eitaa logo
کهکشانی شو
582 دنبال‌کننده
395 عکس
254 ویدیو
51 فایل
🌻«ما کاری مهمتر از خودسازی نداریم» (علامه طباطبایی) 💬ارتباط با مدیریت کانال: @Msamen45
مشاهده در ایتا
دانلود
آیا وقتش نشده آدم بشی ؟؟ آیا وقتش نشده به خودت بیای؟؟ سوره حدید آیه ۱۶. _ خدا @Kahkshanishoo
سه چیز ميتواند موجب فساد شود؛ می گوید: «إنَّ الشَّبَابَ وَ الفِراغَ وَ الجِدَه مَفسَدهٌ لِلمَرءِ أیُّ مَفسَدَه» سه چیز است که بسیار فساد به بار می‌آورد. یکی جوانی است. جوانی خوب است، امّا باید کنترل بشود، بالاخره جوان هر کار را که نمی‌کند. دیگری بیکاری وفراغت است.کسی که بیکار باشد، همه کار از او سر می‌زند. جوانی که کار داشته باشد یا درس بخواند، شب وارد خانه می‌شود، بعد هم نماز خود را می‌خواند، یک چیزی می‌خورد و می‌خوابد. امّا وقتی بیکار باشد ، حالا ساعت ۱۲ شب است می‌گوید: برویم یک دوری بزنیم، چه دوری ساعت ۱۲!. پرنده‌ها خوابیدند، انسان‌های عاقل خوابیدند، تو کجا می‌روی؟! مورد آخر هم جده است، به معنای پول زیاد؛ جوان هستم، بیکار هم هستم، پول هم ماشاءالله هر چه بخواهم به غیر حساب داده می‌شود! این هم موجب فساد است! @Kahkshanishoo
استاد فاطمي نيا: به مناسبت ايام شهادت حضرت زهراء (ع) پيامبر اكرم (ص) به جناب سلمان فرمودند: " كنتُ اذا اشتقتُ إلي رائحة الجنة شممتُ رائحة ابنتي فاطمة ع" (هرزمان كه دلتنگ عطر بهشت ميشوم ، عطر فاطمه (ع)را استشمام ميكنم) مقام حضرت زهراء(ع) نزد خداوند و پيامبراكرم(ص) بسيار بالاست اما ظالمان بعد از رحلت رسول الله مصائب و ظلمي بر اهل بيت طاهرينش وارد كردند كه جانسوز است. @Kahkshanishoo
🌷آثار مراقبه 🌱آیت الله حسن زاده آملی می فرماید: استادم علامه طباطبایی درخلوتی به من گفت:هرروزی که مراقبه ام بیشتر است درآن شب خوابهای بهترو واضحتری می بینم. @Kahkshanishoo
📖 در دوران نوجوانی با یک چوبدستی دم در آغل گوسفندان می ایستادم و برای سرگرم کردن خودم هنگام خارج شدن آنها چوبدستی را جلوی پایشان میگرفتم طوری که مجبور به پریدن از روی آن می شدند! پس از آنکه چندین گوسفند از روی آن می پریدند چوبدستی را کنار می کشیدم اما بقیه گوسفندان هم با رسیدن به این نقطه از روی مانع خیالی می پریدند...! تنها دلیل پرش آنها این بود که گوسفندان جلویی در آن نقطه پریده بودند . گوسفند تنها موجودی نیست که از این گرایش برخوردار است : تعداد زیادی از آدمها نیز مایل به انجام کارهایی هستند که دیگران انجامش میدهند مایل به باور کردن چیزهایی هستند که دیگران به آن باور دارند مایل به پذیرش بی چون و چرای چیزهایی هستند که دیگران قبولش دارند وقتی خودت را هم صدا با اکثریت می بینی ، وقت آن است که باید بنشینی و عمیقا فکر کنی @Kahkshanishoo
فاطمه(س) اینگونه بود: اول برای دیگران دعا می کرد سپس برا اهل خانه. @Kahkshanishoo
ساعت ۱.۲۰ ... ینی ساعت عاشقی ساعتی که بهترین بنده ی خدا به دیدار معبودش رفت. @Kahkshanishoo
✍علامه حسن زاده آملی: اگر امر به معروف هم می خواهی بکنی؛ خیلی آهسته.مثل آینه باش.آینه داد نمی زند یقه ات بَد است. وقتی روبروی آینه می ایستی جیغ نمی کشد بگوید چرا موی سرت اینجوری است! خیلی سکوت محض است.آهسته.هیچ کس خبردار نمی شود جز تو و آینه.... @Kahkshanishoo
یه جا خدا خیلی قشنگ صحبت میکنه.: میگه: اِنَّ اَکرَمَکُم عند الله اتقاکم با کرامت ترین شما نزد خدا با تقوا ترین شماست. ببین رفیق دیکه لطفا تبعیض قائل نشو بین سیاه پوست سفید پوست بین پول دار غیر پولدار و... خدا به ما ملاک میده میگه تقوا تقوا تقوا لطفا خط کش سنجیدن هر کس رو تقوا قرار بده. @Kahkshanishoo
003 Golab.mp3
8.87M
