همسر من کلفت نیست!
امین، روزها وقتی از ادارہ به من زنگ میزد و میپرسید چه می کنی؟ اگر میگفتم کاری را دارم انجام میدهم می گفت: نمی خواهد!بگذار کنار، وقتی آمدم با هم انجام میدهیم.
میگفتم: چیزی نیست، مثلا فقط چند تکه ظرف کوچک است. میگفت: خب همان را بگذار وقتی آمدم با هم می شوریم، مادرم همیشه بهش میگفت: با این بساطی که شما پیش می روید همسر شما حسابی تنبل میشود!
امین جواب میداد: نه حاج خانم! مگر زهرا کلفت من است؟ زهرا رئیس من است. به خانه که میآمد دستهایش را به علامت احترام نظامی کنار سرش میگرفت و میگفت:سلام رئیس!
روایت همسر #شهیدامینکریمی
🇮🇷کانال جبهه و شهادت ↙️
@Jebhe_V_Shahadat
🇮🇷کانال جهاد تبیین صادق ↙️
@Sadegh_Farazi
امورات خانواده!
یک روزِ جمعه خدمت آقای بهشتی رسیدیم و گفتیم: یکی از مقامات سیاسی خارجی به تهران آمده، از شما تقاضای ملاقات کرده است.
ایشان نپذیرفت و گفت: من این ملاقات را نمی پذیرم ، مگر اینکه امام(ره) به من تکلیف بفرمایند، ولی اگر ایشان این تکلیف را نمیکنند، نمی پذیرم؛ چون برای خودم برنامه دارم و امروز که جمعه است، متعلق به خانواده من است.
در این ساعات باید به فرزندانم دیکته بگویم و در درسها به آنها کمک کنم و به کارهای خانه برسم؛ چون روز جمعه من، مخصوص خانواده است.
📚 سیره #شهیددکتربهشتی، نشر شاهد، ص ۷۰
🇮🇷کانال جبهه و شهادت ↙️
@Jebhe_V_Shahadat
🇮🇷کانال جهاد تبیین صادق ↙️
@Sadegh_Farazi
دوری از اختلافات خانوادگی!
معمولا صورت بشاشی داشت.یک بار سر مسئله ای با هم به توافق نرسیدیم. هر کدام روی حرف خودمان ایستاده بودیم که او عصبانی شد، اخم روی صورتش افتاده بود و لحن مختصر تندی به خود گرفت، بعد از خانه زد بیرون ...
وقتی برگشت دوباره همان طور با روحیه باز و لبخند آمد.بهم گفت: بابت امروز ظهر معذرت میخواهم. می گفت نباید گذاشت اختلافات خانوادگی بیش از یک روز ادامه پیدا کند...
برشی از زندگی سردار #شهیداسماعیلدقایقی
🇮🇷کانال جبهه و شهادت ↙️
@Jebhe_V_Shahadat
🇮🇷کانال جهاد تبیین صادق ↙️
@Sadegh_Farazi
«کارت عروسی برای اهلبیت»
آقا مصطفی وقتی می خواست برا عروسی اش کارت دعوت بنویسه، برای اهل بیت (ع) هم کارت فرستاد.
یه کارت دعوت نوشت برای امام رضا(ع)، مشهد. یه کارت برای امام زمان(عج)، مسجد جمکران. یه کارت هم به نیت دعوت کردن حضرت زهرا(س) نوشت و انداخت توی ضریح حضرت معصومه(س)...
قبل از عروسی، حضرت زهرا(س) اومدند به خوابش و فرمودند: چرا دعوت شما رو رد کنیم؟ چرا به عروسی شما نیایم؟ کی بهتر از شما؟ ببین همه اومدیم. شما عزیز ما هستی...
📚خاطره ای زندگی روحانی #شهیدمصطفیردانیپور
منبع: یادگاران 8 کتاب ردانی پور، ص 84
🇮🇷کانال جبهه و شهادت ↙️
@Jebhe_V_Shahadat
🇮🇷کانال جهاد تبیین صادق ↙️
@Sadegh_Farazi
«عروسی در سلف سرویس»
سالن عروسی ما سلف سرویس دانشگاه بود. وقتی که ازدواج کردیم به خوابگاه دانشجویی رفتیم. دکتر گفت: میخواهی خانه بگیرم؟ گفتم: نه؛خوابگاه خوب است.
