#مناجات_با_امام_زمان_عج
بیا بیا که مانده است ،دیده ی من به راه تو
کعبه نشست معتکف ،به دیده ی سیاه تو
تمام اهل عالمند ،همیشه در پناه تو
چشم خلایق همگی ،منتظر نگاه تو
عزیز آل مصطفی ،یوسف فاطمه بیا
آهِ دل مرا شنو ،دادرسم بیا بیا
بغض گلوی من ببین ،ای نَفَسم بیا بیا
رمز رهایی دلم ،در قفسم بیا بیا
به ناله از دوری تو ،چون جرسم بیا بیا
هستی خود کنم فدا ،یوسف فاطمه بیا
قسم به غربت علی ،بیا عزیز فاطمه
بهر ولایت علی ،بیا عزیز فاطمه
نذر محبت علی ،بیا عزیز فاطمه
به حق غیرت علی ،بیا عزیز فاطمه
عزیز آل مرتضی ،یوسف فاطمه بیا
کجایی ای پناه من ،امید من قرار من
خزان گرفته قلب من ،بیا بیا بهار من
بیا دمی گذر نما ،ز خاک رهگذار من
همیشه از روز ازل ،لطف تو بوده یار من
تویی فقط پناه ما ،یوسف فاطمه بیا
قسم به آه مادرت ،میان کوچه ها بیا
به دست های بسته ی ،حضرت مرتضی بیا
به پیکر بی کفنِ ،شهید سر جدا بیا
ستاره ی آل عبا ،به حق مصطفی بیا
کعبه ی جمع اولیا ،یوسف فاطمه بیا
به حق اشک زینب آن ،عمه ی سادات بیا
به ناله ی رقیه آن ،قبله ی حاجات بیا
قسم به آه هر شبِ ،اهل مناجات بیا
به سوی اهل قبله اِی ،کعبه ی طاعات بیا
همیشه می کنم دعا ،یوسف فاطمه بیا
#محمد_مبشری
🔴طراحی برای کانال رسمی لبیک یا حسین(ع) توسط هیئت گرافیک
💠 طراحی
🔴هیئت_گرافیک| رسانه ای است برای طرح
های مذهبی و هیئتی آماده و رایگان و
ساخت لوگو هیئت های مذهبی
@heyat_grafik17
🌿 مهربان ننه 🌿
اولوبدور گوز داغی سَنسیزاُطاقون
گَلیم هاردا ئوپوم تا اَل ایاقون
ائله حسرتلیم هر گون هر آخشام
اولام بیرده سنون باری قوناقون
حسینه آغلیاردوق ائوده باهم
گوزون یاشی بویاردی گُل یایاقون
چَکردون باشیمه اَل هَردَم هَردَم
دوداقیمدن ئوپردی هِی دوداقون
منی قویدون ئوزون اَل چَکدون ائودن
بوگون قالمیش منه پوزقون تفاقون
باخاندا عکسووَه هَردَم گولورسن
اِشارتلَر ائدورسن ئوز سیاقون
اولیدی گر میسَّر عمری بولمَک
یتیم اولمازدی آق سقّال اوشاقون
نَه قَدری(نادرون)وارعمری سن سیز
گرک چَکسون سنون داغ فَراقون
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
یا حسین ع:
👆مارضایی جانسوز اربعین
عزیزُم وُ کاروونی اومده غم و غصه بارِشه
وُ زینب خبر دهید ای مردم که چِلُمه برارشه
عزیزُم وُ ای برارُم چِل روز گذشت بخدا مو تونه ندیدم
وُ بارِ سنگین غمته آولا سرِ دلُم کشیدُم
عزیزُم وُ منع زینب نکنید آولا دلش آه و خینه
وُ رَه دِهیتش آیه رَوه ای مردم حسینشه ببینه
عزیزُم وُ بعد چِل روز دیریت حسین اوممه به کنارت
و بی چطور دَسُم بَسَس ای برارُم نِشَسُم به کنارت
عزیزم وُ گِریویت به حالِ زینب دلش هلاکه
وُشیش برار و دو کووَک اَزِش زیرِ خاکه
عزیزُم وُ خوارِ دل سُختت مُنُم اوممه به کنارت
وُ جا تیات ای برارُم بوسُم سنگِ مزارت
عزیزُم وری بخدا زیر خاک نه جاته
وُمو چطور مدینه رَوُم گِرد کُنُم چیاته
عزیزُم وُ جومه پُر اَ خینته بَرُمِش مدینه
که بینن مردم زینب چه دردایی کشیده اَ کینه
عزیزُم وُ گَر به بختُم برسُم خیلی گله دارُم
وُ بختِ برگشته خودُم ای مردم که غم بووِس دچارُم
👈🏻اجرای سبک: استاد پرویزی🎙️
👈🏻تایپ و ارسال: علیمحمدی✍🏻
Z0000170.MP3
5.02M
🔘دشتی جدید جانسوز مادر🔘
#دشتی_سومین_روز_مادر☑️
#شاعره_خانم_علیمحمدی📝
#اجرا_استاد_پیام_پرویزی👤
#مداح_پرآوازه_بختیاری👍
سه پنج روزه که مادرجان سپرده
به قلبُم خنجری تا دسته خورده
دلی دارُم که خورده زخم خنجر
سه پنج روزه که دیدُم داغِ مادر
مسلمانان غریبِ این دیارُم
گِره افتاده از داغش به کارُم
غمِ بی مادری سَخته وُسنگین
بغل گیرُم دِگر زانوی غمگین
برفته همدمِ دیرینه ی مو
نشسته داغی روی سینه ی مو
خدایا خاکِ غم شد بر سرِ مو
نیاید بارِ دیگر مادرِ مو
غم مادر سوزونده استخونُم
کجا رفتی عزیزه مهربونُم
مو که دل را زدُم بر موج دریا
به دوشِ خود کشیدُم بارِ غمها
بگو(هستی)از این غم کن شکایت
بخوان(پرویزی)با سوزِ صدایت
Ghadimi - Jodaei Man Nemikhastam [128].mp3
5.57M
اجل جونم اجل جلاد جونم ، عجل جونم عجل جلاد جونم
اجل جونم نگیر والله مو جوونم وی جوونم
آخی برو گشتی بزن به گرد پیرون
اگر پیری ندیدی والا مو میمونم
ای دل ای ای دل ای دوست
دلم تنگ و تنگ و دلم تنگ
جدایی من نمیخواستم خدا کرد نمیدونم کدوم کافر دعا کرد
غم دوریت و جونم میزنه چنگ
ازون ترسم نبینم مو نگارم
جدایی من نمیخواستم خدا کرد
نمیدونم کدوم کافر دعا کرد
نمیدونم خدا کرد یا قضا کرد
به دلدارم چو ما را مبتلا کرد.
