eitaa logo
،، احکام و مسائل شرعی ،،
3.5هزار دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
3هزار ویدیو
40 فایل
برای پرسیدن سوالات شرعی به آیدی زیر مراجعه فرمایید . @Javanmardi_Ahkam
مشاهده در ایتا
دانلود
👆👆👆 از اين گذشته گوش وسيله شنيدن پيام وحى الهى است كه برترين شنیدنی ها است، و نيز وسيله عمومى انتقال علوم از نسلى به نسل ديگر است ، در حالى كه چشم چنين نيست ؛ زيرا خواندن و نوشتن گرچه وسيله انتقال علوم است ولى جنبه عمومى ندارد . قرار گرفتن «اَفئِدة» (عقل‌ هاى پخته) پشت سر اين دو نيز دليلش روشن است ؛ چرا كه انسان شنيدنى‌ ها و ديدنى‌ ها را منتقل به عقل مى‌ كند ، و سپس به تجزيه و تحليل روى آن مى‌ پردازد و از آن معلومات تازه‌ اى مى‌ سازد و قوانين كلّى عالم را كشف مى‌ كند . 2⃣ آیه 78 سوره مومنون نيز همان حقيقتى را كه در آيه قبل آمده بود تعقيب مى‌ كند ؛ و براى شناخت خداوند به مسأله آفرينش گوش و چشم و قلب اشاره كرده ، و حس شكرگزارى انسان‌ ها را كه نردبان معرفت خدا است ، بر مى‌ انگيزد . با اين تفاوت كه در اين آيه در مورد خلقت اين اعضاء تعبير به «انشاء» شده و در پايان آن انسان‌ هايى را كه كمتر شكر خدا را بجا مى‌ آورند مورد سرزنش و ملامت قرار داده و مى‌ فرمايد : (و او کسى است که براى شما گوش و چشم و عقل آفرید ؛ امّا کمتر شکر [او را] به جا مى آورید)؛  «وَهُوَ الَّذِي أَنشَأَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ ۚ قَلِيلًا مَّا تَشْكُرُونَ». «انشاء» به گفته راغب در اصل به معنى ايجاد چيزى و تربيت آن است ؛ و به همين دليل به افراد جوان «ناشى» گفته مى‌ شود . تعبير به «انشاء» غالباً در مورد جانداران است ؛ هر چند در مورد غير آنها نيز گاهى استعمال شده است ، مانند :  «أَأَنتُمْ أَنشَأْتُمْ شَجَرَتَهَا أَمْ نَحْنُ الْمُنشِئُونَ» ؛ (آیا شما درخت آن را آفریده اید یا ما آفریده ایم؟!). ممكن است اين تعبير در آيه فوق اشاره به سير تكاملى چشم و گوش و عقل در دوران جنينى و سپس دوران طفوليت باشد كه خداوند اينها را ايجاد كرده ، سپس پرورش مى‌ دهد . 3⃣ در آیه 31 سوره یونس به صورت يك استفهام تقريرى از مشركانى كه خدا را رها كرده و در وادى بت پرستى سرگردان شده‌ اند ، سوال می کند : (بگو: چه کسى شما را از آسمان و زمین روزى مى دهد؟ یا چه کسى مالک [و خالق] گوش و چشمهاست؟)؛  «قُلْ مَن يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَمَّن يَمْلِكُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ». مسلّما روزى‌ هايى كه عائد انسان مى‌ شود يا از آسمان است (مانند : باران و هوا و نور آفتاب) و يا از زمين است (مانند: گياهان و درختان و معادن مختلف) همچنين علوم و دانشها و معارفى كه عائد انسان مى‌ شود غالباً از طريق چشم و گوش است ؛ چرا كه اين دو حس مهمترين وسيله ارتباط انسان با جهان خارج محسوب مى‌ گردد ، که همه اين ارزاق مادى و معنوى از سوى خدا است . جالب اينكه در اينجا تعبير به مالكيت كرده است ؛ و از آنجا كه مالكيت در اينجا مالكيت تكوينى است از مسأله آفرينش و خلقت جدا نخواهد بود ، و در حقيقت تعبير به لازم شده است . همچنين جدا از مسأله تدبير امور نمى‌ باشد؛ و لذا در پايان آيه باز به صورت استفهام مى‌ فرمايد: (و چه کسى امور [جهان] را تدبیر مى کند؟)