آقای دکتر صالحی استاد ما بود.ایشان با خانمشان، آقای دکتر غفرانی هم با خانمشان، مهمان ما بودند. یک سفره کوچک انداختیم. دو تا پتو و دو تا پشتی داشتیم. با افتخار از این دو استاد بزرگوار پذیرایی کردیم. بعد هم دوتایی نشستیم راجع به مسائل هسته ای صحبت کردیم.
کامپیوتر را روی میز کوچکی که قدیم ها زیر چرخ خیاطی می گذاشتند، گذاشته بودیم.
پسر دکتر عباسی قرار بود به خانه ما بیاید. دکتر به او گفته بود اگر می آیی، یک صندلی هم برای خودت بیاور.
📚 راوی: همسر دانشمند هستهای #شهیددکترمجیدشهریاری
🇮🇷کانال جبهه و شهادت ↙️
@Jebhe_V_Shahadat
🇮🇷کانال جهاد تبیین صادق ↙️
@Sadegh_Faraz
«عروسی ساده»
روزی که امام (ره) علیرضا موحد دانش، فرمانده تیپ سید الشهدا و همسرش را عقد کرد، علی با دست چپش دست امام (ره) را گرفت و بوسید.
وقتی از حضور امام(ره) بیرون آمدند،
همسرش پرسید، چرا با دست راست دست امام(ره) را نگرفتی؟ گفت: ترسیدم امام،(ره) متوجه دست مصنوعیام شود و غصه دار شود.
علی اصرار داشت مراسم عروسی را در مسجد و با تعارف مقداری خرما برگزار کنند. نظرش این بود که خبر مراسم را با پخش اعلامیه به گوش دوستان و آشنایان برساند؛ اما خانواده علی زیر بار نرفت.
اگرچه مراسم عروسی در نهایت سادگی، تنها با سخنرانی، فرمانده سپاه تهران و فرستادن صلوات در مسجد برگزار شد، اما خانواده توانست شیرینی را جایگزین خرما کند.
📚 راوی: همسر #شهیدعلیرضاموحددانش
🇮🇷کانال جبهه و شهادت ↙️
@Jebhe_V_Shahadat
🇮🇷کانال جهاد تبیین صادق ↙️
@Sadegh_Farazi
«شجاعت»
خریدمان، از یک دست آینه شمعدان و حلقه ازدواج فراتر نرفت! برای مراسم، پیشنهاد کردم غذا طبق رسم معمول تهیه شود که به شدت مخالفت کرد! گفت:چه کسی را گول میزنیم؟ اگر قرار است مجلسمان را این طور بگیریم، پس چرا خریدمان را آنقدر ساده گرفتیم؟! تو از من نخواه که بر خلاف خواست خدا عمل کنم.
با اینکه برای مراسم، استاندار،جمعی از متمولین کرمان آمده بودند، همان شام ساده ای که تهیه شده بود را داد!
حمید میگفت: شجاعت فقط تو جنگیدن و این چیزها نیست؛ شجاعت یعنی همین که بتوانی کار درستی را که خلافِ رسم و رسوم
به غلط جا افتاده است، انجام بدهی.
📚 برشی از زندگی #شهیدحمیدایرانمنش
منبع: دو نیمه سیب، موسسه مطاف عشق
🇮🇷کانال جبهه و شهادت ↙️
@Jebhe_V_Shahadat
🇮🇷کانال جهاد تبیین صادق ↙️
@Sadegh_Farazi
«مهریه یک جلد قرآن»
مهریه ی ما یک جلد کلام الله مجید بود و یک سکه طلا، سکه را که بعد از عقد بخشیدم، اما آن یک جلد قرآن را محمد بعد از ازدواج خرید و در صفحه اولش این طور نوشت: امیدم به این است که این کتاب اساس حرکت مشترک ما باشد نه چیز دیگر، که همه چیز فناپذیر است جز این کتاب.