#دشتی
635K
زبانحال اولاد در فراق پدر در چهلم
(به جای بابا از مادر هم میشود استفاده کرد )
درسبک خرابه چراغونه امشب از کربلایی مالک محمدی
غمونده ئورک قاندی بابا
وجودیم الولاندی بابا
فراقونده دل یاندی بابا دلیم یاندی بابا
قرخ گوندی سن سیزئورک داغلیرام من
قرخ گوندی هرلحظه قان آغلیرام من
قرخ گوندی باشه قرا باغلیرام من
دل داغلیرام من
ای وای بابام وای بابام وای بابام وای
لای لای بابام وای بابام وای بابام وای
یتوب موسم حزن وماتم
یاغیر اوستومه غم دمادم
پناهیم گدیب بی پناهم داخی بی پناهم
پوزقوندی آشفته حالیم بابا جان بابا جان
ای وای داغیلدی جلالیم بابا جان بابا جان
سنسیز چوخ اولدی ملالیم باباجان بابا جان
پناهیم بابا جان
ای وای بابام وای بابام وای بابام وای
لای لای بابام وای بابام وای بابام وای
گلوبدی ئورک یاره اوغلون
سالیب باشینه قاره اوغلون
قالیر سنسیز آواره اوغلون
بیچاره اوغلون
بو زندگینون سنه اولمادی هچ وفاسی
سنسیز بودونیانون اولماز منه هچ صفاسی
سندن صورا اولموشام دردو غم مبتلاسی
غم مبتلاسی
ای وای بابام وای بابام وای بابام وای
لای لای بابام وای بابام وای بابام وای
التماس دعا
#پدر
روضه دفتری سومین روزه مادر
اجرا : استاد پیام پرویزی🎤
تایپ: خانم علیمحمدی✍
سه روزه مادرم در خاک خفته
درود زندگی را زود گفته
سه روزه ای خدا مادر ندارم
سه روزه سایه اش بر سر ندارم
سه روزه گشته پرپر لاله ی من
رود بر آسمانها ناله ی من
سه روزه اشک غم قوت و غذایم
نمانده غیر درد و غم برایم
سه روزه دیده ام باشد براهش
دلم گردیده مشتاق نگاهش
سه روزه رشتهٔ صبرم گسسته
براهش دختر زارش نشسته
سه روزه از فراغش دل کبابم
نمی گوید دگر مادر جوابم
بیا مادر بدر مانده نگاهم
تویی در زندگی پشت و پناهم
عزای مادری والاست امروز
پریشان خاطر شیدا است امروز
◾️مجلس امشب ما بمناسبت سومین و هفتمین روز درگذشت مادر مهربان و دلسوز و مومنه بنام مشهدی خدابس جلیلی برگزار شد، عزیزان داغدیده میدونم دلی غم دیده دارید نمیخوام نمک رو زخمتون بپاشم اما باید بگم خانه ای که مادر نباشه از درو دیوارش غم میریزه
اخه مادر مونس اولاده ،، مادر غمخواره اولاده ، مادر محرم راز اولاده
الان قرین سه روزه چراغ خانه شما خاموش خاموشه
الان سه روزه روی ماه مادر رو ندیدید
میدونم دلتون برای مادر خیلی تنگ شده
بزار چند کلام از زبان دختران داغدیده این عزیز مادر بگم
بگو مادر هروقت دلم میگرفت میگفتم برم خونه مادر عقده دل رو باز کنم
الان هروقت دلم بگیره باید بیام کنار قبرت بشینم ناله بزنم
باید بگم دختری که مادر نداره غریبه بخدا
نمیدونم مدت این سه روز درد دلاتو کجا بردی ،، با کی درد دل کردی
نمیدونم الان با یاد کدوم خاطره از مادر اشک میریزی ،، یاد کدوم خاطره از مادر قلبتو آزار میده
بزار روضه بخونم اشکاتو امیخته کن با اشکای خانوم حضرت زینب س ،، روح این مادر عزیز فیض ببره ان شاءالله
به یاد یتیمان بی بی فاطمه ی زهرا کسی نبود تسلای دلِ داغدارشون باشه ، با سوز دلت هم ناله شو با حسنین و زینبین ، اون شبی که مادرشون از دنیا رفت عجب شب جانگداری بود ، افتادند روی سینه ی مادر، حسن گفت چشماتو باز کن مادر، حسین گفت با من حرف بزن مادر، اما امان از دل مولا امیرالمومنین، اینجا هر چی حسین مادرو صدا زد جواب نداد، میدونی کجا جوابِ حسین رک داد، کربلا وقتی از گوشه ی گودال قتلگاه صدای یه مادر دلشکسته میومد هی صدا میزد غریل مادر حسین، عزیز مادر حسین، هر کجای این مجلس نشستی بلند بگو یل زهرا یازهرا یا زهرا😭😭
پرویز شکاری:
درد الیندن جان دورماز.
