eitaa logo
کشکول مطالب ناب🌱
776 دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
5.5هزار ویدیو
3 فایل
🌺🌱 بنامـ خداوند جانـ و خرد 🌱🌺 🍃 مبلّغ و کارشناس دینی،مشاور فرهنگی، مذهبی 🍃 ارائه مباحث: دینی ،مذهبی احادیثـ نابـ سیرهـ اهل بیتـ سیرهـ علما احکامـ شرعی شعر کپی با ذکر صلواتـ🌹 آی‌دی جهت تبادل و ارتباط با مدیر: @mahdi4504
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀 🔆 قایق شیشه‌ای! 🔻 اسم خانه‌مان را گذاشته بودی قایق شیشه‌ای و از من می‌خواستی بارش را سبک کنم. - این‌همه ظرف بلور و کریستال می‌خواهیم چه کنیم؟ بیا آن‌ها را هدیه بدهیم! اوایل مقاومت می‌کردم. می‌گفتی: ما که نباید غرق مادیات بشویم. برای همین حرف قبول کردم آن‌ها را ببخشیم. تا جایی که قایق، خالی از همهٔ اشیای زینتی شد. گفتی: حالا می‌توانیم روی عرشهٔ کشتی بایستیم و خدا را سجده کنیم. بی‌آنکه ترس از غرق شدن داشته باشیم. 📚 از کتاب | زندگینامهٔ داستانی 📖 صفحات ۱۴۵ و ۱۴۶ ✍ ❤️ 💖 🥀🌙 🌷@KASHKOOLMAAREFAT🌷
✳️ وصلهٔ نفس! 🔻 تراشهٔ کبریت را در جاظرفی انداخت و به طرف در رفت. از پشت چشمی نگاه کرد. «عباس است!» در را باز کرد. - چه عجب از این طرف‌ها؟! - برای مأموریتی آمدم به پایگاه. گفتم سری به تو بزنم. نگاهی به لباس پرواز او انداخت. - لباس را در بیاور. عباس بلند شد تا لباسش را درآورد. روح‌الدین نگاهی به او انداخت؛ وصله‌ای بر سر زانو! - هنوز همان اخلاق دانشجویی را داری؟ بابا دیگر برای خودت کسی هستی. عباس بابایی خم شد و وصلهٔ سر زانویش را نوازش کرد. - می‌دانی رفیق، این وصله را به نفسم زدم تا زیاد بلندپروازی نکند. 📚 از کتاب | زندگینامهٔ داستانی 📖 صفحات ۳۰ و ۳۱ ✍ ❤️ پ.ن: پانزدهم مرداد سالروز شهادت امیر سرلشکر خلبان عباس بابایی است. 🏴 @KASHKOOLMAAREFAT 🏴