eitaa logo
🕋 کشکول معنوی 🕋 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ #امام_زمان مذهبی
46.5هزار دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
10.9هزار ویدیو
36 فایل
مجموعه کانالهای کشکول معنوی مدیریت : 👈 @mosafer_110_2 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2836856857C847106613b 🤝 #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5809804198329450656.mp3
11.25M
🎉 مولودی ولادت #امام_زمان (ع) #نیمه_شعبان 🌷 #میلاد_امام_زمان 🍂 ڪشکول_معنوی👇🔰 🆔️🔜 @kashkoolmanavi 🔝™
4_721038705925555055.mp3
2.3M
🌹 با آمدن امام زمان(عج)تازه حیات انسانی شروع میشه... 🎤🎤 استاد عالی❤️ #نیمه_شعبان #امام_زمان عج #صلوات ڪشکول_معنوی👇🔰 🆔️🔜 @kashkoolmanavi 🔝™
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ماجرای تشرف پدر آیت الله سیستانی خدمت #امام_زمان (عج) 🌸🌺 #نیمه_شعبان #صلوات ڪشکول_معنوی👇🔰 🆔️🔜 @kashkoolmanavi 🔝™
مژده ای دل که شب آمد ‌بر تن مُرده و بی جانِ جهان جان آمد ‌ بانگِ تکبير نِگَر در همه عالم بر پاست ‌همه گويند مگر جلوه يزدان آمد ‌ از زمين نور به بالا رود امشب زيرا ‌نور خورشيد همه تابان آمد ‌ قائمِ آل محمد گلِ گلزارِ رسول ‌حجت بن الحسن، آن مظهر ايمان آمد ‌ 🍃تعجیل در (ع) صلوات 🌹🍃 ‌ عاشقان عیدتان مبارک🌹 ‌‌-------------------------- ڪشکول_معنوی👇🔰 🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
🕋 کشکول معنوی 🕋 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ #امام_زمان مذهبی
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_پنجم 💠 انگار با بر ملاشدن احساسش بیشتر از نگاهم خجالت می‌کشید و دستان مرد
✍️ 💠 حالا من هم در کشاکش پاک احساسش، در عالم انقلابی به پا شده و می‌توانستم به چشم به او نگاه کنم که نه به زبان، بلکه با همه قلبم قبولش کردم. از سکوت سر به زیرم، عمق را حس کرد که نفس بلندی کشید و مردانه ضمانت داد :«نرجس! قول میدم تا لحظه‌ای که زنده‌ام، با خون و جونم ازت حمایت کنم!» 💠 او همچنان عهد می‌بست و من در عالم عشق علیه‌السلام خوش بودم که امداد را برایم به کمال رساند و نه‌تنها آن روز که تا آخر عمرم، آغوش مطمئن حیدر را برایم انتخاب کرد. به یُمن همین هدیه حیدری، عقد کردیم و قرار شد جشن عروسی‌مان باشد و حالا تنها سه روز مانده به نیمه شعبان، شبح عدنان دوباره به سراغم آمده بود. 💠 نمی‌دانستم شماره‌ام را از کجا پیدا کرده و اصلاً از جانم چه می‌خواهد؟ گوشی در دستانم ثابت مانده و نگاهم یخ زده بود که پیامی دیگر فرستاد :«من هنوز هر شب خوابتو می‌بینم! قسم خوردم تو بیداری تو رو به دست بیارم و میارم!» نگاهم تا آخر پیام نرسیده، دلم از وحشت پُر شد که همزمان دستی بازویم را گرفت و جیغم در گلو خفه شد. وحشتزده چرخیدم و در تاریکی اتاق، چهره روشن حیدر را دیدم. 💠 از حالت وحشتزده و جیغی که کشیدم، جا خورد. خنده روی صورتش خشک شد و متعجب پرسید :«چرا ترسیدی عزیزم؟ من که گفتم سر کوچه‌ام دارم میام!» پیام هوس‌بازانه عدنان روی گوشی و حیدر مقابلم ایستاده بود و همین کافی بود تا همه بدنم بلرزد. دستش را از روی بازویم پایین آورد، فهمید به هم ریخته‌ام که نگران حالم، عذر خواست :«ببخشید نرجس جان! نمی‌خواستم بترسونمت!» 💠 همزمان چراغ اتاق را روشن کرد و تازه دید رنگم چطور پریده که خیره نگاهم کرد. سرم را پایین انداختم تا از خط نگاهم چیزی نخواند اما با دستش زیر چانه‌ام را گرفت و صورتم را بالا آورد. نگاهم که به نگاه مهربانش افتاد، طوفان ترسم قطره اشکی شد و روی مژگانم نشست. لرزش چانه‌ام را روی انگشتانش حس می‌کرد که رنگ نگرانی نگاهش بیشتر شد و با دلواپسی پرسید :«چی شده عزیزم؟» و سوالش به آخر نرسیده، پیام‌گیر گوشی دوباره به صدا درآمد و تنم را آشکارا لرزاند. 💠 ردّ تردید نگاهش از چشمانم تا صفحه روشن گوشی در دستم کشیده شد و جان من داشت به لبم می‌رسید که صدای گریه زن‌عمو فرشته نجاتم شد. حیدر به سمت در اتاق چرخید و هر دو دیدیم زن‌عمو میان حیاط روی زمین نشسته و با بی‌قراری گریه می‌کند. عمو هم مقابلش ایستاده و با صدایی آهسته دلداری‌اش می‌داد که حیدر از اتاق بیرون رفت و از روی ایوان صدا بلند کرد :«چی شده مامان؟» 💠 هنوز بدنم سست بود و به‌سختی دنبال حیدر به ایوان رفتم که دیدم دخترعموها هم گوشه حیاط کِز کرده و بی‌صدا گریه می‌کنند. دیگر ترس عدنان فراموشم شده و محو عزاخانه‌ای که در حیاط برپا شده بود، خشکم زد. عباس هنوز کنار در حیاط ایستاده و ظاهراً خبر را او آورده بود که با صدایی گرفته به من و حیدر هم اطلاع داد :« سقوط کرده! امشب شهر رو گرفت!» 💠 من هنوز گیج خبر بودم که حیدر از پله‌های ایوان پایین دوید و وحشتزده پرسید :« چی؟!» با شنیدن نام تلعفر تازه یاد فاطمه افتادم. بزرگترین دخترِ عمو که پس از ازدواج با یکی از شیعه تلعفر، در آن شهر زندگی می‌کرد. تلعفر فاصله زیادی با موصل نداشت و نمی‌دانستیم تا الان چه بلایی سر فاطمه و همسر و کودکانش آمده است. 💠 عباس سری تکان داد و در جواب دل‌نگرانی حیدر حرفی زد که چهارچوب بدنم لرزید :«داعش داره میره سمت تلعفر. هر چی هم زنگ می‌زنیم جواب نمیدن.» گریه زن‌عمو بلندتر شد و عمو زیر لب زمزمه کرد :«این حرومزاده‌ها به تلعفر برسن یه رو زنده نمی‌ذارن!» حیدر مثل اینکه پاهایش سست شده باشد، همانجا روی زمین نشست و سرش را با هر دو دستش گرفت. 💠 دیگر نفس کسی بالا نمی‌آمد که در تاریک و روشن هوا، آوای مغرب در آسمان پیچید و به «أشْهَدُ أنَّ عَلِيّاً وَلِيُّ الله» که رسید، حیدر از جا بلند شد. همه نگاهش می‌کردند و من از خون که در صورتش پاشیده بود، حرف دلش را خواندم که پیش از آنکه چیزی بگوید، گریه‌ام گرفت. 💠 رو به عمو کرد و با صدایی که به سختی بالا می‌آمد، مردانگی‌اش را نشان داد :«من میرم میارم‌شون.» زن‌عمو ناباورانه نگاهش کرد، عمو به صورت گندمگونش که از ناراحتی گل انداخته بود، خیره شد و عباس اعتراض کرد :«داعش داره شخم می‌زنه میاد جلو! تا تو برسی، حتماً تلعفر هم سقوط کرده! فقط خودتو به کشتن میدی!»... ✍️نویسنده: -------------------------- ڪشکول_معنوی👇🔰 🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