یارام چوخدی قان دورماز.
بالا سَن منی بِلَ یاندردون.
اوتدا بِلَه یاندرماز.
بالاسی ئولن آنا دیلیجن؛
یولاخدان سوری گلر.
گوز یاشیم دوری گلر.
ائله طایفام جمع اولاندا.
بالامین یئری گلر.
سیزیلدارام آهسته.
آه چکرم آه اوسته.
ئورییم سیخلاندا.
گللم مزارون اوسته.
آغلارام ناز بالاما.
دییبدی گوز،بالاما.
مین ئیلده عمروم اولا.
اوخشارام ئوز بالاما.
ارسالی از شاعراهلبیت(ع) ؛محمد حیدری امندی..تبریز
مداح اهلبیت،ع،شعبانپور:
سلام وعرض ادب خدمت اعضای محترم کانال
خواهران محترمی که می خواهند درگروه مداحی بانوان شرکت کنند به آیدی زیر مراجعه کرده و باویس خودشان رامعرفی کنند
خادم حاجیه شعبانپور👇👇
پیوی مدیر: @Haram75
🌹التماس دعا🌹
گروه مداحی فارسی👉
گروه مداحی ترکی 👉
فقط برای بانوان👉
فقط باویس خودتون رو در پیوی معرفی کنید
باتشکر شعبانپور👉
درایتا👉
خواهش می کنم خواهران محترم فقط باویس خودتونو معرفی کنیدگروه ترکی یا فارسی👇👇👇👇
باویس حتما بگید گروه ترکی یا فارسی چندساله مداح هستید👉👉👉👉👉👉
گروه ترکی👉
گروه فارسی👉
گروه احکام👉👉
مداح اهل بیت ابوالفضل صفری:
امام_حسن
اشك هم درمان بغض بي صداي من نشد
هيچكس چون غربت و غم آشناي من نشد
منتظر بودم رفيقي يار و غمخوارم شود
هركه آمد در غريبي پا به پاي من نشد
سفره داري كردم و مهمان مرا آزرده كرد
جز هزاران ناسزا گويي سزاي من نشد
در جواني مو سپيدي حلقه زد بر موي من
يكنفر آگه زعمق رازهاي من نشد
اف به دنيا كه درون خانه هم بيگانه ام
همسرم جز با شرارش هم نواي من نشد
زهر آمد تا جگر سوزاند از من شد خجل
سوخت از سوز دل من مبتلاي من نشد
چشمهايم خسته بود از ديدن ديوار و در
غير رفتن هيچ ره مشگل گشاي من نشد
آرزوي ديدن مادر ز زهرم شد نصيب
زهر تنها باعث رنج و بلاي من نشد
روز تلخي كه تيمم چادرش با خاك شد
غير ناله مرهمي همراه ناي من نشد
بسكه سنگين بود سيلي ريخت از ديوار خاك
خواستم كاري كنم در كوچه واي من نشد
ماند بر ديوار كوچه جاي روي مادرم
باخبر از داغم آنجا جز خداي من نشد
آسمان شد تار و چشم مادر من تار تر
من شدم آنجا عصايش كس عصاي من نشد
از بلاي كوچه و آن آتش و آن معركه
بعد از آن مادر دگر مادر براي من نشد
تا شب غسل و كفن باباي مظلومم علي(ع)
مطلع از كوچه و از ماجراي من نشد
امام_رضا
کوثر اشک من از ساغر و پیمانه، توست
دل آتشزدهام، شمع عزاخانه تـوست
جگر سوخته، خاکستر پروانه تـوست
شعلههای دلم از آه غریبـانه تـوست
ای تـراب قـدم زائـر کویت گُل من
وی خراسان تو تا صبح قیامت دل من
درد جان را تو طبیبی تو طبیبی تو طبیب
بزم دل را تو حبیبی تو حبیبی تو حبیب
بی تولّای تو دل را نه قرار و نه شکیب
تو غریب الغربایی و همه خلق، غریب
نه خراسان که سماوات و زمین حائر توست
دور و نزدیک ندارد، دل ما زائر توست
ای قبـول غـم تـو گریـه ناقـابل ما
آتش عشق تو در روز جزا حاصل ما
مایـه از خاک خراسان تو دارد گل ما
ما نبودیم که میسوخت به یادت دل ما
سالها آتش غم شمع صفت آبت کـرد
زهر در سینه شراری شد و بی تابت کرد
تو به خلقت پدری و تو به زهرا پسری
مثـل جد و پدرت از همه مظلومتری
تـو جگـر پاره پیغمبر و پاره جگری
بلکه بیتابتر از بسمل بیبال و پری
میزبان تو شد ای جان جهان قاتل تو
کس ندانست ندانست چه شد با دل تو
تـو کـه سـر تـا بـه قدم آینه توحیدی
به چه تقصیر چو بسمل به زمین غلطیدی
مرگ را دور سرت لحظه به لحظه دیدی
همچنـان مـار گزیده به خودت پیچیدی
که گمان داشت که با آن غم پیوسته تو
قتلگاه تو شـود حجـره در بستـه تو؟
«بابی انت و امی» که چـه آمد به سرت
داغ معصومه مظلومه به جان زد شررت
تو زدی بال و پر و کـرد تماشا پسرت
بس که بر شمس رُخت ریخت ستاره قمرت
شـرر آه بـر آمـد ز نهـادت مــولا
صورتت شسته شد از اشک جوادت مولا
طایر روح غریبانه پرید از بدنت
قاتلت اشک فشان بود به تشییع تنت
خبر از غربت تن داشت فقط پیرهنت