ازم شهید گرفتن... # گلاب @Kahkshanishoo
🌷شهید آیت الله مرتضی مطهری: آدمی اگر بخواهد از قید تکالیف و حقوق، خود را آزاد بداند، باید قبلاً از انسانیت استعفا بدهد. @Kahkshanishoo
ـ «امام محمدباقر(علیه‌السلام)»: اَلعافُونَ عَنِ‌النّاسِ یَدخُلونَ الجَنَّةَ بِغَیرِ حِساب. کسانی که همواره خُلق و طبعشان عفو و گذشت از دیگران است (فردا) بدون حساب، وارد بهشت خواهند شد. (لئالی‌الأخبار، ج ٢، ص ١٦٢) @Kahkshanishoo
استاد دینانی @Kahkshanishoo
✍ شگفتا، واقعا شگفتا، از وضع مغزى كسى كه ده‌ها سال در مسايل علمى و صنعتى و هنرى پيشرفت مى‌نمايد، ولى معلومات و معارف او درباره خداشناسى همان است كه در دوران كودكى از مادر بزرگش شنيده است. 📖 استاد تفسير نهج‌البلاغه، جلد 15 @Kahkshanishoo
🍀 عفاف اختصاص به زن ندارد 🔹 «عفاف»  به تعبیر فارسى یعنی پاکدامنى. البته کلمه پاکدامنى قدرى محدودتر از کلمه عفاف است. عفاف شامل پاک دیدن، پاک شنیدن، پاک گفتن، پاک لمس کردن مى‌شود؛ یعنى عفاف شامل عفت بصرى، عفت سمعى، عفت بدنى و لمسى، عفت دامنى می‌شود. عفت اختصاص به زن ندارد، هم در مرد و هم در زن مطرح است. 🔸 یک زن عفیف به چه زنى گفته مى‌شود؟ زنى که التذاذات جنسى او - چه به شکل نگاه، چه به شکل نشان دادن خود یا شنیدن صداى غیر یا شنواندن صداى خود، چه به شکل لمس بدن غیر یا لمس بدن او توسط مردى و یا در شکل آمیزش جنسى - محدود به همسر مشروع او باشد. 🔹 مرد عفیف هم عیناً همین طور است؛ تمام التذاذات جنسی‌اش در محدوده همسر قانونى و شرعى اوست و از حدود همسر قانونى و شرعى خود یک سر سوزن تجاوز نمى‌کند. این را عفاف و عفت می‌گوييم.  📗 استاد مطهری، خانواده و اخلاق جنسی، ص۶۷-۶۶ @Kahkshanishoo
▪️علامه حسن زاده املی: ✳️ بدانید هر کاری که انجام می دهید و هر حرفی که میزنید و هر نگاهی که می کنید. همه ایتها دائم همراه شما و دنبال شما هستند چه کار وعمل خوب انجام دهید وچه عمل بد. انسان دائم با دو گروه از اعمال خوب وبدش در حرکت است. ‌‌‌@Kahkshanishoo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 در یکی از شهرهای اروپا پیرمردی زندگی می کرد که تنها بود. هیچکس نمی دانست که چرا او تنهاست و زن و فرزندی ندارد. او دارای صورتی زشت و کریه المنظر بود. شاید به خاطر همین خصوصیت، هیچکس به سراغش نمی آمد و همه از او وحشت داشتند. کودکان از او دوری می جستند و مردم از او کناره گیری می کردند. قیافه ی زشت و زننده پیرمرد مانع از این بود که کسی او را دوست داشته باشد و بتواند ساعتی او را تحمل نماید. علاوه بر این، زشتی صورت پیرمرد باعث تغییر اخلاق او نیز شده بود. او که همه را گریزان از خود می دید دچار نوعی ناراحتی روحی هم شده بود که می توان آن را به مالیخولیا تشبیه نمود. همانطور که دیگران از او می گریختند، او هم طاقت معاشرت با دیگران را نداشت و با آنها پرخاشگری می نمود و مردم را از خود دور می کرد. سالها این وضع ادامه داشت تا اینکه یک روز همسایگان جدیدی در نزدیکی پیرمرد سکنی گزیدند. آنها خانواده ی خوشبختی بودند که دختر جوان و زیبایی داشتند. یک روز دخترک که از ماجرای پیرمرد آگاهی نداشت از کنار خانه ی او گذشت. اتفاقا همزمان با عبور او از کنار خانه، پیرمرد هم بیرون آمد و دیدگان دخترک با وی برخورد نمود. اما ناگهان اتفاق تازه ای رخ داد پیرمرد با کمال تعجب مشاهده کرد که دخترک بر خلاف سایر مردم با دیدن صورت او احساس انزجار نکرد و به جای اینکه متنفر شده و از آنجا بگریزد به او لبخند زد. لبخند زیبای دخترک همچون گلی بر روی صورت زشت پیرمرد نشست. آن دو بدون اینکه کلمه ای با هم سخن بگویند به دنبال کار خویش رفتند. ولی