حالا هر چند وقت یک بار که خستگی بر من غلبه میکند، این نوشته ها را می خوانم و آرام می گیرم ...
📚خاطره ای از زبان همسر سردار #شهیدسیدمحمدعلیجهانآرا
منبع: کتاب بانوی ماه 5، ص 14
🇮🇷کانال جبهه و شهادت ↙️
@Jebhe_V_Shahadat
🇮🇷کانال جهاد تبیین صادق ↙️
@Sadegh_Farazi
«جهیزیه ساده»
موقع خرید جهیزیه مادرم میخواست سنگ تمام بگذارد. فهرست عریض و طویلی تهیه کرده بود و هر روز چند قلمی به آن اضافه می کرد. امروز تخت و سرویس خواب، فردا مبل
و میز ناهار خوری و... هر چه کردم نتونستم منصرفش کنم. دست به دامان علی شدم.
آمد و خطبه ای خواند غرا! به زمین اشاره کرد و گفت: مادر جان! مگه قرار نیست یک روزی بریم اون زیر؟
مادرم لبش را گزید:خدا مرگم بده! اول زندگی به اون زیر چی کار داری علی آقا؟ علی خندید و گفت: اول و آخر نداره مادر جان! آخرش سر از اون زیر در میآریم. بذارید روی خاک باشیم. بذارید باهاش انس بگیریم، بذارید همین یکی دو وجب فاصله را هم کم کنیم.
مادرم خلع سلاح شد. خیلی چیزها را از لیست خرید حذف کردیم.نه مبل و نه تخت و نه...
📚راوی: همسر #شهیدمهندسعلینیلچیان
🇮🇷کانال جبهه و شهادت ↙️
@Jebhe_V_Shahadat
🇮🇷کانال جهاد تبیین صادق ↙️
@Sadegh_Farazi
«تفسیر المیزان»
به در خواست خودم مهریه ام شد یک دوره تفسیر المیزان به جای آینه شمعدان، تفسیر المیزان را دور تا دور سفره عقد چیدیم! برکتی که این تفسیر به زندگی مان می داد، می ارزید به هزاران شگونی که آینه و شمعدان میخواست داشته باشد.
برای مراسم هم برنج اعلا خریدیم، ولی فتح الله نگذاشت درست کنیم! میگفت: حالا که این همه آدم ندار و گرسنه داریم، چگونه شب عروسیم چنین غذای گران قیمتی بدهم؟!
برنج ها را بسته بندی کردیم و به خانواده های نیازمند دادیم. وقتی برنج ها را میدادیم فتح الله می گفت: این هدیه امام خمینی(ره) است.
📚خاطره ای از زندگی خبرنگار #شهیدفتحاللهژیانپناه
منبع:کتاب خدا بود و دیگر هیچ نبود، ص 40
🇮🇷کانال جبهه و شهادت ↙️
@Jebhe_V_Shahadat
🇮🇷کانال جهاد تبیین صادق ↙️
@Sadegh_Farazi
«عروسی بدون گناه»
دوست نداشت جشن عروسی برگزار کنیم. دوست داشت بدون گناه بریم سر خونه زندگیمون. دلایل خودش را هم داشت که از نظر من دلایل بدی نبود هر چند رضایت محمد هم برایم شرط بود.
آنقدر ذوق شروع زندگی را داشتیم که به سرعت وسایل مان را چیدیم و خیلی زود برای سفر آماده شدیم. چون جشن نگرفتیم، ولخرجی کردیم و سفرمان به مشهد، هوایی بود. آن هم دو هفته! حسابی ریخت و پاش کرده و عروسی مون بدون گناه انجام شد.