کرد با خون جگر دست جوادت کفنت
چوب تابوت تو بر شانه جان همه بود
جای معصومه تو اشک فشان فاطمه بود
بانـوان چشم ز مهریـه خود پوشیدند
دور تابوت تو پـروانه صفت گردیدند
اشکها بود که بـر غربت تو باریدند
لاله از خون جگر بر سر راهت چیدند
مردها مثل زنان شیونشان برپا بود
دور تابوت تو ذکر همه یا زهرا بود
ای خدا سوختم از گریه، دل از کف دادم
کاش میسوخت فلک از شرر فریادم
کاش مـیداد غـم شـام بـلا بـر بادم
یاد خاکستر و سنگ لب بـام افتـادم
پای تابوت رضا چنگ و نی و دف نزدند
همه سیلی زده بر صورت خود، کف نزدند
دور تابوت تو بر چهره اگر چنگ زدند
لیک پای سر جد تو همه چنگ زدند
دور تابوت تو ناله ز دل تنگ زدند
دور زینب همه از چار طرف سنگ زدند
رباعیات درفراق برادر
🍃🍃🍃🍃
دوزنمورم فراقوه آی قارداش
گیدنمورم اطاقوه آی قارداش
قبرون اوسته گلوب ائلر آغلیار
خوش گلدین ایت قوناقوه آی قارداش
🍃🍃🍃🍃
گیجه گوندوز ایشم اولوب وای قارداش
سوزه گلن دم دیرم آی قارداش
بو محنته دوزه بیلمز اورگیم
گورنمرم گل یوزوی دای قارداش
🍃🍃🍃🍃
کیمه دیئوم دل سوزومی آی قارداش
اورگیمون یوخ دوزومی آی قارداش
الله بیلور سن دنیادان گیدنن
ایترمیشم دای اوزومی آی قارداش
🍃🍃🍃🍃
الدرم لار آخان زمان آی قارداش
گون چمنه شاخان زمان آی قارداش
گوزوم یاشی اوز اوزینه سوزولر
بوش یره باخان زمان آی قارداش
🌺🌺🌺
گون باتداندا قان آغلارام آی قارداش
ایوای دیئوب دل داغلارام آی قارداش
فلک سنی آلدی منم الیمدن
ئولنجک یاس ساخلارام آی قارداش
🌻 دیدار مردگان با خانواده در دنیا 🌻
⇦عبد الرحیم قصیر می گوید: « از امام سوال کردم: آیا روح مومن به دیدار خانواده اش می آید ؟ فرمود: بله از خداوند اجازه می گیرد ٬ خداوند نیز به او اجازه می دهد و دو تا فرشته به همراه او می فرستد به صورت بعضی از پرندگانی که روی دیوار می نشینند به دیار آنان می آید و به ایشان نگاه می کنند و کلامشان را می شنوند.
⇦ اسحاق بن عمار می گوید : « به امام موسی کاظم (ع) عرض کردم : آیا روح مومن به دیدار خانواده اش می آید ؟ فرمودند : بله. عرض کردم : هر چند وقت یک بار به ملاقات ایشان می آید ؟ فرمودند : به اندازه فضیلت و قدر و منزلتی که هر کدام دارند . بعضی هر روز ٬ بعضی هر دو روز یک بار و بعضی هر سه روز یک بار و هرکدام که منزلتشان کم است هر جمعه. عرض کردم : در چه ساعتی می آیند ؟ فرمودند : هنگام ظهر و مانند آن. عرض کردم : در چه صورت و قیافه ای می آیند ؟ فرمودند : در شکل گنجشک یا کوچکتر از آن . خداوند فرشته ای را هم با او می فرستد تا آنچه مایه خوشحالی اوست به او نشان می دهد و آنچه مایه ناراحتی اوست از او می پوشاند . »
📚 بـحــار ج۶۰ ص۲۵۷
✨﷽✨
🔴کرامت و احترام ملائک به مومن در هنگام مرگ
✍رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: هنگامی که خداوند از بنده اش راضی شد،به عزرائیل می فرماید: از جانب من نزد فلانی برو و روح او را برای من بیاور، آنچه که از اعمال انجام داده کافی است. من او را امتحان نمودم، او را در جایگاه ارجمندی که مورد علاقه من است یافتم.
عزرائیل همراه پانصد فرشته که با آنها شاخه های گل و دسته های ریشه دار گل زعفران است، از بارگاه الهی به زمین نزول می کنند و نزد آن بنده صالح می آیند و هر کدام از آن فرشتگان او را به چیزی بشارت می دهند که دیگری به چیز دیگر بشارت می دهد.
در آن هنگام فرشتگان با شاخه های گل و دسته های زعفران که در دست دارند برای خروج روح او، از دو طرف در دو صف طولانی می ایستند (تا جلال و شکوه، از روح آن بنده صالح استقبال کنند).هنگامی که ابلیس که رئیس شیطان ها است، آن منظره را می بیند، دو دستش را بر سر نهاده و فریاد و نعره می کشد!پیروان او وقتی او را این گونه وحشتزده می نگرند، می پرسند: ای بزرگ ما! مگر چه حادثه ای رخ داده است؟ که چنان بر افروخته شده ای؟.