؛  «وَمَن يُدَبِّرُ الْأَمْرَ». بلافاصله مى فرماید : (بزودى [در پاسخ] مى گویند : خدا)؛ «فَسَيَقُوْلُوْنَ الله». (بگو: پس چرا تقوا پیشه نمى کنید؟! [و راه شرک مى پویید]) ؛ «فَقُلْ أَفَلَا تَتَّقُونَ». يعنى پرهيز از پرستش بت‌ ها و روى آوردن به بيگانه‌ ها، و پرهيز از گناه و بى‌ عدالتى‌ ها . 4⃣ در آیات 8 و 9 سوره بلد ضمن اشاره به قسمتى از نعمت‌ هاى بزرگ خداوند بر انسان، براى تحريك حس شكرگزارى او كه مقدمه «معرفة الله» است ؛ مى‌ فرمايد : (آیا براى او دو چشم قرار ندادیم)؛  «أَلَمْ نَجْعَل لَّهُ عَيْنَيْنِ». چشم‌ هايى كه مى‌ تواند با آن عالم هستى را ببيند ، و عجائب آفرينش را بنگرد ، و آفتاب و ماه و اختران و انواع گياهان و درختان و انواع موجودات زنده و جانداران را مشاهده كند ، و عجائب خلقت خدا را تماشا نمايد ، راه را از چاه ببيند ، و دوست را از دشمن تشخيص دهد، و خود را از چنگال حوادث نامطلوب برهاند . سپس مى فرماید : (و یک زبان و دو لب؟!)؛  «وَلِسَانًا وَشَفَتَيْنِ». زبانى كه وسيله ارتباط او با ديگران است ، زبانى كه سبب انتقال علوم و دانش‌ ها از نسلى به نسل ديگر و از قومى به قوم ديگر است ، زبانى كه با آن نيازهاى خود را باز مى‌ گويد ، و با آن به راز و نياز با معبود بر مى‌ خيزد ، و ترجمان تمام ذرّات وجود او است . همچنين لب‌ هايى كه نقش مؤثّرى در تكلّم دارند و عهده‌ دار تشكيل مقاطع بسيارى از حروف‌اند و از آن گذشته كمك زيادى به نوشيدن آب و خوردن و جويدن غذا و حفظ رطوبت دهان مى‌ كند ، به گونه‌ اى كه اگر قسمتى از لب‌ ها قطع شود نه تنها اين امور براى انسان بسيار مشكل خواهد شد ؛ بلكه منظره چهره او بسيار اسف‌ انگيز مى‌ شود . جالب اينكه بعد از اين دو آيه ، قرآن از هدايت انسان به خير و شر سخن گفته و مى‌ فرمايد : 👇👇👇
👆👆👆 (و او را به راه خیر و شر هدایت کردیم)؛  «وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ». اين تعبير گويا ، اشاره‌ اى به رابطه چشم و زبان و لب‌ ها ، با مسأله هدايت و شناخت خير و شر است ؛ چرا كه آنها ابزارى براى اين هدف بزرگ محسوب مى‌ شوند . 5⃣ آیه 46 سوره انعام حالتى را كه به خاطر از دست دادن گوش و چشم و عقل براى انسان پيدا مى‌ شود مورد توجّه قرار داده ؛ و می فرماید : (بگو : به من خبر دهید اگر خداوند ، گوش و چشمهایتان را بگیرد ، و بر دلهاى شما مهر نهد [که چیزى را نفهمید] ، کدام معبودى جز خدا آنها را به شما باز مى گرداند؟)؛  «قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللَّهُ سَمْعَكُمْ وَأَبْصَارَكُمْ وَخَتَمَ عَلَىٰ قُلُوبِكُم مَّنْ إِلَٰهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُم بِهِ».  سپس در پايان آيه مى فرماید : (ببین چگونه آیات را به گونه هاى مختلف براى آنها شرح مى دهیم ، سپس آنها روى مى گردانند!)