🕋 کشکول معنوی 🕋 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ #امام_زمان مذهبی
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_دهم 💠 عباس و عمو با هم از پله‌های ایوان پایین دویدند و زن‌عمو روی ایوان خ
✍️ 💠 و صدای عباس به‌قدری بلند بود که حیدر شنید و ساکت شد. احساس می‌کردم فکرش به‌هم ریخته و دیگر نمی‌داند چه کند که برای چند لحظه فقط صدای نفس‌هایش را می‌شنیدم. انگار سقوط یک روزه و و جاده‌هایی که یکی پس از دیگری بسته می‌شد، حساب کار را دستش داده بود که به‌جای پاسخ به هشدار عباس، قلب کلماتش برای من تپید :«نرجس! یادت نره بهم چه قولی دادی!» 💠 و من از همین جمله، فهمیدم فاتحه رسیدن به را خوانده که نفسم گرفت، ولی نیت کرده بودم دیگر بی‌تابی نکنم که با همه احساسم خیالش را راحت کردم :«منتظرت می‌مونم تا بیای!» و هیچکس نفهمید چطور قلبم از هم پاشید! این انتظار به حرف راحت بود اما وقتی غروب رسید و در حیاط خانه به جای جشن عروسی بساط تقسیم آرد و روغن بین مردم محله برپا بود تازه فهمیدم درد جدایی چطور تا مغز استخوانم را می‌سوزانَد. 💠 لباس عروسم در کمد مانده و حیدر ده‌ها کیلومتر آن طرف‌تر که آخرین راه دسترسی از هم بسته شد و حیدر نتوانست به آمرلی برگردد. آخرین راننده کامیونی که توانسته بود از جاده کرکوک برای عمو آرد بیاورد، از چنگ گریخته و به چشم خود دیده بود داعشی‌ها چند کامیون را متوقف کرده و سر رانندگان را کنار جاده بریده‌اند. 💠 همین کیسه‌های آرد و جعبه‌های روغن هم دوراندیشی عمو و چند نفر دیگر از اهالی شهر بود تا با بسته‌شدن جاده‌ها آذوقه مردم تمام نشود. از لحظه‌ای که داعش به آمرلی رسیده بود، جوانان برای در اطراف شهر مستقر شده و مُسن‌ترها وضعیت مردم را سر و سامان می‌دادند. 💠 حالا چشم من به لباس عروسم بود و احساس حیدر هر لحظه در دلم آتش می‌گرفت. از وقتی خبر بسته شدن جاده کرکوک را از عمو شنید، دیگر به من زنگ نزده بود و خوب می‌فهمیدم چه احساس تلخی دارد که حتی نمی‌تواند با من صحبت کند. احتمالاً او هم رؤیای را لحظه لحظه تصور می‌کرد و ذره ذره می‌سوخت، درست مثل من! شاید هم حالش بدتر از من بود که خیال من راحت بود عشقم در سلامت است و عشق او در داعش بود و شاید همین احساس آتشش زده بود که بلاخره تماس گرفت. 💠 به گمانم حنجره‌اش را با تیغ بریده بودند که نفسش هم بریده بالا می‌آمد و صدایش خش داشت :«کجایی نرجس؟» با کف دستم اشکم را از صورتم پاک کردم و زیرلب پاسخ دادم :«خونه.» و طعم گرم اشکم را از صدای سردم چشید که بغضش شکست اما مردانه مقاومت می‌کرد تا نفس‌های خیسش را نشنوم و آهسته زمزمه کرد :«عباس میگه مردم می‌خوان کنن.» به لباس عروسم نگاه کردم، ولی این لباس مقاومت نبود که با لب‌هایی که از شدت گریه می‌لرزید، ساکت شدم و این‌بار نغمه گریه‌هایم آتشش زد که صدای پای اشکش را شنیدم. 