🔥ابلیس می گوید: مگر نمی بینی که این بنده خدا تا چه اندازه مورد کرامت و احترام واقع شده است، شما در مورد گمراه کردن او کجا بودید!!؟؟ آنها می گویند: ما کوشش خود را در مورد گمراه کردن او کردیم، ولی او از ما اطاعت نکرد...
📚جامع الاخبار، مطابق بحار، ج 6، ص 161.
عزای پدر:
پدر بی تو در این دنیا * شدم بی مونس و تنها
برفتی جانب عقبا * پدر جانم پدر جانم
دلم از غصه بشکسته * ز هجرت خسته ام خسته
شدم چون مرغ پر بسته * پدر جانم پدر جانم
مرا بودی چو آئینه * دلی پر مهر و بی کینه
فروق دیده و سینه * پدر جانم پدر جانم
نباشد زین دعا بهتر * پدر در ورطه محشر
علی گردد ترا یاور * پدر جانم پدر جانم
به نیلی بازوی زهرا * به روی و پهلوی زهرا
خدا اجرهت دهد بابا * پدر جانم پدر جانم
به اشک دیده زینب * که بودش در عزای اَب
علی یارت شود امشب * پدر جانم پدر جانم
تو عاشق بر حسین بودی * ز غم در شور و شین بودی
ترا او نور عین بودی * پدر جانم پدر جانم
سایه پدر
آنکس که مرا سایه سر بود پدر بود
در دیده مرا نور بصر بود پدر بود
در سینه اگر بود مرا سوزی و دردی
آنکس که سراپای شرر بود پدر بود
در ظلمت و تاریکی جهلم به جوانی
آنکس که مرا شمس وقمر بود پدر بود
پروانه پر سوخته شمع حسینم
آنکس که ز من سوخته تر بود پدر بود
عمری به خدا عاشق زهرا و علی بود
آنکس که مرا زینت و فر بود پدر بود
دیدم به عزا خانه سالار شهیدان
آنکس که بر او دیده تر بود پدر بود
رفت از کف من گوهر نایاب وجودش
آنکس که مرا سایه سر بود پدر بود
پدر
نام زیبای پدر با سیم و زر باید نوشت
خوب و عالی با عیاری معتبر باید نوشت
برکت نان و نمک از همت والای اوست
این چنین گویم که نامش تاج سر باید نوشت
خانه را باشد ستون و مثل سروی استوار
کوه صبر و معرفت خواهی ، پدر باید نوشت
کوله بار مشکلات زندگی بر دوش اوست
ناخدای زندگی در بحر و بر باید نوشت
چرخه کار و تلاش و صنعت و سازندگیست
دستهایش پینه دارد ، کارگر باید نوشت
با شرف ، با غیرت و کوهی پر از مردانگیست
گاه سختی ها خدایی یک سپر باید نوشت
صورتش را سرخ می دارد ز سیلی زمان
در حقیقت نام او اهل هنر باید نوشت
احترامی خاص دارد ، حرمتش واجب بود
گفته پیغمبر است و مستمر باید نوشت
هجران پدر:
ای پدر دیده بسویت نگران است هنوز
غم نادیدن تو بار گران است هنوز
دل ز هجران تو در بحر الم غوطه ور است
دیده از دوری رویت نگران است هنوز
دیگران از غم مرگ تو کنند اه وفغان
هم صدا ناله من با دگران است هنوز
جان بی صبر و قرارم به هوایت شب وروز
هم چو مرغان هوا در طیران است هنوز
خود برفتی ز جهان کی برود اثارت
نگران در غم تو پیر وجوان است هنوز
ای پدر خاک لحد منزل وماوای تو شد
اشک جاری ز دو چشم پسران است هنوز
نه شعار است ،نه حرف!
آنقَدر خاک کف پای تو هستم که نگو.
سایه پدر
آنکس که مرا سایه سر بود پدر بود
در دیده مرا نور بصر بود پدر بود
در سینه اگر بود مرا سوزی و دردی
آنکس که سراپای شرر بود پدر بود
در ظلمت و تاریکی جهلم به جوانی
آنکس که مرا شمس وقمر بود پدر بود
پروانه پر سوخته شمع حسینم
آنکس که ز من سوخته تر بود پدر بود
عمری به خدا عاشق زهرا و علی بود
آنکس که مرا زینت و فر بود پدر بود
دیدم به عزا خانه سالار شهیدان
آنکس که بر او دیده تر بود پدر بود
رفت از کف من گوهر نایاب وجودش
آنکس که مرا سایه سر بود پدر بود
جهت مداحی مراسم فوت:
بی خبر از هم دگر آسوده خوابیدن چه سود
بر مزار مردگان خویش نالیدن چه سود
زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید
ورنه بر سنگ مزارش آب پاشیدن ،چه سود
گر نرفتی سوی او تو در زمان بودنش
خانه صاحب عزا تا صبح خوابیدن، چه سود
زنده را زنده است اکنون قدرش را بدان
ورنه بر روی مزارش کوزه گل چیدن چه سود
زنده را در زندگی باید بدرد او رسید
ورنه مشکی از برای مرده پوشیدن چه سود
با محبت دست پیران راعزیز من ببوس
ورنه بر روی مزارش تاج گل چیدن چه سود
یک شبی با زنده ها غم خوار باش
ورنه بر روی مزارش زار نالیدن چه سود
شعربراي فراق پدر
مرا آرامش دل از پدر بود مرا از نام او نامي به سر بود
مرا در کوره راه زندگاني چراغ و راهنما در هر گذر بود
مرااقبال ودولت ازوجودش هميشه ياورم ازهر نظر بود
تماشايش مرا آرامش جان نگاهش خوشتر ازلطف سحربود
به چشمانش تسلاي دل ريش کلام دل نشينش چون شکربود
کنارش بهتر از فصل بهاران حضورش موجب فتح و ظفر بود