همین لبخند در روحیه ی پیرمرد تاثیر بسیار شگرفی گذاشت، بطوریکه فردای همان روز پیرمرد در انتظار دیدن لبخند دخترک بود و باز همان صحنه ی دیروز تکرار شد. بدین ترتیب، پیرمرد هر روز انتظار دیدن او و لبخند زیبایش را می کشید و دخترک هم هر بار که پیرمرد را می دید، شدت علاقه ی وی را به خویش در می یافت و با حرکات کودکانه ی خود سعی در جلب محبت او داشت. چند ماهی این ماجرا ادامه داشت تا اینکه دخترک دیگر پیرمرد را ندید. یک روز پستچی نامه ای به منزل آنها آورد و پدر دخترک نامه را دریافت کرد.  وصیت نامه ی پیرمرد همسایه بود که همه ی ثروتش را به دختر او بخشیده بود. @Kahkshanishoo
کهکشانی شو
https://EitaaBot.ir/poll/4sbw
مخاطبان گرامی جهت مناسبتر شدن محتوای کانال لطفا در نظرسنجی فوق شرکت نمایید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حجت الاسلام پناهیان 🌀کارهای خوب بی‌موقع قبول نیست! 👈🏻 بعضی از کارهای خوب رو شیطان بهت پیشنهاد میده انجام بدی! @Kahkshanishoo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 شهید مطهری شعر معروف علامه طباطبایی(ره) را می‌خواند: 🔹همی گفته و گفته‌ام بارها 🔹بود کیش من مهر دلدارها 🔹 پرستش به مستی است در کیش مهر 🔹برونند  زین  جرگه  هشیارها 🔹چه دارد جهان جز دل و مهر یار 🔹مگر  توده‌هایی  ز  پندارها ... 🔹پیاپی بکش جام و سرگرم باش 🔹بهل  گر  بگیرند  بیکارها کهکشانی شو👈 @Kahkshanishoo
*شب سردی بود ...*🤶 *زن بيرون ميوه‌فروشى زُل زده بود به مردمى كه ميوه میخريدند.* *شاگرد ميوه‌فروش، تُند تُند پاكت‌هاى ميوه را داخل ماشين مشترى‌ها میگذاشت و انعام میگرفت.* *زن پیش خودش فكر كرد چه میشد او هم میتوانست ميوه بخرد و ببرد خانه...* *کمی نزديکتر رفت..* *چشمش افتاد به جعبه چوبى بيرون مغازه كه ميوه‌هاى خراب و گنديده داخلش بود.* *با خودش گفت: «چه خوبه سالم‌ترهاشو ببرم خونه».* *می توانست قسمت‌هاى خراب ميوه‌ها را جدا كند و بقيه را به بچه‌هايش بدهد...* *هم اسراف نمیشد و هم بچه‌هايش شاد میشدند.* *برق خوشحالى در چشمانش دويد...* *ديگر سردش نبود!* *زن رفت جلو؛* *نشست پاى جعبه ميوه.* *تا دستش را برد داخل جعبه،* *شاگرد ميوه‌فروش گفت: « دست نزن ننه !* *بلند شو و برو  رد كارت! »* *زن زود بلند شد،* *خجالت كشيد.* *چند تا از مشترى‌ها نگاهش كردند.* *صورتش را قرص گرفت...* *دوباره سردش شد و...* *راهش را كشيد و رفت ...* *چند قدم بيشتر دور نشده بود كه خانمى صدايش زد:* *«مادرجون، مادرجون ! »* *زن ايستاد،* *برگشت و به آن زن نگاه كرد زن لبخندى زد و به او گفت:* *« اينارو براى شما گرفتم. »* *سه تا پلاستيك دستش بود ،* *پُر از ميوه؛ موز، پرتقال و انار ...* *زن گفت : دستت درد نكنه،* *اما من مستحق نيستم.* *زن گفت : « اما من مستحقم مادر ...* *من مستحق داشتن شعور انسان بودن و به هم‌نوع توجه كردن و دوست داشتن همه انسان‌ها و احترام گذاشتن به همه آنها بى‌هيچ توقعى؛* *اگه اينارو نگيرى،* *دلمو شكستى.* *جون بچه‌هات بگير »* *زن منتظر جواب زن نماند،* *ميوه‌ها را داد دست زن و سريع دور شد...* *زن هنوز ايستاده بود و رفتن زن را نگاه میكرد....* *قطره اشكى كه در چشمش جمع شده بود،* *غلتيد روى صورتش دوباره گرمش شده بود...* *با صدايى لرزان گفت:* *« پير شى !...* *خير ببينى...* *آبرومو خریدی مادر»* *🔻هيچ ورزشى براى قلب، بهتر از خم شدن و گرفتن دست افتادگان نیست* ❤️ *پیشاپیش یلدای مهربانی که نمادخانواده دوستی و عشق ورزیدن به هم نوع است را شادباش میگوییم* 🌹 *یلدای امسال در هنگام خرید میوه و اجیل سهم نيازمندان آبرومند را فراموش نكنيم کهکشانی شو👈 @Kahkshanishoo