مادر من آسم گرفت؛ دکتر به او گفت نان نخور.
مدتها نان نخورد.
حساس شده بود.
یکروز نشسته بودم پهلویش.
یک نفس عمیقی کشید و گفت «بوی نان میآید». دیوار منزل ما بلند بود؛ اما فهمیدیم پشت دیوار در آن طرفِ کوچه، کسی داشته رد میشده و از قضا نان تازه گرفته بوده!
از آنجا که مادرم مدتی نان نخورده بود و اشتهایش تیز شده بود، بوی نان را از این فاصله استشمام میکرد!
مردی که ازدواج نمیکند، مثل این مادر آسمی من میشود.
مادر من از فاصلۀ دور بوی نان را حس میکرد؛ این فرد از فاصلۀ دور، یک خبر، یک فیلم، یک عکس، یک صحنه رویش اثر میگذارد.
یعنی حساس میشود و قابلیت اشتعالش بیشتر میشود!
#محمدصادق_(_محیالدین_)_#حائری_شیرازی🍀☘