هميشه مهرمادررابدل داشت برايش همسري والا گهر بود
به مادرگر بهشتي زير پا است عطاي اين فضيلت از پدر بود
نه تنها سايه مهرش مرا پشت که از جان حافظ ما از خطر بود
پدر تا عمر دارد حامي توست به کمتر رنج تو از خود بدر بود
نبيني خادمي بيمزد چون او که کارش بهتر از صد کارگر بود
هر آن فرزند بيند سفرهاش را نصيبش طبع والا و هنر بود
پسر را گر پدر داماد سازد زفافش چون اميران در ظفر بود
هرآن فرزندقدرش رانکو داشت هميشه روزيش در پاي در بود
برو تا ميتواني خدمتش کن دعايش پيش يزدان کارگر بود
به دورانش کم ازشاهي نداري خوشاروزي که باتو همسفر بود
رسيد از مهر او يوسف به شاهي رضايش بهتر از درو گهر بود
هر آنکس مهراوراکم چشيده هميشه حسرتش اندر نظر بود
هزاران حيف عمر آدمي را برايش مهلتي کوته بسر بود
گريزي نيست آدم را ز مردن که در تقدير آدم اين سفر بود
حوادث آدمي را در کمين است اجل هم در کمين هر بشر بود
هزاران سوز بياندازه دارد اگر مرگ پدر اندر خبر بود
پدر چون رخت بندد نابهنگام وداعش کودکان را تلختر بود
کسي کو جز پدر ياري ندارد پدرچون مرددردش بيشتربود
براي حسرت يک ديدن او دوچشمان تَرش دائم به دربود
نه چشم آرام گيردني دل وجان فراقش بردل سنگ هم اثربود
اگر با سيل اشکم زنده ميگشت مرا خود اين توان در چشم تر بود
چگونه از فراغش کس ننالد که در عمرش برايت بال و پر بود
وليکن رفته باز نايد اي دوست اگر حتي پدر پيغمبر بود
به روزي گفت اندرزي به فرزند چومهردلبري اورابه سربود
«نگردد شوي بد، باباي نيکو اگر ميلت به دختر يا پسر بود
خوش آن همسرکه داردخلق نيکو وگرنه ازدواجش با ضرر بود
پدر جان است، پدر جانان جان است اگرچه کمتر از يک کارگر بود
بيا تا هست قدرش را بدانيم که پيک مرگ کارش بيخبر بود
دل آيت ز مرگ هر پدر سوخت که مرگ هرپدرداغ بشربود
…………
مجالس مداحی:
شنیدم هر که با حق آشنا باشد، نمیمیرد
منزه از همه جرم و خطا باشد، نمیمیرد
بکوش ای دل که یزدان را رضا سازی ز افعالت
که حق از هر که در عالم رضا باشد، نمیمیرد
مکن چون و چرا هرگز تو در کار خداوندی
مبرا هر که از چون و چرا باشد، نمیمیرد
فنا شو در ره احکام دین مصطفی، ای دل
که در راه خدا هر کس فنا باشد، نمیمیرد
سعادتمند باشد هر که دست بی نوا گیرد
توانایی که فکر بی نوا باشد، نمیمیرد
چه باعث شد که گشتی غافل از امر خدای خود؟
که هر کس روز و شب یاد خدا باشد، نمیمیرد
عزاداری شاه تشنگان، دارد سرافرازی
که هر کس چشم تر بر این عزا دارد، نمیمیرد
(زاهد) نقل از کتاب گلهای محبت (سید مهدی بامشکی)
صفای خونه برگرد ببین خونه چه سرده
چهل شبه میگم من که بابا برمیگرده
بابای مهربونم درد وبلات به جونم
بیا یه بار عزیزم بی تو خرابه خونم
میام کنر قبرت سر روخاکت بذارم
شبیه ابر بهار دایم برات ببارم
چهل شبه که رفتی تن بیمار و خسته
دختر تو هنوزم به انتظار نشسته
زمزمه زیبای ختم پدر
شاعر کربلایی روح الله اسکندری
کاربردی برای مجلس ختم برادرو پدر
روضه امام حسن(ع)
پرورش یافتۀ راه اویس قرنم
گرچه بی تاب و اسیر همۀ پنج تنم
همه دم ذکر من این است و همه شب سخنم
من غلامی زِغلامان امام حسنم
روزیم میرسد از سفرۀ احسان کریم
نام ما را بنویسید گدایان کریم ....
کریم کاری بجز جود و کرم ندارِ
آقام تو مدینه ست ولی حرم نداره ....
رکن ایمان شده در بند توالیِ حسن
شک ندارم به کرم کردن فردای حسن
کربلایی شده ماندیم همه پایِ حسن
دل سپردیم به الطافِ پسرهای حسن
عقل وامانده ز توصیف مقام و جاهش
عشق حیران شده در محضر عبدالله ش
لطف مولایِ کرم بندنواز است هنوز
دست عالم سر این سفره دراز است هنوز
خانه اش کعبۀ حاجات و نیاز است هنوز
این در خانۀ عشق است که باز است هنوز
نقش باید بشود در همه جا چون دلِ من
هر دردی بسته شود جز در پر فیض حسن
*روز محشر که همه گریانند
اشک ریزان حسن خندانند ...*
جان به قربان مقامش چه غریب است این مرد
بی سپاه هست قیامش چه غریب است این مرد
غصه دار است کلامش چه غریب است این مرد
بی جواب است سلامش چه غریب است این مرد
خاکساران درش بر در دیگر نروند
گریه کن هایِ حسن کور به محشر نروند
سفره داری که سر سفره او نعمت هاست
دل او مصحَف پر صفحه ای از غربت هاست
سرخیِ کنج لبش شرح همه محنت هاست
پاره هایِ جگرش مرثیۀ تهمت هاست
چه شد !؟زهر چه کرد!؟ بدنش سبز شده
تن او هم شبیه پیرُهَنش سبز شده ...
