PTT-20220525-WA0261.opus
228.1K
به نام خدا
#در_سوگ_مادر
#ره_توشه_مجالس_ختم
خداحافظ خداحافظ مرو ای غمگسار من
خداحافظ خداحافظ مروای چشم زار من
خداحافظ خداحافظ امید و هستیم مادر
خداحافظ خداحافظ دلیل مستیم مادر
خداحافظ خداحافظ انیس ومونس و یارم
الا مادر الا مادر ، برایت زار و بیمارم
خداحافظ خداحافظ طبیب درد ، دریابم
ز داغ دوریت مادر ، بیا بنگر که بی تابم
خداحافظ خداحافظ خدا باشد نگهدارت
توکه بال سفر بستی،شود حُبِّ علی یارت
خدا حافظ الامادر،نظر کن بر دو چشم تر
زداغ هجرت ای مادر،زنم بر سینه وبر سر
عجب دردی عجب داغی،نشسته بردلم مادر
تمام هستیم مادر ، تویی آ ب و گِلَم مادر
شعر: رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)
AUD-20220519-WA0332.opus
1.25M
به نام خدا
#پندیات
#ره_توشه_مجالس_ختم
#اجرا_استاد_حسینیان_مشهد_مقدس
«از اساتید گرامی کانال»
جهان در گردش است و عمر ماهم رو به پایان است
بخواهی یا نخواهی بر بشر اینگونه داستان است
بلی دنیا چو بوم است و بشر نقاش این هستی
کشد نقشی زاعمالش بد و خوب درکش آسان است
یکی عمری به میخانه به سر برده همیشه مست
یکی هم در پی روشنگری چون ماه تابان است
یکی در فکر تاراج است ندارد شرم از این کار
یکی هم فکر بیدار کردن خیل ضعیفان است
یکی دائم به مسجد سر به سجاده نهد از عشق
یکی هم دزد دین و مذهب خلق مثل شیطان است
یکی خون برادر ریزد از نفس فزون خواهش
یکی مثل ابوفاضل به یاری از شهیدان است
یکی گوید خدایی نیست زند بانگ خدایی را
یکی هم مثل موسی رهنمای خلق به یزدان است
یکی هم آبروی دیگران ریزد زخود خواهی
همی در فکر آزار واذیت های خوبان است
یکی مردانگی را وجه احسن میکند اجرا
یکی هتّاک وبی پروا چو شیطان جلد انسان است
خداوندا بکن یاری که باشم بندهٔ پاکت
تمام دغدغه این است بشر دائم به نسیان است
قسم خورده که گیرد از کفم ایمان من شیطان
مرا دریاب که ایمانم نشان تیر خسران است
گهی انسان زروی جهل شود چون بلعم باعور
زدست نفس اماره اسیر جرم و عصیان است
به هرجا زر کند جلوه رود اکثر زکف ایمان
چنان قارون شود انسان که لعن حق بر ایشان است
بیا تا مرگ چنگالش نینداخته به حلقومت
بکن توبه خداوندت محبّ بر پشیمان است
(صفا) هردم کند اقرار که باشد جرم او بسیار
ولی داند خدا بر بنده گان همواره رحمان
4_5773620520494827170.mp3
1.86M
#زمزمه_مشترک
#سالگرد_پدر_مادر_جوان،،،
یک ساله که ندیدم ،صورت دلـرباتو
دیگه به خاک سپردم، صدای آشناتو
یک ساله که ندیدم، دستای مهربونت
یک ساله مهربونم،بستی رومن چشاتو
درد فراق سخته، این انتظار سخته
بدون تو،،،،،،،،،،،، شــبای تار سخــته،
امان امان ای دل ای دل ای دل
دم غروب هر روز، توی دلم یه غوغاست
چشمای رنگ خونم، بدون تو یه دریاست
یه ساله که با گریه، نوشتم این غزل رو
هر جایی که تو باشی ، بهشت من هم اونجاست
کاشکی میشد از ما ، تو یادی می کردی
کاشکی میشد بازم ، به خونه برگردی
امان امان ای دل ای دل ای دل
─━⊰•┅═•••❃﷽❃•••═┅•⊱━─
تقدیم به شهیدان روحانی
#شهید_روحانی
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
بر قـــامتـــش فــتاد به سـنگـــر ردای خون
پیچیده گشت برتن ســرخـــش عــبای خون
بر منــبــری ز عشــق فــــرود آمـد و ســـرود
زیبـاترین حــماســـه ی خــــود را برای خون
ســجاده ای که داشــــت بـرای عـــبـادتش
گـــستـــرده بود در دل سـنگـــر بجـای خون