💠 شاید اولین بار بود گریه حیدر را می‌شنیدم و شنیدن همین گریه غریبانه قلبم را در هم فشار داد و او با صدایی که به‌سختی شنیده می‌شد، پرسید :«نمی‌ترسی که؟» مگر می‌شد نترسم وقتی در محاصره داعش بودم و او ترسم را حس کرده بود که آغوش لحن گرمش را برایم باز کرد :«داعش باید از روی جنازه من رد شه تا به تو برسه!» و حیدر دیگر چطور می‌توانست از من حمایت کند وقتی بین من و او، لشگر داعش صف کشیده و برای کشتن مردان و تصاحب زنان آمرلی، لَه‌لَه می‌زد. 💠 فهمید از حمایتش ناامید شده‌ام که گریه‌اش را فروخورد و دوباره مثل گذشته مردانه به میدان آمد :«نرجس! به‌خدا قسم می‌خورم تا لحظه‌ای که من زنده هستم، نمی‌ذارم دست داعش به تو برسه! با دست (علیه‌السلام) داعش رو نابود می‌کنیم!» احساس کردم از چیزی خبر دارد و پیش از آنکه بپرسم، خبر داد :«آیت‌الله سیستانی حکم داده؛ امروز امام جمعه اعلام کرد! مردم همه دارن میان سمت مراکز نظامی برای ثبت نام. منم فاطمه و بچه‌هاشو رسوندم و خودم اومدم ثبت نام کنم. به‌خدا زودتر از اونی که فکر کنی، محاصره شهر رو می‌شکنیم!» 💠 نمی‌توانستم وعده‌هایش را باور کنم که سقوط شهرهای بزرگ عراق، سخت ناامیدم کرده بود و او پی در پی رجز می‌خواند :«فقط باید چند روز مقاومت کنید، به مدد (علیه‌السلام) کمر داعش رو از پشت می‌شکنیم!» کلام آخرش حقیقتاً بود که در آسمان صورت غرق اشکم هلال لبخند درخشید. نبض نفس‌هایم زیر انگشت احساسش بود و فهمید آرامم کرده است که لحنش گرم‌تر شد و هوای به سرش زد :«فکر می‌کنی وقتی یه مرد می‌بینه دور ناموسش رو یه مشت گرگ گرفتن، چه حالی داره؟ من دیگه شب و روز ندارم نرجس!» و من قسم خورده بودم نگذارم از تهدید عدنان باخبر شود تا بیش از این عذاب نکشد... ✍️نویسنده: -------------------------- ڪشکول_معنوی👇🔰 🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
🌷 امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: ✍ وقتی روز اول شعبان می رسد ، ندا دهنده ای از زیر عرش صدا می زند : ✨ای دوستداران حسین (علیه السلام) در شب ، زیارت امام حسین (علیه السلام) را از دست ندهید، ✅ زیرا اگر میدانستید زیارت امام حسین (سلام الله علیه) در چیست ، کل سال منتظر می ماندید تا این شب فرا برسد و به زیارت بروید. 📚 اقبال الاعمال ج 2 ص 711 👇👇🇯‌🇴‌🇮‌🇳 👇👇 @KASHKOOLMANAVI
📸شب نیمه شعبان را قدر بدانید : 🔹«نیمه‌ی شعبان، میلاد مبارک حضرت بقیّة‌الله (ارواحنا ‌فداه) است. شب و روز واقعاً مبارکی است به برکت این میلاد مقدّس. علاوه‌ی بر این، خود شب نیمه‌ی [شعبان]، یک شب بسیار باعظمت است؛ بعضی گفته‌اند شب قدر است. یادتان نگه دارید شب نیمه‌ی ماه شعبان را و با دعا، با توسّل، با ذکر، با یاد خدا طراوت ببخشید به جان خودتان؛ خواسته‌هایتان را با خدای متعال در میان بگذارید، با خدا حرف بزنید.» ۱۳۹۶/۲/۱۷ 👇👇🇯‌🇴‌🇮‌🇳 👇👇 @KASHKOOLMANAVI
