eitaa logo
پاورپوینت قابل ویرایش منبر قرآنی / خادم الزهرا سلام الله علیها
1.8هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
363 ویدیو
734 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شعر چون نگین رخشید بر انگشتری.docx
19.8K
🌼 چون نگین رخشید بر انگشتری داد احمد را خداوند دختری دختری از جنس آب و جنس نور آدمی صورت ولی در اصل حور 🌷[شعر از ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها، تا غدیر و ماجرای کوچه و کربلا] شعر از: نوید نظری •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• اگر علاقمند به حفظ قرآن هستید ولی فکر میکنید حافظه اش را ندارید یا خیلی سرتون شلوغه و وقت ندارید، لطفاً با بنده تماس بگیرید تا یه روش کودکانه بهتون آموزش بدم که هم راحت حفظ کنید و هم با حداقل مرور محفوظاتتون رو تثبیت کنید. کانال حفظ آسان و ان شاء الله ماندگار قرآن به روش نوید https://eitaa.com/joinchat/2899050579C04f729811b [لطفاً تماسها ساعت 14 به بعد] @Navidnazari 09356526290
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعر در مدح حضرت عباس بن علی علیهما السلام با صدای شاعر همیشه تا به ابد محو روی عباسم / غلام همت و خلق نکوی عباسم به گوش شط فرات او چه آیه ای میخواند؟ / عجیب در پی رازِ مگویِ عباسم چکید قطره ی اشکی ز روی چون ماهش / فرات گفته خجل من ز روی عباسم منم که شط حقیرم، نگاه او دریاست / منم که تشنه ی آب از سبوی عباسم رسید تا من و از من چه آبروها برد / همیشه در عجب از آبروی عباسم اگرچه آب ننوشید و تشنه راهی شد / دلم خوش است که آب وضوی عباسم به کام او نرسیدم، ز بوش مدهوشم / ز عطر سیب رسیده از گلوی عباسم از آن زمان که از او در تلاطم افتادم / هنوز در طلب و جستجوی عباسم هزار سال روانم به ساحلش برسم / هنوز در خم در یک تار موی عباسم مرا کجا که ز علم و بصیرتش گویم؟ / منی که کمترِ از خاک کوی عباسم همیشه نام شریفش مرا شراب طهور / مدام سرخوش از گفتگوی عباسم کلام حضرت زین العباد ختم غزل / سلام و رحمت حق بر عموی عباسم شعر از: نوید نظری (خادم الزهرا سلام الله علیها) •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• کانال پاورپوینت قابل ویرایش منبر قرآنی @khadem_al_zahra جهت تقدیم کردن رایگان چندصد فایل پاورپوینت منبرقرآنی + صوت در خدمتتان هستم، ارتباط با بنده: @Navidnazari 09356526290
دل مي‌رود ز دستم، صاحبدلان خدا را / دردا که تشنه کشتند، سلطانِ کربلا را آتش به خيمه‌ي جان، از روي کين فکندند / در خاک و خون کشيدند، اولاد مرتضي را بُغضِ علي چه کرده در سينه‌هاي آنان / آن سينه، سينه نَبوَد، باشد چو سنگ خارا نهر فرات بوسيد، دست عمو و آيا / توفيق بوسه دارد، لب‌هاي مقتدا را؟ ذکر لبش دمادم، مولاي، با برادر / از روي زين که افتاد، سر داد اين نوا را اي مادر تو زهرا! هذا فراق بيني / بًَینی و بینک ای گل، أدرِک أخا، أخا را دست و دو ديده و سر، يکجا نثار مولا / نازم وفا و عزمِ عباسِ باوفا را پشتم شکست وقتي، از روي زين فتادي / رفتي، که ميتواند، بردارد اين لوا را؟ آبي به کس ندادند، حتي علي اصغر / همچون علي به چَه گو، اين ظلم و اين جفا را صد بوسه زد پيمبر، بر حنجر حسين تا / خلقِ جهان شناسد، اين حجت خدا را در دجله ي نگاهت، زينب به خون نشسته / با سنگ کين شکستند، پيشاني شما را زينب چه ديده آنجا، با ديده ي تَحَيُّر / در نيلِ خون شناور، موساي هَل أتي را آن کوه پر صلابت، با چشم پر ز حسرت / بيند که شمر بُبريد، حنجر، نه بل قفا را در ناله و فغان اند، کروبيان بالا / سوزانده آه زينب، هم ارض و هم سما را اين وادي نه‌ايمن، اما نموده زينب / هم سجده ي وجوبي، خَرّاً و رُکَّعا را ما دل شکستگانيم، اي عشق! شعله ور کن / از آتشش بسوزان، اين جان بي صفا را هم ناله با ملائک، اشکي فشان برايش / قدري بده تسلي، اين جان مبتلي را دل مي‌برد ز دستم، زلفِ به خون خَضابَت / پُر کرده عطر مويت، صحراي نينوا را داغِ تو دارد اين دل، اي يار بي نشانه / بودت تو را نشاني، جويم بگو کجا را؟ گمگشته‌ي تو اينجا، در خاک و خون فتاده / زينب بزن کناري، شمشير و نيزه‌ها را اي يوسف پيمبر! پيراهن تنت کو؟ / آنرا کفن بسازم، برتو، نه بوريا را پيراهنت ربودند، عمامه ي تو گل را / يا رب چرا بريدند، انگشت حق‌نما را؟ اين صيد غرقه‌ي خون، مزد رسالت او / يا رب نما تَقَبُّل، قربانِ مصطفي را با حسرتي مُضاعف، با حالتي پريشان / رفتم و جا نهادم، آن جان سر جدا را اي شمسِ حق نمايان!