از حــــوزه رفــت ســمـت دیــار سپــیده ها
برکـــف گـــرفت همچــو شـقایق لوای خون
در راه دوســت از همه هستـــی گذشته بود
افتـــاده بـود در دل کــــــرب و بلای خون
روحــانی شــــهـیـد تأســـــی به عشــق کرد
آنجـــا که داد هـستـــی خود را به پای خون
عمامه اش هنوزبه موجی ز خــون رهاست
تا بـنـگـــرند آینـــه را هـــمــنوای خـــــون
اول شــهـید منـبــر و محـــراب مرتضــاست
یعـــنی نمـــاز بوده خـــودش آشـــنای خـون
خونی که درمسیر خدامی چکد خـوش است
زیبــا بود به چــهره همین نقــش پای خــون
وقتی حســـین خــون بدهد درطریق دوست
باید که بود شــاعـر و مدحــت ســـرای خون
خـــون از تــن حسیـــن بریــــزد بــه قتــلگاه
جـــان می رود ز پیکـــر او در قـــفای خــون
زد بوســه خـواهـــری بــه گلــوی بـــرادرش
وقتـی که دید حــنـجـــر گلگون فــزای خون
فـــریاد بــی امـان بــود آری ، از آن ســبـب
«یاسر» شده ست درهمه جاهم صدای خون
📝شعر:استاد محمود تاری «یاسر»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به نام خدا
#یادواره_شهدا
بعد از شهیدان جای ماندن نیست اینجا
مي آيم از راهي که لبريز سفرهاست
پرواز در پرواز، ردّ بال و پرهاست
از معبري که غرق باور غرق شور است
از سنگري که چشمة جاري نور است
از نيمه شبهاي مناجات و عبادت
از لحظه هاي روشن قبل از شهادت
شبهاي جمعه ذکر يا قدّوس يا نور
معراج اشک و بندگي پرواز تا نور
صحن حسينيه نواي سينه زن ها
بوي خدا و بوي سيب پيرهن ها
سربند يازهرا ، سلوکي آسماني
يعني شکوه عاشقي در بي نشاني
هر صبح جمعه ندبه هاي بيقراري
دلتنگي و بي تابي و چشم انتظاري
مي آيم از راهي که لبريز سفرهاست
پرواز در پرواز، ردّ بال و پرهاست
پرواز سرخ آن کبوترهاي زائر
يک آسمان پر از پرستوي مهاجر
شوق شهادت، جانفشاني، شور ايثار
فريادهاي حيدري، مردان پيکار
مردان ايمان و جوانان حسيني
يعني علي اکبرترين هاي خميني
مردان دريادل، دليران حماسه
در چشمهاشان عاشقي مي شد خلاصه
ميدان مردان بدون ادعا بود
تفسير سرخ کلّ أرض کربلا بود
يا ليتنا کنّا معک، تعبير مي شد
اوج رشادت، فتح خون تحرير مي شد
چشمي که از شيدايي و احساس مي گفت
دستي که از بي دستي عباس مي گفت
يک دشت لبريز از شقايقهاي پرپر
صد کاروان قاسم، محمد، عون، اکبر
ميدان مين و لاله هاي بي سري که...
فريادهاي يا حسين از حنجري که...
مثل غروب و آسمان، خيسِ شفق بود
در خون تپيد اما پر از فرياد حق بود
مي آيم از راهي که لبريز سفرهاست
پرواز در پرواز، ردّ بال و پرهاست
مي آيم اما با دلي در خون نشسته
مي آيم اما بالهاي من شکسته
با کوله بار درد و غمها مانده ام باز
از کاروان عاشقان جا مانده ام باز
در سينه ام داغي نشسته روي داغي
دارم دل لبريز اندوه فراقي
گنجينه هاي آسماني زير خاکند
اينجا تمام لاله هايش بي پلاکند
بعد از شهيدان جاي ماندن نيست اينجا
بوي قفس دارد زمانه، شهر، دنيا
با من بگوئيد از حديث مرد بودن
از ماجراي اهل سوز و درد بودن
دشمن دوباره در کمين و ... صحنه خالي!
بار گراني بر زمين و ... صحنه خالي!
با من بگو مجنون بگو ليلاي من کو؟
خورشيدهاي روشن شبهاي من کو؟
کو همت و چمران و مهدي باکري ها؟
کو کاظمي ها، صادقي ها، باقري ها؟
آن شب سکوت فکه با من حرف مي زد
از قصة پرواز و رفتن حرف مي زد
آري خروش جاري اروند باقيست
اين جاده، اين پوتين، اين سربند باقيست...