26.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 دعای فرج با تکنیک دیپ فیک با استفاده از چهره‌ها ولب‌خوانی شهید چمران، شهید آوینی، شهید ابراهیم هادی، شهید زین‌الدین،شهید باکری، شهید حسن باقری و... 👇👇🇯‌🇴‌🇮‌🇳 👇👇 @KASHKOOLMANAVI
4_5898682520681054361.mp3
10.75M
💐امشب دنیا، مهمون تولد بهاره💐 مثلِ مجنون دوسِت دارم✨ توروازجون دوسِت دارم✨ تپش هایِ دلم میگه✨ آقاجوووون دوسِت دارم✨ 🌸🌱 🌻🌱 ̑‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌👇👇🇯‌🇴‌🇮‌🇳 👇👇 @KASHKOOLMANAVI
◾️چرا شب نیمه شعبان احیا می‌گیریم؟ حجت‌الاسلام سیدمحمدباقر علوی تهرانی استاد اخلاق: ◽️مقدرات ما شب قدر در ایام ماه مبارک رمضان تقدیر می‌شود. یعنی ما درخواست می‌کنیم و درخواست ما مورد قبول حضرت حق قرار می‌گیرد. ◽️پیوند شب نیمه شعبان و لیالی قدر ماه رمضان به این است که مردم در شب نیمه شعبان احیاء بگیرند و درخواستشان را به ساحت مقدس حضرت حق اعلام کنند و در لیالی قدر رمضان، امضای آن درخواست‌ها را بگیرند. 👇👇🇯‌🇴‌🇮‌🇳 👇👇 @KASHKOOLMANAVI
🌼 اسلام با ولادت تو باز جان گرفت  روی ندیده‌ی تو دل از آسمان گرفت  دین با ولایتت شــرف جـاودان گرفت  «حُسنت به اتفاق ملاحت‌جهان گرفت»  جاء الحقت رسید به گوش جهانیان  عجل علی ظهورک یا صاحب‌الزمان مبارک 👇👇🇯‌🇴‌🇮‌🇳 👇👇 @KASHKOOLMANAVI ══💝══════ ✾ ✾ ✾
1_882578485.mp3
5.35M
🎙 ویژه 🌟 ⚠️ نکند ما هم "جــا" بمانیم ! - کسانی که از کربلا " جا ماندند " آدمهای عجیبی نبودند! فقط باور نداشتند عاقبت بخیری در گرو یاری امام زمانشان است 💥 👇👇🇯‌🇴‌🇮‌🇳 👇👇 @KASHKOOLMANAVI
📌لعنت بر قومی که... 🗓 ماه‌ها یک به یک آمدند و ۳۰ روزی مهمان ما بودند تا اینکه امروز قرعه به نام شعبان رسید... حالا دوباره ما می‌مانیم و خیابان‌های چراغانی 🎂 و جشن تولدی که سهمش کیکی است با شمع‌هایی که آنقدر گریه کرده‌اند تا آب شدند بی‌آنکه صاحب خود را ببینند... 🎆 امروز همه مسرورند که تو به دنیا آمده‌ای و اما چه غم‌انگیز است که کسی متوجه غربتت نشد... 💔 تو در اوج غربت متولد شدی و در اوج غربت زندگی می‌کنی چرا که از یک طرف می‌خواهند جانت را بگیرند و از طرفی حتی شیعیانت هم قدر تو را نمی‌دانند... تو هزار سال است منتظر ما هستی و برای ما دعا می‌کنی بی‌آنکه ما حتی شبی را به یاد تو باشیم و استغاثه کنیم 🔆 کاری که ۱۷۰ سال غیبت موسی را بر قومش بخشید... همه ترسم از آن است که روزی بگویند «لعنت بر قومی که ظهورت را به تأخیر انداخت... قومی که می‌توانست با استغاثه آن را رقم بزند...» 🌸 💐 ویژه 👇👇🇯‌🇴‌🇮‌🇳 👇👇 @KASHKOOLMANAVI
4_5925046657736509999.mp3
4.82M