، تو کشتي نجاتي / اي نوحِ مُلکِ هستي! درياب ماسِوي را اي زاده ي پيمبر، اي نور چشم مادر / تو پور مرتضايي، خاتم بده گدا را مجلس صفا ندارد، بي يار مجلس آرا / هم خيزران بياور، هم رأسِ در طلا را مظلومه بود اما، چون کوه پر صلابت / شرمي نما رها کن، اين قول بي بنا را چشمي نديده حتي، يک تار موي زينب / پوشانده هاله‌اي نور، اعجوبه‌ي حيا را همچون علي سخنور، بي‌باک همچو مادر / زينب نموده رسوا، آن قوم اشقیا را با کعب ني نزن بر، طفل سه ساله‌ي ما / طشت طلا بياور، تا کم کني صدا را محبوب حضرت حق، محبوب مادر توست / هر کس به احترامت، برپا کند عزا را اشک عزاي مولا، آبِ حياتِ دين است / يک چشم سير مولا، مهمان نما تو ما را داغ زيارتِ تو، مولا به دل نشسته / روزي تفقدي کن، اين شيخ بي نوا را دردي به سينه دارم، گويم زبان بسوزد / مهدي بيا دوا کن! اين درد بي دوا را اي آنكه دل‌غميني درد تو چاره دارد / زيرا خدا نهاده در تربتش شفا را ما جيره خوارِ خوانِ، لطفِ مُدامِتانيم / چون کفتري مُقيميم، جَلديم اين سرا را چشم اميد ما بر، لطف و کرامت توست / آقا عنايتي کن اين شعر بي‌بَها را 🌼شعر از: نوید نظری (خادم الزهرا سلام الله علیها) •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• کانال مشاوره رایگان حفظ آسان و ان شاء الله ماندگار eitaa.com/joinchat/2899050579C04f729811b جهت تقدیم کردن رایگان چندصد فایل پاورپوینت منبرقرآنی + صوت در خدمتتان هستم، ارتباط با بنده: @Navidnazari 09356526290
حق ویزیت این حرم قلب شکسته است اینجا پناه هر دل و روحی که خسته است اینجا همه درها همیشه باز باز است وقتی همه درها به روی خلق بسته است •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• کانال مشاوره رایگان حفظ آسان و ان شاء الله ماندگار قرآن eitaa.com/joinchat/2899050579C04f729811b کانال پاورپوینت منبر قرآنی eitaa.com/joinchat/4283301898C2a5b1d2aee جهت تقدیم کردن رایگان چندصد فایل پاورپوینت منبرقرآنی + صوت در خدمتتان هستم، ارتباط با بنده: @Navidnazari 09356526290
تمامِ غربتش از ماست، حضرت مهدی / غریب و یکه و تنهاست، حضرت مهدی کسی که سبزتر است از هزار بار بهار/ صفای جان و دل ماست، حضرت مهدی بگفت حضرت خاتم: ز ما و از زهراست/ گلی ز شاخه‌ی طوباست، حضرت مهدی غریبتر ز حسین است و چون حسن مظلوم / چرا که وارث آنهاست، حضرت مهدی به زلف و خالِ لبش، یوسفان گرفتارند/ چرا که یوسف زهراست، حضرت مهدی کسی که خلعت یوسف به بَر، و در دستش / عصای حضرت موسی است، حضرت مهدی ز فضل و جاه و مقامش، که روزِ وعدهشده/ امامِ حضرت عیسی است، حضرت مهدی به نام و کنیه، پیمبر، به سیره چون زهراست/ علیِّ عالیِ اعلاست، حضرت مهدی سفير كرب و بلا زينب است بنت علي / سفير زينب كبری است حضرت مهدي کسی که حضرت صادق "خَدِمتُه" گوید/ تمام نکته همینجاست، حضرت مهدی شد از ازل به ابد، هر چه دل! گرفتارش/ امیرِ لشگرِ دلهاست، حضرت مهدی به گَنجدان هدایت، بقیة اللهِ/ علیمِ حَیِّ تواناست، حضرت مهدی تمام جن و ملک، گر ز وصف او گویند/ نَمی ز قطرهی دریاست، حضرت مهدی! دروغ گفته هر آنکس که کرده انکارت/ و راست، هر چه شما را است، حضرت مهدی! به صرف و نحو و جواهر، چه فائده، تنها/ میان این همه تنهاست، حضرت مهدی تمام جمعه نشستیم و ادعا کردیم: / بیا! زمینه مهیاست، حضرت مهدی به انتظار نشستیم و غافل از آنیم / امام، حاضر و برپاست، حضرت مهدی برای خیل رکابش مدام معذوریم / که وقتِ گرمی و سرماست، حضرت مهدی خدا کند که بیایی! ولی که حیف آقا!/ که شهر، پُر ز یهوداست، حضرت مهدی سیاه، روی من از کردههای بیمقدار / امامِ ناظر و بیناست، حضرت مهدی ز من به حضرتتان یک سلام و یک حاجت / مرا همین به تمناست، حضرت مهدی عنایتی بنما!، چون که چشم دَریوزان / همیشه بر درِ مولاست، حضرت مهدی اگر چه من بدم، اما شهادت امضاء کن / که فوز اعظم و عُظماست، حضرت مهدی زعیم شیعه، علمدار، گفته در جمعه: / عَلَم به دست تو زیباست، حضرت مهدی! میانِ مردمِ شهر است و ما از او غافل / میانِ ما و شماهاست، حضرت مهدی امام، نور و هدایت، به شام تاریک است / طلوعِ لحظهی فرداست، حضرت مهدی غریب و یکه و تنهاست، حضرت مهدی / تمامِ غربتش از ماست، حضرت مهدی ❤️شعر از: نوید نظری (خادم الزهرا سلام الله علیها) •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• کانال مشاوره رایگان حفظ آسان و ان شاء الله ماندگار eitaa.com/joinchat/2899050579C04f729811b کانال پاورپوینت منبر قرآنی eitaa.com/joinchat/4283301898C2a5b1d2aee جهت تقدیم کردن رایگان چندصد فایل پاورپوینت منبرقرآنی + صوت در خدمتتان هستم 09356526290
آمد حسین و فطرس دل بال و پر گرفت *** بر شاخسار یاس علی گل ثمر گرفت چشم محمد از قدم نورسیده گل *** سبقت ز شمس و مشتری و صد قمر گرفت هیئت به هیئت آمده از آسمان ملک *** بهر طواف طفل که مولا به بر گرفت چون دید شور و شوق ملائک سؤال کرد *** فطرس که پر شکسته ز مولا خبر گرفت فطرس اسیر بود و چو شد زائر حسین *** هم آبرو ز حضرت و هم شاهپر گرفت بوسید مصطفی دو لب و زیر گردنش *** اشکی ز شوق و اشک غمی را ز سر گرفت طوبا به شیعیان و محبین حضرتش *** زیرا حسین تاج شفاعت به سر گرفت طوبا به شیعیان و محبین حضرتش *** زیرا حسین تاج شفاعت به سر گرفت این بوی سیب از دل نازک‌خیال ماست *** همچون گِلی که از گُلِ مولا اثر گرفت داغ زیارتش به دل، اما برات را *** ما هیئتیم هر که ز مولا اگر گرفت در بند وزن و قافیه بودم که شیخ ما *** این شعر ناب را ز طریقی دگر گرفت ❤️❤️❤️ شیر خدای را پسر آمد در این سحر *** نخل ولای را ثمر آمد در این سحر صلِّ علی محمد و بر آل پاک او *** شمسِ حسین را قمر آمد در این سحر شاعر: خادم الزهرا سلام الله علیها (نوید نظری) •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• کانال مشاوره رایگان حفظ آسان و ان شاء الله ماندگار eitaa.com/joinchat/2899050579C04f729811b کانال پاورپوینت قابل ویرایش منبر قرآنی خادم الزهرا سلام الله علیها eitaa.com/joinchat/4283301898C2a5b1d2aee جهت تقدیم کردن رایگان چندصد فایل پاورپوینت منبرقرآنی + صوت در خدمتتان هستم، ارتباط با بنده: @Navidnazari 09356526290