📚روای: همسر مدافع حرم #شهیدمحمدکامران
🇮🇷کانال جبهه و شهادت ↙️
@Jebhe_V_Shahadat
🇮🇷کانال جهاد تبیین صادق ↙️
@Sadegh_Farazi
«یک دوره نوار درس اخلاق»
برا عروسیمون هر کدوم از اقوام هدیه ای آورد. اما توی هدیه ها یه بسته ی زیبا چشم رو خیره میکرد. بازش که کردند یک دوره نوار کاست درس اخلاق آیت الله مشکینی بود، هدیه ای از طرف داماد به عروس خانم...
امان الله این جمله از شهید مظلوم آیت الله بهشتی رو با خط زیبا نوشته و زیر میز کارش گذاشته بود: ما در راه اعتقاداتی که داریم، اهل سازش و تسلیم نیستیم...
#خاطره ای از زندگی #شهیداماناللهغلامحسینپور
راوی: خانم شفیعی، همسر شهید
🇮🇷کانال جبهه و شهادت ↙️
@Jebhe_V_Shahadat
🇮🇷کانال جهاد تبیین صادق ↙️
@Sadegh_Farazi
«کت و شلوار شهادت!»
کت و شلوار دامادیاش را خیلی دوست داشت. تمیز و نو در کمد نگه داشته بود.
به بچه های سپاه می گفت: برای این که اسراف نشود، هر کدام از شما خواستید داماد شوید، از کت و شلوار من استفاده کنید. این لباس ارثیهی من برای شماست.
کت و شلوار دامادی محمد حسن، وقف بچه های سپاه شده بود و دست به دست میچرخید. هر کدام از دوستانش که می خواستند داماد شوند، برای مراسم دامادیشان، همان کت و شلوار را میپوشیدند.
جالبتر آنکه، هر کسی هم آن کت و شلوار را می پوشید؛ به شهادت میرسید!
📚به روایت: فاطمه فخار همسر #شهیدمحمدحسنفایده
🇮🇷کانال جبهه و شهادت ↙️
@Jebhe_V_Shahadat
🇮🇷کانال جهاد تبیین صادق ↙️
@Sadegh_Farazi
«اولین صداقت!»
گفتند: اسم من حسن باقری نیست. من غلام حسین افشردی هستم. به خاطر این که از نیروی اطلاعاتی جنگ هستم مرا به نام حسن باقری میشناسند.
این اولین صداقتی بود که از ایشان دیدم و روی من خیلی اثر گذاشت. من هم از علاقه ام به کار در ستاد جنگ گفتم.
گفتم در این شرایط و تا زمانی که جنگ هست باید کار کنم. اعتقاد زیادی هم به این ندارم که حضور زن فقط در خانه خلاصه شود.
در پاسخ به من گفت: شما حتی نباید خودتان را محدود به این جنگ بکنید. انقلاب موقعیتی پیش آورده است که زن باید جایگاه خودش را پیدا کند. باید به کارهای بزرگ تری فکر کنید!
📚راوی: همسر #شهیدحسنباقری
🇮🇷کانال جبهه و شهادت ↙️
@Jebhe_V_Shahadat
🇮🇷کانال جهاد تبیین صادق ↙️
@Sadegh_Farazi
«سهیم کردن خانواده در خوردنیها!»
جعبه شیرینی رو گرفتم جلوش، یکی برداشت و گفت:میتونم یکی دیگه بردارم؟ گفتم:البته سید جون! این چه حرفیه؟
برداشت، ولی هیچ کدام را نخورد. کار همیشگیاش بود، هر جا غذای خوشمزه، شیرینی یا شکلات تعارفش می کردند، بر میداشت اما نمی خورد.
میگفت: میبرم با خانوم و بچههام میخورم. شما هم اینکار رو انجام بدین. اینکه آدم شیرینی های زندگیاش رو با زن و بچهاش تقسیم کنه، خیلی توی زندگی اش تاثیر می ذاره!
📚خاطرهای از سید اهل قلم #شهیدسیدمرتضیآوینی
منبع:کتاب دانشجویی شهید آوینی،
صفحه 21
🇮🇷کانال جبهه و شهادت ↙️
@Jebhe_V_Shahadat
🇮🇷کانال جهاد تبیین صادق ↙️
@Sadegh_Farazi
«مثل یه دریا!»