؛  «انظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الْآيَاتِ ثُمَّ هُمْ يَصْدِفُونَ». در حقيقت قرآن مى‌ خواهد از يكسو بگويد اين ابزار مهم شناخت از خود شما نيست، چرا كه اگر از خود شما بود هرگز از شما گرفته نمى‌ شد، در حالى كه كم نيستند كسانى كه نعمت گوش و چشم و عقل را بر اثر عوامل مختلفى از دست مى‌ دهند؛ پس معلوم مى‌ شود اينها از ناحيه مبدأ ديگرى است. از سوى ديگر از آنجا كه ارزش هر چيزى در برابر ضدش روشن مى‌ شود قرآن مى‌ خواهد با توجّه به حالت دردناكى كه براى انسان به خاطر از دست دادن اين نعمت‌ هاى بى‌ نظير رخ مى‌ دهد؛ او را متوجّه عظمت آفريدگار و بخشنده اين نعمت‌ها كند، و وجدانش را از اين راه تسخير كرده به خشوع در برابر او وا دارد . تعبير به «اَخْذ» (گرفتن) گوش و چشم ، ممكن است به معنى گرفتن خود اين اعضا باشد ، و يا گرفتن قدرت و نيروى شنوائى و بينائى، يا هر دو . 6⃣ آیه 53 سوره فصلت كه از جامعترين آيات توحيد و خداشناسى است ؛ نظرى به تمام نشانه‌ هاى او در سراسر جهان آفرينش افكنده و مى فرمايد : (بزودى نشانه هاى خود را در اطراف عالم و در درون جانشان به آنها نشان مى دهیم تا براى آنان آشکار گردد که او حق است)؛ «سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ». «آفاقْ» جمع «افق» به معنى اطراف است. بنابراين «آفاق ارض» به معنى اطراف زمين و آفاق آسمان به معنى اطراف آسمان است، و چون در آيه مورد بحث به صورت مطلق ذكر شده ، همه جا را اعم از شمال و جنوب و شرق و غرب جهان را شامل مى‌ شود . «انفس» در اينجا نيز معنى وسيعى دارد كه هم روح را شامل مى‌ شود و هم جسم ، و تمامى اعضاى بدن را كه موضوع بحث ما است . در اينكه ضمير در «اَنَّهُ الحَقَّ»، به چه چيز باز مى‌ گردد ؟ بعضى ازگفته‌ اند : منظور قرآن است ، و منظور از آيات آفاقى ، پيروزى‌ هايى است كه نصيب مسلمانان در اطراف جهان شد، و منظور از آيات اَنْفُسى، پيروزى‌ هاى آنها بر بلاد عرب است . يعنى ما پيروزى‌ هايى در اطراف جهان و در بلاد عرب به آنها نشان مى‌ دهيم تا بدانند كه قرآن بر حق است . بعضى گفته‌اند : منظور رسول خدا(صلوات الله علیه) است ، يا دين و آئين او ، كه با تفسير اول، تفاوت چندانى ندارد. ولى چنانكه جمعى از مفسّران فهميده‌ اند ظاهر اين است كه منظور خداوند است. يعنى آيات آفاقى و انفسى را به آنها نشان مى‌ دهيم تا حقانيّت خداوند بر آنها آشكار شود . تعبير به آيات ، از يك سو، و تعبير به «آفاق» و «انفس» ، از سوى ديگر، و آيه بعد از آن كه از توحيد ، سخن مى‌ گويد ؛ همگى شواهدى براى اين تفسير محسوب مى‌ شود. ضمنا اين آيه هماهنگ با آيات متعدّد ديگرى از قرآن مجيد است كه نشانه‌ هاى خدا را در پهنه آفرينش و وجود انسان ارائه مى‌ كند، مانند: «وَفِي الْأَرْضِ آيَاتٌ لِّلْمُوقِنِينَ * وَفِي أَنفُسِكُمْ ۚ أَفَلَا تُبْصِرُونَ "؛ (و در زمین آیاتى براى جویندگان یقین است * و در وجود شما [نیز آیاتى است]؛ آیا نمى بینید؟!). در تفسير على بن ابراهيم نيز همين معنى ذكر شده ، هرچند در بعضى از روايات ضمير «انّه» ناظر به حضرت مهدى (علیه السلام) معرّفى شده است ؛ ولى ظاهرا اين تفسير از بطون آيات است . (جمع ميان تفاسير نيز ممكن است). به هر حال در هريك از اينها بنگريم آثار علم و قدرت او را مى‌ بنيم ، و به قول شاعر: «هر گياهى كه از زمين رويد ، وحده لا شريك له گويد» و «دل هر ذره را كه بشكافيم، آفتابش در ميان ببينيم». 👇👇👇