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعر در مدح حضرت عباس بن علی علیهما السلام با صدای شاعر همیشه تا به ابد محو روی عباسم / غلام همت و خلق نکوی عباسم به گوش شط فرات او چه آیه ای میخواند؟ / عجیب در پی رازِ مگویِ عباسم چکید قطره ی اشکی ز روی چون ماهش / فرات گفته خجل من ز روی عباسم منم که شط حقیرم، نگاه او دریاست / منم که تشنه ی آب از سبوی عباسم رسید تا من و از من چه آبروها برد / همیشه در عجب از آبروی عباسم اگرچه آب ننوشید و تشنه راهی شد / دلم خوش است که آب وضوی عباسم به کام او نرسیدم، ز بوش مدهوشم / ز عطر سیب رسیده از گلوی عباسم از آن زمان که از او در تلاطم افتادم / هنوز در طلب و جستجوی عباسم هزار سال روانم به ساحلش برسم / هنوز در خم در یک تار موی عباسم مرا کجا که ز علم و بصیرتش گویم؟ / منی که کمترِ از خاک کوی عباسم همیشه نام شریفش مرا شراب طهور / مدام سرخوش از گفتگوی عباسم کلام حضرت زین العباد ختم غزل / سلام و رحمت حق بر عموی عباسم شعر از: نوید نظری (خادم الزهرا سلام الله علیها) •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• کانال پاورپوینت قابل ویرایش منبر قرآنی @khadem_al_zahra جهت تقدیم کردن رایگان چندصد فایل پاورپوینت منبرقرآنی + صوت در خدمتتان هستم، ارتباط با بنده: @Navidnazari 09356526290
دل مي‌رود ز دستم، صاحبدلان خدا را / دردا که تشنه کشتند، سلطانِ کربلا را آتش به خيمه‌ي جان، از روي کين فکندند / در خاک و خون کشيدند، اولاد مرتضي را بُغضِ علي چه کرده در سينه‌هاي آنان / آن سينه، سينه نَبوَد، باشد چو سنگ خارا نهر فرات بوسيد، دست عمو و آيا / توفيق بوسه دارد، لب‌هاي مقتدا را؟ ذکر لبش دمادم، مولاي، با برادر / از روي زين که افتاد، سر داد اين نوا را اي مادر تو زهرا! هذا فراق بيني / بًَینی و بینک ای گل، أدرِک أخا، أخا را دست و دو ديده و سر، يکجا نثار مولا / نازم وفا و عزمِ عباسِ باوفا را پشتم شکست وقتي، از روي زين فتادي / رفتي، که ميتواند، بردارد اين لوا را؟ آبي به کس ندادند، حتي علي اصغر / همچون علي به چَه گو، اين ظلم و اين جفا را صد بوسه زد پيمبر، بر حنجر حسين تا / خلقِ جهان شناسد، اين حجت خدا را در دجله ي نگاهت، زينب به خون نشسته / با سنگ کين شکستند، پيشاني شما را زينب چه ديده آنجا، با ديده ي تَحَيُّر / در نيلِ خون شناور، موساي هَل أتي را آن کوه پر صلابت، با چشم پر ز حسرت / بيند که شمر بُبريد، حنجر، نه بل قفا را در ناله و فغان اند، کروبيان بالا / سوزانده آه زينب، هم ارض و هم سما را اين وادي نه‌ايمن، اما نموده زينب / هم سجده ي وجوبي، خَرّاً و رُکَّعا را ما دل شکستگانيم، اي عشق! شعله ور کن / از آتشش بسوزان، اين جان بي صفا را هم ناله با ملائک، اشکي فشان برايش / قدري بده تسلي، اين جان مبتلي را دل مي‌برد ز دستم، زلفِ به خون خَضابَت / پُر کرده عطر مويت، صحراي نينوا را داغِ تو دارد اين دل، اي يار بي نشانه / بودت تو را نشاني، جويم بگو کجا را؟ گمگشته‌ي تو اينجا، در خاک و خون فتاده / زينب بزن کناري، شمشير و نيزه‌ها را اي يوسف پيمبر! پيراهن تنت کو؟ / آنرا کفن بسازم، برتو، نه بوريا را پيراهنت ربودند، عمامه ي تو گل را / يا رب چرا بريدند، انگشت حق‌نما را؟ اين صيد غرقه‌ي خون، مزد رسالت او / يا رب نما تَقَبُّل، قربانِ مصطفي را با حسرتي مُضاعف، با حالتي پريشان / رفتم و جا نهادم، آن جان سر جدا را اي شمسِ حق نمايان!، تو کشتي نجاتي / اي نوحِ مُلکِ هستي! درياب ماسِوي را اي زاده ي پيمبر، اي نور چشم مادر / تو پور مرتضايي، خاتم بده گدا را مجلس صفا ندارد، بي يار مجلس آرا / هم خيزران بياور، هم رأسِ در طلا را مظلومه بود اما، چون کوه پر صلابت / شرمي نما رها کن، اين قول بي بنا را چشمي نديده حتي، يک تار موي زينب / پوشانده هاله‌اي نور، اعجوبه‌ي حيا را همچون علي سخنور، بي‌باک همچو مادر / زينب نموده رسوا، آن قوم اشقیا را با کعب ني نزن بر، طفل سه ساله‌ي ما / طشت طلا بياور، تا کم کني صدا را محبوب حضرت حق، محبوب مادر توست / هر کس به احترامت، برپا کند عزا را اشک عزاي مولا، آبِ حياتِ دين است / يک چشم سير مولا، مهمان نما تو ما را داغ زيارتِ تو، مولا به دل نشسته / روزي تفقدي کن، اين شيخ بي نوا را دردي به سينه دارم، گويم زبان بسوزد / مهدي بيا دوا کن! اين درد بي دوا را اي آنكه دل‌غميني درد تو چاره دارد / زيرا خدا نهاده در تربتش شفا را ما جيره خوارِ خوانِ، لطفِ مُدامِتانيم / چون کفتري مُقيميم، جَلديم اين سرا را چشم اميد ما بر، لطف و کرامت توست / آقا عنايتي کن اين شعر بي‌بَها را 🌼شعر از: نوید نظری (خادم الزهرا سلام الله علیها) •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• کانال مشاوره رایگان حفظ آسان و ان شاء الله ماندگار eitaa.com/joinchat/2899050579C04f729811b جهت تقدیم کردن رایگان چندصد فایل پاورپوینت منبرقرآنی + صوت در خدمتتان هستم، ارتباط با بنده: @Navidnazari 09356526290