🎤 🗞 تاریخ تکرار می شود! داستان قوم بنی اسرائیل، داستان امروز ماست... - آنها راه نجات خود را پیدا کردند 🔥و ما همچنان در انتظار پوشالی فرج دست و پا میزنیم ... - راه نجات ما در کجاست ...؟ 🔻کانال کشکول معنوی🔻↙️ 🕋 @kashkoolmanavi 🕋
4_5807479585935196462.mp3
1.17M
🎗اهميت احياي شب نيمه شعبان 🎤استاد رائفی پور 👌فوق‌العاده است عاجزانه خواهش میکنم گوش دهید. 🔻کانال کشکول معنوی🔻↙️ 🕋 @kashkoolmanavi 🕋
4_5969923508292028275.mp3
6.35M
🧡💛💚 ویژه 🌠 شب نیمه‌ی شعبان، یک شب قدر قدرتمند و باعظمت است که ؛ خداوند آن را فرصت ویژه ای برای رشد انسان قرار داده است ! - چگونه میتوان بهترین بهره را از آن برد؟ 🎤 🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻 ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌
هدایت شده از برنج سرای کوثر گیلان شعبه قم
✍عرض سلام و ادب خدمت همراهان گرامی🙏 ✨عید بزرگ و تولد عج الله رو خدمت اعضای گرامی کانال تبریک میگم ...🌺 🌛⭐️با توجه به نزدیک بودن ماه مبارک رمضان و اجازه ای که از پدر بزرگوار گرفتم با وجود اینکه قیمتهای درنظر گرفته شده واقعا منصفانه بوده و هست ولی باز تصمیم گرفته شد که برای مشتری های ثابت مغازه و دوستانی که از طریق کانال مراجعه می کنند بین 3تا5درصد💰 تخفیف درنظر بگیریم. 💰بعنوان مثال قیمت هاشمی ممتازمون که حدود یکماه اخیر 82تومن بوده رو میخوایم با تخفیف 78تومن تو این ایام عرضه کنیم الان از تو خود گیلان اگه بخوایم تهیه کنیم کمتر از 82 تومن نمیشه ولی حقیر طی صحبتی که با پدرم داشتم ازشون درخواست کردم با توجه اینکه محصول شالیزار خودشون هست همکاری کنند و فروشی که تو این مقطع بمناسبت ماه مبارک رمضان داریم رو کمتر حساب کنند تا بتونیم ما هم به نوبه ی خودمون کاری انجام داده باشیم و از امروز که تولد امام زمان عج الله بود عیدی بدیم و تا این تخفیفات رو در نظر بگیریم. 🔔البته با توجه به موجودی محدودمون و قیمتی که واقعا طوری درنظر گرفته شده که حتی ممکنه همکاران ما رو برای خرید یکجای کل موجودی و محصول مون ترغیب کنه، مجبوریم سقف خرید حداکثر 50کیلو رو در نظر بگیریم. 🚛برای ارسال به سراسر کشور هم از طریق باربری آمادگی داریم. 🌾برنج سرای کوثر گیلان شعبه قم🌾 آیدی ادمین فروش : 🆔 @Mosafer_110 🆔 @berenj_sara_qom_gilan
منم هستم ۱.mp3
14.82M
🌙مجموعه ویژه ۱ ※ مهمترین سؤال روز قیامت چیست⁉️ ※ پاسخ به این سؤال، از چه جنسی است⁉️ ※ من چگونه برای پاسخ به این سؤال آماده شوم⁉️ ‌‌‌‌‌🔻کانال کشکول معنوی🔻↙️ 🕋 @kashkoolmanavi 🕋
♨️ حضور ۳ میلیون زائر در مسجد مقدس جمکران 🔹معاون اجتماعی استانداری قم: از صبح سه‌شنبه شانزدهم اسفندماه تا ظهر امروز، سه میلیون عاشق و دلداده (عجل الله تعالی فرجه) که شامل زائران و مجاوران می‌شوند، در مسجد مقدس جمکران حاضر شده‌اند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظه زیبای فرستادن نامه ها(: تولدت مبارک آقای ما 💚 🔻کانال کشکول معنوی🔻↙️ 🕋 @kashkoolmanavi 🕋 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