همیشه میگفت با کمک کردن به تو از گناهام کم میشه. گاهی که جر و بحثی بینمون می شد، سکوت میکردم تا حرفاشو بزنه و عصبانیتش بخوابه...
بعدش از خونه میزد بیرون و واسم پیام عاشقونه میفرستاد یا اینکه از شیرینی فروشی محل شیرینی میخرید و یه شاخه گل هم میگذاشت روش و می آورد برام...
خیلی اهل شوخی بود. گاهی وقت ها جلو عمه ش منو می بوسید. مادرش میگفت: این کارا چیه! خجالت بکش. عمهات نشسته! میگفت مگه چیه مادر من؟ باید همه بفهمن من زنمو دوست دارم.
همهی اون چه که تو زندگیم اهمیت پیدا می کرد، وابسته به رضایت و خوشحالی مهدی بود؛ یعنی واسه من همه چیز با اون تعریف می شد. مهدی مثل یه دریا بود!
📚راوی: همسر مدافع حرم #شهیدمهدیقاضیخانی
🇮🇷کانال جبهه و شهادت ↙️
@Jebhe_V_Shahadat
🇮🇷کانال جهاد تبیین صادق ↙️
@Sadegh_Farazi
«عزیزم دوستت دارم!»
فاطمه جان، عزیزم دوستت دارم، دعا میکنم امتحاناتت را به خوبی پشت سر بگذاری و حالت هر روز از دیروز بهتر باشد؛ من هم به یادت خواهم بود.
امیدوارم فاصله جسمهایمان، قلبهایمان را به هم نزدیکتر سازد تا بتوانیم ظرفیت عاشق شدن را پیدا کنیم!
شنیدی میگویند: زنده بودن، فاصله گهواره تا گور است و زندگی کردن، فاصله زمین تا آسمان ...
امیدوارم هر روز آسمانیتر شوی؛ تو هم مرا دعا کن، خداوند قلبهایمان را به رنگ خود در آورد و پاکمان کند.
📚آخرین دست نوشته مدافع حرم، #شهیدعباسدانشگر خطاب به همسرش
منبع: سایت تبیان
🇮🇷کانال جبهه و شهادت ↙️
@Jebhe_V_Shahadat
🇮🇷کانال جهاد تبیین صادق ↙️
@Sadegh_Farazi
«قهوه!»
مادرم موقع خواستگاری برای مصطفی شرط گذاشته بود که این دختر صبح که از خواب بلند میشه باید یه لیوان شیر و قهوه جلوش بذاری و... خلاصه زندگی با این دختر برات سخته.
اما خدا میدونه مصطفی تا وقتی که شهید شد، با اینکه خودش قهوه نمیخورد اما همیشه برای من قهوه درست می کرد.
میگفتم: واسه چی این کارو میکنی؟راضی به زحمتت نیستم. میگفت: من به مادرت قول دادم که این کارها رو انجام بدم. همین عشق و محبت هاش بود که به زندگی مون رنگ خدایی داده بود!
📚خاطره ای از #شهیدمصطفی چمران/ کتاب افلاکیان،ج 4،ص 7
🇮🇷کانال جبهه و شهادت ↙️
@Jebhe_V_Shahadat
🇮🇷کانال جهاد تبیین صادق ↙️
@Sadegh_Farazi
«امیرحسین گلم، پسر بابا!!»
پسر عزیزم سلام، دعا میکنم تا شهید راه اسلام و ولایت باشید.
اگرچه امروز پدرت کنارت نیست ولی بدان بسیار دوستت دارم و برای نجات جان کودکانی مثل تو رفته تا دل مادر و پدرشان خشنود شود و با شادی آنها تو شاد شوی.
تو تمام بود و نبودم من هستی و دل کندن از تو برایم سخت است. ولی به روی خود نمیآوردم که دیگران ناراحت نشوند. مادرت را به تو میسپارم!
