب چهارم خود سید حضرت رقیه را در خواب دید که به طریق عتاب فرمودند : چرا والی را خبردار نکری ؟! سید بیدار شد ، صبح نزد والی شام رفت و خوابش را گفت . والی به علماء و صلحاء شام از شیعه و سنی امر کرد که غسل کنند و لباسهای پاکیزه بپوشند ، به دست هر کس قفل درب حرم مطهر باز شد ، همان کس برود و قبر مقدس او را نبش کند ، جسد را بیرون آورد تا قبر را تعمیر کنند.صلحاء و بزرگان از شیعه و سنی در کمال آداب غسل کردند و لباس پاکیزه پوشیدند ، قفل بدست هیچکس باز نشد ، مگر به دست مرحوم سید ، و چون میان حرم آمدند کلنگ هیچکدام بر زمین اثر نکرد ، مگر به دست سید ابراهیم.حرم را خلوت کردند ، لحد را شکافتند، دیدند بدن نازنین مخدره میان لحد و کفن صحیح و سالم است ، لکن آب زیادی میان لحد جمع شده است.سید بدن شریف را از میان لحد بیرون آورد و بر روی زانوی خود نهاد، و سه روز بدین گونه بالای زانوی خود نگهداشت و گریه می کرد تا اینکه قبر آن بی بی را تعمیر کردند . وقت نماز که می شد سید بدن مخدره را بالای چیز پاکیزه می گذاشت . بعد از فراغ از نماز برمی داشت و بر زانو می نهاد ، تا اینکه از تعمیر قبر و لحد فارغ شدند ، سید بدن را دفن کرد . و از معجزه ی این مخدره این که ؛ سید در این سه روز احتیاج به غذا و آب و تجدید وضو پیدا نکرد . و چون خواست بدن را دفن کند دعا کرد که خداوند پسری به او عطا فرماید . دعای سید به اجابت رسید و در سن پیری خداوند پسری به او لطف فرمود ، نام او را سید مصطفی گذاشت . آنگاه والی واقعه را به سلطان عبدالحمید عثمانی نوشت ، او هم تولیت زینبیه و مرقد شریف حضرت رقیه و ام کلثوم و سکینه را به او واگذار نمود ، و فعلا هم آقا سید ابراهیم تولیت این مکانهای شریف را دارا می باشد.این قضیه در حدود سال هزار و دویست و هشتاد هجری بوده است . در «معالی» این قضیه را مجملا نقل کرده و در آخر اضافه فرموده است :«فنزل فی قبرها و وضع علیها ثوبا لفها فیه و أخرجها، فاذا هی بنت صغیره دون البلوغ و کان متنها مجروحه من کثره الضرب»«آن سید جلیل وارد قبر شد و پارچه ای بر او پیچید و او را خارج نمود ، دختر کوچکی بود که هنوز به سن بلوغ نرسیده ، و پشت شریفش از زیادی ضرب مجروح بود .
#سحابرحمتصفحه753
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
@Javanmardi_langarudi
🌐 کارشناس احکام و مسائل شرعی حجّت الاسلام والمسلمین سیّد شمس الدّین جوانمردی لنگرودی 🌐
هدایت شده از ،، احکام و مسائل شرعی ،،
﷽؛
👈 در وصیتنامهٔ آیت الله العظمیٰ مرعشی نجفی (ره) آمده است :
" سجاده ای که هفتاد سال بر روی آن نماز بجا آورده ام و تسبیحی از تربت امام حسین علیهالسلام که با آن در سحرها به عدد دانه هایش استغفار کرده ام با من دفن شود ".