دل مي‌رود ز دستم، صاحبدلان خدا را / دردا که تشنه کشتند، سلطانِ کربلا را آتش به خيمه‌ي جان، از روي کين فکندند / در خاک و خون کشيدند، اولاد مرتضي را بُغضِ علي چه کرده در سينه‌هاي آنان / آن سينه، سينه نَبوَد، باشد چو سنگ خارا نهر فرات بوسيد، دست عمو و آيا / توفيق بوسه دارد، لب‌هاي مقتدا را؟ ذکر لبش دمادم، مولاي، با برادر / از روي زين که افتاد، سر داد اين نوا را اي مادر تو زهرا! هذا فراق بيني / بًَینی و بینک ای گل، أدرِک أخا، أخا را دست و دو ديده و سر، يکجا نثار مولا / نازم وفا و عزمِ عباسِ باوفا را پشتم شکست وقتي، از روي زين فتادي / رفتي، که ميتواند، بردارد اين لوا را؟ آبي به کس ندادند، حتي علي اصغر / همچون علي به چَه گو، اين ظلم و اين جفا را صد بوسه زد پيمبر، بر حنجر حسين تا / خلقِ جهان شناسد، اين حجت خدا را در دجله ي نگاهت، زينب به خون نشسته / با سنگ کين شکستند، پيشاني شما را زينب چه ديده آنجا، با ديده ي تَحَيُّر / در نيلِ خون شناور، موساي هَل أتي را آن کوه پر صلابت، با چشم پر ز حسرت / بيند که شمر بُبريد، حنجر، نه بل قفا را در ناله و فغان اند، کروبيان بالا / سوزانده آه زينب، هم ارض و هم سما را اين وادي نه‌ايمن، اما نموده زينب / هم سجده ي وجوبي، خَرّاً و رُکَّعا را ما دل شکستگانيم، اي عشق! شعله ور کن / از آتشش بسوزان، اين جان بي صفا را هم ناله با ملائک، اشکي فشان برايش / قدري بده تسلي، اين جان مبتلي را دل مي‌برد ز دستم، زلفِ به خون خَضابَت / پُر کرده عطر مويت، صحراي نينوا را داغِ تو دارد اين دل، اي يار بي نشانه / بودت تو را نشاني، جويم بگو کجا را؟ گمگشته‌ي تو اينجا، در خاک و خون فتاده / زينب بزن کناري، شمشير و نيزه‌ها را اي يوسف پيمبر! پيراهن تنت کو؟ / آنرا کفن بسازم، برتو، نه بوريا را پيراهنت ربودند، عمامه ي تو گل را / يا رب چرا بريدند، انگشت حق‌نما را؟ اين صيد غرقه‌ي خون، مزد رسالت او / يا رب نما تَقَبُّل، قربانِ مصطفي را با حسرتي مُضاعف، با حالتي پريشان / رفتم و جا نهادم، آن جان سر جدا را اي شمسِ حق نمايان!، تو کشتي نجاتي / اي نوحِ مُلکِ هستي! درياب ماسِوي را اي زاده ي پيمبر، اي نور چشم مادر / تو پور مرتضايي، خاتم بده گدا را مجلس صفا ندارد، بي يار مجلس آرا / هم خيزران بياور، هم رأسِ در طلا را مظلومه بود اما، چون کوه پر صلابت / شرمي نما رها کن، اين قول بي بنا را چشمي نديده حتي، يک تار موي زينب / پوشانده هاله‌اي نور، اعجوبه‌ي حيا را همچون علي سخنور، بي‌باک همچو مادر / زينب نموده رسوا، آن قوم اشقیا را با کعب ني نزن بر، طفل سه ساله‌ي ما / طشت طلا بياور، تا کم کني صدا را محبوب حضرت حق، محبوب مادر توست / هر کس به احترامت، برپا کند عزا را اشک عزاي مولا، آبِ حياتِ دين است / يک چشم سير مولا، مهمان نما تو ما را داغ زيارتِ تو، مولا به دل نشسته / روزي تفقدي کن، اين شيخ بي نوا را دردي به سينه دارم، گويم زبان بسوزد / مهدي بيا دوا کن! اين درد بي دوا را اي آنكه دل‌غميني درد تو چاره دارد / زيرا خدا نهاده در تربتش شفا را ما جيره خوارِ خوانِ، لطفِ مُدامِتانيم / چون کفتري مُقيميم، جَلديم اين سرا را چشم اميد ما بر، لطف و کرامت توست / آقا عنايتي کن اين شعر بي‌بَها را 🌼شعر از: نوید نظری (خادم الزهرا سلام الله علیها) •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• کانال مشاوره رایگان حفظ آسان و ان شاء الله ماندگار eitaa.com/joinchat/2899050579C04f729811b جهت تقدیم کردن رایگان چندصد فایل پاورپوینت منبرقرآنی + صوت در خدمتتان هستم، ارتباط با بنده: @Navidnazari 09356526290
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعر در مدح حضرت عباس بن علی علیهما السلام با صدای شاعر همیشه تا به ابد محو روی عباسم / غلام همت و خلق نکوی عباسم به گوش شط فرات او چه آیه ای میخواند؟ / عجیب در پی رازِ مگویِ عباسم چکید قطره ی اشکی ز روی چون ماهش / فرات گفته خجل من ز روی عباسم منم که شط حقیرم، نگاه او دریاست / منم که تشنه ی آب از سبوی عباسم رسید تا من و از من چه آبروها برد / همیشه در عجب از آبروی عباسم اگرچه آب ننوشید و تشنه راهی شد / دلم خوش است که آب وضوی عباسم به کام او نرسیدم، ز بوش مدهوشم / ز عطر سیب رسیده از گلوی عباسم از آن زمان که از او در تلاطم افتادم / هنوز در طلب و جستجوی عباسم هزار سال روانم به ساحلش برسم / هنوز در خم در یک تار موی عباسم مرا کجا که ز علم و بصیرتش گویم؟ / منی که کمترِ از خاک کوی عباسم همیشه نام شریفش مرا شراب طهور / مدام سرخوش از گفتگوی عباسم کلام حضرت زین العباد ختم غزل / سلام و رحمت حق بر عموی عباسم شعر از: نوید نظری (خادم الزهرا سلام الله علیها) •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• کانال پاورپوینت قابل ویرایش منبر قرآنی @khadem_al_zahra جهت تقدیم کردن رایگان چندصد فایل پاورپوینت منبرقرآنی + صوت در خدمتتان هستم، ارتباط با بنده: @Navidnazari 09356526290