* عبدالزهرا خود امام مجتبی رو خواب دید چرا روضه ما رو نمیخوانی؟... گفت آقاجان من یه عمر روضه خوان شمام روضه های که از شما به من رسیده من همه رو خواندم ... اونی که شنیدم شما رو مسموم کردن .. پاره های جگرتون داخل تشت بوده .. بدنتون رو تیربارون .. فرمود عبدالزهرا اما روضۀ واقعی من حسن اینه اگه خواستی برای گریه کنا بخونی اینو بخوان ... روضۀ من اون لحظه ای بود که دستم تو دست مادرم بود ... تو کوچه های بنی هاشم ...*
با دو چشم تر و یک قد کمان از کوچه
روز و شب روضه گرفته ست امانت کوچه
تب و لرز بدنش داشت نشان از کوچه
گفت در روضۀ من باز بخوان از کوچه
روضه خوان از غم ناموس و دل چاک بگو
از تکان دادن یک چادر پر خاک بگو ...
*ابی عبدالله اومد باخبرش کردن، عباس اومد ... زینب اومد ... همه اومدن کنار بستر ؛ حالا حسین داره التماسش میکنه داداش بازم نمیخوای حرف بزنی؟ حرف بزن! *
حسن جان، یه کم حرف بزن تا سبک شی برادر
حسن جان، چهل سالِ که هی تو خواب میگی مادر
حسن جان، میری کوچه میشه غمت چند برابر
حسن جان ...
چی دیدی ، مگه کی باهات اون در افتاد
چی دیدی ، نمیگی چطور مادر افتاد
چی دیدی ، مگه مادرم با سر افتاد ...
حسن جان
یه کوچه، همه زندگیِ منو زیر و رو کرد
یه کوچه، که ما رو با نامرد شهر رو به رو کرد
یه کوچه، که یادش باید مرگ و باز آرزو کرد
یه کوچه ...
یه نامرد ، به ما تویِ این کوچه بد کرد
یه نامرد ، رسید راه و رویِ ما سد کرد
یه نامرد ، گل یاسمون و لگد کرد ...
حسین جان، شکست دلم تو غمت مثل شیشه
حسین جان، میدونی که اینو میگم من همیشه
آخه روزی مثل روز تو نمیشه ...
حسین جان ...
برادر ، میشینن رو سینت تو گودال
یه نیزه ، میاد و دیگه میری از حال
به زیر ، سم اسبا میشی لگد مال
*گفت حسین ، همه دارن گریه میکنن عباس سر به دیوار گذاشته ، زینب ، ام کلثوم ، داداشای عباس همه دارن گریه میکنن .. اما امام حسن به هیچ کدومشون ایراد نگرفت تا نگاه کرد دید ابی عبدالله داره اشک میریزی فرمود تو دیگه گریه نکن .. حسین جان من درسته دارم تو غربت میمیر اما کنار بدنم تو هستی سرم رو پای زینبِ ، عباس کنارم .. الهی برات بمیرم یه ساعتی میاد هیچ کسی نیست سرتو از رو خاک برداره ...
یا امام حسن دل نگران بودی کسی نیست سرشُ از رو خاک بردار ... الهی بمیرم برا زینب ، فقط این صحنه رو زینب دید .. همه دل نگران بودن پیغمبر ، امیرالمومنین ، مادرش زهرا حتی عباس تو علقمه .. همه دل نگران بودن اما هیچ کدوم این صحنه رو ندیدن ، فقط زینب بود بالا تل زینیه ... نگاه کرد دید نانجیب داره نزدیکِ گودال...وَ شِمرُجالِسُ
اتچ بات:
چهلم پدر
😭😭😭
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
به یاد اون روزا که بابایی داشتیم
☘☘☘☘
چِهــل روزه که روی
ماهِ تــورو ندیــدم
هرچــی غمُ دردتـو
ماتم تُو کشیــــدم
◾️◾️
چهل روزه به چشمام
ندیــــــدم آرامشی
نیسـتی که باز دوباره
دست روسـرم بکشی
😭😭
چل روزِ بــــی تودنیا
روی ســــــرم خرابه
رفتــــنت از کنـــارم
بابا مِـثِ سـَــرابـــه
◾️◾️
چل روزِمـــــــاتـم تو
روی دلم نِشــستــــه
درد فـِــــراق دوریـت
قامَتَمو شکـــــــسته
😭😭
چـل روزِ آرزومـــــــه
یه بـــار تو رو ببـــینم
یه بوســـــه از رُخِ تو
بابا جونـم بِچیــــــنم
◾️◾️
چل روزِ که میــــدونی
از تو بابا جـــــداییـم
از وقتی که تو رفتـــی
یتـــــیمُ بــی بابائیم
😭😭
نایــی برام نـمــــونده
از بَـس که غصه خوردم
ببیــــن کنارِ قبـــــرت
یه دســـــته گل آوردم
◾️◾️
ببین که از فِراقــــــت
چی اومـــــده به روزم
دارم کـنار قـــــــبـرت
مِثِ یه شمــع میسوزم
😭😭
از این زمــــونه سیـرم
نزار زبــــون بگیــــرم
ثـــــِروت من تو بودی
حالا ببــین فقیـــــرم
◾️◾️
وقتی نــگاه خَســــتَم
به عکــــس تو می اُفته
دلــــم میـــگــیره بابا
از حرفــــای نَگــُــفته
😭😭
نزاری حَســــرت به دل
بمــــــونــم ای بابایی
بیــــاکـه اِنْـقـَده مــن