📚از دلنوشته مدافع حرم #شهیدعلیآقاعبداللهی خطاب به فرزندش
🇮🇷کانال جبهه و شهادت ↙️
@Jebhe_V_Shahadat
🇮🇷کانال جهاد تبیین صادق ↙️
@Sadegh_Farazi
«نماز عاشقانه دو نفره!»
شب عروسی هنگام برگشتن از آتلیه، علی آقا به من گفتند. اگر موافق باشید قبل از رفتن پیش مهمان ها اول برویم خانه خودمان و نمازمان را با هم بخوانیم، یک نماز دو نفره
عاشقانه...
و این هم در حالی بود که مرتب خانوادهامون به ایشان زنگ می زدند که چرا نمی آئید مهمان ها منتظرند. من هم گفتم قبول، فقط جواب آنها با شما...
ایشان هم گفتند مشکلی نیست موبایلم را برای یک ساعت می گذارم روی بی صدا تا متوجه نشویم.
بعد با هم به خانه پر از مهر و محبت مان رفتیم و بعد از نماز به پیشنهاد ایشان یک زیارت عاشورای دلچسب دو نفره خواندیم.
بنای زندگی مان را با معنویت بنا کردیم و به عقیده من این بهترین زیارت عاشورایی بود که تا حالا خوانده بودم!
📚برشی از زندگی مدافع حرم #شهیدعلیشاهسنایی
🇮🇷کانال جبهه و شهادت ↙️
@Jebhe_V_Shahadat
🇮🇷کانال جهاد تبیین صادق ↙️
@Sadegh_Farazi
شهید چمران:
من نمی گویم ولی فقیه معصوم است،
اما ملتی که به امر خدا به امر ولی فقیه اعتماد می کنند،
خدا اجازه اشتباه به آن رهبر را نمی دهد و به نوعی به او معصومیت می بخشد.
🇮🇷کانال جبهه و شهادت ↙️
@Jebhe_V_Shahadat
🇮🇷کانال جهاد تبیین صادق ↙️
@Sadegh_Farazi
♦️روایت تاریخی رهبر انقلاب از آخرین لحظه حیات شهید علی احمدلو افسر ارتشی قمی👇
🌷رهبر معظم انقلاب اسلامی با اشاره به فداکاری شهید علی احمدلو چنین فرمودند:
«یک فرمانده جوان ارتشی اینجاهست [به نام]شهید امیر احمدلو؛ یک ارتشی قمی است که آخرین لحظه حیاتش آب میآورند یا یک نفری به فکر میافتد که آب به او بدهد که تشنه از دنیا نرود، این جوان نظامی آب را نمیخورد، اشاره میکند به آن سربازی که بغل دستش بوده؛ یعنی همان حادثه صدر اسلام که مدام ماها روی منبرها گفتیم و مردم شنیدند و تصور درستی از آن پیدا نکردیم، در واقع اتفاق افتاد؛ یک افسر ارتشی این واقعیت را به ما نشان داد.»
شهید امیر «علی احمدلو» بهعنوان اولین شهید قمی ارتش جمهوری اسلامی ایران در دوران دفاع مقدس شناخته میشود که متأسفانه تاکنون در رسانههای مختلف کمتر به ایشان پرداخته شده است. این غفلت و کوتاهی، سبب شده تا نام شهید احمدلو کمتر به گوش مردم بخورد و بسیاری از بزرگی شخصیت و جوانمردی این شهید بیخبر باشند.
🇮🇷کانال جبهه و شهادت ↙️
@Jebhe_V_Shahadat
🇮🇷کانال جهاد تبیین صادق ↙️
@Sadegh_Farazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️روی ماه (با صوتی از شهید صیاد شیرازی)
🇮🇷کانال جبهه و شهادت ↙️
@Jebhe_V_Shahadat
🇮🇷کانال جهاد تبیین صادق ↙️
@Sadegh_Farazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️روی ماه ( با صوتی از شهید چیت سازیان)
🇮🇷کانال جبهه و شهادت ↙️
@Jebhe_V_Shahadat
🇮🇷کانال جهاد تبیین صادق ↙️
@Sadegh_Farazi