دل مي‌رود ز دستم، صاحبدلان خدا را / دردا که تشنه کشتند، سلطانِ کربلا را آتش به خيمه‌ي جان، از روي کين فکندند / در خاک و خون کشيدند، اولاد مرتضي را بُغضِ علي چه کرده در سينه‌هاي آنان / آن سينه، سينه نَبوَد، باشد چو سنگ خارا نهر فرات بوسيد، دست عمو و آيا / توفيق بوسه دارد، لب‌هاي مقتدا را؟ ذکر لبش دمادم، مولاي، با برادر / از روي زين که افتاد، سر داد اين نوا را اي مادر تو زهرا! هذا فراق بيني / بًَینی و بینک ای گل، أدرِک أخا، أخا را دست و دو ديده و سر، يکجا نثار مولا / نازم وفا و عزمِ عباسِ باوفا را پشتم شکست وقتي، از روي زين فتادي / رفتي، که ميتواند، بردارد اين لوا را؟ آبي به کس ندادند، حتي علي اصغر / همچون علي به چَه گو، اين ظلم و اين جفا را صد بوسه زد پيمبر، بر حنجر حسين تا / خلقِ جهان شناسد، اين حجت خدا را در دجله ي نگاهت، زينب به خون نشسته / با سنگ کين شکستند، پيشاني شما را زينب چه ديده آنجا، با ديده ي تَحَيُّر / در نيلِ خون شناور، موساي هَل أتي را آن کوه پر صلابت، با چشم پر ز حسرت / بيند که شمر بُبريد، حنجر، نه بل قفا را در ناله و فغان اند، کروبيان بالا / سوزانده آه زينب، هم ارض و هم سما را اين وادي نه‌ايمن، اما نموده زينب / هم سجده ي وجوبي، خَرّاً و رُکَّعا را ما دل شکستگانيم، اي عشق! شعله ور کن / از آتشش بسوزان، اين جان بي صفا را هم ناله با ملائک، اشکي فشان برايش / قدري بده تسلي، اين جان مبتلي را دل مي‌برد ز دستم، زلفِ به خون خَضابَت / پُر کرده عطر مويت، صحراي نينوا را داغِ تو دارد اين دل، اي يار بي نشانه / بودت تو را نشاني، جويم بگو کجا را؟ گمگشته‌ي تو اينجا، در خاک و خون فتاده / زينب بزن کناري، شمشير و نيزه‌ها را اي يوسف پيمبر! پيراهن تنت کو؟ / آنرا کفن بسازم، برتو، نه بوريا را پيراهنت ربودند، عمامه ي تو گل را / يا رب چرا بريدند، انگشت حق‌نما را؟ اين صيد غرقه‌ي خون، مزد رسالت او / يا رب نما تَقَبُّل، قربانِ مصطفي را با حسرتي مُضاعف، با حالتي پريشان / رفتم و جا نهادم، آن جان سر جدا را اي شمسِ حق نمايان!، تو کشتي نجاتي / اي نوحِ مُلکِ هستي! درياب ماسِوي را اي زاده ي پيمبر، اي نور چشم مادر / تو پور مرتضايي، خاتم بده گدا را مجلس صفا ندارد، بي يار مجلس آرا / هم خيزران بياور، هم رأسِ در طلا را مظلومه بود اما، چون کوه پر صلابت / شرمي نما رها کن، اين قول بي بنا را چشمي نديده حتي، يک تار موي زينب / پوشانده هاله‌اي نور، اعجوبه‌ي حيا را همچون علي سخنور، بي‌باک همچو مادر / زينب نموده رسوا، آن قوم اشقیا را با کعب ني نزن بر، طفل سه ساله‌ي ما / طشت طلا بياور، تا کم کني صدا را محبوب حضرت حق، محبوب مادر توست / هر کس به احترامت، برپا کند عزا را اشک عزاي مولا، آبِ حياتِ دين است / يک چشم سير مولا، مهمان نما تو ما را داغ زيارتِ تو، مولا به دل نشسته / روزي تفقدي کن، اين شيخ بي نوا را دردي به سينه دارم، گويم زبان بسوزد / مهدي بيا دوا کن! اين درد بي دوا را اي آنكه دل‌غميني درد تو چاره دارد / زيرا خدا نهاده در تربتش شفا را ما جيره خوارِ خوانِ، لطفِ مُدامِتانيم / چون کفتري مُقيميم، جَلديم اين سرا را چشم اميد ما بر، لطف و کرامت توست / آقا عنايتي کن اين شعر بي‌بَها را 🌼شعر از: نوید نظری (خادم الزهرا سلام الله علیها) •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• کانال مشاوره رایگان حفظ آسان و ان شاء الله ماندگار eitaa.com/joinchat/2899050579C04f729811b جهت تقدیم کردن رایگان چندصد فایل پاورپوینت منبرقرآنی + صوت در خدمتتان هستم، ارتباط با بنده: @Navidnazari 09356526290
دل مي‌رود ز دستم، صاحبدلان خدا را / دردا که تشنه کشتند، سلطانِ کربلا را آتش به خيمه‌ي جان، از روي کين فکندند / در خاک و خون کشيدند، اولاد مرتضي را بُغضِ علي چه کرده در سينه‌هاي آنان / آن سينه، سينه نَبوَد، باشد چو سنگ خارا نهر فرات بوسيد، دست عمو و آيا / توفيق بوسه دارد، لب‌هاي مقتدا را؟ ذکر لبش دمادم، مولاي، با برادر / از روي زين که افتاد، سر داد اين نوا را اي مادر تو زهرا! هذا فراق بيني / بًَینی و بینک ای گل، أدرِک أخا، أخا را دست و دو ديده و سر، يکجا نثار مولا / نازم وفا و عزمِ عباسِ باوفا را پشتم شکست وقتي، از روي زين فتادي / رفتي، که ميتواند، بردارد اين لوا را؟ آبي به کس ندادند، حتي علي اصغر / همچون علي به چَه گو، اين ظلم و اين جفا را صد بوسه زد پيمبر، بر حنجر حسين تا / خلقِ جهان شناسد، اين حجت خدا را در دجله ي نگاهت، زينب به خون نشسته / با سنگ کين شکستند، پيشاني شما را زينب چه ديده آنجا، با ديده ي تَحَيُّر / در نيلِ خون شناور، موساي هَل أتي را آن کوه پر صلابت، با چشم پر ز حسرت / بيند که شمر بُبريد، حنجر، نه بل قفا را در ناله و فغان اند، کروبيان بالا / سوزانده آه زينب، هم ارض و هم سما را اين وادي نه‌ايمن، اما نموده زينب / هم سجده ي وجوبي، خَرّاً و رُکَّعا را ما دل شکستگانيم، اي عشق! شعله ور کن / از آتشش بسوزان، اين جان بي صفا را هم ناله با ملائک، اشکي فشان برايش / قدري بده تسلي، اين جان مبتلي را دل مي‌برد ز دستم، زلفِ به خون خَضابَت / پُر کرده عطر مويت، صحراي نينوا را داغِ تو دارد اين دل، اي يار بي نشانه / بودت تو را نشاني، جويم بگو کجا را؟ گمگشته‌ي تو اينجا، در خاک و خون فتاده / زينب بزن کناري، شمشير و نيزه‌ها را اي يوسف پيمبر! پيراهن تنت کو؟ / آنرا کفن بسازم، برتو، نه بوريا را پيراهنت ربودند، عمامه ي تو گل را / يا رب چرا بريدند، انگشت حق‌نما را؟ اين صيد غرقه‌ي خون، مزد رسالت او / يا رب نما تَقَبُّل، قربانِ مصطفي را با حسرتي مُضاعف، با حالتي پريشان / رفتم و جا نهادم، آن جان سر جدا را اي شمسِ حق نمايان!، تو کشتي نجاتي / اي نوحِ مُلکِ هستي! درياب ماسِوي را اي زاده ي پيمبر، اي نور چشم مادر / تو پور مرتضايي، خاتم بده گدا را مجلس صفا ندارد، بي يار مجلس آرا / هم خيزران بياور، هم رأسِ در طلا را مظلومه بود اما، چون کوه پر صلابت / شرمي نما رها کن، اين قول بي بنا را چشمي نديده حتي، يک تار موي زينب / پوشانده هاله‌اي نور، اعجوبه‌ي حيا را همچون علي سخنور، بي‌باک همچو مادر / زينب نموده رسوا، آن قوم اشقیا را با کعب ني نزن بر، طفل سه ساله‌ي ما / طشت طلا بياور، تا کم کني صدا را محبوب حضرت حق، محبوب مادر توست / هر کس به احترامت، برپا کند عزا را اشک عزاي مولا، آبِ حياتِ دين است / يک چشم سير مولا، مهمان نما تو ما را داغ زيارتِ تو، مولا به دل نشسته / روزي تفقدي کن، اين شيخ بي نوا را دردي به سينه دارم، گويم زبان بسوزد / مهدي بيا دوا کن! اين درد بي دوا را اي آنكه دل‌غميني درد تو چاره دارد / زيرا خدا نهاده در تربتش شفا را ما جيره خوارِ خوانِ، لطفِ مُدامِتانيم / چون کفتري مُقيميم، جَلديم اين سرا را چشم اميد ما بر، لطف و کرامت توست / آقا عنايتي کن اين شعر بي‌بَها را 🌼شعر از: نوید نظری (خادم الزهرا سلام الله علیها) •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• کانال مشاوره رایگان حفظ آسان و ان شاء الله ماندگار eitaa.com/joinchat/2899050579C04f729811b جهت تقدیم کردن رایگان چندصد فایل پاورپوینت منبرقرآنی + صوت در خدمتتان هستم، ارتباط با بنده: @Navidnazari 09356526290
دل مي‌رود ز دستم، صاحبدلان خدا را / دردا که تشنه کشتند، سلطانِ کربلا را آتش به خيمه‌ي جان، از روي کين فکندند / در خاک و خون کشيدند، اولاد مرتضي را ابی عبدالله فرمود: آیا حلالی رو حرام کردم؟ آیا حرامی رو حلال کردم؟ چرا با من میجنگید؟ گفتند: بغضاً لابیک. به خاطر بغضی که از بابات علی داریم. بُغضِ علي چه کرده در سينه‌هاي آنان / آن سينه، سينه نَبوَد، باشد چو سنگ خارا نهر فرات بوسيد، دست عمو و آيا / توفيق بوسه دارد، لب‌هاي مقتدا را؟ ذکر لبش دمادم، مولاي، با برادر / از روي زين که افتاد، سر داد اين نوا را اي مادر تو زهرا! هذا فراق بيني / بًَینی و بینک ای گل، أدرِک أخا، أخا را آه آه! تو که یک عمر مرا سید و سرور خواندی! چه شد اینبار برادر خواندی؟ مادرت فاطمه آمد به برم / او مرا خواند و صدا زد پسرم اي مادر تو زهرا! هذا فراق بيني / بًَینی و بینک ای گل، أدرِک أخا، أخا را دست و دو ديده و سر، يکجا نثار مولا / نازم وفا و عزمِ عباسِ باوفا را یکی از سخت ترین لحظات کربلا برای امام حسین لحظه آمدن بالای سر عباسه؟! دیگه رمق از زانوان مولا رفته. دست به کمر گرفت. الآن انکسر ظهری و قل حیلتی. آه الان دیگه کمرم شکست پشتم شکست وقتي، از روي زين فتادي / رفتي، که ميتواند، بردارد اين لوا را؟ آبي به کس ندادند، حتي علي اصغر / همچون علي به چَه گو، اين ظلم و اين جفا را صد بوسه زد پيمبر، بر حنجر حسين تا / خلقِ جهان شناسد، اين حجت خدا را در دجله ي نگاهت، زينب به خون نشسته / با سنگ کين شکستند، پيشاني شما را زينب چه ديده آنجا، با ديده ي تَحَيُّر / در نيلِ خون شناور، موساي هَل أتي را آن کوه پر صلابت، با چشم پر ز حسرت / بيند که شمر بُبريد، حنجر، نه بل قفا را در ناله و فغان اند، کروبيان بالا / سوزانده آه زينب، هم ارض و هم سما را اين وادي نه‌ايمن، اما نموده زينب / هم سجده ي وجوبي، خَرّاً و رُکَّعا را ما دل شکستگانيم، اي عشق! شعله ور کن / از آتشش بسوزان، اين جان بي صفا را هم ناله با ملائک، اشکي فشان برايش / قدري بده تسلي، اين جان مبتلي را دل مي‌برد ز دستم، زلفِ به خون خَضابَت / پُر کرده عطر مويت، صحراي نينوا را داغِ تو دارد اين دل، اي يار بي نشانه / بودت تو را نشاني، جويم بگو کجا را؟ گمگشته‌ي تو اينجا، در خاک و خون فتاده / زينب بزن کناري، شمشير و نيزه‌ها را نیزه شکسته ها رو، شمشیر شکسته ها کنار زد زینب. دست انداخت زیر بدن اربا اربای ابی عبدالله آیا تو حسین منی؟! آیا تو پسر مادر منی؟ اي يوسف پيمبر! پيراهن تنت کو؟ / آنرا کفن بسازم، برتو، نه بوريا را پيراهنت ربودند، عمامه ي تو گل را / يا رب چرا بريدند، انگشت حق‌نما را؟ اين صيد غرقه‌ي خون، مزد رسالت او / يا رب نما تَقَبُّل، قربانِ مصطفي را با حسرتي مُضاعف، با حالتي پريشان / رفتم و جا نهادم، آن جان سر جدا را اي شمسِ حق نمايان!