👆👆👆 تعبير به «سَنُرِيْهِمْ»؛ (پيوسته به آنها نشان مى‌ دهيم) با توجّه به اينكه فعل مضارع در اينگونه موارد به معنى استمرار است اشاره لطيفى به اين حقيقت است كه هر روزى كه از عمر انسان مى‌ گذرد حقايق تازه‌ اى از اين جهان بر او كشف مى‌ شود ، و رازهاى جديدى گشوده مى‌ گردد . هر روز دانشمندان در آزمايشگاه‌ ها و كتابخانه‌ هاى خود به كشف جديدى مى‌ رسند ، و آيات تازه‌ اى از آيات الهى فاش مى‌ شود ، و مسلّمآ اگر ميليون‌ ها سال بر عمر بشر بگذرد اين مسأله همچنان تداوم خواهد داشت ؛ و چه عجيب است جهان پهناور آفرينش ، و چه بزرگ است آفريدگار آن ! تازه اين كهنه كتابى است كه به اصطلاح اول و آخرش افتاده، و ما از ميلياردها سال قبل و بعد تقريبا هيچ خبرى نداريم ، و دانسته های بسيار ناچيز ما تنها مربوط به يك بخش از اين عالم بزرگ و يك فصل از اين كتاب است . از مجموع آيات گذشته به خوبى نتيجه مى‌ گيريم كه هريك از اعضاى بدن انسان ، بلكه هر جزئى از اجزاى آن، آئينه تمام نماى حق است ، و نشانه مستقل روشنى از علم و قدرت و حكمت و تدبير خالق جهان محسوب مى‌ شود .
14_DAHA295-Hashemi Nejad- azar valedein_(www.R(3).mp3
5.61M
﷽؛ 🌷 آزار والدین ( لطف حق با تو مداراها کند چون که از حد بگذرد رسوا کند ) https://eitaa.com/Javanmardi_langarudi
💠🔷🔹 🔷 🔹 💐 ذکر الهی 🔑 علامه می فرمودند: « روزی در باغ بودم. ناگهان متوجه شدم همه کلاغ های روی درخت، یک پارچه « الله ! الله! » می گویند! » 🔑 و نیز می فرمود: « هنگامی که به «ذکر» مشغولم، مشاهده می کنم درخت های حیاط خانه هم با من ذکر می گویند. » https://eitaa.com/Javanmardi_langarudi 🔹 🔷 💠🔷🔹
✅ چسبیدن مهر به پیشانی 💢 پرسش : چنانچه در هنگام سجده مهر به پیشانی بچسبد،سجده چه حکمی دارد؟ ⭕️ پاسخ : هرگاه در سجده اوّل مهر به پیشانى بچسبد باید آن را براى سجده دوم از پیشانى جدا کند و اگر به همان حال به سجده دوم رود اشکال دارد(منظور این است که نماز را تمام نموده و دوباره بخواند)، البته اگر سهواً باشد و مهر جدا نشود،سجده صحیح است. 🎆💎{ کارشناس احکام و مسائل شرعی حجت الاسلام والمسلمین سیدشمس الدین جوانمردی لنگرودی }💎🎆 https://eitaa.com/Javanmardi_langarudi 🌼شبهات احکام و مسائل شرعی را از این کانال به دست آورید🌼