📝شعر: یوسف رحیمی
🎤اجرا:دکتر میثم مطیع
PTT-20220223-WA0347.opus
302.9K
#مادر
#ره_توشه_مجالس_ختم
🎤با نوای: مداح عبادی(گیلان)
«»
کجا رفتی تو مادر
کجا رفتی تو مادر بیقرارم
به جزتو من کسی دیگر ندارم
کجارفتی بهارم شد زمستان
پریشانم پریشانم پریشـان
کجا رفتی نفس از سینه من
شکسته شد چرا آئـینه من
کجا رفتی تو شمع خانه من
خموش ازچه شده کاشانه من
کجا رفتی خزان کردی بهارم
گل ام پرپر دگر مادر ندارم
کجا رفتی شدم تنهای تنها
توانم رفته از کف ای خدایا
کجا رفتی تو مادر (بیقرارم )
ترا مادر به زهرا می سپارم
.
برای شب اول قبرم😭
تابوت منو
بگیرید با ناله ها
به سمت کربوبلا
که بعد از مرگم بگم
سلام ای خون خدا
کشتی نجات
منو یه قلب سیاه
یه کوله بار گناه
توی قبر و وحشتش
نزار من رو چشم به راه
توی ظلمت قبرم
اگه سرتاپا دردم
به دنبالت می گردم حسین
امیدم تنها اینه
که تو اوج بی کسی
به داد من می رسی حسین
حسین یااباعبدالله ......
🌸🌸🌸🌸🌸
بین قبر من
بزارید با روضه ها
رو دوشم شال عزا
کنار دستمال اشک
یه کم خاک کربلا
خاک کربلا
میشه اسباب نجات
به جسمم میده حیات
با بوی آقام حسین
میشم پاک از سیّئات
توی وحشت قبرم
میگم ای نعم الامیر
بیا دستم رو بگیرحسین
نکیر و منکر میان
میگیرم ذکری مدام
میدم من بر تو سلام حسین
حسین یااباعبدالله ......
🌸🌸🌸🌸🌸
شرمندم آقا
که شد پیکرم کفن
شده تشییع جسم من
ولی بین قتلگاه
نداشتی یک پیروهن
بین قتلگاه
یکی میزد با عصا
یکی با سنگ جفا
چقد نیزه میزدند
روی زخم نیزه ها
جلو چشم خواهرت
بریده شد حنجرت
روی نیزه رفت سرت حسین
جلو چشم خواهرت
توی اون گودال تنگ
شدی مدفون زیر سنگ حسین
حسین یااباعبدالله ......
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
😔
#ختم_نوکر_اهل_بیت_ع
#ره_توشه_مجـلس_ختم
خادم غمــخـانه ات بودم حسـین
بـر در مــیـخـانه ات بودم حسـین
من که عــمــری از ولایـت دم زدم
مست از پیمانه ات بودم حسـیــن
مجلس یک پیرغلام امام حسین علیه السلام است، خودشان سالها برای ابی عبدالله الحسین نوکری کرده اند.
بـوده شمــع مـن عـــزای مجلـست
سوختم، پروانه ات بـودم حسـیــن
من به هر هیئت ز عشقـت سـر زدم
عاشــق و دیـوانه ات بودم حسـین
غــرق در دریــای عصـــیـانـم ولــی
ســائل کاشــانه ات بودم حسـیـن
افتخــارم ایــن بـود در زنـدگــــی
من گـدای خـانه ات بـودم حــسیـن
در دم جـــان دادن خـــود منتــظــر
بر رخ جــانانه ات بــودم حــســیـن
شرح حالم را (سماوی)گفتــه اسـت
خادم غمــــخانه ات بــودم حسـیـن
📝شعر:ابوالفضل آسمانی سماوی
به نقل از: کتاب ره توشه مجالس ختم یک انتشارات ال نبی قم (رمضانی پور)
ـ
#نوحه_پدر
میریزه دونه دونه اشکای من روی گونه
هرکی که بابا داره قدر باباشو بدونه
اونی که بابا داره خدا براش نگه داره
اونی که بابا داره خدا براش نگه داره
اونکه بابا نداره هیچی تو عالم نداره
من که بی بابا شدم سایه ای رو سر ندارم
من که بی بابا شدم سایه ای رو سر ندارم
از غم داغ بابا سر رویه دیوار میزارم
از غم داغ بابا سر رویه دیوار میزارم
بابا جونم بابا جون بابا جونم بابا جون
بابا جونم بابا جون من بابا جونم بابا جون
🔷🔷🔷🔷