، تو کشتي نجاتي / اي نوحِ مُلکِ هستي! درياب ماسِوي را اي زاده ي پيمبر، اي نور چشم مادر / تو پور مرتضايي، خاتم بده گدا را مجلس صفا ندارد، بي يار مجلس آرا / هم خيزران بياور، هم رأسِ در طلا را مظلومه بود اما، چون کوه پر صلابت / شرمي نما رها کن، اين قول بي بنا را چشمي نديده حتي، يک تار موي زينب / پوشانده هاله‌اي نور، اعجوبه‌ي حيا را همچون علي سخنور، بي‌باک همچو مادر / زينب نموده رسوا، آن قوم اشقیا را با کعب ني نزن بر، طفل سه ساله‌ي ما / طشت طلا بياور، تا کم کني صدا را دیدن رقیه بی تابی بابا میکنه. دختره، دخترا بابائی یَن. یه وقت دیدن یه طبقی رو آوردن جلوش. فرمود: عمه جان من که غذا نخواستم من بابامو خواستم. فرمود: آنچه میخوای در اون طبقه سر رو جلوی دختر بچه سه ساله گذاشتن. ای وای ای واااااااااااای یه وقت دیدن این طفل سر رو به دامن گرفت. آآآآآآآآه باباجان. من الذی ایتمنی علی صغر سنی / من الذی قطع وریدک. بابا کی رگهای گلوتو بریده. آه بمیرم. یه دفعه ببینن سر یه طرف رقیه یه طرف. با کعب ني نزن بر، طفل سه ساله‌ي ما / طشت طلا بياور، تا کم کني صدا را محبوب حضرت حق، محبوب مادر توست / هر کس به احترامت، برپا کند عزا را اشک عزاي مولا، آبِ حياتِ دين است / يک چشم سير مولا، مهمان نما تو ما را داغ زيارتِ تو، مولا به دل نشسته / روزي تفقدي کن، اين شيخ بي نوا را دردي به سينه دارم، گويم زبان بسوزد / مهدي بيا دوا کن! اين درد بي دوا را اي آنكه دل‌غميني درد تو چاره دارد / زيرا خدا نهاده در تربتش شفا را ما جيره خوارِ خوانِ، لطفِ مُدامِتانيم / چون کفتري مُقيميم، جَلديم اين سرا را چشم اميد ما بر، لطف و کرامت توست / آقا عنايتي کن اين شعر بي‌بَها را
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعر در مدح حضرت عباس بن علی علیهما السلام با صدای شاعر همیشه تا به ابد محو روی عباسم / غلام همت و خلق نکوی عباسم به گوش شط فرات او چه آیه ای میخواند؟ / عجیب در پی رازِ مگویِ عباسم چکید قطره ی اشکی ز روی چون ماهش / فرات گفته خجل من ز روی عباسم منم که شط حقیرم، نگاه او دریاست / منم که تشنه ی آب از سبوی عباسم رسید تا من و از من چه آبروها برد / همیشه در عجب از آبروی عباسم اگرچه آب ننوشید و تشنه راهی شد / دلم خوش است که آب وضوی عباسم به کام او نرسیدم، ز بوش مدهوشم / ز عطر سیب رسیده از گلوی عباسم از آن زمان که از او در تلاطم افتادم / هنوز در طلب و جستجوی عباسم هزار سال روانم به ساحلش برسم / هنوز در خم در یک تار موی عباسم مرا کجا که ز علم و بصیرتش گویم؟ / منی که کمترِ از خاک کوی عباسم همیشه نام شریفش مرا شراب طهور / مدام سرخوش از گفتگوی عباسم کلام حضرت زین العباد ختم غزل / سلام و رحمت حق بر عموی عباسم شعر از: نوید نظری (خادم الزهرا سلام الله علیها) •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• کانال پاورپوینت قابل ویرایش منبر قرآنی @khadem_al_zahra جهت تقدیم کردن رایگان چندصد فایل پاورپوینت منبرقرآنی + صوت در خدمتتان هستم، ارتباط با بنده: @Navidnazari 09356526290
دل مي‌رود ز دستم، صاحبدلان خدا را / دردا که تشنه کشتند، سلطانِ کربلا را آتش به خيمه‌ي جان، از روي کين فکندند / در خاک و خون کشيدند، اولاد مرتضي را بُغضِ علي چه کرده در سينه‌هاي آنان / آن سينه، سينه نَبوَد، باشد چو سنگ خارا نهر فرات بوسيد، دست عمو و آيا / توفيق بوسه دارد، لب‌هاي مقتدا را؟ ذکر لبش دمادم، مولاي، با برادر / از روي زين که افتاد، سر داد اين نوا را اي مادر تو زهرا! هذا فراق بيني / بًَینی و بینک ای گل، أدرِک أخا، أخا را دست و دو ديده و سر، يکجا نثار مولا / نازم وفا و عزمِ عباسِ باوفا را پشتم شکست وقتي، از روي زين فتادي / رفتي، که ميتواند، بردارد اين لوا را؟ آبي به کس ندادند، حتي علي اصغر / همچون علي به چَه گو، اين ظلم و اين جفا را صد بوسه زد پيمبر، بر حنجر حسين تا / خلقِ جهان شناسد، اين حجت خدا را در دجله ي نگاهت، زينب به خون نشسته / با سنگ کين شکستند، پيشاني شما را زينب چه ديده آنجا، با ديده ي تَحَيُّر / در نيلِ خون شناور، موساي هَل أتي را آن کوه پر صلابت، با چشم پر ز حسرت / بيند که شمر بُبريد، حنجر، نه بل قفا را در ناله و فغان اند، کروبيان بالا / سوزانده آه زينب، هم ارض و هم سما را اين وادي نه‌ايمن، اما نموده زينب / هم سجده ي وجوبي، خَرّاً و رُکَّعا را ما دل شکستگانيم، اي عشق! شعله ور کن / از آتشش بسوزان، اين جان بي صفا را هم ناله با ملائک، اشکي فشان برايش / قدري بده تسلي، اين جان مبتلي را دل مي‌برد ز دستم، زلفِ به خون خَضابَت / پُر کرده عطر مويت، صحراي نينوا را داغِ تو دارد اين دل، اي يار بي نشانه / بودت تو را نشاني، جويم بگو کجا را؟ گمگشته‌ي تو اينجا، در خاک و خون فتاده / زينب بزن کناري، شمشير و نيزه‌ها را اي يوسف پيمبر! پيراهن تنت کو؟ / آنرا کفن بسازم، برتو، نه بوريا را پيراهنت ربودند، عمامه ي تو گل را / يا رب چرا بريدند، انگشت حق‌نما را؟ اين صيد غرقه‌ي خون، مزد رسالت او / يا رب نما تَقَبُّل، قربانِ مصطفي را با حسرتي مُضاعف، با حالتي پريشان / رفتم و جا نهادم، آن جان سر جدا را اي شمسِ حق نمايان!