﷽؛ 🌷 در روز قیامت ، و از انسان نزد خداوند شکایت می کنند 📝 حضرت استاد انصاریان به شکایت ، و از مردم در روز قیامت اشاره و تصریح کرد : 👈 پیغمبر (صلےالله علیه و آله) می فرمایند : " در روز قیامت از مردم شکایت می کند : یکی است که می گوید : خدایا ! من ساخته شده بودم ، تمیز و جادار و خوب هم بودم ، اما مردم نمی آمدند . شاکی دوم هست و شکایتش هم این است : خدایا ! من بین مردم بودم ، به من عمل نکردند . شاکی سوم هم است که می گوید : خدایا ! من سالها درس خواندم ، مسئله ، حلال و حرام یاد گرفتم . خودت گفته بودی که بین مردم برگرد ، من هم برگشتم ؛ اما هیچ کس به من محل نگذاشت ". 👈 سپس حضرت می فرمایند : " خدا به شکایت هر سه توجه می کند و مردم محکوم می شوند ". 🎆💎{ کارشناس احکام و مسائل شرعی حجت الاسلام والمسلمین سیدشمس الدین جوانمردی لنگرودی }💎🎆 https://eitaa.com/Javanmardi_langarudi 🌷 أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌷
﷽؛ ✅ علّت هجرت پیامبر اسلام  علّت هجرت پیامبر اسلام از مکّه به مدینه چه بود ؟ فعالیت های رسول اکرم برای بزرگان کافر و ظالم قریش خطر ساز بود ؛ به همین دلیل تصمیم گرفتند ، پیامبر را از سر راه خود بردارند ، برای این کار تصمیم گرفتند از هر قبیله یک نفر انتخاب کنند و شبانه رسول الله را به قتل برسانند اما خداوند نقشه آنان را نقش بر آب کرد و پیامبر را نجات داد و ایشان به مدینه هجرت کردند . قبل از هجرت پیامبر اسلام حوادثى رخ داد که مفسرین از آن با تعبیرات مختلفى یاد کرده اند . اما همگى یک حقیقت را دنبال مى کنند و آن این که خداوند به طرز اعجاز آمیزى پیامبر را از دام یک خطر بزرگ و قطعى رهائى بخشید ، جریان حادثه طبق نقل «درّ المنثور» چنین است : گروهى از قریش و اشراف «مکّه» از قبائل مختلف جمع شدند تا در «دارُ النَّدْوَةِ» (محل انعقاد جلسات مشورتى بزرگان «مکّه») اجتماع کنند ، و درباره خطرى که از ناحیه پیامبر آنها را تهدید مى کرد بیندیشند . مى گویند: در اثناء راه پیر مرد خوش ظاهرى به آنها برخورد کرد که در واقع همان شیطان بود (یا انسانى که داراى روح و فکر شیطانى) از او پرسیدند : کیستى ؟ گفت : پیر مردى از اهل «نجد» هستم ، چون از تصمیم شما با خبر شدم ، خواستم در مجلس شما حضور یابم و عقیده و خیر خواهى خود را از شما دریغ ندارم . گفتند : بسیار خوب ، داخل شو! او هم همراه آنها به دار الندوة وارد شد . یکى از حاضران رو به جمعیت کرده ، گفت : درباره این مرد (اشاره به پیامبر اسلام) باید فکرى کنید ؛ زیرا به خدا سوگند بیم آن مى رود که بر شما پیروز گردد (و آئین و عظمت شما را در هم پیچد). از آن میان یکى پیشنهاد کرد او را «حبس» کنید تا در زندان جان بدهد... پیر مرد نجدى این نظر را رد کرده ، گفت : بیم آن مى رود که طرفدارانش بریزند و در یک فرصت مناسب او را از زندان آزاد کنند و او را از این سرزمین بیرون ببرند ، باید فکر اساسى ترى کنید . دیگرى گفت : او را از میان خود بیرون کنید تا از دست او راحت شوید ؛ زیرا همین که از میان شما بیرون برود هر کار کند ، ضررى به شما نخواهد زد و سر و کارش با دیگران است . پیر مرد نجدى گفت : به خدا سوگند این هم عقیده درستى نیست ، مگر شیرینى گفتار و طلاقت زبان و نفوذ او را در دل ها نمى بینید ، اگر این کار را انجام دهید به سراغ سایر عرب مى رود ، گرد او را مى گیرند ، سپس با انبوه جمعیت به سراغ شما باز مى گردد ، شما را از شهرهاى خود مى راند و بزرگان شما را به قتل مى رساند ! جمعیت گفتند : به خدا راست مى گوید ، فکر دیگرى کنید. که تا آن وقت ساکت بود به سخن در آمده ، گفت : من عقیده اى دارم که غیر از آن را صحیح نمى دانم ! گفتند : چه عقیده اى؟ گفت : از هر قبیله اى جوانى شجاع و شمشیرزن را انتخاب مى کنیم و به دست هر یک شمشیر برّنده اى مى دهیم تا در فرصتى مناسب دسته جمعى به او حمله کنند ، هنگامى که به این صورت او را به قتل برسانید ، خونش در همه قبائل پخش مى شود، و باور نمى کنم طایفه «بنى هاشم» بتوانند با همه طوائف قریش بجنگند و مسلماً در این صورت به خون بها راضى مى شوند ، و ما هم از آزار او راحت خواهیم شد . پیر مرد نجدى (با خوشحالى) گفت: به خدا رأى صحیح همین است که این جوانمرد گفت ، من هم غیر از آن عقیده اى ندارم (و به این ترتیب این پیشنهاد به اتفاق پذیرفته شد) و آنها با این تصمیم پراکنده شدند. جبرئیل فرود آمد، و به پیامبر دستور داد : شب را در بستر خویش نخوابد. پیامبر شبانه به سوى غار «ثور» ¹ ، حرکت کرد و سفارش نمود على در بستر او بخوابد (تا کسانى که از درز در مراقب بستر پیامبر بودند خیال کنند او در بستر است و تا صبح مهلت دهند و او از منطقه خطر دور شود). هنگامى که صبح شد ، به خانه ریختند و جستجو کردند على را در بستر پیامبر دیدند و به این ترتیب خداوند نقشه هاى آنان را نقش بر آب کرد. صدا زدند : پس محمد (ص) کجاست فرمود : نمى دانم . آنها به دنبال ردّ پاى پیامبر حرکت کردند تا به کوه رسیدند و به نزدیکى غار ، (اما با تعجب دیدند تار عنکبوتى در جلو غار نمایان است و درب غار را پوشانده ، به یکدیگر گفتند : اگر او در این غار بود اثرى از این تارهاى عنکبوت بر در غار وجود نداشت و به این ترتیب باز گشتند). پیامبر سه روز در غار ماند (و هنگامیکه دشمنان همه بیابانهاى «مکّه» را جستجو کردند ، خسته و مأیوس باز گشتند ، او به سوى «مدینه» حرکت کرد) .²،³ (1). غارى است در نزدیکى مکّه. (2).«درّالمنثور»،جلد3،صفحه179، دارالمعرفة ، طبع اول، 1365 هـ ق، ذیل آیه مورد بحث؛ «مجمع البیان»، ذیل آیه فوق؛ «بحار الانوار»، جلد 19، صفحه 28 به بعد، باب 6: الهجرة و مبادیها و... و صفحه47. (3).گردآوري از کتاب: تفسیر نمونه، آيت الله العظمي مکارم شيرازي،دارالکتب الإسلامیه، چاپ سی و دوم،ج7،ص184.
✅ ترشحات مشکوک به نجاست 📝 سؤال : هنگام #باران ، آب در چاله های خيابان جمع می شود و هنگام رد شدن ماشين به بدن و لباس ما #ترشح می کند و يا آب هايی كه از ماشين‌های حمل زباله‌ی شهری به خيابان می ريزد ، اين موارد نجس می باشد ؟ 📖 جواب : تا یقین به #نجاست آن نداشته باشید ، پاک است .
🌧 انجام یک غسل به نیت چند غسل " كسى كه چند #غسل بر عهده دارد ـ تمام آنها واجب باشد يا مستحب يا بعضى واجب و بعضى مستحب ، ـ می‏ تواند همه را نيت کند و يك غسل انجام دهد ، اما بنابر احتیاط واجب نیت یک غسل کفایت از غسل دیگر نمی کند ، مگر آنکه به نیت #غسل_جنابت ، غسل کند ، که در این صورت از بقیه غسل هایی که بر عهده داشته است ، کفايت می کند ".