نَـگَـم بابا کجــــــایی
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
شعر:حسـین جبرئیل نژاد# دلجـو
سروده شده در چهلمین روزه پدری مهربان مرحوم شیخ علی نقی زاده
رحمت الله علیه۹۷/۹/۷ــ س ۲۰:۷
در راه روستای رماوند ـ استان لرستان
روضه چهلمین روز به جهت ختم پدر*
چهل روزه که آه و ناله دارم
دلی خونین مثال لاله دارم
چهل روزه عزیزم رفته از دست
توگویی ماتمی صد ساله دارم
السلام علیک یا اباعبدالله و على الأرواح التي حلت بفنائک علیك منی سلام الله ابدا مابقیت وبقي الليل والنهار ولا جعله الله آخرالعهد منی لزيارتكم السلام على الحسين، و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسين». . دل ها را ببریم کربلا إن شاء الله به زودی کنار حرمش عرض ادب کنیم. بعد از یک اربعین شهادت سید و سالار شهیدان ابی عبدالله الحسین علی، عطیه بن سعد عوفی می گوید: همراه جابر بن عبدالله انصاری برای زیارت قبر ابی عبدالله وارد سرزمین کربلا شدیم. جابر در کنار نهر فرات آمد و غسل کرد و خودش را معطر ساخت به سوی قبر شریف حرکت کردیم. هر قدمی که بر می داشت ذکر خدا می کرد تا به نزد قبر رسیدیم چون جابر نابینا بود به من گفت: دست مرا به قبر برسان وقتی دست او را روی قبر گذاردم، خودش را روی قبر ابی عبدالله انداخت و غش کرد بیهوش بر روی خاک افتاد، قدری آب بر روی او پاشیدم تا به هوش آمد. سه بار صدا زد: یاحسین، سپس گفت حبيب لا يجيب حبيبه؛ ای آقا! دوست جواب دوستش را نمی دهد؟» با خودش گفت: چگونه جواب گویی و حال آن که به خون خود غلتیدهای و رگ های گردن شریفت را بریدند و میان سر و بدنت جدایی انداختند. عطیه می گوید: یک وقت دیدم از سمت شام گرد و غبار بلند شد. در میان آن غبار کجاوه های سیاه پوش ظاهر شدند. همین که نزدیک قتلگاه رسیدند. چون برگ خزان از شترها بر روی خاک افتادند و قبرهای شهدا را در آغوش گرفتند و صدا گریه و ناله بلند شد. زينب دست برد و جامه را چاک زد خود را بر روی قبر مبارک حسین انداخت و به آواز حزین فریاد کشید: واخاه! واحسيناه! آن قدر بی بی زینب روی قبر برادر ناله زد و بیهوش شد. چون به هوش آمد عرض کرد: برادر، اگر در این جا نامحرمان نبودند پیراهن خود را کنار می زدم تا جای تازیانه را ببینی با برادر درد دل می کرد. برادر همه عزیزانت را آوردم اما سراغ رقیه ات را از من نگیر، در خرابه شام جان داد.
صلی الله عليك يا مظلوم یا اباعبدالله.
پدرم روحت شاد😔
زمزمه. .هفت.چهل سال
پدر مادر غیره
مشتر
تموم دلخوشی خونه،،تویی تموم یاور من
بار سفر بستی و رفتی.اما نمیشه باور من
تو رفتی و تموم دنیا، روی سر من میشه آوار
عزیز خوب و مهربونم، پناه من خدا نگهدار
گرفته رنگ و بوی ماتم ،تموم خونه بی تو(مادر)(بابا)
تو رفتی و غمت همیشه به دل میمونه بی تو (مادر) (بابا)
مرهم بزار کمی عزیزم این قلب زار و غصه دارو
. اتیش میگیرم تا میبینم ، رو قبر تو دسته گلارو
چهل روزه به غم اسیرم، چهل روزه دیگه بریدم
چه غصه ایی از این بالاتر، چهل روزه تورو ندیدم.
منی که عاشق تو بودم، چهل روزه که از تو دورم
چهل روزه با اشک چشمام، سنگ مزارتو
میشورم
چهل روزه برات میخونم ،یاسین و سوره تبارک
چهل روز با گریه میگم خونه ی نو باشه مبارک
چهل روز خبر نداری، که خون از این چشام میریزم
راحت بخواب آروم جونم ،لالا لالا لالا عزیزم
لالا لالا لالا عزیزم عزیزم
توجه:
بجای چهل روزه. میشه گفت «چند روزه که» یا «یه ساله که»
منبع: کتاب --:«نیم از عالم خاک»:--
حسین کریمی نیا
ذکر و نوحه هنگام دفن یک خادم اهل بیت
مهمان برایت آمده حسین جان
روحش به سویت پر زده حسین جان
از لطف و از رحمت نما تو یادش
امشب بیا خودَت برس به دادش
مَشمول ِ لطف کِردگاریش کن
زیر لحد امشب تو یاریش کن
او بوده اهل صدق و شیعه مذهب
دستش بگیر امشب به حقّ زینب
از کودکی اهل غم تو بوده
اهل عزا و ماتم تو بوده
شفاعتش کن از کرم به محشر
به پنج تن ، به حقّ ِ آل ِ حیدر