، تو کشتي نجاتي / اي نوحِ مُلکِ هستي! درياب ماسِوي را اي زاده ي پيمبر، اي نور چشم مادر / تو پور مرتضايي، خاتم بده گدا را مجلس صفا ندارد، بي يار مجلس آرا / هم خيزران بياور، هم رأسِ در طلا را مظلومه بود اما، چون کوه پر صلابت / شرمي نما رها کن، اين قول بي بنا را چشمي نديده حتي، يک تار موي زينب / پوشانده هاله‌اي نور، اعجوبه‌ي حيا را همچون علي سخنور، بي‌باک همچو مادر / زينب نموده رسوا، آن قوم اشقیا را با کعب ني نزن بر، طفل سه ساله‌ي ما / طشت طلا بياور، تا کم کني صدا را محبوب حضرت حق، محبوب مادر توست / هر کس به احترامت، برپا کند عزا را اشک عزاي مولا، آبِ حياتِ دين است / يک چشم سير مولا، مهمان نما تو ما را داغ زيارتِ تو، مولا به دل نشسته / روزي تفقدي کن، اين شيخ بي نوا را دردي به سينه دارم، گويم زبان بسوزد / مهدي بيا دوا کن! اين درد بي دوا را اي آنكه دل‌غميني درد تو چاره دارد / زيرا خدا نهاده در تربتش شفا را ما جيره خوارِ خوانِ، لطفِ مُدامِتانيم / چون کفتري مُقيميم، جَلديم اين سرا را چشم اميد ما بر، لطف و کرامت توست / آقا عنايتي کن اين شعر بي‌بَها را 🌼شعر از: نوید نظری (خادم الزهرا سلام الله علیها) •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• کانال مشاوره رایگان حفظ آسان و ان شاء الله ماندگار eitaa.com/joinchat/2899050579C04f729811b جهت تقدیم کردن رایگان چندصد فایل پاورپوینت منبرقرآنی + صوت در خدمتتان هستم، ارتباط با بنده: @Navidnazari 09356526290
دل مي‌رود ز دستم، صاحبدلان خدا را / دردا که تشنه کشتند، سلطانِ کربلا را آتش به خيمه‌ي جان، از روي کين فکندند / در خاک و خون کشيدند، اولاد مرتضي را بُغضِ علي چه کرده در سينه‌هاي آنان / آن سينه، سينه نَبوَد، باشد چو سنگ خارا نهر فرات بوسيد، دست عمو و آيا / توفيق بوسه دارد، لب‌هاي مقتدا را؟ ذکر لبش دمادم، مولاي، با برادر / از روي زين که افتاد، سر داد اين نوا را اي مادر تو زهرا! هذا فراق بيني / بًَینی و بینک ای گل، أدرِک أخا، أخا را دست و دو ديده و سر، يکجا نثار مولا / نازم وفا و عزمِ عباسِ باوفا را پشتم شکست وقتي، از روي زين فتادي / رفتي، که ميتواند، بردارد اين لوا را؟ آبي به کس ندادند، حتي علي اصغر / همچون علي به چَه گو، اين ظلم و اين جفا را صد بوسه زد پيمبر، بر حنجر حسين تا / خلقِ جهان شناسد، اين حجت خدا را در دجله ي نگاهت، زينب به خون نشسته / با سنگ کين شکستند، پيشاني شما را زينب چه ديده آنجا، با ديده ي تَحَيُّر / در نيلِ خون شناور، موساي هَل أتي را آن کوه پر صلابت، با چشم پر ز حسرت / بيند که شمر بُبريد، حنجر، نه بل قفا را در ناله و فغان اند، کروبيان بالا / سوزانده آه زينب، هم ارض و هم سما را اين وادي نه‌ايمن، اما نموده زينب / هم سجده ي وجوبي، خَرّاً و رُکَّعا را ما دل شکستگانيم، اي عشق! شعله ور کن / از آتشش بسوزان، اين جان بي صفا را هم ناله با ملائک، اشکي فشان برايش / قدري بده تسلي، اين جان مبتلي را دل مي‌برد ز دستم، زلفِ به خون خَضابَت / پُر کرده عطر مويت، صحراي نينوا را داغِ تو دارد اين دل، اي يار بي نشانه / بودت تو را نشاني، جويم بگو کجا را؟ گمگشته‌ي تو اينجا، در خاک و خون فتاده / زينب بزن کناري، شمشير و نيزه‌ها را اي يوسف پيمبر! پيراهن تنت کو؟ / آنرا کفن بسازم، برتو، نه بوريا را پيراهنت ربودند، عمامه ي تو گل را / يا رب چرا بريدند، انگشت حق‌نما را؟ اين صيد غرقه‌ي خون، مزد رسالت او / يا رب نما تَقَبُّل، قربانِ مصطفي را با حسرتي مُضاعف، با حالتي پريشان / رفتم و جا نهادم، آن جان سر جدا را اي شمسِ حق نمايان!، تو کشتي نجاتي / اي نوحِ مُلکِ هستي! درياب ماسِوي را اي زاده ي پيمبر، اي نور چشم مادر / تو پور مرتضايي، خاتم بده گدا را مجلس صفا ندارد، بي يار مجلس آرا / هم خيزران بياور، هم رأسِ در طلا را مظلومه بود اما، چون کوه پر صلابت / شرمي نما رها کن، اين قول بي بنا را چشمي نديده حتي، يک تار موي زينب / پوشانده هاله‌اي نور، اعجوبه‌ي حيا را همچون علي سخنور، بي‌باک همچو مادر / زينب نموده رسوا، آن قوم اشقیا را با کعب ني نزن بر، طفل سه ساله‌ي ما / طشت طلا بياور، تا کم کني صدا را محبوب حضرت حق، محبوب مادر توست / هر کس به احترامت، برپا کند عزا را اشک عزاي مولا، آبِ حياتِ دين است / يک چشم سير مولا، مهمان نما تو ما را داغ زيارتِ تو، مولا به دل نشسته / روزي تفقدي کن، اين شيخ بي نوا را دردي به سينه دارم، گويم زبان بسوزد / مهدي بيا دوا کن! اين درد بي دوا را اي آنكه دل‌غميني درد تو چاره دارد / زيرا خدا نهاده در تربتش شفا را ما جيره خوارِ خوانِ، لطفِ مُدامِتانيم / چون کفتري مُقيميم، جَلديم اين سرا را چشم اميد ما بر، لطف و کرامت توست / آقا عنايتي کن اين شعر بي‌بَها را 🌼شعر از: نوید نظری (خادم الزهرا سلام الله علیها) •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• کانال مشاوره رایگان حفظ آسان و ان شاء الله ماندگار eitaa.com/joinchat/2899050579C04f729811b جهت تقدیم کردن رایگان چندصد فایل پاورپوینت منبرقرآنی + صوت در خدمتتان هستم، ارتباط با بنده: @Navidnazari 09356526290