eitaa logo
کانون۳۱۳واحدخواهران
271 دنبال‌کننده
727 عکس
263 ویدیو
1 فایل
مشهدمقدس،عبدالمطلب۵۸،شهیدبزم آرا۲،پلاک۸/۱
مشاهده در ایتا
دانلود
بچه ها باید باشند... مسجد امام حسن مجتبی علیه السلام کوچک بود و شلوغ. پیرمردها از شیطنت و سر و صدای هر روزه بچه ها شاکی و کلافه بودند و می گفتند "بچه ها را به مسجد نیاورید، اذیت می کنند." خبر به آیت الله خوشوقت رسید. حاج آقا گفتند "هرکس اذیت می شود، مسجد نیاید، بچه ها باید باشند..." کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
📌باور نمی کردم.... باور کنید، اصلا باور نمی‌کردم جوون‌های مجردی باشن، در طول این مدتی که نایب امام زمان علیه‌السلام توصیه فرمودن، اینا جدی نگیرن؛ بعد هیئتی هم باشن! باور نمی‌کردم... می‌گفتم اشاره‌ی آقا بسه دیگه. الان ... وقتی شماها رو می‌بینم، ... باور می‌کنم که امام صادق [علیه‌السلام] چهارهزارتا شاگرد داشتن، می‌گفتن دنبال چهل‌تا مرد می‌گردم... از شما بهتر کی؟ شما آخرشین دیگه! به خودتون نگاه کنید! خجالت نمی‌کشید؟! خانواده شیعه، دخترش، پسرش، گیرِ بند و بیل‌های الکی ازدواج نمی‌کنه. ازدواج می‌کنه، تیتیش مامانی بازی در میارن، بچه‌دار نمی‌شن... . یه جوری تشریک مساعی کنید. موضوع مهم‌تر از این حرف‌هاست. بازی در نیارید! وقتی که آقای تو داره در مورد تحدید نسل صحبت می‌کنه، یعنی تو باید بگیری مطلب رو، نه اونی که لقمه‌ی حرام تو خونه‌اش می‌بره... هر خانواده ده‌تا بسه؟! کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
✨امام سجّاد علیه السلام: ✅ حق مادری.... "پس حقّ مادرت اين است كه بدانى او تو را در جايى حمل كرده است كه هيچ كس، فردى ديگر را در آنجا حمل نمى ‏كند، و از ميوه دل خود چيزى بتو خورانده است كه هيچ كس به ديگرى نميخوراند. و با گوش و چشم و دست و پا و مو و پوست [و خلاصه‏] تمام جوارحش تو را حفاظت نموده و از تو نگهدارى كرده، و از اين كارش هم خرّم و شاد بوده، و در عين حال مراقب بوده، و در ايّام باردارى هر ناگوارى و درد و سنگينى و غم و اندوهى را بجان خريده و تحمّل نمود، تا آن موقعى كه دست قدرت الهى تو را از او فارغ ساخت و بر پهنه زمين آورد، از آن به بعد خوش داشت كه تو سير باشى و او گرسنه، تو پوشيده باشى و او برهنه، تو سيراب باشى و او تشنه، و بر تو سايه بگستراند و خود در برابر آفتاب باشد، و با سختى خود تو را به رفاه اندازد، و با بيخوابى خود خواب را بر تو شيرين كند، مادر اندرونش ظرف تو، و دامنش محلّ آرامش تو، و پستانش ظرف آب تو، و جانش پناه تو بوده است. و فقط بخاطر تو متحمّل گرم و سرد دنيا شده است، پس بهمان اندازه هم تو از او تشكّر كن، و آن را جز به يارى و توفيق خداوند نتوانى." 📚تحف العقول، صفحه ۲۴۲ و ۲۴۳ کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
به وقت ازدواج... 😎 👈 ان شاء الله در سال جدید، به همت پدر و مادرها، شاهد ازدواج هرچه بیشتر جوان ها باشیم. @mohebbanalmahdi73
آیا حدس نمی‌زنید در پس پرده‌ی بعضی از مشکلات اقتصادی، این باشه که « ... مردم ایران را به خودشون مشغول‌شون کنند و یک سری گرفتاری‌های اقتصادی را ایجاد بکنند تا پنجره‌ی جمعیتی در ایران بسته بشه [؟] ... به نظر شما پردرآمدترین استان کشور کجاست؟ ... گیلانه. کمترین فرزندآوری در کدام اُستانه؟ همون گیلان! ... ما شاید فقیرترین استان کشورمون بلوچستانه. در عین حال جوان‌ترین استان کشورمان هم باز بلوچستانه! یعنی سرعت رشد [جمعیتش] سه و نیم برابر سایر استان‌هاست. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
مقصد زندگی... 🔻 اگر مقصد زندگی خدا شد، خوش ‌حالی‌ها و ناراحتی‌ها، شکست‌ها و پیروزی‌ها و بسیاری از مفاهیم کلیدی زندگی، تعریف جدیدی پیدا می‌کند. شکست، یعنی دور شدن و فاصله گرفتن از مقصد - که همان خداست - و پیروزی، یعنی نزدیک شدن و رسیدن به خدا. چه چیزی مرا خوشحال می‌کند؟ هر چیزی که مرا به خدا برساند. چه چیزی مرا آزرده خاطر می‌کند؟ هر چیزی که مرا از خدا، دور کند. اگر همسرم با عصبانیت با من برخورد کرد و من هم توانستم با حلم و بردباری پاسخش را بدهم، به هدف - که همان خداست - نزدیک شده ام یا دور؟ حال که به او نزدیک شده ام، باید خوشحال باشم یا ناراحت؟ باید احساس شکست کنم یا پیروزی؟ 📚 تا ساحل آرامش کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
بنده هاي خودم هستند، به كسي هم ربطي ندارد... وقتي مادربزرگ زنگ مي زد و با خبر آمدنش ما را ذوق زده مي كرد حتما سؤال مي كرد: چه مي خواهيد؟ بس كه دوستمان داشت، بس كه براي لبخندها و بالا پريدن ها و خوشحالي مان دلتنگ بود. مادر ابرو بالا مي انداخت و اشاره مي كرد كه بگوييد: خودتان را مي خواهيم! اما دل توي دلمان نبود كه مادر بزرگ وقتي قربان صدقه مان مي رود دوباره بپرسد: چي مي خواهيد؟ و ما همه فكر و ذكرمان سوغاتي هاي رنگارنگ بود. وقتي هم كه يكي دو روز بعد بابا مي رفت ترمينال يا فرودگاه دنبالشان باز فقط چشممان دنبال سوغاتي ها بود و حتى وقتي مادربزرگ ما را بغل كرده بود و به سينه مي چسباند باز هم از گوشه چشممان به چمدان و ساكش نگاه مي كرديم كه بابا كجا مي گذاردشان و باز هم وقتي دور هم مي نشستيم و مادر چاي مي آورد بي تاب بوديم كه مادر بزرگ احوالپرسي هايش را بكند و چايش را بنوشد و حرفهايش با بزرگترها تمام شود و زودتر برود سراغ سوغاتي ها... مادربزرگ هم كه خوب اين موضوع را مي فهميد نشسته و ننشسته استكان چاي را نصفه رها مي كرد و مي رفت مي نشست كنار چمدانش و هر چي مامان حرص مي خورد با محبت نگاهمان مي كرد و مي گفت من خسته نيستم، چاي من ديدن اين بچه هاست! و وقتي از سروكولش بالا مي رفتيم و مامان ناراحت مي شد و دعوايمان مي كرد مادربزرگ اخم مي كرد و مي گفت: چه كارشان داري ؟ "نوه هاي خودم هستند"! آه كه چه قدر توي اين يك جمله آرامش بود و چه قدر اين عتاب و خطاب مادربزرگ براي ما امنيت داشت كه مي گفت: "به كسي ربطي ندارد ! نوه هاي خودم هستند"! آن وقت با مهرباني و لبخند سوغاتي ها را تقسيم مي كرد و آن چند روز كه مادربزرگ پيش ما بود سخت گيري هاي مادر و پدر هم قدري كم مي شد، چون يك بزرگتر قوي و مهربان بود كه مي گفت: نوه هاي خودم هستند! و ما مي دانستيم هر وقت بخواهيم خودمان را لوس كنيم مي توانيم به آغوشش پناه ببريم. مي گفت: اين چند روز كه من اينجا هستم با اين بچه ها كاري نداشته باشيد! مادربزرگ را دوست داشتيم به خاطر مهرباني هايش، به خاطر قصه هايش، به خاطر تحمل و مدارايش، به خاطر سوغاتي هايش و او خوب مي فهميد كه گرچه خودش را دوست داريم ولي قد وقواره ما عمق مفهوم خودتان را مي خواهيم نيست! اين حرف گرچه از عمق جان مامان و بابا در مي آمد اما براي ما تعارف بود، چون بچه بوديم! ...حالا حكايت ماست و پدري كه مي گويد "ما عبدتك خوفا من نارك/ خدايا به خاطر ترس از آتش عبادت نمي كنم" و ما بچه هايي كه گرچه به تعارف مي گوييم:"و لا طمعا في جنتك/ به طمع بهشت عبادت نمي كنيم" اما چشممان دنبال چمدان سوغاتي هايي است كه قرار بوده با رسيدن ماه رجب و شعبان گشوده شود و خدايي كه آغوش مهر و محبتش را باز كرده و براي همه ابرو بالا مي اندازد و اخم مي كند كه فضولي موقوف! چه كار داريد ؟ "الشهر شهري والعبد عبدي و الرحمة رحمتي/ ماه ماه من است و بنده هم بنده من و رحمت هم رحمت من است"! هر كه را بخواهم - هر چه گنهكار و بدكار- مي بخشم ! ما قد وقواره مان قد و قواره پدر امت امير المؤمنين نيست كه بگوييم: خدا را براي خودش مي خواهيم ! ما كودكان معرفت و ايمان، يكسال چشم به راه بوده ايم تا ماه رجب و شعبان برسد و خودمان را براي خدا لوس كنيم و خستگي ها و دلتنگي هايمان را در آغوش محبت و لطفش بيندازيم. يكسال منتظر ماه رجب و شعبان بوده ايم تا خرابكاري ها و بدرفتاري هايمان را درست كند و ببخشايد. يكسال منتظر ماه رجب و شعبان بوده ايم تا خدا با چمدان سوغاتي هايش برسد و مغفرت و رحمت و رضوان و غفرانش را بر سر و رويمان بريزد و بگويد: " بنده هاي خودم هستند، به كسي هم ربطي ندارد"! ✍ محمدرضا زائری کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075